آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

متن

 

همدان همواره در زمره مراکز مهم سیاسی، مذهبی و فرهنگی ایران بوده و یکی از چند شهر مورد توجه در جغرافیای فرهنگی و سیاسی ایران است. علاوه بر وجود آثار مهمی از میراث تاریخی و فرهنگی، و نیز ظهور دانشمندان و شعرای بزرگ در طول تاریخ همدان؛ این شهر و مناطق اطراف آن به لحاظ عرق مذهبی شدید و گرایش عمیق به مبانی اعتقادی اسلام و تشیع، در فضای فرهنگی کشور جایگاه ویژه‏ای داشته است. علاوه بر این، از لحاظ ژئوپولتیک دارای موقعیت خاصی می‏باشد و بر سر دستیابی به شمال و مرکز ایران قراردارد. آنچه که موجب اشغال همدان توسط متفقین در طول جنگ جهانی دوم شد، در درجه اول، موقعیت جغرافیایی و استراتژیک آن و در درجه بعد، وفور محصول و ذخایر غله در این منطقه جهت تدارکات نیروهای نظامی متفقین بود. حکایت آنچه که بر بزرگان و متشخصین و عموم مردم همدان در طول دوره اشغال گذشت و رنجها و مشقتهای گوناگون معیشتی و معنوی که بر آنها تحمیل شد، از خواندنیهای تاریخ معاصر ایران است. پرواضح است که هرچه تحقیقات علوم انسانی به موضوعات جزیی‏تر و کوچک‏تر گرایش یابد، بر دقت و کاربرد آنها افزوده می‏شود و از همین‏رو پژوهشهای محلی و منطقه‏ای در باب مسایل گوناگون علوم انسانی، روزبه‏روز اعتبار و اهمیت خود را بیشتر نشان می‏دهند. در مقاله‏ای که تقدیم حضورتان شده است شرحی از ماجرای اوضاع و احوال همدان در بحبوحه جنگ جهانی دوم، به اختصار آمده است.

چرا به بیطرفی ایران توجهی نشد؟ چرا شوروی و انگلیس ایران را اشغال کردند؟ نقش همدان در این میان چه بود؟ ورود و اقامت نیروی بیگانه در شهر همدان چه عواقب و مشکلاتی را برای مردم بهوجودآورد و مردم چه واکنشی نشان دادند؟ اینها پرسشهای بنیادین این مقاله هستند. در این گفتار، سعی بر آن است تا با استفاده از اسناد و مدارک معتبر به پرسشهای مطروح پاسخ داده شود. لازم به یادآوری می‏باشد که بدون توجه و تحقیق راجع به تاریخ محلی و منطقهای، بازخوانی و کاوش تاریخ معاصر ایران در سطح کلی و ملی ممکن نیست؛ به همین دلیل، پژوهش و بازنگری تاریخ مناطق مختلف ایران از اهمیت خاصی برخوردار است. امید آن می‏رود که محققین با گشودن فصلی نوین در تحقیقات خود و تعمیق در اسناد، هرچه بیشتر بر دامنه فعالیتهای پژوهشی در این عرصه افزوده و نتایج علمی را ارایه نمایند.

آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال ایران

جنگ جهانی دوم در نخستین روز سپتامبر 1939 م/ دهم شهریور 1318 ش با حمله نظامی قوای آلمان هیتلری به لهستان آغاز شد. پیروزیهای پیاپی آلمان نازی در این جنگ ـــ که آن کشور را در آستانه دسترسی به چاههای نفت منطقه قفقاز قرار دادهبود ـــ انگلیس و شوروی را برآن داشت تا با یکدیگر متحد گشته و علیه این دشمن مشترک و نیرومند وارد جنگ شوند. ایران از همان روزهای آغاز جنگ در تاریخ 13 شهریور 1318، اعلام بیطرفی نمود:

«در این موقع که متاسفانه نایره جنگ در اروپا مشتعل گردیده است، دولت شاهنشاهی ایران بهموجب این بیانیه تصمیم خود را بهاطلاع عموم میرساند که در این کارزار بیطرف مانده و بیطرفی خود را محفوظ خواهد داشت. نخستوزیر ـ جم 12/8/1318»1

دولت ایران بیانیه بیطرفی خود را از طریق وزارت امور خارجه و سفارتخانههای خود در خارج از کشور به اطلاع دولتهای متخاصم رسانید.2 با اینکه ایران اعلام بیطرفی نمودهبود؛ اما آشکارا برای آلمان نازی آرزوی پیروزی میکرد؛ زیرا آلمان به عمدهترین طرف تجاری ایران تبدیل شده بود و از سوی دیگر آلمانها تبلیغات گستردهای را درباره  برتری نژاد آریایی ـــ که ایرانیان هم خود را شعبهای از آن میدانستند ـــ به راه انداخته بودند. این موضوع نیز به نوبه خود به طرفداری مردم از آلمان دامن میزد. همچنین ایرانیان به خاطر دخالتهای مستمر روسیه و انگلیس در امور داخلی کشور، دل خوشی از آن دو نداشتند. متفقین با آگاهی از احساس نفرت ایرانیان به کشورهای مذکور و نیز نگرانی از پیشروی آلمان به سوی خلیج فارس از طریق مصر و عراق و بستهشدن کانال سوئز3 تصمیم گرفتند از راههای ارتباطی ایران که بعدها بههمین خاطر «پل پیروزی» لقب گرفت ـ برای رساندن مهمات و قوای کمکی به شوروی استفاده کنند؛ از این‏رو، ایران را اشغال کردند.

دستاویز آنها برای حمله و اشغال ایران؛ حضور نیروهای متخصص آلمانی در این کشور بود که آن را بهانه قرار دادند. آنها از نیروها به عنوان ستون پنجم آلمان یاد میکردند؛ درحالی که بیشتر این نیروها از ایران خارج شدهبودند.

