آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

متن

یکی‌ از یادمانهای‌ عصر انقلاب‌ شکوهمند اسلامی، هفدهم‌ شهریور سال‌ 1357 است‌ که‌ تقریبا می‌توان‌ گفت‌ در هیچ‌ موسوعه‌ و مجموعة‌ تاریخی‌ پیرامون‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ از قلم‌ نیفتاده‌ است. در آن‌ روز تاریخی‌ از ایام‌ وقوع‌ انقلاب‌ اسلامی، استبداد نظام‌ ستم‌شاهی‌ چهره‌ عریان‌ خود را نمودار ساخت‌ و نه‌ تنها مردم‌ ایران‌ بلکه‌ جهانیان‌ را در اندوه‌ انداخت‌ و نمونه‌ پلیدی‌ از رفتار حکومتیان‌ مستبد با مردمان‌ آزادیخواه‌ را مقابل‌ چشمها گذارد. مقاله‌ای‌ که‌ پیش‌ روی‌ شما گرامیان‌ است‌ نگاهی‌ گذرا بر رویدادهای‌ اساسی‌ انقلاب‌ و عوامل‌ شتابزای‌ انقلاب، از جمله‌ واقعه‌ تاریخی‌ هفدهم‌ شهریور دارد و می‌تواند بهانه‌ای‌ بر مرور زمینه‌های‌ بروز انقلاب‌ اسلامی‌ قرار گیرد.

 

مقدمه‌

 

حوادث‌ و رویدادهای‌ بسیاری‌ که‌ در فرآیند انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ بوقوع‌ پیوست؛ معلول‌ خواست‌ و اراده‌ ملتی‌ بود که‌ با شجاعت‌ خویش‌ توانست‌ بر عظمت‌ و روند پیروزی‌ نهضت‌ بیفزاید. مهم‌ترین‌ نقش‌ این‌ وقایع، به‌ چالش‌ کشاندن‌ سیاستهای‌ رژیم‌ در رویارویی‌ با ایدئولوژی‌ انقلاب‌ بود.

 

جمعه، هفدهم‌ شهریور سال‌ 57 که‌ بعدها به‌ «جمعه‌ سیاه» معروف‌ گردید؛ نقطه‌ عطفی‌ در تاریخ‌ مبارزات‌ مردم‌ ایران‌ محسوب‌ می‌شود. عمق‌ و وسعت‌ این‌ حادثه‌ به‌ اندازه‌ای‌ بود که‌ رسانه‌ها و خبرگزاریهای‌ خارجی‌ نیز به‌ دفاع‌ از مردم‌ برخاسته‌ و در برابر کشتار بی‌رحمانه‌ مردم‌ به‌ دست‌ رژیم‌ پهلوی‌ ساکت‌ ننشستند.از آن‌جا که‌ جمعه‌ سیاه، توانست‌ خط‌ بطلانی‌ بر سیاستهای‌ رژیم‌ در مهار انقلاب‌ بکشد؛ کالبدشکافی‌ آن‌ می‌تواند گام‌ موثری‌ در شناخت‌ این‌ واقعه‌ به‌ شمار آید.

 

با گذشت‌ سالها از وقوع‌ این‌ حادثه‌ هنوز، پاسخ‌ بسیاری‌ از سوالات‌ در پرده‌ ابهام‌ باقی‌ مانده‌ است. همین‌ امر، نگارنده‌ را بر آن‌ داشت‌ تا در خصوص‌ علل‌ و عوامل‌ وقوع‌ آن‌ تحقیق‌ کند. بررسی‌ وضعیت‌ رژیم‌ در کنار نگاهی‌ اجمالی‌ به‌ روند انقلاب‌ اسلامی‌ این‌ امکان‌ را به‌ ما می‌دهد که‌ در جست‌وجوی‌ مقدماتی‌ برای‌ این‌ واقعه‌ باشیم، تغییر در بینش‌ سیاسی‌ مخالفین، عملکرد دولتها و نقش‌ سازمان‌ اطلاعات‌ و امنیت‌ رژیم‌ از جمله‌ مقولات‌ مورد بحث‌ در این‌ نوشتار می‌باشند.

 

تغییر در بینش‌ سیاسی‌ مخالفین‌

 

