مذهب تروریسم
آرشیو
چکیده
متن
این روزها در هر زمینهای، میتوان جدیدترین اطلاعات و تحقیقات را به سهولت در دنیای هزارتوی شبکههای اطلاعرسانی به دست آورد. گستره جهانی اینترنت در آغاز هزاره سوم، فاصله زمانی و مکانی بین کاربران و اطلاعات را به حداقل خود رسانده است. ورود این اعجوبه دهکده جهانی به دنیای اطلاعات، هیچ حوزه تحقیقاتی را مصون از تحول و دگرگونی باقی نگذاشته است. مبحث تاریخ و اندیشه سیاسی همچون سایر علوم و بخشهای پژوهشی نیز به آرامی میرود تا با این پدیده کنار بیاید. حاصل این فرآیند ظهور سایتهای متعدد تاریخی و وبلاگهای جالب مورخین در سراسر جهان است. در کشورمان نیز به تدریج مراکز تحقیقاتی و مورخین به سمت استفاده از راههای نوین تبادل اطلاعات پیش میروند. هرچند هنوز سایه سنگین کتابهای تاریخی بر نشر الکترونیکی این آثار احساس میشود اما با رجوعی هرچند گذرا به سایتهای تاریخی، پژوهشها و آثار بسیار جالب، بدیع و منحصر به فردی خواهیم یافت. ما نیز در ماهنامه زمانه به دلیل جستوجوی همیشگی پیرامون منابع اطلاعاتی تاریخ معاصر، اخیرا به پژوهش ارزشمندی دست یافتیم که ضمن کاوش در موضوعی بکر از میزان آگاهی بخش بالایی برخوردار میباشد. در جهت تحقق هدف اصلی ماهنامه زمانه پیرامون اطلاعرسانی در حوزه تاریخ و اندیشه سایسی معاصر و در راستای تجلیل از نویسندگان و محققان گرانقدر کشورمان قصد داریم گزارشی از این پژوهش برجسته و با ارزش را در اختیارتان قرار دهیم. این پژوهش مربوط به عبدالله شهبازی مورخ پرکار است که این روزها مطلبی تحت عنوان «جستارهایی از تاریخ بهاییگری در ایران» را در سایت خود گنجانده و توجه بسیاری از علاقهمندان و محققان تاریخ معاصر را برانگیخته است. باتوجه به ماهیت عملکرد بهاییان پس از ظهور این فرقه در کشورمان، ارتباطات گسترده خارجی آنان، وجود برخی پیچیدگیهای روایی از این جریان، و همچنین کمبود آثار و تالیفات در این خصوص، اثر شهبازی بسیار ارزشمند و قابل تامل به نظر میرسد. در عین حال چندی است شاهد تحرکات مجدد این فرقه در جهت تثبیت موقعیت متزلزل جهانی آنان میباشیم. توضیح بیشتر درمورد این اثر جالب توجه را به گزارش پیش رو موکول کرده و تمام علاقهمندان به تعقیب نکات بدیع و ناگفته در تاریخ بهاییت را دعوت به بازدید از سایت اختصاصی شهبازی1 مینماییم.»
ساختار پژوهش «جستارهایی از تاریخ بهاییگری در ایران» در چهار قسمت کلی ترسیم شده و نویسنده تلاش دارد در هر قسمت به تبیین بخشی از تاریخ بهاییگری بپردازد. قسمت نخست این اثر تحت عنوان: «جغرافیای جمعیتی بهاییان ایران» به ارایه توضیحات بسیار مفیدی درخصوص جمعیت بهاییان در مقاطع مختلف تاریخی، تمرکز جمعیتی آنان در نقاط مختلف کشور و میزان تاثیرپذیری شهرها و روستاها از این مذهب ساختگی میپردازد. از آنجا که اطلاعات دقیق آماری از اجتماعات بهاییان بسیار نادر میباشد، ارایه این بخش باتوجه به استناد نویسنده به منابع و ماخذ معتبر و مشهوری چون دایرةالمعارف ایرانیکا و دایرةالمعارف اسلام بسیار بااهمیت تلقی میشود. هرچند شهبازی خود نیز بر این باور است که آمار موجود در باب جمعیت و اقالیم حضور بهاییت در ایران و جهان، مختلف و گاهی متناقض میباشد اما سعی دارد با تکیه بر آمار استقرایی و استناد به منابع متعدد و متنوع خواننده را با کلیت جامعی در این خصوص آشنا سازد. در بخش دیگری از همین قسمت سیر تحول جمعیتی بهاییان به بحث گذارده شده و دورههای شتاب این فرقه از حیث افزایش جمعیت از دو طریق زاد و ولد یا تغییر مذهب بیان گردیده است. بنابر تحقیقات شهبازی هرچند رشد جمعیت بهاییان از دوره مظفرالدین شاه آغاز شد اما این رشد در دوره احمدشاه و رضاخان شکل