آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

متن

 

برای به دست آوردن تصویری تام و نموداری تمام از دستاوردهای انقلاب و تاثیر و تاثر آن در تاریخ معاصر ایران و جهان، دیدن ساحتهای مریی، ملموس و نمادین کافی نیست. بدون شک وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 موجب تحولات بزرگی در سطح ملی، منطقه‏ای و جهانی گردید. از جمله در عرصه بین‏المللی قطب‏بندی حاکم بر نظام جهانی را به هم ریخت و علاوه بر ایجاد راه سومی فراروی ملتها و صدور ایمان و معنویت و اعتماد به نفس به ملتهای مظلوم، ماهیت امپریالیستی هر دو بلوک سرمایه‏داری و سوسیالیستی را بر ملتهای عالم معلوم ساخت. از سوی دیگر با روشی واقع‏بینانه، آرمانهای اصیل بشری را احیا نمود و با تلفیق پایه‏های سنت و شکوفه‏های مدرنیسم، را عملی رشد و تعالی را نمودار ساخت. کاستیها و کژیها، همگی به صورت عرضی بر رخساره انقلاب پدیدار گردیدند و جوهر اصیل این رویداد عظیم تاریخی همچنان فیاض و شکوفنده باقی ماند. اما نکته اصلی ما در مطالعه احوال انقلاب مربوط به تحول فرهنگی عظیمی است که در فرد و جامعه پس از انقلاب رخ داد. تحولی که از یک‏سو بازگشت به اصالتها و بنیادهای حیات‏بخش اسلامی را دربر داشت و از سوی دیگر رو به نوسازی هرچه بیشتر و بهتر فرهنگی در جامعه اسلامی نموده بود. توجه به بازسازی حوزه تمدنی اسلام و احیای عظمتهای علمی ـــ فرهنگی مسلمانان باعث گردید که جنبش علمی و نرم‏افزاری جدیدی شکل گیرد و تولید و نقد علمی بار دیگر در فضای جوامع مسلمان خودنمایی کند. رشد و توسعه کمی و کیفی دانشگاه‏های ایران پس از انقلاب اسلامی و افزایش چشمگیر قشر تحصیلکرده جامعه، همچنین ارتقا و گسترش ملی و بین‏المللی حوزه‏های دینی، به گونه‏ای غیرقابل پیش‏بینی رخ نمود. از همه مهم‏تر روحیه تولید و نقادی علمی در قشرهای دانش‏آموزی، دانشجویی و هیات علمی، به صورتی چشمگیر احیا گردید و باعث شد که ایران به عنوان قطب علمی جهان اسلام تلقی شود. ایرانیانی که به خود نمی‏دیدند اولین نیازهای علمی و فنی خود را برآورده سازند و در مجامع علمی جهان ولو به طور کمرنگ حضور یابند، اکنون گوی سبقت را در المپیادهای علمی ـــ فرهنگی جهان ربوده و در برخی زمینه‏های تخصصی ابتکارات تحسین‏برانگیزی از خود بروز داده‏اند. وقوع جنبش نرم‏افزاری و تولید و نقادی علمی، حلقه اصلی پروسه انقلاب محسوب می‏شود و هرچند که هنوز با کندیها و کاستیهایی روبه‏روست، اما با عنایت و جد و جهد عمومی جامعه علمی و فرهنگی کشور، می‏تواند به صورت یکی از بزرگترین و شالوده‏‎‎ایترین دستاوردهای انقلاب برای ملت مسلمان ایران وجهان درآید و به تدریج به ترمیم و تکمیل ساحتهای دیگر انقلاب نیز کمک کند. متن زیر حاصل گفت‏وگوی زمانه با دکتر محمدرضا دهشیری، یکی از مدرسین و محققین صاحب اعتبار علوم سیاسی و روابط بین‏الملل در خصوص پیامدهای انقلاب اسلامی است که تقدیم حضور شما سروران گرامی گردیده است. به امید آنکه مورد عنایت و استفاده شما واقع گردد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ضمن تشکر از جنابعالی که قبول زحمت کردید و دعوت ماهنامه زمانه را پذیرفتید.

 

آقای دکتر همانطور که آگاه هستید، وقوع رویدادی به‌نام انقلاب اسلامی ایران در سال 57 پیامدهای فراوانی بر منطقه و نظام بین‌الملل برجا گذاشت. به‌عنوان اولین سوال، به نظر شما در منطق تعاریف علوم سیاسی و روابط بین‌الملل، چقدر می‌توان پیامدهای انقلاب اسلامی را بر نظام بین‌الملل به وضوح مشاهده کرد؟

 