با پیروزی‌ کودتای‌ 28 مرداد سال‌ 32 و سرکوب‌ شدید قیام‌ مردمی‌ 15 خرداد در سال‌ 42 چنین‌ به‌ نظر می‌رسید که‌ جریان‌ مبارزه‌ با بن‌بست‌ مواجه‌ شده‌ است. تحلیلهای‌ نسل‌ جوان‌ حاکی‌ از عدم‌ رهبری‌ صحیح، اعمال‌ استراتژی‌ و شیوه‌های‌ اصولی‌ و اتخاذ ایدئولوژی‌ انقلابی‌ در روند مبارزه‌ بود. در حقیقت، حوادث‌ خرداد 42 و ماه‌های‌ بعد از آن‌ نسل‌ جوان‌ انقلابی‌ را به‌ سمت‌ این‌ باور سوق‌ داد که‌ موثرترین‌ راه‌ مبارزه‌ با رژیم‌ شاهنشاهی‌ به‌ عنوان‌ مظهر امپریالیسم، جنگ‌ مسلحانه‌ است‌ و همین‌ تفکر به‌ شکاف‌ میان‌ مخالفین‌ سنتی‌ و مبارزان‌ جوان‌ انجامید.1 عدم‌ بلوغ‌ این‌ تفکر در بستر سیاسی‌ ایران‌ و به‌ موازات‌ آن‌ تحولات‌ عقیدتی‌ درون‌ سازمانی‌ سبب‌ شد که‌ این‌ ایده‌ در سالهای‌ حیات‌ خود با شکست‌ جدی‌ روبرو گردد. اگرچه‌ تمایل‌ به‌ مبارزه‌ مسلحانه‌ حتی‌ در قالب‌ جنگهای‌ روستایی‌ و شهری‌ جایگاه‌ خود را بین‌ جوانان‌ حفظ‌ کرده‌ بود؛ اما جنگهای‌ چریکی‌ شهری‌ با اقبال‌ مطلوبی‌ همراه‌ نبود، به‌ طوری‌ که‌ با ضربه‌زدن‌ به‌ پایگاه‌های‌ نظامی‌ رژیم، ایجاد اغتشاش‌ شهری‌ و دستبرد به‌ برخی‌ بانکها و موسسات‌ مالی‌ نتوانست‌ موفقیت‌ چشمگیری‌ را از آن‌ خود کند.

 

گذشت‌ زمان، ایده‌ مبارزه‌ مسلحانه‌ را در بخش‌ قابل‌ توجهی‌ از بدنه‌ نهضت‌ نهادینه‌ کرده‌ بود و همین‌ تفکر می‌توانست‌ تعادل‌ آن‌ را بر هم‌ زند. این‌ شیوه‌ مبارزه، نوعی‌ هرج‌ومرج‌ و خشونت‌ خاص‌ خود را به‌ همراه‌ داشت‌ و به‌ تعبیر دیگر، بدنه‌ امنیتی‌ و نظامی‌ رژیم‌ را به‌ شدت‌ تحریک‌ می‌کرد. بعد از خرداد 42 شیوه‌های‌ مختلف‌ مبارزه‌ مسلحانه‌ جایگاه‌ ویژه‌ خود را بین‌ نیروهای‌ مخالف‌ مذهبی‌ و غیرمذهبی‌ پیدا نمود. گروه‌ مجاهدین‌ خلق‌ که‌ به‌ عنوان‌ یکی‌ از گروه‌های‌ مسلح‌ در این‌ مقطع‌ فعال‌ بود، بعد از مدتها تحقیق‌ و تفکر به‌ این‌ نتیجه‌ می‌رسد که‌ باید قیام‌ شهری‌ را بوسیله‌ 20 گروه‌ خودکفا به‌ راه‌ بیندازد، این‌ قیام‌ باعث‌ شکستن‌ ثبات‌ رژیم‌ می‌شود، وقتی‌ این‌ ثبات‌ بشکند ارتش‌ رویاروی‌ خلق‌ قرار می‌گیرد و تضاد خلق‌ و رژیم‌ عمیق‌تر می‌گردد و به‌ محض‌ این‌که‌ ارتش‌ توده‌ها قرار گرفت؛ پیشتاز به‌ منطقه‌ روستایی‌ می‌رود.2 این‌ در حالی‌ بود که‌ ترویج‌ و اشاعه‌ این‌ تفکر می‌توانست‌ به‌ اندازه‌ ضربه‌زدن‌ به‌ رژیم‌ برای‌ نهضت‌ خطرناک‌ باشد. پیروی‌ از این‌ شیوه‌ یعنی‌ رویارویی‌ مردم‌ با نیروهای‌ نظامی‌ رژیم، به‌ شدت‌ خطرناک‌ بود، زیرا تلفات‌ بسیاری‌ را بر نهضت‌ تحمیل‌ می‌کرد. هیجان‌ این‌ تفکر به‌ اندازه‌ای‌ فراگیر بود که‌ هرگونه‌ دیپلماسی‌ و مبارزه‌ آرام‌ را کم‌ارزش‌ جلوه‌ می‌داد. در سال‌ 57 هنوز هم‌ گروه‌هایی‌ وجود داشتند که‌ تنها راه‌ مبارزه‌ را کشاندن‌ ارتش‌ در برابر مردم‌ می‌دانستند. مقدمات‌ این‌ تفکر یعنی‌ ریختن‌ به‌ خیابانها، هجوم‌ به‌ موسسات، آتش‌زدن، خُرد کردن، شکستن، کشتن‌ و کشته‌شدن، برای‌ هر دو طرف‌ بار منفی‌ به‌ همراه‌ داشت. این‌ در حالی‌ بود که‌ در همان‌ سال‌ 57 استراتژی‌ مردمی‌ گل‌ به‌ جای‌ گلوله‌ می‌رفت‌ تا تاثیر خود را نشان‌ دهد؛ به‌ گونه‌ای‌ که‌ در آینده‌ای‌ نزدیک‌ توانست‌ ارتش‌ را به‌ جای‌ رویارویی‌ با مردم‌ از بدنه‌ نظام‌ جدا و با انقلاب‌ همگام‌ سازد. تفکر جنگ‌ مسلحانه‌ رابطه‌ خوشایندی‌ با این‌ نوع‌ بینش‌ نداشت‌ و همین‌ امر، می‌توانست‌ شکاف‌ عمیقی‌ را در بدنه‌ نهضت‌ ایجاد کند. شعار مردمی‌ «ما شیشه‌شکن‌ نیستیم» در برابر شعار «رهبران، ما را مسلح‌ کنید» گواه‌ این‌ مدعاست. وجود این‌ تفکر می‌توانست‌ نیروهای‌ نظامی‌ رژیم‌ را در وسعتی‌ نابرابر به‌ مبارزه‌ مسلحانه‌ با نهضت‌ تهییج‌ کند.