سرانجام نیروهای انگلیس و شوروی در سوم شهریور 1320 به ایران حملهور گشته و کشور را اشغال کردند؛ در صورتیکه ایران بارها بیطرفی خود را اعلام داشته بود. برخلاف تبلیغات وسیعی که رضاخان در مورد ارتش نوین خود میکرد، توان دفاع از بیطرفی ایران را نداشت، بدین ترتیب، متفقین حملات خود را به ایران از زمین و هوا آغاز کردند و در مدت زمان کوتاهی، بسیاری از شهرهای ایران را به تصرف خود درآوردند، یکی از شهرهایی که در این دوران به اشغال نظامی متفقین درآمد، شهر همدان بود. این شهر به خاطر موقعیت سوقالجیشی خاص خود در غرب کشور به سرعت مورد توجه نیروهای متفقین قرارگرفت.

استعفای رضاخان و خروج وی از کشور

پس از حمله متفقین به ایران رضاخان که در موضعی انفعالی قرارگرفته بود و میدید که دیگر از آن همه جبروتی که تنها برای مردم بیچاره ایران به نمایش درمیآمد، خبری نیست، تن به قضا سپرده و خود را تسلیم سرنوشت نمود. به دستور وی در عصر سوم شهریور جلسه مجلس شورای ملی تشکیل و خبر مذکور توسط علی منصورـــ نخستوزیر وقت ـــ به اطلاع نمایندگان و خبرنگاران رسید.

دولت منصور روز پنجم شهریور ماه، استعفا کرد و بهجای آن محمدعلی فروغی، مامور تشکیل کابینه شد، به این امید که شاید گشایشی در امور صورت پذیرد. وی در روز ششم شهریور دستور ترک مقاومت نیروهای نظامی را صادر کرد. روز هشتم شهریور از بیم واکنش مردم علیه رضاخان، حکومت نظامی در تهران اعلام گردید. در همین زمان، رضاخان به اتفاق خانوادهاش راهی اصفهان گردید. وی به اجبار روز 25 شهریور، یک روز پیش از ورود متفقین به تهران استعفا داد و با واگذاری سلطنت به ولیعهد خود، به‏طور رسمی از آن کناره گرفت و به طرز تحقیرآمیزی از ایران تبعید شد، مدتی در جزیره موریس در اقیانوس هند و زمانی در شهر ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی بهسر برد تا اینکه در مرداد ماه 1323 درگذشت.

بعد از سقوط و خروج رضاخان از کشور، واکنش مردم همدان به دو شکل متبلور گردید، از یک سو، چون سایه بیدادگری مانند رضاخان را از سر خود کم میدیدند، خوشحال بودند و از دیگرسو، به دلیل اشغال شهرشان بهدست نیروهای بیگانه احساس ناراحتی می‏کردند. این ناراحتی بعد از بروز عواقب حضور نیروهای بیگانه در شهر همچون قحطی، گرانی، بیماریهای مختلف و تشدید گردید.

در زمان حکومت رضاخان، مردم همدان در نهایت فقر و فلاکت و تنگناهای اجتماعی و فرهنگی قرار داشتند. در جریان اصلاحات رضاخانی و متحدالشکل نمودن لباسها بسیاری از روحانیون همچون زینالعابدین انواری، پدر آیتالله محمدباقر محیالدین انواری و شیخ ابراهیم نوری، پدر آیتالله حسین نوری همدانی ناگزیر از ترک شهر شده و در روستاهای همجوار ساکن شدند، علاوه بر این، قشر عظیمی از جمعیت این شهر یعنی زنان به خاطر مساله کشف حجاب در خانههای خود زندانی شده و در عمل از عرصه فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی شهر کنارگذاشته شدهبودند. در این دوره از مطبوعات پویا و انتقادگر خبری نبود و تعداد آنها از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمیکرد. انتخابات آزاد و مردمی نیز در کار نبود و بر اساس دستور رضاخان باید افراد خاصی انتخاب و راهی مجلس میشدند4 ، برای نمونه در دوره نهم مجلس شورای ملی برخلاف انتقاد و اعتراض مردم همدان، با توصیه رژیم و کمک نظامیان،  مخبر فرهمند راهی مجلس شد. این قضیه، بهاندازهای آشکار و فضاحت بار بود که دکتر محمدمصدق ـــ نخستوزیر دولت ملی ـــ به عنوان شاهدی بر عدم دخالت مردم در انتخاب نمایندگان مجلس شورای ملی اسناد آنرا  در دادگاه لاهه ارایه نمود تا جهانیان بیشتر به واقعیت دیکتاتوری رضاخان پی ببرند.

سقوط رضاخان برای مردم همدان، نویدبخش حیات تازهای بود. آنها با وجود همه تنگناهای مادی میتوانستند آزادانه به فعالیتهای معنوی خود بپردازند و دیگر کسی بر روح و روان آنها حکمفرمایی نمیکرد. مراسم مذهبی همچون عزاداری محرم و که ممنوع شده بود، آزاد اعلام گشت و قانون کشف حجاب که با زور سرنیزه اجرا میشد اختیاری گردید. بدین ترتیب، بسیاری از کسانی که از شهر همدان مهاجرت کرده بودند، بازگشتند. مدارس علمیه که در این دو دهه، به‏صورت متروکه درآمده بودند و حتی مدرسه باقدمتی چون مدرسه زنگنه ـــ که از زمان صفویه وقف طلاب علوم دینی شده و به دبیرستان تبدیل گردیده بود ـــ حیات خود را دوباره از سرگرفت و به همت آیتالله سیدنصرالله بنیصدر به مدرسه علمیه تبدیل شد.