بسم الله الرحمن الرحیم

پیروزی انقلاب اسلامی سبب شد که هم در ساختار و هم در کارکرد نظام بین‌الملل، تغییر و تحولات اساسی رخ دهد. در ساختار نظام بین‌الملل با توجه به حاکم بودن نظام دوقطبی در آن زمان، ایجاد جبهه‌ای جدید که متکی به غرب و شرق نبود، سبب خیزش دوباره جنبش عدم تعهد و ملتهای مستقل شد، تا جایی که آنها توانستند در عرصه روابط بین‌الملل نقش‌آفرین شوند. در این میان کشورهای اسلامی نیز با اتکای به هویت تمدنی خود، توانستند تاثیر قابل توجهی بر تحولات بین‌الملل بگذارند. به علاوه، انقلاب اسلامی توانست بازیگران نوینی را در نظام بین‌الملل به منصه ظهور برساند که از جمله آنها جنبشهای آزادی‏بخش و ملتها هستند که به‌عنوان نقش‌آفرینان جدید، دیدگاه‏های آنها می‌تواند بر دولت‌ها و روابط بین‌الملل تاثیرگذار باشد. همچنین اخیرا، نقش انقلاب اسلامی با توجه به نوع تعامل میان ملتها، در عرصه روابط بین‌الملل آشکار شده است. به اختصار تاکید بر قدرتی به‌نام «قدرت نرم‌افزاری» که برگرفته از اندیشه، فرهنگ و تفکر است، این انقلاب را در اعمال تاثیرات ساختاری بر نظام بین‌الملل توانا کرد، تا جایی که توانست نظامی فارغ از سلطه قدرت‌های استکباری ایجاد کند. علاوه بر آن از جنبه کارکردی، انقلاب اسلامی سبب شد که دو قدرت رقیب شرق و غرب برای مقابله با این جریان جدید و مستقل، با یکدیگر همکاری کنند. بنابراین برای مقابله با ملت‌های آزادیخواه، رویکرد همکاری‌جویانه بین شرق و غرب حاکم شد. انقلاب اسلامی توانست با به چالش کشیدن نظم بین‌الملل و قواعد حاکم بر آن، نشان دهد که امپریالیسم و سوسیال‌امپریالیسم هر دو در جهت تسلط بر ملت‌های جهان سوم عمل می‌کنند و ماهیت هردوی آنها سلطه‌جویانه  و مادیگرایانه است. درنتیجه انقلاب اسلامی در شیوه تعامل میان جهان مستقل و جهان سلطه‌جو تحولی عظیم ایجاد کرد و مرز جدیدی که به قول امام(ره) مرز بین مستضعفان و مستکبران بود، ترسیم کرد. در عرصه منطقه‌‌ای، انقلاب اسلامی سبب جوشش جنبشهای اسلامی و آزادیبخش شد. که بعضی از این جنبشها جنبه رادیکال پیدا کردند و درصدد واژگونی نظام‌های حاکم برآمدند، بعضی جنبه اصلاح‌طلبانه و میانه‌رو پیدا کردند تا با اقدامات اندیشه‌ای در ذهنیت مردم تحول ایجاد کنند، بعضی دیگر نیز جنبش‌هایی بودند که به طور کامل برگرفته از انقلاب اسلامی بودند؛ مانند جنبش حزب‌الله که ساختار کلی نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه را در درون ایدئولوژی مبارزاتی خود وارد کرد. وجه مشترک تمام این جنشبها، الهام گرفتن از فلسفه مبارزاتی انقلاب اسلامی برای پیروزی بود که طی آن مردم با دستهای خالی، با مشتهای گره‏کرده و با فریاد الله اکبر به پیروزی رسیدند. نهضتهای یادشده تا حدود زیادی توانستند در این رهگذر توفیقاتی را به دست آورند. یکی از برجسته‏ترین عملکردهای انقلاب اسلامی، مبارزه با مظهر استکبار؛ یعنی صهیونیسم است. صهیونیسم جنبه توسعه‌طلبی و برتری‌طلبی نژادی مورد نفرت و مخالفت کشورهای منطقه قرار گرفته بود، لیکن پیش از انقلاب اسلامی ایران، بیشتر کشورهای عرب برمبنای ایدئولوژی پان‌عربیستی به مقابله با صهونیسم پرداخته بودند و مساله فلسطین را یک مساله ارضی و سرزمینی قلمداد می‌کردند. انقلاب اسلامی توانست نشان دهد که مساله فلسطین، مساله‌ای مربوط به کل جهان اسلام است که بایستی همه ملت‌ها با اتکای به آرمان‌های اسلامی و انقلابی خود و در جهت مقابله با ریشه فساد تلاش کنند. از این رو امام(ره)، مساله را از بعد ملی و ناسیونالیستی عرب خارج کرد و به آن چهرهیی اسلامی بخشید. در این راستا، ایشان روز قدس را به‌عنوان روزی که در آن مسلمانان علیه ایادی امپریالیسم در منطقه یعنی صهیونیسم به مخالفت برمی‌خیزند، اعلام کرد. از سوی دیگر، انقلاب اسلامی اسلام را به عنوان دینی جامع و متناسب با شرایط روز و دارای ایدئولوژی سیاسی عرضه کرد و به صدور معنویت به جهانیان، چهره واقعی اسلام ناب محمدی(ص) را ارایه کرد. به علاوه با ارایه الگوی عملی و نظری از جمهوری اسلامی و نیز ترغیب مسلمانان به همگرایی و وحدت اسلامی، توانست هویت سیاسی و دینی جدیدی بر اساس ارزشهای دینی به مسلمانان ببخشد و با زنده نگه‏ داشتن حضور مردم در عرصه‏های مختلف انقلاب، زمینه مشارکت و حق تعیین سرنوشت مردم را فراهم کند. همچنین انقلاب اسلامی با اهتمام به استقلال سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی و بیداری جهان اسلام، پیام خویش را مبنی بر ساختن دنیایی امن توام با صفا و صمیمیت برای انسانها ارایه و زمینه‏ای را فراهم کرد که انسانها بتوانند با بهره‏مندی از معنویت، استقلال و آزادی، توجه به خدا، بر اساس تعالیم مبتنی بر فطرت پاک بشری دنیایی پر از صلح، عدالت و معنویت را رقم زنند.