 

حوادث‌ شتابزای‌ انقلاب‌

 

طرح‌ ساواک‌ به‌ منظور لطمه‌زدن‌ به‌ شخصیت‌ امام‌ خمینی‌ به‌ عنوان‌ رهبر مذهبی‌ شناخته‌ شده‌ نهضت‌ با درج‌ مقاله‌ توهین‌آمیز رشیدی‌مطلق‌ در روزنامه‌ اطلاعات‌ به‌ تاریخ‌ 17/10/56 هم‌زمان‌ با ایام‌ شهادت‌ حاج‌آقامصطفی‌ --- فرزند بزرگ‌ ایشان‌ --- به‌ اجرا گذاشته‌ شد. در پی‌ چاپ‌ و انتشار آن‌ با از سرگیری‌ موج‌ اعتراضات‌ مردمی، واقعه‌ 19 دی‌ قم‌ بوقوع‌ پیوست‌ که‌ منجر به‌ کشته‌ شدن‌ بسیاری‌ از مردم‌ در رویارویی‌ با پلیس‌ گردید. مراسم‌ چهلم‌ شهدای‌ قم‌ نیز به‌ درگیری‌ مردم‌ تبریز با نیروهای‌ نظامی‌ انجامید و به‌ موازات‌ آن، گسترش‌ ناآرامیها در شهرهای‌ بزرگی‌ مانند اصفهان‌ و مشهد، فضای‌ سیاسی‌ کشور را دستخوش‌ تحول‌ جدیدی‌ کرد. از سوی‌ دیگر، آتش‌سوزی‌ در سینما رکس‌ آبادان‌ که‌ مخالفین‌ آن‌ را به‌ حکومت‌ وقت‌ نسبت‌ دادند؛ توانست‌ وجهه‌ رژیم‌ پهلوی‌ را زیر سوال‌ بَرَد. مجموع‌ حوادث‌ و رویدادهایی‌ که‌ از دی‌ماه‌ 56 آغاز گردید؛ استراتژی‌ جدیدی‌ را برای‌ نهضت‌ رقم‌ زد. برگزاری‌ مراسم‌ ختم‌ به‌ بهانه‌ چهلم‌ شهدا و گسترش‌ آن‌ به‌ دیگر شهرها در کنار حضور فعال‌ زنان‌ با ایدئولوژی‌ نوین‌ اسلامی، رژیم‌ را در وضعیت‌ حادی‌ قرار داده‌ بود؛ به‌ گونه‌ای‌ که‌ گسترش‌ این‌ حوادث‌ به‌ همراه‌ ایجاد فضای‌ عملیاتی‌ مناسب‌ برای‌ گروه‌های‌ مسلح، ساواک‌ را به‌ عنوان‌ مسوول‌ حفظ‌ امنیت‌ کشور بیش‌ از پیش‌ متوجه‌ خود کرد.

 

ناکارآمدی‌ دولت‌

 

در سالهای‌ پایانی‌ عمر رژیم، همگام‌ با تحولات‌ سیاست‌ در حوزه‌ داخلی‌ و خارجی، دولتها نیز دچار تغییر و تحول‌ شده‌ و به‌ همین‌ خاطر از دوام‌ چندانی‌ برخوردار نبودند. وابستگی‌ رژیم‌ پهلوی‌ به‌ غرب‌ به‌ اندازه‌ای‌ روشن‌ و شفاف‌ بود که‌ همگام‌ با تحولات‌ امریکا نه‌ تنها سیاست‌ خارجی، بلکه‌ سیاستهای‌ داخلی‌ ایران‌ نیز متحول‌ شده‌ و نقشی‌ تابع‌ داشتند. از سویی، گسترش‌ طولی‌ نهضت‌ سبب‌ می‌شد که‌ سیاستهای‌ عرضی‌ نظام‌ نتواند به‌ موازات‌ آن‌ حرکت‌ کند و خود را در هر مرحله‌ عقب‌ احساس‌ نماید. به‌ همین‌ دلیل، رژیم‌ همواره‌ سعی‌ می‌کرد؛ با تعویض‌ دولتهای‌ خود به‌ مثابه‌ ایستگاه‌های‌ تقویت‌کننده، سیاستهای‌ خود را همگام‌ با نهضت‌ پیش‌ ببرد و به‌ هر شکل‌ ممکن‌ از سرعت‌ و انقلابی‌ بودن‌ آن‌ به‌ عنوان‌ یک‌ مشخصه‌ بارز بکاهد. ناکارآمدی‌ سیاست‌ دولت‌ آموزگار سبب‌ گردید تا جای‌ خود را به‌ دولتی‌ جدید با سیاستی‌ نوین‌ بدهد. روی‌ کار آمدن‌ دولت‌ شریف‌ امامی‌ به‌ همراه‌ اصول‌ پنج‌گانه‌ رژیم3 که‌ با هدف‌ آرام‌ ساختن‌ نهضت‌ تدوین‌ شده‌ بود؛4 ناتوانی‌ سیاستهای‌ نظام‌ را بیش‌ از پیش‌ آشکار ساخت. عدم‌ تطبیق‌ سیاستهای‌ دولت‌ با واقعیات‌ و مطالبات‌ مردم‌ و نیز عدم‌ شناخت‌ و درک‌ صحیح‌ و واقعی‌ از انقلاب، عامل‌ اساسی‌ ناکامی‌ و ناکارآمدی‌ آنها به‌ شمار می‌رفت؛ به‌ گونه‌ای‌ که‌ بلاتکلیفی‌ نخست‌وزیران‌ در مقابله‌ با نهضت‌ اسلامی‌ مردم‌ توانست‌ میدان‌ را برای‌ عناصر خشونت‌گرایی‌ چون‌ مقدم‌ و ازهاری‌ خالی‌ نماید.