حمله هوایی به همدان

صبح جمعه ششم شهریور ماه 1320 هواپیماهای شوروی در آسمان شهر همدان به پرواز درآمدند و اشیایی را رهاکردند، مردم به گمان اینکه اعلامیه است، خود را به محل فرود نزدیک کردند، غافل ازآنکه این اشیا بمبهایی مرگبار هستند، در اثر انفجار این بمبها بیش از 300 نفر مجروح یا کشته شدند5. البته، براساس اسناد معتبر 15 نفر از مردم در دم جان خود را از دست دادند6. به علت این بمباران، شبکه برق و تلفن شهر منهدم گردید، شدت انفجارها به حدیبود که قطعاتی از سر، دست و دیگر اعضای بدن به در و دیوار چسبیده بود، به نحوی که صحنه وحشتناکی را بهوجود آورده بود7. از دیگر سو، تعداد مجروحین به حدی بود که نه تنها تمام اتاقها و تختخوابهای بیمارستان پهلوی ـــ تنها بیمارستان شهر ـــ پرشده بود؛ بلکه تمام راهروها پر از مجروحانی گردیده بود که در آنجا بستری شده بودند. حتی بسیاری از مردم از خانههای خود تختخواب آورده و در حیاط بیمارستان بستری و مورد معالجه قرار گرفتند. با وجود این همه مجروح، بیمارستان از امکانات چندانی برخودار نبود و همچنین از عدم وجود پزشک کافی رنج می‏برد؛ به همین دلیل رییس بیمارستان از تمام پزشکان از جمله یهودیان همدان دعوت نمود که برای معالجه مجروحین به کمک آنها بشتابند؛ اما همین مساله خود مشکل دیگری آفرید؛ چرا که پزشکان یهودی به کمک شاگردان خود، وسایل پزشکی را از بیمارستان خارج میکردند؛ از اینرو، از کمک و همکاری با آنها صرف نظر شد8.

به دنبال این بمباران وحشتناک و ویرانگر، مردم، شهر را تخلیه و به خارج از شهر و روستاها پناهنده شدند و تا چندین ماه آواره روستاها بوده و در نهایت سختی زندگی میکردند.

پس از این حمله هوایی توسط هواپیماهای شوروی، انگلیسیها دریافتند که احتمال دارد، شورویها پیش از آنها همدان را از طریق شمال و قزوین، تسخیر نمایند؛ به همین خاطر، ژنرال آیزردود را مامور اشغال همدان کردند9. او به سرعت تانکها و ماشین نظامی تیپ خود را روانه همدان نمود و در ساعت 7 بعدازظهر روز هشتم شهریور 1320 این شهر را به تصرف خود درآورد. اهالی همدان با بهت و حیرت شاهد حضور خودروهای نظامی انگلیسیها در میدان شهر بودند10. آنان به خاطر سقوط دیکتاتوری رضاخان شادمان و خوشحال بودند؛ اما حضور نیروهای بیگانه در شهر این شادی را در کام آنان تلخ و ناگوار مینمود؛ چرا که آنها هنوز خاطره ظلم و ستم قوای بیگانه در جنگ جهانی اول در این شهر را به یاد داشتند و میدانستند وجود آنان در شهر چه مشکلات و مصائب عدیده‏ای را به همراه دارد.

بعد از اشغال شهر توسط انگلیسیها، شوروی نیز بیکار ننشست، هواپیماهای آنان بر فراز شهر همدان به پرواز درآمده و گاه و بیگاه اعلامیههای تبلیغاتی خود را در شهر پخش میکردند. علاوه براین، یک ستون موتوریزه آنها تلاش میکرد که خود را از قزوین به همدان برساند؛ اما انگلیسیها برای جلوگیری از این اقدام تا گردنه آوج پیش رفته و پس از نمودار شدن سربازان شوروی در مرحله نخست سعی کردند تا با استقبالی گرم آنها را  به صورت مسالمتآمیز از کار منصرف نمایند؛ اما وقتیکه نیروهای شوروی قصد خود را از پیشروی به سوی همدان اعلام داشتند، با واکنش شدید انگلیسیها مواجه گشتند. سرانجام پس از گفتوگوهای بسیار انگلیسیها آنها را مطمئن ساختند که در همدان به اندازه کافی نیرو وجود دارد که بتواند با هر وضعیتی روبهرو شود و نیروهای شوروی به اکراه به سمت قزوین عقب نشستند11 . البته، نباید از یادبرد که انگلیس از مدتها پیش به وسیله اتباع خود، همچون سیمون در همدان، که اطلاعات کاملی راجع به همدان و منطقه جمعآوری کرده بود و در میان ارامنه، یهودیان، بانک شاهنشاهی و کنسولگری برای خود پایگاههایی به‏وجود آورده بود. حکومت رضاخان نیز این نفوذ را بیشتر کرده بود، در حالی که شوروی همانند روسیه جنگ جهانی اول از نیرویی به نام قزاق که مجری فرمان آنان باشد، برخوردار نبود و نیز از آن نفوذ و اعتبار قبلی در بین خوانین منطقه و صاحبان قدرت خبری وجود نداشت، علاوه بر موارد مذکور دولت شوروی فاقد یک کنسولگری دائمی در همدان بود و کنسول آن کشور در کرمانشاه هفتهای یکبار برای رسیدگی به کارهای سیاسی به همدان میآمد.

نیروهای انگلیسی در همدان

انگلیسیها در اوایل ورود به همدان سعی مینمودند این شهر را به تنهایی اشغال و اداره نمایند. در این زمان کنسولگری آنها در همدان توسط ساکس، فرزند سر پرسی ساکس ـــ افسر و سیاستمدار عالی رتبه انگلیسی در جنگ جهانی اول در ایران ـــ اداره میشد. وی چندین سال قبل از شروع جنگ جهانی دوم، شخصی به اسم سیمون را با عنوان نماینده شرکت فرش همدان، مامور جمعآوری اطلاعات و شناسایی و نفوذ در صاحبان قدرت کرده بود، این شخص از نظر ظاهری با چشم و ابروی مشکی و لهجه فارسی شبیه ارامنه همدان بود، سیمون در مدت ماموریت خود به خوبی انجام وظیفه کرده، حتی از نقاط ضعف خوانین محلی به‏طور کامل آگاه بود و همه جا و همه چیز را به نیکی میشناخت. در شهریور 1320 که پردهها پایین افتاد، کلنل سیمون با لباس نظامی انگلیس ظاهر شد. وی در تمام امور ادارات و سازمانهای محلی شروع به دخالت نموده و همه روسای ادارات مثل دکتر علامه مازندرانی، معتضدالدوله، پیشکار وزیر کرمانشاهی دارایی، آقای رشیدخان گودرزیبروجردی، رییس دادگستری و برخی دیگر از وطنپرستان غیرتمند و ایرانی مثل علی نقی کوثر معروف به آقازاده همدانی که در کسوت روحانی بود را هر از چندگاه مورد بازخواست و بازجویی قرار داده و تهدید به تبعید به هندوستان میکرد12. چنانکه میرآقا متخلص به مفتون، فرزند مرحوم شمس العرفا را که بیشک یکی از بهترین شعرای شهرستان همدان بود، پس از شش ماه حبس به اتهام ایراندوستی برای مدت یکسال به قریه سوزان از دهستان درجزین همدان تبعید کردند، این شاعر حساس جریان تبعید خود را در چکامه دلنشینی با عنوان خاطرهای از تبعید من در جنگ بینالملل دوم سروده است:

تا شدم تبعید از شهر و دیار ای آسمان

روزگار تیره شد چون شام تار ای آسمان

هرچه بر کار سیاستها شدم نزدیک‏تر

دور ماندم از وصال روی یار ای آسمان

تا چه شد از حبس بر تبعید من راضی شدم

بسکه آمد بر من جورت فشار ای آسمان

سعد سلمان در حصار نایگر تبعید بود

قریه سوزان مرا آمد حصار ای آسمان

قریه سوزان به چشم از چشم سوزن تنگتر

شد به چشمم زان گسستم پود تار ای آسمان

من کجا و قریه سوزان کجا ای زال چرخ

چرخ ریسی تو بنمودم دچار ای آسمان

لهجه هر کس صراحت داشت با او بد شدی

باالصراحه بس که هستی بد شعار ای آسمان

من نگردیدم بخوان انگلستان کاسه لیس

کردیم از سفره خود برکنار ای آسمان

من نرفتم زیر بار انگلیس نابکار

بایدم انداختن از کار و بار ای آسمان

من وطن خواهم وطن خواهم وطن خواه ای فلک

میکنم فریاد فاش و آشکارا ای آسمان

من شدم تبعید تا راحت بماند این و آن

بید را میزن که تا لرزد چنار ای آسمان

میشوم تبعید چون هستم به ضد انگلیس

من از این تبعید دارم افتخار ای آسمان

شکرلله میشوم تبعید گر از این دیار

از رخ ملت نیم من شرمسار ای آسمان

تو گمان کردی مرا تبعید کردی وگذشت

مینویسم تا بماند یادگار ای آسمان

صفحه تاریخ بعداز ما قضاوت میکند

آنچه را کردی تو با این جانثار ای آسمان13

این چکامه خود گواهی موثق از ظلم و جور نیروهای انگلیسی برآزادیخواهان شهر همدان میباشد؛ البته کلنل سیمون در تبعید و آزار آزادیخواهان تنها نبود؛ بلکه عدهای از یهودیان همدان با جاسوسی و سخنچینی او را یاری و همراهی می‏کردند. سیمون بعد از جنگ جهانی دوم نیز در همدان ماند تا اینکه در سال 1330 ش از ایران اخراج شد14.

پس از شهریور 1320 تا مدتها شهر همدان صحنه تاخت و تاز نیروهای متفقین بود، علاوه بر انگلیسیها، نیروی عظیمی از ارتش آمریکا در سه فرسنگی شمال همدان در محلی به اسم ده پیاز برای خود قرارگاهی دایر کرده بودند که دارای چاهی عمیق و بناهای نظامی و فرودگاه لازم برای استقرار یک لشکر بود. نمایندگان سه دولت شوروی. انگلیس و آمریکا برای حفظ موازنه قدرت شب و روز مشغول فعالیت بودند15.

استقرار نیروهای مذکور در همدان برای مردم این شهر زیانهای بسیاری بهبار آورد، در این مدت بازار همدان چندین بار دچار حریق شد و هستی عدهای از مردم در آتش بیداد سوخت، از سوی دیگر، رفت و آمد سربازان هندی و اسرای لهستانی که بیشتر آنان را زنان تشکیل میدادند، منشا بیماری خطرناک تیفوس شد که موجب مرگ عدهای از اهالی شهر گردید، کثرت نیروهای بیگانه در همدان، شهر را به صورت یک بندر جنگی پر جنجال بینالمللی درآورده بود و سر و صدای کامیونهای حامل مهمات جنگی ارسالی از آمریکا به شوروی در تمام مدت جنگ امنیت و آسایش را از مردم همدان سلب کرده بود16.

بدیهی است، امور فوق در زندگی اجتماعی مردم شهر در آن هنگامه چه تاثیری در برداشته و چه مشکلاتی را برای آنان به وجود آورده است، از جمله این مشکلات، گرانی و کمیابی آذوقه بود که حضور نیروهای متفقین در شهر به آن دامن می‏زد. در آن موسم، قیمت کلیه کالاها به ویژه خواروبار به شدت افزایش یافت؛ چنانکه کره یک من 18 ریال به یکباره به کیلویی 24 تومان،‌ قند و شکر کیلویی 16 ریال به کیلویی 18 تومان و گندم خرواری 65 تومان به خرواری 700 تومان رسید و بسیار نایاب شد17. دولت نیز ناچار برای توزیع عادلانه برخی کالاها از جمله قند و شکر اقدام به چاپ کوپن و تعیین عاملینی در شهر کرد که همین امر، برای برخی از عاملان توزیع کوپن قند و شکر محل درآمد سرشاری گردید؛ به نحوی که رییس یکی از ادارات دولتی همدان در آن گیرودار عمارت مجللی از این درآمدها ساخته بود که مردم اسم آن را «قند آباد» نهاده بودند، به دلیل عدم توزیع عادلانه قند و شکر مردم شهر همدان، دست به شورش و غارت انبارهای قند و شکر زدند18.