 

آقای دکتر، از نگرش اولیه غرب در مورد انقلاب اسلامی برای ما صحبت کنید؟ آیا پس از پیروزی انقلاب تاکنون، تحولی در این مورد مشاهده می‌کنید؟ به‌عنوان مثال بعد از میشل فوکو چهره‌‌های برجسته‌‌‌ای در این حوزه وارد شده‏اند یا خیر؟

 

در واقع انقلاب اسلامی نظریه‌های انقلاب را متحول کرد. تا پیش از انقلاب اسلامی نظریه‌های انقلاب برای سرنگونی نظام حکومتی بیشتر بر روش‌های خشونت‌آمیز تاکید می‌کرد، درحالی‏که انقلاب اسلامی، انقلابی متکی بر وحدت و حضور ملت بود. از طرف دیگر بیشتر انقلاب‌ها در آن زمان یا ناسیونالیستی بودند و یا سوسیالیستی؛ یعنی یا بیشتر براساس استقلا‌ل‌طلبی و استعمارزدایی بودند و یا براساس عدالت‌جویی مبتنی بر مکتب مارکسیسم. انقلاب اسلامی که بر بعد فرهنگی تاکید می‏کرد، وجهه جدیدی را در میان انقلاب‌ها رقم زد و این فرهنگ در تعامل با تمدن غنی اسلامی بود. وجود چنین هویت تمدنی، سبب شد که یک جنبش بازگشت به خویشتن در میان ملت‌های مسلمان پدید آید که از این لحاظ در نوع خود بی‌نظیر بود؛ زیرا‌ برای مقابله با ایدئولوژی‌های وارداتی و یا سلطه‌جویانه احیا و بازسازی اندیشه و تمدن اسلامی را مد نظر قرار گرفت بنابراین از این لحاظ که یک نگاه فرهنگی به قدرت نرم‌افزاری انقلاب اسلامی شد، در نظریه‌‌های بین‌المللی تحول عظیمی صورت گرفت. از طرف دیگر انقلاب اسلامی از آن لحاظ که انقلابی مابین مرحله مدرنیته و فرامدرنیته بود، توانست به‌عنوان الگویی برای تلفیق سنت و مدرنیته و نیز الگوی مقابله با مظاهر مدرنیسم غربی از قبیل: اومانیسم، سکولاریسم و ماتریالیسم قرار گیرد و درنتیجه توانست در عین اخذ جنبه‌های مثبت تمدن غرب، ارزش‌های اسلامی را هم به آن بیافزاید و درنهایت وحدت در ارزش‌های اسلامی و کثرت در تکنولوژی‌ها و شیوه‌های اعمال و اجرای آن ارزش‌ها را به منصه ظهور برساند. تا پیش از انقلاب نظریه‏پردازان بیشتر با نگاه مدرنیته به انقلابها نگاه می‌کردند، یعنی انقلاب در جهت مدرن شدن و نو شدن تلقی می‌شد؛ درحالیکه انقلاب اسلامی نه‌تنها با مظاهر مدرنیسم غربی به مقابله پرداخت، بلکه جنبش بازگشت به خویشتن را مطرح کرد. البته این بدان معنا نیست که ما با تکنولوژی‌های ارتباطی و فن‌آوری‌های روز مخالف باشیم. امام(ره) در آن زمان اعلام کرد: ما با سینما مخالف نیستیم، بلکه با فساد و فحشا مخالفیم. بنابراین هدف انقلاب این بود که ضمن بهره‌گیری از تکنولوژی‌های مدرن روز، در جهت توجه بیشتر به اندیشه و تفکرات بومی تلاش کند. از این رو  انقلاب اسلامی تاثیر عمیقی بر نظریه‌‌های غربی گذاشت، که بعضی از نظریه‌پردازان با بیان انقلابی به‌نام خدا، بر جنبه‌‌های معنویت‌گرایانه و حق‌طلبانه انقلاب اسلامی تاکید کردند.