جدیتری به خود گرفته و در دهه 1330 به اوج خود رسید. یکی از دلایل این جهش جمعیتی را میتوان حمایتهای دولتهای این دوره، خصوصا رژیم پهلوی از این فرقه دانست. در این بخش همچنین به واکنش و مخالفتهای گسترده آیتالله العظمی بروجردی به عنوان مرجع بزرگ تقلید در مساله بهاییگری اشاره گردیده است. نگارنده معتقد است حمایت محمدرضا پهلوی از بیانات آیتالله العظمی بروجردی مقطعی بود و پس از قدرت گرفتن شاه خصوصا در دهههای 40 و 50 وی علنا به حمایت از بهاییان پرداخت. نکته بسیار جالبی که از همان ابتدا در این پژوهش مشهود است استفاده از منابع و آثار بهاییان در آن میباشد. شهبازی با تسلط کافی توانسته است در مواقع مقتضی با بهرهبرداری از منابع بهاییان به ادله و مستندات بسیار ارزشمندی در تایید نظریات و فرضیههای خود دست یابد که در نوع خود بسیار ارزشمند میباشد. در ادامه قسمت نخست به آثار و تبعات پیروزی انقلاب اسلامی بر بهاییان خصوصا از حیث جمعیتی پرداخته شده است. از توضیحات موجود در این خصوص میتوان چنین نتیجهگیری کرد که دستگیری و مجازاتهای اعمال شده بر علیه بهاییان در این دوره بیشتر به دلیل عملکرد منفی و خائنانه این گروه میباشد. همکاری نزدیک چهرههای معروف بهایی با نظام شاهنشاهی و تخلفات فرهنگی و خصوصا اقتصادی آنها امری نیست که بسادگی بتوان از آن چشم پوشید. امیرعباس هویدا، حبیب ثابت، هژبر یزدانی، هوشنگ انصاری و غلامرضا ازهاری به عنوان چهرههای معروف جریان بهاییت ایران تنها نمونههایی از عملکرد منفی این گروه را نشان میدهند. در همین رابطه در بخشی مستقل از این اثر تحت عنوان «فرقه بهایی و مالکیت ارضی» به سعی و تلاش بهاییان جهت تسلط و کنترل بر اراضی کشور خصوصا در مناطق روستایی پرداخته شده است. طبق توضیحات موجود در این بخش، حضور مالکان بزرگ بهایی در تمامی یک قرن اخیر خصوصا پهلوی دوم در صحنه تحولات اجتماعی و سیاسی ایران چشمگیر بود. و سیاست تقسیم اراضی در دهه 40 در تقویت این روند تاثیر بسیاری داشت. پس از اجرای برنامه تقسیم اراضی با سلب مالکیت از مالکان مسلمان و ایجاد آشفتگی در ساختار مالکیت و مدیریت روستایی راه برای رشد بزرگ مالکان و کلان زمینداران وابسته به دربار پهلوی و به ویژه بهاییان فراهم آمد. به فراخور بحث، نویسنده به نام برخی از منتفعین بهایی از برنامه تقسیم اراضی اشاره میکند. در این بین میتوان به هژبر یزدانی، ناصر گلسرخی و پرویز خسروانی که با تسلط بر مراکز حساس اصلاحات ارضی و منابع طبیعی زمینهای بسیاری را تملک کردند اشاره نمود. شهبازی نتیجه اجرای برنامه اصلاحات ارضی محمدرضا شاه را که منجر به تقسیم اراضی گردید تنها ظهور یک فئودالیسم جدید به رهبری بهاییان در ایران میداند. در فرازهای دیگری از مقوله جغرافیای جمعیتی بهاییان، کانونهای اصلی بهاییگری که در بر گیرنده برخی شهرهای کشور در طول سده گذشته میباشد نیز مورد مطالعه قرار گرفته و نمونهوار ابعاد حضور بهاییت در برخی از این مراکز بررسی میگردد. در این بین به فارس، اصفهان، آذربایجان، همدان، قزوین، کاشان تمرکز مطالعاتی بیشتری داده شده و علل ظهور و گسترش مقطعی بهاییت در این مناطق، آمار انسانی و جغرافیایی، چهرههای بزرگ و مبلغین عمده بهایی و بزرگترین مخالفان آنها در این شهرها مشخص گردیده است. در پایان قسمت نخست و در قالب یک بخش مستقل، دوران نخستوزیری هویدا و نقش وی به عنوان عضو یکی از برجستهترین خانوادههایی بهایی در گسترش این فرقه نیز مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته و اطلاعات مفیدی در این خصوص ارایه شده است. قسمت دوم پژوهش دربرگیرنده بحث «کانونهای استعماری و بهاییگری» میباشد. همانطور که عنوان این بخش