البته، پیش از این شورش، کمیسیونی متشکل از روسای ادارات و اصناف مختلف در فرمانداری همدان تشکیل شد تا راجع به حل مشکل قند و شکر و اوضاع عمومی شهر مشورت کرده و تصمیمات مفیدی اتخاذ کند19؛ اما شورش مردم نشان داد که با وجود قوای خارجی و مصرف بیرویه آنان از خواروبار مردم شهر، هر تصمیم و اقدامی محکوم به شکست است.

به دنبال این واقعه، رییس اداره دارایی و اقتصاد همدان در گزارشی به فرمانداری آن شهر، خواهان رسیدگی و تعقیب عاملین این حادثه شد. در گزارش مذکور محرکین این شورش، سرهنگ سیف و ستوان زرین از افسران ارتش ایران مستقر در همدان معرفی شدند، علت عمل افسران نامبرده در این گزارش چنین آمده است:‌«ستوان زرین به اتفاق سرهنگ سیف برای گرفتن قند و شکر به اداره دارایی رفته و چون به آنان گفته شده که باید سهمیه خود را از اداره مربوط دریافت کنند، مردم را تشویق به حمله به انبارهای قند و شکر نمودند.»20

از طرف دیگر مامورین شهربانی که در محل حضور داشتند، هیچ اقدامی برای برقراری آرامش به عمل نیاوردند، با توجه به گزارش اداره دارایی و اقتصاد همدان، وزارت کشور نیز دستور تعقیب و توبیخ افسران نامبرده را صادر نمود21. با تمام این توضیحات و گزارشهای اداری، واقعیت آن است که خود نیروهای شهربانی از وضعیت موجود ناراضی بودند؛ چون در غیر این صورت دلیلی برای عدم دخالت وجود نداشت، از سوی دیگر، مگر امکان دارد که افسران عالیرتبه یک ارتش از سیستم سازمانی و اداری خود ناآگاه باشند و به خاطر دریافت چند کیلو قند و شکر مردم را ترغیب به شورش نمایند، این موضوع نشاندهنده عدم رضایت آنان از وضعیت موجود و حضور نیروهای بیگانه است که آنان نیز ناگزیر از اطاعت بیچون و چرا از آنها بودند. حضور و دخالتهای نیروی بیگانه عامل اصلی شورش مردم و کمیابی ارزاق عمومی بوده و اقدام افسران نامبرده در تحریک اهالی تنها حکم کبریت زدن به انبار باروت را داشته است.

در این زمان، غذای عمده و عمومی شهر همدان یعنی گندم نیز کمیاب شد و همچون جنگ جهانی اول باعث مرگ و میر بسیاری از اهالی شهر گردید. اگر کمکهای انساندوستانه برخی از اهالی نیکوکار شهر همچون حاجآقا تقی شریفیجولانی، آقا عبدالله تقوی و آقازاده کوثر ـــ که روزانه در چند نقطه شهر مانند تپه مصلی، محله جولان و کبابیان آش و نان فراوان بهطور رایگان توزیع میکردند ـــ نبود، بیگمان جمعیت زیادی در اثر گرسنگی جان خود را از دست میدادند22. در این هنگامه فلاکت‏بار، کنسول انگلیس در شهر به گرانی گندم و ایجاد قحطی مصنوعی دامن میزد. اگر برخی نانواها به دستورات وی عمل نکرده و در صحنه دروغین و ساختگی ایجاد قحطی نان شرکت نمیکردند، مانند فرهاد سرکانی، رییس صنف نانوایان همدان تبعید میشدند. وی بعد از چند سال تبعید در همان تبعیدگاه دارفانی را وداع گفت23. با شدت گرفتن قحطی درشهر و هیجان مردم. جلسهای با حضور اصناف، بازرگان و محترمین شهر در فرمانداری تشکیل شد، در این مجلس فرماندار و مسوول اداره غله به حاضران اطمینان دادند که برای مصرف یک ساله مردم، گندم در انبارها موجود است و حمل آن به دیگر شهرها تاثیری بر این موضوع ندارد24. با تمام این وعدهها مردم گرسنه شهر در 28 آبان 1320 دست به یک شورش عمومی علیه نیروهای انگلیسی زدند؛ زیرا آنان علت کمیابی گندم را حمل آن توسط قوای انگلیس به شهرهای دیگر برای ماموران خود میدانستند25. مردم در این تظاهرات در و پنجره بانک شاهنشاهی و دیگر ادارات دولتی را با چوب و سنگ خرد کردند. دامنه شورش زمانی گسترش یافت که کسبه شهر با تعطیلی مغازهها و دکانهای خود با مردم معترض همراه شدند. مردم که به سوی اداره غله در حال حرکت بودند، درمسیر حرکت خود به چندین کامیون از سربازان انگلیسی برخورد کردند که با سنگ به آنها حمله نمودند. با اصابت سنگ به راننده یکی از ماشینها که باعث واژگونی آن گردید، درگیری مردم با سربازان انگلیسی شدت یافت، تا جایی که سربازان مذکور به سوی مردم بیپناه آتش گشوده و چهار تن از آنان را به قتل رساندند. در اسناد، تعداد واقعی کشتهشدگان ذکر نشده است. زمانی درگیری خاتمه یافت که شخص رییس شهربانی در محل، حاضر و مانع تیراندازی سربازان انگلیسی شد و مردم را نیز متفرق نمود. تظاهرکنندگان در تمام مدت تظاهرات خود خواهان پایان دادن به حمل گندم از همدان بودند26. در این مدت کلیه راستهها و بازار تعطیل و روز بعد نیز این اعتصاب ادامه داشت. تنها بعد از ملاقات و مذاکره فرماندار با نمایندگان اصناف مختلف بود که به این تعطیلی پایان داده شد27. البته، صنف سمسارها نیز همچنان به اعتصاب خود ادامه دادند28.