 

اسکاچپول معتقد است: «اگر بتوان گفت که یک انقلاب در دنیا وجود داشته است که به عمد و آگاهانه به وسیله یک نهضت اجتماعی ساخته شده باشد، به‌طور قطع آن انقلاب، انقلاب ایران علیه شاه است.» هرچند خوب این نظر در نقیض نظریه قبلی ایشان بود، اما درنهایت بدان اعتراف کرد. با این فرض از نظر ساختاری چه تفاوتهای اساسی بین‌ انقلاب اسلامی و سایر انقلاب‌های جهان می‌توان مشاهده کرد؟ هرچند که شما در سوال‌های قبلی به بعضی از این موارد اشاره کردید، اما به‌طور خاص اگر بخواهیم با این پیشفرض‌ و نظر اسکاچپل به این سوال بپردازیم، شما چه پاسخی دارید؟

 

انقلاب اسلامی انقلابی بود که ریشه در باورها و اعتقاد مردم مسلمان ایران داشت و از این لحاظ، به ایدئولوژی‌سازی و ایدئولوژی‌پردازی در آن نیاز نداشت. انقلاب اسلامی براساس بسترها و بافت‌های بومی شکل گرفته بود و از این رو لازم نبود که ایدئولوژی نوینی را به مردم تزریق کند. چون مردم با اسلام خو گرفته بودند، با همان باورها و ساختارهای ذهنی به مقابله با رژیمی پرداختند که درصدد اسلام‌زدایی برآمده بود. ولی درعین حال خصوصیت عمده انقلاب اسلامی این بود که یک نهضت نرم‌افزاری بود؛ به این معنا که هم می‌توانست در جهت احیا و بازسازی تفکر دینی عمل کند و هم درجهت ارائه یک شیوه جدیدی برای حکومت و حاکمیت که از آن به مردم‌سالاری دینی تعبیر می‌شود. توان نظری انقلاب اسلامی در تلفیق سنت و مدرنیته، جمهوریت و اسلامیت، دین و سیاست، پیوند معنویت و حکومت و به‌طور کلی ایجاد یک نظام مردم‌سالار دینی که بر پایه‏های روشنفکری دینی، جامعه مدنی دینی و خاستگاه‌های نواندیشانه اسلامی استوار بود، حکایت از این دارد که این انقلاب توانست یک تحول فکری ایجاد کند و این تحول فکری در جهت بازسازی تمدن اسلامی بود. تمدنی که ریشه در گذشته داشت، ولی امکان پویایی و تعامل فرهنگی را با سایر تمدن‌ها داشت و این بود که انقلاب اسلامی، واحد تحلیل در روابط بین‌الملل را از دولت و ملت به تمدن ارتقا داد.

 

آقای دکتر چقدر با نظر معتقدان به پایان دوره ایدئالیسم انقلابی موافق هستید؟ آیا باید بپذیریم که کشورمان در یک دوره گذار از ایدئالیسم به رئالیسم در اهداف، شعارها و عملکرد قرار دارد؟ در غیر این صورت وجود ایده‌آل‌ها را در جامعه کنونی ما، به چه میزان ضروری می‌دانید؟

 

