گرانیگاه مشروعه
آرشیو
چکیده
متن
مشروعه و شریعت و تشرع، برای برخی از منسوبین به این وادی فراتر از یک اندیشه یا احساس سطحی یا فرهنگ موروثی است. بعضی از مردان روزگار هستند که وجودشان مدعایشان راثابت میکند، بیآنکه بر سبیل ادعا رفته باشند. مرحوم آقانجفی اصفهانی(ره) در زمره رجالیست که نه تنهااز لحاظ نسب دارای عالیترین انساب علمی و معنوی است و با سلسلهای از علمای بزرگ به مالکاشتر نخعی نسب میبرد، بلکه در سیر و سلوک علمی و عملی هم از مکملین روزگار خویش است.
او از استادان بزرگ و برجسته زمانه خویش بهره برد و جایگاه ممتازی در میان رجال عصر خویش یافت به درجات بالایی از مراتب روحی و معنوی، علمی و اجتهاد رسید.
آیتالله العظمی شیخ محمدتقی نجفی (اعلیالله مقامه الشریف) در میان علمای عصر خویش به صفات عالی روحی و عرفانی معروف و صاحب مدارج و معارف و کرامات بود و توانسته بود تحت عنایت ائمه معصومین(علیهم الصلوة و السلام) و با تحمل ریاضات شرعیه به فضایل بسیاری دست یابد. افزون بر اینها در زمینه فعالیتهای سیاسی --- اجتماعی نیز محور تحولات و اصلاحات بود و رهبری جنبش تنباکو را در اصفهان به عهده داشت. وی به همراه برادر ارزشمند و مبارز خویش حاجآقا نورالله(ره) مرحوم سیدحسن مدرس(ره) اصفهان را به مرکز مهم تحولات سیاسی و مجاهدات دینی مبدل ساخت و انقلاب مشروطه و بسیاری دیگر از جریانات اجتماعی را راهبری نمود. مقاله زیر آشنایی اجمالی با زندگی و شخصیت آن مرد الهی است که توجهتان را بدان جلب میکنیم.
آیتالله شیخ محمدتقی اصفهانی مشهور به آقانجفی در شب هفدهم ربیعالثانی سال 1262 ه'.ق پا به عرصه وجود نهاد. پدرش مرحوم آیتالله حاج شیخ محمدباقر نجفی، فرزند مرحوم آیتالله حاج شیخ محمدتقی صاحب کتاب هدایت المسترشدین و داماد مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطا است.
زمزمبیگم --- مادر آقا نجفی --- دختر دوم مرحوم آیتالله سیدصدرالدین صدر از علما و مراجع بزرگ بوده است. پدر آقانجفی، در علم و عمل، از افراد برجسته زمان خود بوده است. شیخ انصاری(ره) در اجازهنامهای که برای ایشان صادر کرده؛ آوردهاند:
«... به تحقیق، من به عزیزترین و بزرگوارترین و باتقواترین و یگانه عالِم عالَم، عامل فاضل، کامل، صاحب دقتهای فراوان فکری و تحقیقات دقیق، با فکر سلیم، سلاله دانشمندان، حافظ فروع و اصول، موید و علامه بزرگوار جناب شیخ محمدباقر --- وفقهالله الرضا و بلغه اقصی مناه --- اجازه دادم...»1
و این در حالی است که تنها 27 بهار از عمر شریف شیخ محمدباقر گذشته است.
آن بزرگوار، افزون بر فضایل علمی و عملی، روحیهای مردمدار و اجتماعی داشت و در شداید و مشکلات، فریادرس مظلومان و در اجرای حدود شرعی بسیار جدی بود.
تحصیلات
آقا نجفی، سالهای نخستین زندگی را در خاندانی مشهور به علم، تقوا و مجاهدت سپری کرد و پس از گذراندن مراحل نخستین تحصیل، رهسپار عتبات عالیات شد. او در این سفر همراه و همسفر مرحوم آیتالله سیدمحمد کاظم یزدی2 صاحب عروةالوثقی بود که با هزینه و یاری پدر آقا نجفی برای ادامه تحصیل، راهی نجف اشرف شده بود.
این دو مسافر گمنام و جویای علم، در حوالی کرمانشاهان خبر فوت استاد الفقها و المجتهدین، شیخ اعظم، حاج شیخ مرتضی انصاری را شنیده و در چهلمین روز وفات شیخ انصاری در عتبات، در مراسم سوگواری وی شرکت میکنند. بنابراین نقل، میتوان تاریخ ورود آقانجفی به عتبات را 1285 ه'.ق دانست.