پس از پایان شورش، کنسول انگلیس خواهان معرفی و تعقیب عاملین این حادثه شد و از دولت ایران مجازات و تنبیه آنان را خواستار گردید و اعلام کرد که خودشان اجازه دارند، کسانی که علیه ارتش انگلیس تحریک یا اقدامی میکنند را مجازات نمایند29. جالبتر اینکه کنسول انگلیس از فرمانداری همدان تقاضا نمود که اعلامیهای مبنی بر اینکه انگلیسها گندم و خواربار حمل نمی‏کنند، در شهر منتشر کند30. از همه خفت‏بارتر اینکه فرماندار همدان، قیامکنندگان را مردم ولگرد، فقیر و گدا معرفی نمود31. غافل از اینکه آنها نیز جزو مردم شهر بودند که بر اثر سیاستهای غلط دولت و فشارهای قوای بیگانه به این روز و فلاکت گرفتار شده بودند.

در پی تلاش کنسول انگلیس و فرمانداری همدان، غلامحسین شریفی، محمدعلی شریفی، علیاصغر احسانلو، حسین حاج عزیز و محمدعلی نجیب که همگی از افراد درستکار، شریف و نیکوکار همدان بودند، به عنوان عاملان شورش دستگیر و در همدان زندانی شده و پس از چندی به زندان اراک منتقل شدند32.

علاوه بر تحقیقات کنسول انگلیس و فرمانداری، وزارت کشور نیز اقدام به اعزام یک بازرس به همدان نمود، بازرس مذکور پس از یک ماه توقف در همدان، علت شورش را تلاش نانوایان برای استفاده بیشتر عنوان کرد که بالابردن هزینه نانوایی را بهانه قرار دادند تا بهای گندم را به نسبت قیمت نان کمتر بپردازند33. در این گزارش فرهاد سرکانی، رییس صنف نانوایان عامل شورش معرفی شد و چنانکه گذشت، تبعید گردید34. در گزارش بازرس وزارت کشور هیچ اسمی از افرادی که پیش‏تر به این بهانه دستگیر شده بودند، نیامده است تا بازداشت آنان را تایید نماید. بدین ترتیب، با عدم معرفی افراد واحدی به عنوان محرک از سوی مراجع مذکور، معلوم میگردد که دستگیری آنان هیچ ربطی به گرانی، قحطی و شورش نداشته؛ بلکه تنها گناه آنان رویه بیگانه ستیزی بوده و بس.

از دیگر مشکلات حضور این مهمانان ناخوانده، سلب امنیت و آسایش از مردم بود. در 26‌ آبان 1320 یک گروه سیزده نفری از افسران و دژبان انگلیسی به مهمانخانه روشن ـــ که متعلق به یکی از اهالی همدان بود ـــ رفته و پس از کتککاری مستخدم آنجا و مصرف مواد غذایی و مقدار زیادی مشروبات الکی با شکستن شیشههای مهمانخانه، مستانه از آنجا خارج میشوند. جالب اینکه به جای توبیخ و تنبیه افسران مذکور، صاحب مهمانخانه برای مدت سه سال به عراق تبعید میشود35.

بدیهی است، مواردی از این نوع در همدان کوچک آن روز که اخبار به سرعت و دهان به دهان در همه شهر پخش میگشته، میتوانست چه ذهنیتی از نیروهای خارجی در مردم شهر ایجاد کند و همین حوادث، باعث انزجار و نفرت شدید مردم شد، به طوریکه آنان برای انتقامگیری و به راهانداختن شورش لحظهشماری میکردند، علاوه بر اعمال و رفتار زشت نیروهای انگلیسی افرادی بودند که در سایه حمایت آنان انواع اجحافات و ستمها را به مردم بیپناه روا میداشتند، شخصی به نام عباس خزایی کرد از این طریق، رشوه و اخاذی زیادی را انجام داده بود تا جایی که افسر رابط انگلیس از فرماندار همدان خواستار زندانی و اخراج وی از شهر شد36.

مشکل دیگر مردم در این روزگار محنتبار، کمبود وسایل نقلیه جهت تردد بود؛ چرا که نیروهای انگلیسی و آمریکایی تمام وسایل نقلیه شهر را در اختیار گرفته بودند. علاوه بر این، تردد بیش از حد اتومبیلها و کامیونهای جنگی باعث شده بود که افراد زیادی جان خود را از دست بدهند، برای نمونه کامیونهای آمریکایی در روستای زمانآباد طفل هفت سالهای به نام یحیی، فرزند احمد را زیرگرفته و به قتل رسانند و یا در روستای امیرآباد، باقر، فرزند غلامحسین در اثر برخورد با کامیونهای آمریکایی به شدت مجروح شد37. شکایات والدین افراد مقتول و مجروح همیشه بینتیجه میماند؛ به این دلیل که شکایات مذکور پس از ارائه به شهربانی و ژاندارمری به کمیسیون دعاوی خارجیان مقیم همدان ارسال میگردید که تنها باعث سردرگمی و سرخوردگی شاکیان میشد. انگلیسیها برای رسیدگی به اینگونه حوادث و پرداخت خونبها و غرامت افراد مقتول ادارهای به نام اداره غرامات و خسارات نیروهای بریتانیا در کرمانشاه تاسیس کردند؛ اما خود این موضوع و گرفتن غرامت ملزم به داشتن پارتی و افراد سرشناس بود؛ چرا که پرداخت غرامت به ورثه مقتول در حضور فرماندار با امضا و رسید وی به اداره مذکور امکانپذیر بود؛ در حالیکه میزان غرامت مشخص نبود، البته، نیروهای آمریکا و شوروی حتی زحمت این مختصر را هم به خود ندادند38.

علاوه بر خسارت جانی که از برخورد اتومبیلهای متفقین نصیب مردم میشد، تیراندازی عمدی و سهوی سربازان آنان نیز باعث مرگ افراد میگردید. براثر همین تیراندازیها پسر یازده ساله بهنام ابراهیم، فرزند علیاکبر به قتل رسید، پدر و مادر مقتول در عرایض متعددی که به مراجع قانونی همدان تسلیم کردند، هیچ جوابی نگرفته و به ناچار از رییسالوزرا و وزیر کشور تقاضای دادخواهی نمودند39. که این دادخواهی هم راه به جای نبرد و در نهایت، والدین مقتول به خاطر از دست دادن پسرشان دچار جنون شدند.