انقلاب اسلامی از این لحاظ که پروژه امت‌سازی را که بر اساس حفظ آرمان‌ها، اهداف و ارزش‌ها استوار است دنبال کرد، در جهت تداوم آرمان‌ها، باورها و ارزش‌ها به طور مسلم گام بر‏می‏دارد به عبارت دیگر، چون انقلاب اسلامی انقلابی آرمانی بود و براساس ایده‌آل‌ها شکل گرفته بود، همچنان این ایده‌آل‌ها را مد نظر قرار می‏دهد. البته این به‌معنای عدم توجه به واقعیت‌ها نیست، بلکه به‌قول ریمون آرون رو به آرمان داشتن و واقعیتها را لحاظ کردن است که من از آن به آرمان‌گرایی واقع‌بینانه تعبیر می‌کنم؛ یعنی در عین حفظ آرمان‌ها، به واقعیت‌های موجود و عملیاتی کردن آن توجه شود در این زمینه مشکلی که ما با آن روبهرو بودیم این بود که آرمان‌ها را در عرض واقعیت‌ها قرار داده بودیم،‌ درحالیکه آرمان‌ها در طول واقعیت‌ها هستند و درواقع بایستی برای رسیدن به‌ آنها مرحله‌بندی و استراتژی‌پردازی کرد؛ به عبارت دیگر باید دو استراتژی تدرج، یعنی درجه‌بندی و وسع، یعنی تحقق آرمان‌ها براساس توانایی‌ها و ظرفیت‌ها، مد نظر قرار میگرفت. الگوی آرمان‌گرایی واقع‌بینانه به‌معنای پل زدن بین آرمان‌ها و واقعیت‌ها است، بدین‌صورت که تلاش می‌شود ضمن تطابق شیوه اجرای آرمان‌ها با مقتضیات زمان، در جهت ایده‌پردازی و مفهوم‌سازی هم تلاش شود تا بتوان آرمان‌های انقلاب را به زبان روز به دیگران تبیین و تفهیم کرد. یکی از مشکلات ما در عرصه آرمان‌ها، عدم نظریه‌پردازی و اندیشه‌ورزی برای تبیین آن آرمان‌ها به زبان روز بود و همچنین عدم برنامه‌ریزی برای عملیاتی کردن آن آرمانها. با توجه به این دو امر مهم است که ایده آرمان‌گرایی واقع‌بینانه، در جهت دوری از تبدیل شدن آرمان‌ها به شعار تلاش می‏کند. ما در طول زمان تلاش کردیم که علمگرایی را با آرمان‌پردازی درهم بیامیزیم و این مساله از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون وجود داشته است. ما در تاریخ انقلاب اسلامی می‏بینیم که حضرت امام(ره) با همان نگاه آرمان‌گرایی واقع‌بینانه عمل کردند؛ به‌عنوان مثال آن زمان که فرمودند: راه قدس از کربلا می‌گذرد،‌ به رغم اینکه اسراییل جنوب لبنان را اشغال کرده بود به‌نوعی به حفظ و حراست از سرزمین اسلامی، اهتمام داشتند و یا پذیرش قطعنامه 598، حکایت از واقع‌بینی حضرت امام(ره) دارد. البته من واژه واقع‌بینی را به‌کار بردم، نه واقعگرایی. واقع‌بینی به‌معنای لحاظ واقعیت‌ها است، درحالی‌که واقع‌گرایی به‌معنای تسلیم شدن دربرابر واقعیت‌ها است که از این لحاظ امام واقع‌بین بود، نه واقع‌گرا. من معتقد هستم که نگاه ما به عقلانیت، نگاه وسیعی بود؛ یعنی عقلانیت را فقط عقلانیت ابزاری قلمداد نمی‌کردیم، بلکه علاوه بر عقلانیت ابزاری، عقلانیت غایی؛ یعنی نگاه به غایت انسان، جهان و عقلانیت اخلاقی؛ یعنی شیوه تطبیق اهداف آرمان‌ها و شیوه وصول به آن اهداف [که بایستی براساس معیارهای اخلاقی و شرعی باشد] را هم مد نظر قرار می‌دادیم. از این رو آرمان‌گرایی و غایت‌گرایی در درون اندیشه خردورزانه انقلاب اسلامی جای‌ می‌گیرد.

 

اگر بپذیریم که ایدئولوژی‌ها نتوانند خود را روزآمد کنند با چالش مواجه خواهند شد، آیا با آغاز دهه هفتاد، در تبیین ماهیت و اهداف اصلی انقلاب اسلامی به‌ویژه برای نسل جوان با مشکلی روبرو نبوده‌‌ایم؟

 

در ایدئولوژی‌پردازی آنچه که حائز اهمیت است؛ یکی اندیشه و اندیشه‌پردازان است و دیگری حاملان اندیشه. ما در زمینه انتقال یافته‌های نسل اول و دوم انقلاب به نسل سوم با مشکل روبرو بودیم. به این صورت که نسل اول و دوم با توجه به بدیهی دانستن بعضی ساختارهای ذهنی، تصور می‌کنند که برای نسل سوم نیازی به تبیین مجدد آنها نیست. بنابراین بسترهای فکری لازم را برای بازاندیشی در مورد انقلاب اسلامی مهیا نکردند. نکته دوم این است که خواسته‌ها و مطالبات نسل جوان، با نسل اول و دوم انقلاب متفاوت است. در این زمینه هم تلاش برای تطابق‌سازی آرمان‌ها با واقعیت‌ها از سوی نسل اول و دوم صورت نگرفت. بنابراین نوعی کوتاهی در نظریه‌پردازی و اندیشه‌ورزی از سوی نسل اول و دوم انقلاب صورت گرفته است. از طرف دیگر به‌نظر می‌رسد که درزمینه ارائه اندیشه‌ها به‌صورت جذاب، روزآمد و عملی، تلاش لازم صورت نگرفته است؛ به دلیل اینکه تکنولوژی‌های نوین ارتباطی که بیشتر اندیشه‌های غربی را ترویج می‌کنند،‌ به وسیله نسل اول و دوم انقلاب مهم پنداشته نشدند. بنابراین باید تلاش شود تا با استفاده از اینترنت و تکنولوژی‌های ارتباطی، ارزش‌ها و آرمان‌ها به نسل جوان منتقل شود؛ زیرا دیگر با شیوه‌ها و ابزارهای سنتی، نمی‌توان پیام را به نسل جوان منتقل کرد. به عبارت دیگر من فکر می‌کنم که برای تربیت نسل جوان به‌عنوان حاملان اندیشه انقلاب اسلامی نیازمند استفاده از ابزارهای مدرن برای بازاندیشی انقلاب اسلامی هستیم.