عنایت حسینی و صعود پلههای ترقی
آقانجفی در ابتدای تحصیل، آنچنان که خود در خاتمه کتاب مفتاح السعادة نقل میکند؛ ترقی چندانی در درس و بحث نداشته و برخلاف کوشش در این زمینه، به نتیجه مطلوبی نمیرسد و برای حل این مشکل بزرگ، دست به دامان اهل بیت(ع) میشود و با توسل به محضر حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به سرعت پلههای ترقی را یکی پس از دیگری پشت سر میگذارد.
«در اوقات تحصیل، مدت مدیدی مشغول تحصیل و مباحثه دروس بودم و به هیچوجه ترقی حاصل نمیشد و بسیار بطییءالذهن و قلیل (الفهم) بودم. در شب عرفه در رواق مطهر حضرت سیدالشهدأ --- روحی لتربته الفداه--- تا وقت سحر استغاثه نمودم و حضرت حبیب بن مظاهر را به درگاه آن جناب شفیع گردانیدم. چون وقت سحر شد؛ بعد از تهجد گریه بسیار کردم. در همان جا به خواب رفتم. در عالم خواب دیدم؛ حبیب از ضریح بیرون آمد و بعضی از مصایب امام حسین(ع) را ذکر مینمود و گریه میکرد و وارد حرم شد. دیدم در ضریح گشوده شد و حضرت امام حسین(ع) ظاهر شدند. پس حبیب زیارت وارث را خواند و من نیز همان زیارت را میخواندم. حضرت امام حسین(ع) جواب سلام حبیب را فرمودند. چون لمحهای گذشت؛ نظر شریف به جانب من فرمودند و [سپس] نظر به جانب آسمان فرمودند و این دعا را خواندند: اللهم یا مسبب الاسباب و یا مفتح الابواب و یا قاضی الحاجات و یا سامع المناجات و یا کافیالمهمات اسئلک بحق من حقه علیک عظیم ان تصلی علی محمد و آل محمد و ان تقضی حاجته.
چون از خواب بیدار شدم؛ مکرر این دعا را با کمال تضرع و زاری و خضوع و خشوع میخواندم و به جای «ان تقضی حاجته» «ان تقضی حاجتی» میخواندم تا آنکه صبح شد. روز عید، بعد از فراغ از زیارت، روانه نجف اشرف شدم و مشغول تحصیل فقه شدم و به مطلوب فایز شدم و بسیار تفکر و تدبر در معانی قرآن و اخبار مینمودم و آنچه تدبر و تفکر من زیاد میشد؛ بر علوم مطلع میشدم و مشغول استنباط احکام و نوشتن فقه شدم. الحمدالله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله.»3
وی از استادان برجسته و بزرگی در فقه، اصول، عرفان و دیگر علوم شرعی بهره برد و به مراتب بالایی از علم و عمل رسید. در اینباره مرحوم معلم حبیبآبادی مینویسد:
«... و در نتیجه مذاکرات در فقه و اصول، از جمله فحول گردید و به مقام اهل توحید و عرفان رسید. و در برخی از علوم دیگر چون: حکمت و کلام و بعضی از ریاضیات و غیره نیز از اطلاع وافی برخوردار بود و در اثر حافظه محیرالعقولی که دارا بود، از رئوس مسایل فقهیه استحضاری تمام فراهم آورد.»4
علامه محمدباقر الفت5 که خود از خواص، نزدیکان و شاگردان آقانجفی بودهاند؛ در زمینه قدرت علمی ایشان مینویسد:
«... تدریس و تعلیم او هیچ سابقه مطالعه و مراجعه به کتب سابقین را نداشت؛ چون که در خانه او تقریبا هیچ یک از آن کتابها نبود و به علاوه، هر شب از مراجعه به محفوظات خود مقداری جزوه مینوشت... این مرد، علاوه بر علم فقه، علم تفسیر قرآن مفصل و مشروحی نیز داشت و میآموخت و یک علم کلام و بحث در اصول دین هم گاهی بر آن میافزود و علاوه بر اینها یک داستان نهایتناپذیری به نام اثبات امامت در علم فضایل ائمه و اهل بیت(ع) که در سینه خود محفوظ میداشت که این علم، علاوه بر آنچه سابقین گفته و نوشتهاند؛ اختراع خودش بود و هرگز به پایان نمیرسید. در هوش ذاتی و در وسعت فکر روشنی آن و مخصوصا در قوه حافظه بینظیرش تردیدی نیست.... هر چه را یکبار شنیده و هر کتابی را یک بار خوانده یا مطالعه کرده هرگز فراموش ننموده است.»6
مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی مینویسد:
«... و استحضار لرووس المسائل الفقهیه مما اهله لان یعد فیالفحول و الاجلأ»7
استادان
آقا نجفی، در مدت تحصیل خود، افزون بر پدر بزرگوارش، از محضر استادان بزرگی بهره برد که در شکلگیری و تکوین شخصیت علمی و معنوی وی نقش موثری داشتهاند. از این رو، به فرازهای کوتاهی از زندگی و شخصیت استادان ایشان اشاره میشود:
---1 میرزا محمدحسن شیرازی
ابو محمد، حاج میرزا محمدحسن حسینی شیرازی، فرزند میرزا سیدمحمود، معروف به میرزای مجدد یا میرزای شیرازی در 15 جمادیالاولی 1230 ه'.ق در شیراز به دنیا آمد و با استعداد سرشار و همت بلندی که داشت؛ به مراتب بالایی از علم و عمل رسید. در عظمت و بزرگی او همین بس که شخصت بزرگی چون مرحوم صاحب جواهر درباره میرزا چنین میگوید:
«خدا وی را بر اعلمیت مردمان و امانت در شهرها و ترویج مذهب شیعه و کفالت اهل آن برگزیده.»
همچنین از شیخ انصاری(ره) نقل شده که من برای سه نفر مباحثه میکنم: میرزای شیرازی، میرزا حبیبالله رشتی و آقای حسین تهرانی.8
مرجعیت عامهای که این بزرگوار به دست آورد؛ برای کمتر کسی از علما پیش آمده است. میرزا با آنکه مشغله بسیاری چون اداره حوزه، درس، تحقیق و اموری از این دست داشت؛ لحظهای از رسیدگی به مسایل و مشکلات طبقات گوناگون مردم و جهان اسلام غافل نبود و هنگام لزوم، از هیچ اقدامی کوتاهی نمیکرد. مرحوم آقابزرگ در اینباره مینویسد:
«از میان اصحابش عدهای را برای مشاوره و کارهای عمومی مردم برگزیده بود تا در شهرها نماینده او باشند. از همین طریق مسایل مهمی همچون تحریم تنباکو، تاراج چهارمحال، قضیه یهود همدانیها، گرفتاری شیعیان به دست افغانها، خریداری زمینهای طوس به وسیله دولت روسیه و امثال اینها را به بهترین وجه حل و فصل کرد.9
خلاصه آنکه مرحوم میرزا، علم، تقوا، تدبیر و بینش سیاسی را یکجا در خود جمع نموده بود.10
در حالی که 82 سال از عمر پربرکت میرزای شیرازی نمیگذشت؛ در 24 شعبان 1312 ه'.ق دار فانی را وداع گفت. در سوگ وی هنگامهای بر پا گشت. انبوه مشتاقان دلسوخته، جنازه وی را دوش به دوش به نجف اشرف انتقال داده، در مقبره کنار صحن شریف به خاک سپردند.11
آقانجفی همواره مطیع اوامر این استاد بود که نمونه کامل آن را میتوان در واقعه تحریم تنباکو دید.
---2 شیخ مهدی آل کاشف الغطا
الشیخ مهدی بن الشیخ علی بن الشیخ جعفر کاشف الغطأ نجفی، عالمی فقیه، ادیب، شاعر، زاهد و محقق در سال 1266 ه'.ق در نجف دیده به جهان گشود. پس از درگذشت شیخ انصاری(ره)، وی مقدم عالمان و رییس فقیهان بود و بسیاری از بزرگان اهل حل و عقد، به مقام شامخ او اذعان داشتند. شیخ انصاری نیز در روزگار حیات، وی را بزرگ میداشت و در بسیاری از امور شرعی و عرفی او را مقدم میدانست.