یکی دیگر از اقدامات نیروهای متفقین در همدان، تفتیش اسناد و مدارک ادارات دولتی بود و همچنین خواستار استفاده از امکانات این ادارات بودند. معزالدین مهدوی ـــ رییس فرهنگ وقت ـــ در این باره مینویسد: «هر روز عدهای آمریکایی و انگلیسی و روسی برای دیدن مدارس و موسسات فرهنگی به اداره فرهنگ مراجعه میکردند یک دسته، سالن دبیرستان را برای سخنرانی میخواستند. دسته دیگر، آمار محصلین و معلمین را درخواست میکردند و جمعی اسامی آلمانوفیلهای فرهنگ را مطالبه میکردند.»40 هنگام مراجعه نیروهای مذکور مسوول هیچ ادارهای قدرت نافرمانی و سرپیچی را نداشت، چه در غیر اینصورت با توبیخ و تبعید و از دست دادن شغلش مواجه میشد. به عنوان نمونه، هنگامی که یکی از نیروهای متفقین برای کاری به اداره فرهنگ مراجعه و مورد بیتوجهی مهدوی، قرار میگیرد، به فخرالممالک اردلان ـــ فرماندار وقت همدان ـــ شکایت میکند که در نتیجه فرماندار مذکور، معزالدین مهدوی را مورد مواخذه قرار میدهد41.

نیروهای متفقین تا اواخر سال 1324 ش در همدان و منطقه حضور داشتند. آنها با توجه به موقعیت استراتژی ایران و سهولت کمکرسانی به شوروی از این طریق، کشور را اشغال کردند تا هم مانع نفوذ آلمانها در ایران و منطقه خاورمیانه گشته و هم با کمکهای فراوان به ماشین جنگی شوروی، نیروهای آلمانی را از پیشروی در شوروی و دستیابی به قفقاز باز دارند.

همدان نیز به علت وضعیت جغرافیایی منحصر به فردش که غرب ایران را به مرکز و شمال وصل میکند و در واقع، کلید دستیابی به غرب کشور و شمال و مرکز ایران میباشد، مورد توجه خاص متفقین بود؛ به همین خاطر، میتوانست اردوگاه و قرارگاه متفقین برای پشتیبانی از نیروهای خود در غرب، شمال و مرکز ایران باشد و از نظر تامین مواد غذایی به ویژه غله نیز بسیار غنی بود، با تسلط بر شهر، مساله تدارکات شوروی نیز منظمتر و بهتر صورت میگرفت؛ به همین دلیل توسط نیروهای انگلیسی ـــ آمریکایی تصرف گردید و حضور و استقرار این نیروها نیز چنانکه گذشت، چیزی جز فلاکت، مصیبت و مشکلات عدیده اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی برای مردم همدان به ارمغان نیاورد. مردم نیز با شورش، اعتراض و اعتصاب خشم خود را نسبت به حضور بیگانگان و ظلم و جور آنان اعلام می‏کردند؛ هرچند که دولت مرکزی و مقامات محلی به ناچار از منویات انگلیسیها پیروی مینمودند.

 

پی‏نوشتها

1ـ درباره سوم شهریور ایران در جنگ جهانی دوم، جلد اول، مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی، تهران 1356 ش، ص 20، 21.

2ـ ر.ک: اسناد نقض بیطرفی ایران در شهریور 1320 (سیاست خارجی در آستانه اشغال)، به کوشش محمد ترکمان، تهران، انتشارات کویر، 1370 ش.

3ـ کاتوزیان، محمد علی (همایون)، اقتصاد سیاسی ایران،‌ ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، انتشارات مرکز، چاپ پنجم، 1374 ش، ص 180.

4ـ اسنادی از انتخابات مجلس شورای ملی در دوره پهلوی اول، اداره کل آرشیو، اسناد و موزه دفتر رییس جمهور، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1378 ش، ص 159.

5ـ مهدوی، معزالدین، اوضاع اجتماعی نیم قرن اخیر (داستانهایی از 50 سال)، تهران چاپخانه وحید، 1348 ش ، ص 140.

6ـ تبراییان، صفاالدین، ایران در اشغال متفقین، تهران، موسسه خدماتی فرهنگی رسا، 1371 ش، ص 178.

7ـ مهدوی، معزالدین، همان، ص 141.

8ـ همان.

9ـ تبراییان صفاالدین، همان، ص 178.

10ـ 1.استوارت، ریچارد، در آخرین روزهای رضاشاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات، تهران، انتشارات معین، 1370 ش، ص 290.

11ـ همان، ص 309.

12ـ کامران، کامران میرزا، ایران جنگ جهانی، تهران، بی‎‎نا،‌ 1354 ش، صص 81 ـــ82.

13ـ‌ همان، ص 87.

14ـ رونامه ندای اکباتان، سال سوم، شماره اول، دوشنبه 18 فروردین 1331 ش، صص 1 ـــ2.

15ـ‌ کامران، کامران میرزا، ص 81.

16ـ همان، ص 86.

17ـ همان، ص 90.

18ـ سازمان اسناد ملی ایران، آرشیو، سند شماره

19ـ سازمان اسناد ملی ایران، آرشیو، سند شماره

20ـ سازمان اسناد ملی ایران، آرشیو، سند شماره

21ـ سازمان اسناد ملی ایران، آرشیو، سند شماره

22ـ کامران، کامران میرزا، ص 90.

23ـ همان، ص 86.

24ـ سازمان اسناد ملی ایران، آرشیو، سند شماره

25ـ همان.