 

ناکامی‌ دولت‌ شریف‌ امامی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ سیاستمدار مصلح، نظامیان‌ خشونت‌گرا را تحریک‌ و به‌ میدان‌ دعوت‌ نمود. سیاستهای‌ غیر واقع‌بینانه‌ دولتها بین‌ سیاستمداران‌ وابسته‌ خود نیز اختلاف‌ ایجاد کرده‌ بود. عدم‌ موفقیت‌ دولت‌ آموزگار و دولت‌ شریف‌ امامی‌ به‌ همراه‌ گسترش‌ اعتراضات‌ و ناآرامیهای‌ شهری‌ باعث‌ ورود نظامیان‌ به‌ عرصه‌ سیاست‌ گردید تا آن‌جا که‌ موفقیت‌ آنها در کشتار مردمی‌ 17 شهریور، مقدمه‌ روی‌ کار آمدن‌ دولت‌ نظامی‌ ازهاری‌ شد.

 

شاه‌ و عدم‌ مدیریت‌ بحران‌

 

وابستگی، مقوله‌ای‌ همزاد با سلطنت‌ محمدرضا بود. شاه‌ جوان‌ از همان‌ ابتدای‌ حکومت‌ خود بر عصای‌ غرب‌ تکیه‌ زد؛ به‌ طوری‌ که‌ تنها با کمک‌ آن‌ می‌توانست‌ قدم‌ از قدم‌ بردارد. این‌ رابطه، چنان‌ جاذبه‌ای‌ ایجاد کرد که‌ شاه‌ هرگز نتوانست‌ خود را از آن‌ جدا کند. در حقیقت، این‌ یک‌ وابستگی‌ متقابل‌ بود. به‌ یقین، در طول‌ حیات‌ سلطنت‌ پهلوی، محمدرضا بیشتر به‌ شاگردی‌ می‌مانست‌ که‌ باید مشق‌ خود را از روی‌ سرمشق‌ استاد بنگارد. در فراز و نشیبهای‌ سلطنت‌ محمدرضا سایه‌ هولناک‌ قدرتی‌ پرهیبت، آب‌ اعتماد را در دهان‌ شاه‌ خشک‌ می‌کرد. وابستگی‌ او به‌ غرب‌ با کمکها و حمایتهای‌ امریکا به‌ رژیم‌ پهلوی‌ روز به‌ روز پُررنگ‌ و مستحکم‌ می‌شد، سیاستهای‌ کلی‌ نظام‌ تابعی‌ از سیاستهای‌ امریکا به‌ شمار می‌رفت. شاه‌ تا اندازه‌ای‌ به‌ غرب‌ مقید بود که‌ حتی‌ ریشه‌های‌ بحران‌ داخلی‌ را نیز از زاویه‌ چشم‌ حامیان‌ خود می‌دید و جهت‌ رفع‌ آن‌ نیز نظر حامیان‌ خارجی‌ خود را جلب‌ می‌کرد. در این‌ فرآیند، هر قدر وابستگی‌ شاه‌ به‌ قدرتهای‌ بزرگ‌ بیشتر می‌گردید؛ به‌ همان‌ میزان‌ از اعتماد به‌ نفس‌ و استقلال‌ رای‌ وی‌ کاسته‌ می‌شد. درحقیقت، ساواک‌ گوش‌ و چشم‌ شاه‌ و غرب‌ عقل‌ و اندیشه‌ او را تشکیل‌ می‌دادند. این‌ درماندگی‌ در تصمیم‌گیری‌ و عدم‌ اعتماد به‌ نفس‌ تا به‌ آن‌جا پیش‌ رفت‌ که‌ وقتی‌ سران‌ ارتش‌ و ساواک‌ طرح‌ پیشنهادی‌ خود را جهت‌ حل‌ بحران‌ داخلی‌ ارایه‌ کردند؛ شاه‌ آن‌ را تایید نموده‌ و علاوه‌ بر مشاوره‌ با اربابان‌ قدرتمند خود، دستور اجرای‌ آن‌ را امضا می‌کند. این‌ تایید ناگهانی‌ بدون‌ در نظر گرفتن‌ دقیق‌ عواقب‌ آن‌ سبب‌ شد که‌ شاه‌ بعد از کشتار مردم‌ در روز جمعه، هفدهم‌ شهریور ماه‌ دچار یاس، ناامیدی‌ و بی‌حوصلگی‌ گردد.