گویای آن است، نویسنده سعی دارد به بررسی ارتباط جریان بهاییگری و کانونهای استعماری بپردازد. نویسنده برخلاف نظر مورخینی چون احمد کسروی و فریدون آدمیت که بابیگری (به عنوان مقدمه بهاییت) را جنبشی خودجوش و مستقل از قدرتهای استعماری میدانند، معتقد است این فرقه و شخص محمدعلی باب از همان ابتدا با برخی کانونهای معین استعماری و شبکههای زرسالار یهودی در ارتباط بوده است. وی حمایت کانونهای متنفذ و مرموزی را در تبلیغ و شهرت ناگهانی این فرقه دخیل دانسته و در جهت اثبات مدعای خویش به چگونگی بابیگری اولیه به عنوان مقدمه بهاییگری میپردازد. در ادامه همین مبحث به نقش و جایگاه صهیونیسم در ترویج بهاییگری میرسیم که شهبازی با دقت و ریزبینی و با ارایه دلایل و نقل قولهایی از جمله اظهارات صریح سران و برخی نویسندگان بهایی به تبیین ارتباط وسیع صهیونیسم به ویژه در زمان شکلگیری آن در فلسطین با کانونهای بهاییگری در ایران میپردازد. وی علاوه بر ارایه توضیحات خود در معرفی برخی انجمن و گروههای بهایی و ماهیت رابطه آنها با صهیونیسم به نقش بارز و برجسته انگلستان در صحنه تحولات خاورمیانه به ویژه فلسطین در دو جنگ جهانی اول و دوم اشاره کرده و سعی دارد هرچه واضحتر، قصد و نیست بریتانیا در وارد کردن جریان بهایی به فلسطین و ایجاد همکاری بین دو فرقه بهایی و صهیونیسم را آشکار سازد. در لابهلای توضیحات این بخش به نقل قول بسیار جالبی از عباس افندی (عبدالبهأ) یکی از روسای این فرقه ضاله برمیخوریم. نامبرده در سال 1907 مقارن با انقلاب مشروطه ایران و همزمان با شروع تحرکات اولیه جنبش صهیونیسم میگوید: «اینجا فلسطین اراضی مقدسه است. عنقریب قوم یهود به این اراضی بازگشت خواهند کرد و سلطنت داودی و حشمت سلیمانی خواهند یافت. این از مواعید صریحه الهیه است و شک و تردیدی ندارد.» با درنگ و تامل در سخنان فوق به نظر نمیرسد دلایل بیشتری جهت اثبات فرضیه ارتباط بهاییت و صهیونیسم نیاز باشد. علاوه بر موارد فوق میتوان به کارکردهای اطلاعاتی این فرقه به سود بریتانیا در حین وقوع دو جنگ جهانی نیز اشاره کرد. در اثبات ارتباط بهاییت با کانونهای بیگانه وجود همکاری و رابطه نزدیک بین موسسات غربی موجود در ایران با اعضا این فرقه بسیار حائز اهمیت است که نویسنده با دقت این موضوع را مورد نقد و بررسی قرار داده و عقیده دارد در دوران متاخر قاجاریه، تعداد قابل توجهی از بهاییان به عنوان کارگزاران سفارتخانههای اروپایی، بانک شاهی، بانک استقراضی روسیه و برخی دیگر از نهادهای غربی در ایران فعالیت مینمودند و سابقه عضویت بابیها و بهاییها در سفارتخانههای غربی بسیار مفصل و گسترده میباشد. در بخش دیگری از قسمت دوم شهبازی عنوان میدارد که بدون شناخت دقیق از حضور جریان یهودی در دوره قاجار و خصوصا یهودیان مخفی (انوسی) نمیتوان دقیقا به تحلیل موضوع بهاییت پرداخت. نقش اقلیتهای دینی در ترویج بهاییگری و گرایش برخی از پیروان این ادیان به بهاییت مقولهای است که همواره مورد بحث و مناقشه بوده و تامل و تحقیق بیشتری را میطلبد. در قسمت سوم این پژوهش برجسته به اقدامات خشونتبار و تروریستی این فرقه خصوصا در اوایل شکلگیری آن اشاره شده و شواهد متعددی از قتل و خشونت این گروه علیه مردم و به ویژه مخالفانشان ارایه گردیده است. شهبازی با ورود به ریز مسایل و ارایه اسامی قاتلین و کشتهشدگان، محل، زمان و چگونگی وقوع این جنایات، قصد دارد ابعاد گستردهتری از ماهیت تروریستی این فرقه را تبیین نماید که در این بین ترورها و قتلهای سیاسی از جایگاه ویژهای برخوردار است. بسیاری معتقدند اوج قتلهای سیاسی توسط اعضا فرقه بهایی در دوره مشروطه در بسیاری موارد به پیچیدگی و ابهامآفرینی