26ـ سازمان اسناد ملی ایران، آرشیو، سند شماره

27ـ سازمان اسناد ملی ایران، آرشیو، سند شماره

28ـ سازمان اسناد ملی ایران، آرشیو، سند شماره

29ـ سازمان اسناد ملی ایران، آرشیو، سند شماره

30ـ سازمان اسناد ملی ایران، آرشیو، سند شماره

31ـ سازمان اسناد ملی ایران، آرشیو، سند شماره

32ـ سازمان اسناد ملی ایران، آرشیو، سند شماره

33ـ سازمان اسناد ملی ایران، آرشیو، سند شماره

34ـ سازمان اسناد ملی ایران، آرشیو، سند شماره

35ـ سازمان اسناد ملی ایران، آرشیو، سند شماره                  

36ـ سازمان اسناد ملی ایران، آرشیو، سند شماره

37ـ سازمان اسناد ملی ایران، آرشیو، سند شماره

38ـ سازمان اسناد ملی ایران، آرشیو، سند شماره


سوتیترها

با اینکه ایران اعلام بیطرفی نمودهبود؛ اما آشکارا برای آلمان نازی آرزوی پیروزی میکرد؛ زیرا آلمان به عمدهترین طرف تجاری ایران تبدیل شده بود و از سوی دیگر آلمانها تبلیغات گستردهای را درباره  برتری نژاد آریایی ـــ که ایرانیان هم خود را شعبهای از آن میدانستند ـــ به راه انداخته بودند.

 

بعد از سقوط و خروج رضاخان از کشور، واکنش مردم همدان به دو شکل متبلور گردید، از یک سو، چون سایه بیدادگری مانند رضاخان را از سر خود کم میدیدند، خوشحال بودند و از دیگرسو، به دلیل اشغال شهرشان بهدست نیروهای بیگانه احساس ناراحتی می‏کردند.

 

برای نمونه در دوره نهم مجلس شورای ملی برخلاف انتقاد و اعتراض مردم همدان، با توصیه رژیم و کمک نظامیان،  مخبر فرهمند راهی مجلس شد. این قضیه، بهاندازهای آشکار و فضاحت بار بود که دکتر محمدمصدق ـــ نخستوزیر دولت ملی ـــ به عنوان شاهدی بر عدم دخالت مردم در انتخاب نمایندگان مجلس شورای ملی اسناد آنرا  در دادگاه لاهه ارایه نمود تا جهانیان بیشتر به واقعیت دیکتاتوری رضاخان پی ببرند.

 

صبح جمعه ششم شهریور ماه 1320 هواپیماهای شوروی در آسمان شهر همدان به پرواز درآمدند و اشیایی را رهاکردند، مردم به گمان اینکه اعلامیه است، خود را به محل فرود نزدیک کردند، غافل ازآنکه این اشیا بمبهایی مرگبار هستند.

 

نباید از یادبرد که انگلیس از مدتها پیش به وسیله اتباع خود، همچون سیمون در همدان، که اطلاعات کاملی راجع به همدان و منطقه جمعآوری کرده بود و در میان ارامنه، یهودیان، بانک شاهنشاهی و کنسولگری برای خود پایگاههایی به‏وجود آورده بود.

 

پس از شهریور 1320 تا مدتها شهر همدان صحنه تاخت و تاز نیروهای متفقین بود، علاوه بر انگلیسیها، نیروی عظیمی از ارتش آمریکا در سه فرسنگی شمال همدان در محلی به اسم ده پیاز برای خود قرارگاهی دایر کرده بودند که دارای چاهی عمیق و بناهای نظامی و فرودگاه لازم برای استقرار یک لشکر بود. نمایندگان سه دولت شوروی. انگلیس و آمریکا برای حفظ موازنه قدرت شب و روز مشغول فعالیت بودند.

 

در آن موسم، قیمت کلیه کالاها به ویژه خواروبار به شدت افزایش یافت؛ چنانکه کره یک من 18 ریال به یکباره به کیلویی 24 تومان،‌ قند و شکر کیلویی 16 ریال به کیلویی 18 تومان و گندم خرواری 65 تومان به خرواری 700 تومان رسید و بسیار نایاب شد.

 

در این هنگامه فلاکت‏بار، کنسول انگلیس در شهر به گرانی گندم و ایجاد قحطی مصنوعی دامن میزد. اگر برخی نانواها به دستورات وی عمل نکرده و در صحنه دروغین و ساختگی ایجاد قحطی نان شرکت نمیکردند، مانند فرهاد سرکانی، رییس صنف نانوایان همدان تبعید میشدند.

 

از دیگر مشکلات حضور این مهمانان ناخوانده، سلب امنیت و آسایش از مردم بود. در 26‌ آبان 1320 یک گروه سیزده نفری از افسران و دژبان انگلیسی به مهمانخانه روشن ـــ که متعلق به یکی از اهالی همدان بود ـــ رفته و پس از کتککاری مستخدم آنجا و مصرف مواد غذایی و مقدار زیادی مشروبات الکی با شکستن شیشههای مهمانخانه، مستانه از آنجا خارج میشوند.

 

مشکل دیگر مردم در این روزگار محنتبار، کمبود وسایل نقلیه جهت تردد بود؛ چرا که نیروهای انگلیسی و آمریکایی تمام وسایل نقلیه شهر را در اختیار گرفته بودند.

 

معزالدین مهدوی مینویسد: «هر روز عدهای آمریکایی و انگلیسی و روسی برای دیدن مدارس و موسسات فرهنگی به اداره فرهنگ مراجعه میکردند یک دسته، سالن دبیرستان را برای سخنرانی میخواستند. دسته دیگر، آمار محصلین و معلمین را درخواست میکردند و جمعی اسامی آلمانوفیلهای فرهنگ را مطالبه میکردند.»

 

همدان به علت وضعیت جغرافیایی منحصر به فردش که غرب ایران را به مرکز و شمال وصل میکند و در واقع، کلید دستیابی به غرب کشور و شمال و مرکز ایران میباشد، مورد توجه خاص متفقین بود؛ به همین خاطر، میتوانست اردوگاه و قرارگاه متفقین برای پشتیبانی از نیروهای خود در غرب، شمال و مرکز ایران باشد و از نظر تامین مواد غذایی به ویژه غله نیز بسیار غنی بود.

 

تبلیغات