 

غرور ساواک‌ و مداخله‌ در تصمیم‌گیریهای‌ سیاسی‌

 

بعد از واقعه‌ پانزده‌ خرداد 42 سازمان‌ اطلاعات‌ و امنیت‌ رژیم‌ شاه‌ تمام‌ تلاش‌ خود را به‌ کار برد تا با شناسایی‌ مخالفین، آنها را از صحنه‌ بازی‌ حذف‌ نماید. موفقیت‌ چشمگیر ساواک‌ در این‌ دوره‌ را می‌توان‌ به‌ عنوان‌ یکی‌ از دلایل‌ گرایش‌ مبارزان‌ به‌ مشی‌ مسلحانه‌ برشمرد. در این‌ مدت‌ ساواک‌ ضربه‌های‌ سختی‌ بر گروه‌های‌ مخالف‌ به‌ویژه‌ مسلح‌ وارد آورد؛5 به‌ گونه‌ای‌ که‌ شیوه‌ انتخابی‌ مخالفین‌ با موفقیت‌ همراه‌ نشد. از آن‌جا که‌ تنها قسمتی‌ از بدنه‌ نهضت‌ به‌ تفکر مسلحانه‌ اعتقاد داشت؛ بخش‌ عمده‌ آن‌ توانست‌ با گسترش‌ حرکت‌ انقلابی، آن‌ را پیش‌ ببرد. نیروهای‌ مذهبی‌ و غیرمذهبی‌ که‌ غیرمسلحانه‌ و به‌ شیوه‌ خاص‌ خود حرکت‌ می‌کردند، توانستند از این‌ موقعیت‌ استفاده‌ کرده‌ و در حالی‌ که‌ ساواک‌ بیشترین‌ دید و تفکر خود را به‌ سمت‌ گروه‌های‌ چریکی‌ متمرکز کرده‌ بود؛ آرام‌آرام‌ جای‌ خود را باز کنند تا جایی‌ که‌ با تظاهرات‌ 19 دی‌ سال‌ 56 مردم‌ قم‌ و راهپیمایی‌ عیدفطر و 16 شهریور در تهران‌ توانستند با نشان‌ دادن‌ قدرت‌ مبارزاتی‌ ساواک‌ را متوجه‌ خود سازند. نگاه‌ بهت‌زده‌ ساواک‌ به‌ این‌ گروه، سبب‌ گردید تا رژیم‌ با واقعیتی‌ روشن‌ و آشکار آشنا شود و ناباورانه، سیستم‌ امنیتی‌ خود را به‌ چاره‌اندیشی‌ وا دارد. اکنون، روسای‌ ساواک‌ دریافته‌ بودند که‌ برخلاف‌ تلاش‌ زیاد این‌ چند سال، حیات‌ و امنیت‌ رژیم‌ به‌ طور کامل‌ در معرض‌ خطر قرار گرفته‌ است‌ و دولت‌ با سیاست‌بازی‌ خود قادر نخواهد بود تا از کیان‌ سلطنت‌ محافظت‌ کند؛ بنابراین، می‌بایست‌ با همکاری‌ دیگر نظامیان، مانند ماجرای‌ کودتای‌ 28 مرداد 32 در راستای‌ حفظ‌ سلطنت‌ بکوشد و برنامه‌ قاطعی‌ را دنبال‌ کند. با این‌ حال، چه‌ انتظاری‌ می‌توان‌ از این‌ جمع‌ نظامی‌ مدافع‌ ملیتارلیسم‌ داشت. غرور ساواک‌ در این‌ مدت‌ باعث‌ شده‌ بود که‌ خود را به‌ عنوان‌ مهم‌ترین‌ و تنهاترین‌ ابزار قدرت‌ و بقای‌ حکومت‌ بداند و بر همین‌ اساس، با دور زدن‌ دولت‌ شریف‌ امامی‌ ابتکار عمل‌ را در اوضاع‌ بحرانی‌ سال‌ 1357 در دست‌ گرفت‌ و به‌ دنبال‌ آن‌ حادثه‌ هفدهم‌ شهریور را رقم‌ زد.