 

آقای دکتر با تجربه سال‌ها تدریس در عرصه سیاست خارجی و روابط بین‌الملل، جنابعالی روند تکوین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و همچنین نقاط قوت و ضعف آن را به خصوص در بعد تئوریک چگونه ارزیابی می‌کنید؟

 

سیاست خارجی جمهوری اسلامی چهار مرحله را پشت سر گذاشته است. مرحله اول،‌ (از سال 1357 تا 1360) مرحله آرمان‌گرایی محض بود و سیاست بسط‌محور را مد نظر قرار داده بود.‌ مرحله دوم (از سال 1360 تا 1367) گفتمان حفظ‌محور بود که طی آن، یعنی در دوران جنگ تلاش شد که در جهت حفظ تمامیت ارضی تلاش شود. دوره مرحله سوم نیز دوره توسعه‌محور اقتصادی بود که در دوران آقای هاشمی صورت گرفت و دوران چهارم، دوران توسعه‌محور فرهنگی سیاسی بود که در دوران آقای خاتمی صورت گرفت. گذران این چهار مرحله، حکایت از آن دارد که سیاست خارجی جمهوری اسلامی از یک چارچوب نظری محکمی برخوردار نیست. گرچه اصول کلی مانند نه شرقی و نه غربی یا عدم تعهد در ابتدای کار مطرح شد و بر آرمان‌هایی از قبیل استقلا‌ل‌طلبی و استکبارستیزی تاکید شد، ولی با توجه به تحولات مفهومی در روابط بین‌الملل و همچنین تحول در ساختار و کارکرد نظام بین‌الملل بویژه پس از جنگ سرد،‌ در سیاست خارجی نیاز به بازسازی مفهومی و نظری وجود دارد. در این زمینه، مهمترین مساله یافتن شعار جدیدی برای انقلاب اسلامی است. با توجه به اینکه در عصر جهانی‌شدن زندگی می‌کنیم و با توجه به اینکه نظام دوقطبی فروپاشیده است، بایستی به‌جای شعار نه‌شرقی نه‌غربی، شعار نوینی را طراحی کرد که در این زمینه تلاش نظری لازم صورت نگرفته است. درنتیجه برای الگوسازی و نظریه‌پردازی، نیازمند هم‌اندیشی نخبگان فکری و سیاسی هستیم. نکته دیگر این است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی به‌ دلیل رویارویی با چالش‌های گوناگون امنیتی، جنبه امنیتی به خود گرفته است. امنیتی شدن سیاست خارجی سبب شده که از بعضی انتقادها مصون بماند و درنتیجه بعضی از جنبه‌های عملی سیاست خارجی را نتوان به محک نقد و ارزیابی گذاشت.

 

از دیگر موضوعاتی که از جنبه نظری قابل تجزیه و تحلیل است، ارایه گفتمانی فراگیر و چترگونه است که بتواند خورده گفتمانهای موجود را در درون خود حل کند. ضعف گفتمان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، به دلیل تلفیق رویکردهای واقع‏گرایانه، کارکردگرایانه، نئولیبرالیستی، آرمانگرایانه و سازنده‏گرایانه است، بدون آنکه انسجامی نظری میان آنان صورت گرفته باشد. با این وجود نقاط قوت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، در توان تطبیق با تحولات نظام بین‏الملل و انطباق با شرایط، مقتضیات زمان و نیز برخورداری از راهبردی همه‏جانبه در عرصه‏های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است؛ به گونه‏ای که ابعاد مزبور به هم تکمیلی یکدیگر میپردازند. همچنین می‏توان انطباق بین هویت اسلامی و ایرانی و بهره‏گیری از ابزارهای مدرنیته غربی به منظور ارایه دیپلماسی کارآمد و پویا، از دیگر نقاط قوت اندیشه سیاست خارجی ما محسوب می‏شود.

 

انقلاب اسلامی به چه میزان در تحقق اهدافش موفق بوده است؟ از سوی دیگر دولتمردان، مراکز علمی و تحقیقاتی و... را چقدر در معرفی چهره واقعی، پتانسیلها و قابلیتهای نظام به جهانیان کامیاب میبینید؟

 