در روند حرکت مشروطیت منجر گردید. شهبازی نیز با تایید نتیجهگیری فوق به نقل از ابوالحسن علوی، این دیدگاه که حیدر عمواغلی رهبر تروریسم دوره مشروطه است را مورد تردید دانسته و برای برخی اعضا فرقه بهایی نظیر ابوالفتحزاده، منشیزاده و مشکات الممالک در این ترورها نقش مهم و تاثیرگذاری در نظر میگیرد. در تبیین هرچه بیشتر فعالیتهای تروریستی بهاییت در دوره مشروطه وی ضمن نام بردن از گروههای معروف تروریستی این دوره نظیر بینالطلوعین، انجمن مخفی دوم و کمیته مجازات به چگونگی رخنه بهاییان در این گروهها میپردازد. دخالت بهاییت در اعمال تروریستی این برهه تا بدانجا مورد مطالعه و مداقه قرار گرفته که قتل شیخ عبدالله بهبهانی از علمای بزرگ عصر مشروطه به ایادی بهاییان نسبت داده میشود. از نکات بسیار جالب توجه در این قسمت ارزیابی نقش و عملکرد «کمیته مجازات» و رهبران بهایی آن در ترورهای آستانه فروپاشی حکومت قاجار است که ارتباط مستقیمی با کودتای سیاه اسفند 1299 و قدرتگیری رضاخان پیدا میکند. از 1295 کمیته مجازات مبادرت به قتلهایی نمود که بازتاب اجتماعی و سیاسی فراوانی داشت و توانست فضایی از رعب و وحشت در کشور ایجاد نماید. تاثیرات سیاسی و اجتماعی این حرکت سرانجام در حدود چهارسال بعد به کودتای رضاخان و سیدضیاالدین طباطبایی، سقوط حکومت قاجار و استقرار دیکتاتوری پهلوی انجامید. شهبازی معتقد است برخی مورخین کوشیدهاند تا گردانندگان و دستاندرکاران کمیته مجازات را انقلابیونی صادق جلوه دهند که سرخورده و ناراحت از نابسامانیهای پس از انقلاب مشروطه و عدم تحقق آرمانهایشان به تروریسم روی آوردهاند. اما بررسیهای دقیق، از کمیته مجازات چهرهای ناسالم و وابسته به کانونهای استعماری از ایشان به دست میدهد. بسیار جالب خواهد بود که بدانید شهبازی در ادامه این مبحث اطلاعاتی بکر و در نوع خود منحصر به فرد از نقش عوامل استعمار در قالب بهاییت در به شکست کشاندن نهضت جنگل و سرانجام شهادت میرزا کوچکخان گرد آورده است. وی در این خصوص با ذکر نفوذ عناصر بهایی نظیر احساناللهخان دوستار (از چهرههای سرشناس تروریست و متعلق به یکی از خانوادههای سرشناس بهایی) در صفوف نهضت جنگل، به معرفی فعالیتهای خائنانه این چهرهها در دوران ظهور نهضت جنگل پرداخته و با ارایه مستندات خود در چهارچوب گفتههای مورخین بیغرض چنین نتیجه میگیرد که عوامل بهایی در ایجاد اختلاف بین سران نهضت جنگل به شکست کشاندن این نهضت و شهادت میرزا کوچکخان نقش اساسی ایفا کردهاند. در آخرین قسمت از پژوهش جستارهایی از تاریخ بهاییگری در ایران به ماهیت بلواهای ضد بهایی پرداخته میشود. این مبحث از آن نظر مهم به نظر میرسد که بسیاری از مورخین بهایی درباره شورشهای ضدبهایی به کرات سخن گفته و تلاش دارند تا تحت لوای بلواهای ضد یهودی چهرهای بسیار مظلوم از این فرقه و پیروانش در ایران ترسیم نمایند. شهبازی در این زمینه معتقد است ادعای فوق در موارد عدیدهای صحت ندارد و رهبران این فرقه و عناصر آنها در میان جبهه مخالف بهاییان نفوذ کرده و به عمد و با اهداف معین تبلیغی --- سیاسی به ایجاد مهمترین و جنجالیترین آشوبهای خونین ضدبهایی اقدام کردهاند. در همین رابطه نویسنده در جای جای این بخش بر این نکته تاکید دارد که برخی تحرکات و تبلیغات بیپروا در ترویج بهاییت به دلیل ایجاد زمینههای بروز خشونت و سپس استفاده تبلیغاتی از آن به نفع بهاییان بوده است. همچنین در این قسمت خواننده میتواند با برخی از این وقایع و چهرههای موثر در آن آشنا شده و بیشتر به ماهیت این نوع تبلیغات پی ببرد. با اتمام به مبحث ماهیت بلواهای ضد بهایی، ارایه اثر جستارهایی از تاریخ بهاییگری نیز به پایان میرسد.