 

ترویج‌ و اشاعه‌ اندیشه‌ تشکیل‌ حکومت‌ اسلامی‌

 

حضرت‌ امام(ره) از همان‌ آغاز نهضت‌ تلاش‌ نمود تا با تبیین‌ مبانی‌ فقهی‌ ولایت‌ فقیه‌ زمینه‌ را برای‌ تغییر نظام‌ به‌ سمت‌ تشکیل‌ حکومت‌ اسلامی‌ سوق‌ دهد. همین‌ ویژگی‌ از تفاوتهای‌ اصلی‌ این‌ طیف‌ با دیگر جریانهای‌ مخالف‌ به‌ شمار می‌رفت. گروه‌های‌ سیاسی‌ مخالف، مهم‌ترین‌ هدف‌ خود را اجرای‌ اصلاحاتی‌ در راستای‌ قانون‌ اساسی‌ و احقاق‌ حقوق‌ از دست‌ رفته‌ خود می‌دانستند و حتی‌ تا پایان‌ عمر رژیم‌ نیز درصدد تغییر نظام‌ سلطنتی‌ نبودند. از همان‌ ابتدای‌ شکل‌گیری‌ نهضت‌ اندیشه‌ تشکیل‌ حکومت‌ اسلامی‌ از سوی‌ حضرت‌ امام(ره)، وعاظ‌ و روحانیون‌ در هر زمان‌ ممکن، بیان‌ و تبلیغ‌ می‌شد. در واقع، این‌ اندیشه‌ به‌ عنوان‌ یک‌ استراتژی‌ انقلابی‌ توانست‌ بروز و رشد و نمو کند. گستردگی‌ نهضت‌ به‌ همراه‌ ترویج‌ تفکرات‌ اسلامی‌ سبب‌ نگرانی‌ رژیم‌ گردید.

 

حسینیه‌ علامه‌ یحیی‌ نوری‌ که‌ با نام‌ مجمع‌ معارف‌ اسلامی‌ در محدوده‌ میدان‌ ژاله‌ فعالیت‌ می‌کرد؛ همچون‌ مراکز دیگر، توانسته‌ بود گام‌ مهمی‌ در جهت‌ تبیین‌ اندیشه‌ حکومت‌ اسلامی‌ در کنار بیان‌ مظالم‌ رژیم‌ و راهنمایی‌ مردم‌ بردارد. مجالس‌ پررونق‌ این‌ مجمع، سازمان‌ اطلاعات‌ و امنیت‌ رژیم‌ را متوجه‌ خود کرده‌ بود.6 شاید از دید ساواک‌ ترویج‌ این‌ اندیشه‌ بسیار خطرناک‌تر از تحرکات‌ گروه‌های‌ مسلح‌ بود. در این‌ صورت‌ می‌بایست‌ برنامه‌ای‌ اساسی‌ و جامع‌ برای‌ مقابله‌ با آن‌ طراحی‌ کند. اشاعه‌ تفکر حکومت‌ اسلامی‌ آن‌ هم‌ به‌ صورتی‌ آشکار با ویژگیهای‌ خاص‌ خود به‌ همراه‌ اقدامات‌ دیگری‌ چون‌ تغییر نام‌ میدان‌ ژاله‌ به‌ میدان‌ شهدا، ساواک‌ را واداشت‌ تا به‌ مقابله‌ با آن‌ برخیزد7 و این‌ رویارویی‌ چیزی‌ بود که‌ ظرف‌ مدت‌ کوتاهی‌ در روز جمعه، هفدهم‌ شهریور در میدان‌ ژاله‌ به‌ اوج‌ خود رسید.

 

جمعه، هفدهم‌ شهریور

 

حادثه‌ هفدهم‌ شهریور در حالی‌ اتفاق‌ افتاد که‌ مردم‌ برای‌ شرکت‌ در مراسم‌ مجمع‌ معارف‌ اسلامی‌ که‌ نخستین‌ برنامه‌ آن‌ بعد از ماه‌ مبارک‌ رمضان‌ بود8 و نیز برپایی‌ تظاهرات‌ به‌ سمت‌ میدان‌ ژاله‌ در حال‌ حرکت‌ بودند و از اعلام‌ حکومت‌ نظامی‌ که‌ دقایقی‌ پیش‌ صورت‌ گرفته‌ بود؛ اطلاعی‌ نداشتند. از همان‌ ساعات‌ نخستین، خیابانهای‌ منتهی‌ به‌ میدان‌ توسط‌ نیروهای‌ نظامی‌ به‌ محاصره‌ درآمد و تلاش‌ می‌شد از ورود گروهی‌ مردم‌ به‌ طرف‌ میدان‌ ژاله‌ خودداری‌ شود، با این‌ وجود، مردم‌ سعی‌ می‌کردند که‌ دست‌کم‌ به‌ صورت‌ منفرد وارد میدان‌ شوند.9 همزمان‌ با افزایش‌ جمعیت‌ و درصد احتمال‌ درگیری‌ بین‌ مردم‌ و نظامیان‌ از آیت‌الله‌علامه‌ نوری‌ که‌ مسوولیت‌ برنامه‌های‌ مجمع‌ را بر عهده‌ داشت؛ خواسته‌ می‌شود تا به‌ میدان‌ آمده‌ و از مردم‌ بخواهد که‌ به‌ خانه‌هایشان‌ برگردند. علامه‌ نوری‌ بعد از حضور در میان‌ مردم‌ در سخنانی‌ کوتاه‌ از آنها می‌خواهد که‌ متفرق‌ شده‌ و اعلام‌ می‌کند: «ما امروز برنامه‌ای‌ نداریم.»10 بعد از لحظاتی، تیراندازی‌ از آسمان‌ توسط‌ بالگردهای‌ هوانیروز و از زمین‌ به‌ وسیله‌ نیروهای‌ گارد به‌ سوی‌ مردم‌ آغاز شده‌ و در همان‌ لحظات‌ نخستین، تعداد زیادی‌ از آنها مورد اصابت‌ گلوله‌ قرار می‌گیرند؛ با گسترش‌ دامنه‌ درگیری‌ به‌ خیابانهای‌ اطراف‌ بر وسعت‌ آن‌ نیز افزوده‌ می‌شود، گروه‌های‌ دیگری‌ که‌ در مناطقی‌ چون‌ نارمک‌ اقدام‌ به‌ تظاهرات‌ کرده‌ بودند؛ نیز با عکس‌العمل‌ شدید نیروهای‌ نظامی‌ روبرو شدند، با اعلام‌ حکومت‌ نظامی، غلامعلی‌ اویسی‌ --- فرماندار نظامی‌ تهران‌ --- نیروهای‌ تحت‌ فرمان‌ خود را به‌ مناطق‌ مختلف‌ شهر که‌ احتمال‌ تجمع‌ و تظاهرات‌ داده‌ می‌شد؛ اعزام‌ کرده‌ و همین‌ امر، موجب‌ گسترش‌ درگیری‌ مردم‌ با نظامیان‌ می‌گردد. درگیری‌ روز هفدهم‌ شهریور در نقاط‌ مختلف‌ و حساس‌ تهران‌ باعث‌ وسعت‌ یافتن‌ دامنه‌ تبلیغات‌ خبرنگاران‌ داخلی‌ و خارجی‌ گردید. در همین‌ روز، نزدیک‌ به‌ یکصد نقطه‌ تهران‌ مورد دستبرد و آتش‌سوزی‌ قرار می‌گیرد.11 حوادث‌ روز جمعه‌ تا پاسی‌ از شب‌ ادامه‌ می‌یابد. در حقیقت، تهران‌ یک‌ روز کامل‌ در بحران‌ بسر می‌برد. شدت‌ درگیری‌ و تلفات‌ سنگین‌ مردمی‌ در این‌ حادثه‌ علاوه‌ بر روحانیون، نیروهای‌ مخالف‌ و محافظه‌کار رژیم‌ را نیز به‌ واکنش‌ و موضع‌گیری‌ وامی‌دارد.