انقلاب اسلامی از آن لحاظ که توانسته است آرمانهای خود را به جهانیان عرضه کند و سردمدار جنبش نرم‏افزاری و قطب فرهنگی و علمی جهان اسلام شود و نیز به عنوان مرکز ثقل جهان اسلام، در گفتمان‏سازی، نظریه‏پردازی وارایه اندیشه انقلابی به صورت جذاب، عملی، کارآمد و منطقی، توفیق نظری داشته است. همچنین توانایی انقلاب در تلفیق دین و سیاست، سنت و مدرنیته، روشنفکری و دیانت، معنویت و مادیت، عدالت و آزادی، استقلال و امنیت قابل توجه است. در این میان مشکل عمده، عملیاتی کردن این آرمانها و عرضه آن به زبان ساده و قابل فهم برای جهانیان است. بدین معنا که برای فهم عموم، باید ذهنیتهای سردمداران نظام جمهوری اسلامی ایران و نیز اندیشه ناب انقلاب به وسیله نخبگان فکری و فرهنگی به جهانیان عرضه شود. به نظر می‏رسد که در این زمینه از سوی اندیشمندان و نخبگان فکری و فرهنگی کشور، نوعی قصور صورت گرفته است؛ یعنی انقلاب اسلامی یا از سوی اندیشمندان غربی با ذهنیت غربی تفسیر شده است که انقلاب را نوعی بنیادگرایی اسلامی و افراطیگری دینی قلمداد کرده‏اند و یا از سوی اندیشمندان عرب سنی تفسیر شده است که انقلاب را انقلابی شیعی می‏دانند و از این رو آن را نوعی افراط در اندیشه‏های اسلامی، مظهر رادیکالیسم برای زیرسوال بردن مشروعیت رژیمهای عرب و افزایش نفوذ منطقه‏ای ایران محسوب می‏کنند. گروه سوم روشنفکران ضدانقلاب هستند که به تحصیل یا فعالیت سیاسی در خارج کشور مشغول هستند. این‏گونه افراد یا در راستای مشروطه‏خواهی ونظام پادشاهی با جمهوری اسلامی ایران مخالفت کردند و یا با تاثیرپذیری از اندیشه‏های سکولار غربی، اساس نظام را که بر پیوند دین و سیاست استوار است، زیر سوال میبرند. بنابراین شایسته است که نظریه‏پردازان بومی و نخبگان سیاسی، فکری و فرهنگی کشور، در جهت نظریهپردازی در مورد آرمانها و اهداف انقلاب اسلامی گامهای موثر و عملی بردارند. در این میان جنبش نرم‏افزاری و تولید علم می‏تواند زمینه‏ساز بازسازی اندیشه‏ای و فکری باشد، چرا که یکی از راه‏های منطبق کردن نظرات اندیشمندان گذشته با مقتضیات زمان، روزآمدکردن آنها بر اساس نهضت فکری نو... ایسم است؛ برای مثال برای بازسازی اندیشه‏های کانت، نئوکانتیسم مطرح شده است. بنابراین می‏توان به بازسازی اندیشه‏های دکتر شریعتی و شهید مطهری بر اساس نوشریعتیسم و نومطهریسم پرداخت. تا اندیشه‏های آنان برای نسل جوان مورد بهره‏برداری قرار گیرد. از سوی دیگر نخبگان فکری، فرهنگی و ارتباطی می‏توانند با تاکید بر تقدم اندیشه بر ابزار و با بهره‏گیری از رسانه‏ها، زبان هنر، شیوه‏های هنری جذاب و فنون پیشرفته تبلیغی و رایج در دنیا، بر نمادسازی و اندیشه‏ورزی برای تبلیغ فرهنگ دینی و دستاوردهای انقلاب اسلامی بپردازند. همچنین با ارایه اندیشه‏ای جذاب، پرمحتوا، عملی، کارآمد و آگاهی‏بخش و با اطلاع‏رسانی دقیق از اوضاع جهان، در گسترش اندیشه انقلاب اسلامی کوشش کنند.

 

تولید علم و نظریه‏پردازی در وجوه مختلف عرصه‏های پژوهشی همواره از دغدغه‏های اصلی رهبری انقلاب بوده است. به نظر شما در این سالها چه کارنامه‏ای در این موضوع از خود برجای گذاشته‏ایم؟

 

گسترش کمی و کیفی دانشگاه‏های کشور در پی انقلاب فرهنگی، اهتمام شورای عالی انقلاب فرهنگی به بومیسازی نظریات سیاسی و نیز توجه همزمان به پژوهش و آموزش، سبب شده است که بسترهای لازم برای اینکه دانشگاه‏های کشور به قطب علمی در منطقه بدل شوند برداشته شود. در این راستا اختراعات، ابتکارات و نوآوریها در عرصه‏های دانش و فن‏آوری حکایت از آن دارد که انقلاب اسلامی توانسته است انگیزه علمی لازم را در جوانان برای شکوفایی خلاقیتها و استعدادها ایجاد کند. همچنین گسیل خیل مشتاقان علم به دانشگاه‏های کشور، اعم از دولتی و آزاد سطح تحصیل را در کشور رو به افزایش برد، تا جایی که دارندگان مدرک لیسانس به بالا روز به روز بر تعداد و کمیتشان افزوده شده است. از سوی دیگر، آمدن مشتاقان فراگیری علوم دینی به حوزه‏های علمیه ایران از کشورهای آفریقایی و اروپایی، حکایت از آن دارد که حوزه‏های علمیه همگام با دانشگاه‏های کشور توانسته‏اند نه تنها در عرصه فکری و نظری بلکه در حوزه تولید و توزیع علم موثر باشند و نیز اندیشه وحدت حوزه و دانشگاه در عمل محقق شود.