پینوشت: --1- خوانندگان گرامی و محققین ارجمند میتوانند جهت دریافت کامل این اثر و مطالعه دقیقتر آن به سایت عبدالله شهبازی(www.shahbazi.org) مراجعه نمایند. بنابر تحقیقات شهبازی هرچند رشد جمعیت بهاییان از دوره مظفرالدین شاه آغاز شد اما این رشد در دوره احمدشاه و رضاخان شکل جدیتری به خود گرفته و در دهه 1330 به اوج خود رسید.
نگارنده معتقد است حمایت محمدرضا پهلوی از بیانات آیتالله العظمی بروجردی در مخالفت با بهاییت مقطعی بود و پس از قدرت گرفتن شاه خصوصا در دهههای 40 و 50 وی علنا به حمایت از بهاییان پرداخت.
همکاری نزدیک چهرههای معروف بهایی با نظام شاهنشاهی و تخلفات فرهنگی و خصوصا اقتصادی آنها امری نیست که بسادگی بتوان از آن چشم پوشید.
پس از اجرای برنامه تقسیم اراضی با سلب مالکیت از مالکان مسلمان و ایجاد آشفتگی در ساختار مالکیت و مدیریت روستایی راه برای رشد بزرگ مالکان و کلان زمینداران وابسته به دربار پهلوی و به ویژه بهاییان فراهم آمد.
شهبازی نتیجه اجرای برنامه اصلاحات ارضی محمدرضا شاه را که منجر به تقسیم اراضی گردید تنها ظهور یک فئودالیسم جدید به رهبری بهاییان در ایران میداند.
قسمت دوم پژوهش دربرگیرنده بحث «کانونهای استعماری و بهاییگری» میباشد. همانطور که عنوان این بخش گویای آن است، نویسنده سعی دارد به بررسی ارتباط جریان بهاییگری و کانونهای استعماری بپردازد.
در دوران متاخر قاجاریه، تعداد قابل توجهی از بهاییان به عنوان کارگزاران سفارتخانههای اروپایی، بانک شاهی، بانک استقراضی روسیه و برخی دیگر از نهادهای غربی در ایران فعالیت مینمودند و سابقه عضویت بابیها و بهاییها در سفارتخانههای غربی بسیار مفصل و گسترده میباشد.
بسیاری از محققین معتقدند اوج قتلهای سیاسی توسط اعضا فرقه بهایی در دوره مشروطه در بسیاری موارد به پیچیدگی و ابهامآفرینی در روند حرکت مشروطیت منجر گردید.
از 1295 کمیته مجازات مبادرت به قتلهایی نمود که بازتاب اجتماعی و سیاسی فراوانی داشت و توانست فضایی از رعب و وحشت در کشور ایجاد نماید. تاثیرات سیاسی و اجتماعی این حرکت سرانجام در حدود چهارسال بعد به کودتای رضاخان و سیدضیاالدین طباطبایی، سقوط حکومت قاجار و استقرار دیکتاتوری پهلوی انجامید.
بسیار جالب خواهد بود که بدانید شهبازی در ادامه این مبحث اطلاعاتی بکر و در نوع خود منحصر به فرد از نقش عوامل استعمار در قالب بهاییت در به شکست کشاندن نهضت جنگل و سرانجام شهادت میرزا کوچکخان گرد آورده است.
بسیاری از مورخین بهایی درباره شورشهای ضدبهایی به کرات سخن گفته و تلاش دارند تا تحت لوای بلواهای ضد یهودی چهرهای بسیار مظلوم از این فرقه و پیروانش در ایران ترسیم نمایند. |