 

ناکامی‌ سیاست‌ نظامیان‌ از یک‌ سو و وسعت‌ تبلیغات‌ داخلی‌ و خارجی‌ علیه‌ رژیم‌ از سوی‌ دیگر، سبب‌ گردید که‌ شاه‌ بیش‌ از پیش‌ خود را در ورطه‌ سقوط‌ و درماندگی‌ احساس‌ کند.

 

درخصوص‌ علت‌یابی‌ و کالبدشکافی‌ این‌ واقعه‌ می‌بایست‌ به‌ چند نکته‌ دیگر نیز اشاره‌ کرد. موقعیت‌ میدان‌ ژاله‌ در مقایسه‌ با دیگر نقاط، از چند جنبه‌ حایز اهمیت‌ بود:

 

الف) وجود مجمع‌ معارف‌ اسلامی‌ که‌ به‌ عنوان‌ کانون‌ تبلیغی‌ علیه‌ نظام‌ شاهنشاهی‌ به‌ شمار می‌رفت. این‌ مجمع‌ توانسته‌ بود؛ تعداد قابل‌ توجهی‌ از مردم‌ و نیروهای‌ مخالف‌ را به‌ خود جذب‌ کند. از سوی‌ دیگر، ایراد سخنرانیهای‌ پرشور و انقلابی‌ علامه‌ نوری‌ همراه‌ با طرح‌ تشکیل‌ حکومت‌ اسلامی‌ بر جاذبه‌ این‌ مجمع‌ می‌افزود.

 

ب) بیشتر تظاهرات‌ و ناآرامیها در مرکز شهر رقم‌ می‌خورد و از آنجا به‌ سمت‌ جنوب‌ تهران‌ هدایت‌ می‌شد. میدان‌ ژاله، به‌ عنوان‌ مرکز فعالیتهای‌ مجمع‌ معارف‌ اسلامی‌ و اِشراف‌ آن‌ به‌ میدانهای‌ خراسان‌ و شوش‌ می‌توانست‌ به‌ عنوان‌ یک‌ نقطه‌ آغاز مناسب‌ به‌ شمار آید.

 

ج) محدودیت‌ و موقعیت‌ استراتژیکی‌ میدان‌ ژاله‌ این‌ امکان‌ را به‌ نیروهای‌ نظامی‌ می‌داد تا به‌ آسانی‌ آن‌جا  را به‌ کنترل‌ خود درآورند، تسلط‌ نیروهای‌ مستقر در خیابانهای‌ اطراف‌ میدان‌ نیز می‌توانست‌ بر میزان‌ اقتدار آنها بیافزاید.

 

نکته‌ دیگر، بحث‌ زمینه‌های‌ ایجاد حکومت‌ نظامی‌ به‌ عنوان‌ یکی‌ از دلایل‌ مهم‌ کشتار مردم‌ در روز 17 شهریور می‌باشد که‌ در این‌ ارتباط‌ می‌توان‌ به‌ این‌ موارد اشاره‌ کرد:

 

الف) گسترش‌ تظاهرات‌ به‌ همراه‌ شعارهای‌ مطرح‌ شده‌ای‌ چون‌ «استقلال‌ آزادی‌ جمهوری‌ اسلامی»12 و شعار «مرگ‌ بر شاه» که‌ برای‌ نخستین‌بار در آن‌ روزها بر زبانها جاری‌ شده‌ بود.