 

با توجه به وجود مراکز مختلف پژوهشی و دانشگاه‏ها و تعداد بی‏شمار افراد مشغول به تحقیق و تحصیل در این مراکز، چه ضعفهای کلی، سیستماتیک و ساختاری در عرصه پژوهش و باروری علمی در کشور مشاهده می‏کنید؟

 

با توجه به ضرورت بهره‏گیری از فن‏آوریهای ارتباطی روز برای گسترش پژوهش در کشور و با عنایت به اینکه پروژه‏های تحقیقاتی نیاز به بهره‏گیری از منابع متنوع دارد باید در این زمینه اقدام اساسی صورت گیرد: یکی مجهزنمودن مراکز پژوهشی به سیستمهای قوی ارتباطی به گونه‏ای که هر موضوع پژوهشی به آسانی قابل جست‏وجو و در دسترس تمامی محققان باشد. دوم اینکه نسبت به نهضت ترجمه، به منظور بهره‏گیری از دستاوردهای علوم ودانش غرب اقدام سریع شود تا محققان بتوانند از ایده‏های موجود در جهان غرب نیز بهره‏مند شوند و سپس در جهت بومی‏سازی آن عمل کنند. البته شایسته است در سیاستگذاری کلان کشور، به پژوهش و نقش محققان در فرآیندهای سیاستگذاری توجه بیشتری شود و علاوه بر آن، پژوهشگران نیز ضمن ارتقای توانمندیهای خود در زمینه فراگیری زبانهای خارجی، توانایی دسترسی و بهره‏برداری از سایتهای متنوع اینترنتی را داشته باشند.

 

به عنوان آخرین سوال، ضمن تشریح نظام کنونی حاکم بر جهان و تبیین اوضاع منطقه خاورمیانه، تهدیدات و یا فرصتهایی را که شرایط کنونی برای انقلاب اسلامی ایجاد کرده است ذکر کنید؟

 

با توجه به تهاجم نظامی آمریکا به عراق وتلاش آمریکا برای امنیتی کردن فضای منطقه و نیز گسترش نظامیگری در منطقه، علاوه بر تلاش برای بهره‏گیری از منابع انرژی منطقه به ویژه عراق و نیز ایجاد منطقه آزاد تجاری در خاورمیانه بزرگ، آمریکا تلاش می‏کند که از جنبه‏های متنوع سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی سلطه خود را بر منطقه تثبیت کند. در این رهگذر آمریکا در جهت تامین امنیت رژیم صهیونیستی و تبدیل آن به عنصری مادی در منطقه، ترویج ارزشهای آمریکایی در منطقه با بهره‏گیری از ابزارهای ماهواره‏ای، تغییر جغرافیای سیاسی خاورمیانه و تغییر در نظامهای سیاسی با تحمیل دمکراسی فرمایشی، تلاش می‏کند. بدین ترتیب تصور می‏شود که حضور آمریکا در منطقه، تهدیدات نوینی را برای ایران ایجاد کرده است. با این وجود جمهوری اسلامی ایران، با بهره‏گیری از قدرت ماهواره‏ای و ارتباطی خود و نیز توان اندیشه‏ای و فکری خویش، بر افکار عمومی بین‏المللی تاثیر گذارد. همچنین در سیاست خارجی خود از سیاست متنوع‏سازی بهره گیرد و از بازیگران دیگر؛ مانند اتحادیه اروپا، برای کاهش فشارهای آمریکا بهره گیرد. از طرفی فشارهای آمریکا بر برخی کشورهای منطقه؛ از جمله عربستان و سوریه، این فرصت را برای ایران فراهم آورده است که بتواند با ایجاد یک بلوک جدید متشکل از کشورهای مسلمان و قدرتمند در منطقه، با سیاستهای سلطه‏جویانه آمریکا به مقابله برخیزد. عدم پایبندی رژیم صهیونیستی به مفاد تعهدات صلح خاورمیانه و افزایش موج مخالفتها با پیمان‏شکنیهای این رژیم نیز، می‏تواند زمینهساز تشکیل جبهه‏ای جدید برای مقابله با توسعه‏طلبیهای اسراییل شود و این فرصت را برای ایران فراهم آورد که در جهت تشکیل یک دولت عربی ـــ اسراییلی در فلسطین اشغالی، دیدگاه‏های خود را مبنی بر تشکیل یک دولت فلسطینی به کشورهای منطقه و جهان عرضه کند. افزایش موج مخالفتها با سیاستهای یک‏جانبه‏گرایانه آمریکا، این فرصت را برای ایران ایجاد کرده است که در مسیر افشای سیاستهای سلطه‏جویانه آمریکا گام بردارد و افکار عمومی منطقه را علیه سیاستهای یک‏جانبه‏گرایانه آمریکا بسیج کند.

 

تبلیغات