 

ب) دادن‌ گل‌ به‌ سربازان‌ و در آغوش‌ گرفتن‌ آنها به‌ همراه‌ طرح‌ شعارهایی‌ همچون‌ «برادر ارتشی‌ چرا برادر کشی» و «سرباز! تو اسیر دست‌ شاهی» 13 که‌ ادامه‌ این‌ روند موجب‌ تزلزل‌ روحیه‌ سربازان‌ و نزدیکی‌ ارتش‌ به‌ انقلاب‌ می‌شد.

 

ج) صدمه‌زدن‌ به‌ بسیاری‌ از مراکز و موسسات‌ دولتی‌ که‌ این‌ امر می‌توانست‌ توسط‌ گروه‌های‌ چریکی‌ در قالب‌ گوشه‌ای‌ از جنگهای‌ شهری‌ انجام‌ گردد.

 

د) احساس‌ خطر جدی‌ در عدم‌ کنترل‌ و تامین‌ شهر از سوی‌ نظامیان‌ و ایجاد یک‌ جنگ‌ روانی‌ واقعی‌ بین‌ آنها.14

 

مجموع‌ این‌ عوامل‌ در کنار نقش‌ مساجد در پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ سبب‌ گردید که‌ زمینه‌ وقوع‌ حادثه‌ جمعه‌سیاه‌ کامل‌ گردد. دیدار نظامیان‌ با شاه‌ و ارایه‌ طرح‌ ایجاد حکومت‌ نظامی‌ و در پی‌ آن‌ تشکیل‌ جلسات‌ فوری‌ و اضطراری‌ شورای‌ امنیت‌ و هیات‌ وزیران، برقراری‌ حکومت‌ نظامی‌ در تهران‌ و یازده‌ شهر بزرگ‌ و مهم‌ کشور را به‌ مدت‌ شش‌ ماه‌ به‌ تصویب‌ رساند. به‌ این‌ امید که‌ برخلاف‌ دادن‌ تلفات‌ زیاد15 بتوان‌ در این‌ مدت‌ بر اوضاع‌ مسلط‌ شد و این‌ غایله‌ را به‌ صورت‌ کامل‌ سرکوب‌ و ریشه‌کن‌ کرد. غرور سازمان‌ اطلاعات‌ و امنیت‌ و عدم‌ شناخت‌ دقیق‌ از نهضت، این‌ طرح‌ را با شکست‌ روبرو کرد. به‌ گونه‌ای‌ که‌ بعد از این‌ ماجرا موج‌ اعتصابات‌ سراسری، گسترش‌ ناآرامیها، تغییر دولت‌ شریف‌ امامی، تشکیل‌ دولت‌ شاپور بختیار و در نهایت‌ خروج‌ شاه‌ از ایران، پیروزی‌ انقلاب‌ را تسهیل‌ و تسریع‌ ساخت.

 

 

 

پی‌نوشتها:

 

--1-  زیبا کلام، صادق، مقدمه‌ای‌ بر انقلاب‌ اسلامی، تهران، روزنه‌  1372، ص‌ 242.

 

--2- میثمی، لطف‌الله، ویژگیهای‌ انقلاب‌ اسلامی، تهران، نشر صمدیه‌ 1358، ص‌ 48.

 

--3- پنج‌ اصل‌ معروف‌ رفرمیسم‌ عبارتند از: اجرای‌ کامل‌ قانون‌ اساسی، انحلال‌ حزب‌ رستاخیز، انحلال‌ ساواک‌ و بازگشت‌ آیت‌الله‌ خمینی.

 

--4- ویژگیهای‌ انقلاب‌ اسلامی، ص‌ 69.

 

--5- مقدمه‌ای‌ بر انقلاب‌ اسلامی‌

 

--6- علامه‌ نوری، یحیی، ریشه‌های‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و شرحی‌ از هفده‌ شهریور.

 

--7- همان.

 

--8- همان.

 

--9- برگرفته‌ شده‌ از مصاحبه‌های‌ انجام‌ شده‌ با کسانی‌ که‌ در آن‌ تظاهرات‌ شرکت‌ داشتند. اصل‌ این‌ مصاحبه‌ها در آرشیو مرکز اسناد انقلاب‌ اسلامی‌ محفوظ‌ است.

 

--10- ریشه‌های‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و شرحی‌ از هفده‌ شهریور.

 

--11- روزنامه‌ کیهان، 18/6/1357.

 

--12- مرکز اسناد انقلاب‌ اسلامی، تصمیم‌ شوم، جمعه‌ خونین، تهران،1376، ص‌ 22.

 

--13- همان.

 

--14- مرکز اسناد انقلاب‌ اسلامی، ما گرفتار یک‌ جنگ‌ واقعی‌ روانی‌ شده‌ایم، تهران، 1376، صص‌ 30--17.

 

--15- همان.

 

تبلیغات