عده زیادی از بزرگان و فضلا همچون شیخ حسن مامقانی، حاج سیداسماعیل صدر، شیخ اسماعیل تنکابنی، شیخ عبدالله مازندرانی، سیدمحمدکاظم یزدی --- صاحب عروةالوثقی --- و شیخ فضلالله نوری از جمله شاگردان ایشان بودند.12
مرحوم شیخ مهدی آل کاشفالغطا در شب سهشنبه 24 صفر 1289 ه'.ق در نجف چشم از جهان فرو بست و در مقبره نیای بزرگ خویش، شیخ جعفر کبیر، پدر و عموهایش به خاک سپرده شد.13
---3 شیخ راضی نجفی
وی از سرشناسان علما و فقهای قرن سیزدهم و از شاگردان صاحب جواهر بود. بسیاری از علمای اعلام که از مراجع بزرگ هستد، مانند آقاسیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی، آخوندخراسانی، شیخ محمدحسین کاظمینی از شاگردان وی به شمار میروند.14
علامه امینی --- صاحب الغدیر --- در کتاب ارزشمند شهدأ الفضیله وی را چنین معرفی میکند:
«شیخ راضی... پرچمدار فقه و مرجع عظیمالشان نجف اشرف که افتخارات علمی و مقامش را در تقوا نمیتوان به وصف آورد... در 1290 ه'.ق در گذشت.»15
---4 آقا سیدعلی شوشتری
اگر نگاهی کوتاه به عرفای صد سال اخیر حوزههای علمیه بیندازیم؛ درخواهیم یافت که بیشتر بزرگان و افراد شاخص طریق عرفان، به صورت مستقیم و یا با واسطه، ریزهخور خوان عرفانی آن بزرگوار بودهاند.
موقعیت مرحوم شوشتری در عرفان به گونهای است که دم مسیحاییاش به هر کس خورده، حیاتی نو یافته است. شیوه و سبک تربیتی آن بزرگوار به گونهای بوده که به هر فرد، متناسب با وضعیت روحی و حالاتش دستور انجام اعمال و اذکار خاصی را میداد. گاه خود متصدی حل مشکلات آقانجفی میشد و گاه او را مامور به انجام ختومی مینمود تا به خدمت یکی از اولیا الله برسد و حل مشکل خود را از او درخواست کند. از اینرو، مرحوم شوشتری در ترقی و پیشرفت اخلاقی --- عرفانی آقانجفی سهم بسزایی داشته است.16
صاحب الماثر و الاثار درباره مرحوم شوشتری مینویسد:
«به زهد، ریاضتهای شرعیه و مخالفت نفس، مشهور است و در بین مذهب جعفری، از کسانی است که صیت علو مقامش تا همه جا رسیده است. شیخالطایفه، استادالکل، شیخ مرتضی انصاری او را بر جمیع اصحاب خویش، علما و عملا، ترجیح میداد؛ بلکه میگویند؛ استاد مذکور با وی در مقام ارادت بود.»17
مولف لولوالصدف نیز گوید:
«... از جمله سید جلیلالقدر، صاحب کرامات متواتره، حاج سید علی شوشتری و ایشان از زهاد علما محسوب میشدند. شیخ انصاری مرحوم، با آن نهایت زهد و ورع و کرامات، مع ذالک نهایت ارادت را نسبت به این سید جلیل داشته است و نهایت احترام از ایشان مینمود،... و چنین میدانستهاند که آن جناب خدمت امام زمان میرسیدهاند.»18
در دارالسلام آمده است:
«مرحوم حاج سیدعلی شوشتری که از اولاد سیدنعمتالله جزایری و از مجاورین نجف اشرف و در ورع و زهد و تقوا، سلمان عصر و مقداد دهر خود بود،... و بعد از وفات شیخ، تا یک سال تقریبا که زنده بود، امور خلق به او راجع بود، بر اعتکاف مسجد سهله و کوفه بسیار مواظبت میکرد و مردم را در حق او چنان گمان بود که شرفیاب خدمت امام عصر میشود و معروف به کرامات بود.»19
مرحوم شوشتری پس از تحصیل مراتب علم و تکمیل اجتهاد، از علمای نجف اشرف اجازه گرفته، به وطن باز میگردد و به تدریس و امر قضا مشغول میشود تا آنکه در پی واقعهای معنوی با یکی از اولیای الهی آشنا میشود و مسیر زندگی ایشان به طور کلی تغییر میکند. علامه طباطبایی ماجرا را چنین شرح داده است:
«در حدود متجاوز از یکصد سال پیش در شوشتر، عالمی جلیلالقدر، مصدر قضا و مراجعات عامه بوده است به نام آقا سیدعلی شوشتری؛ ایشان مانند سایر علمای اعلام به تصدی امور عامه از تدریس و قضا و مرجعیت اشتغال داشتهاند. یک روز ناگهان کسی در منزل را میزند. وقتی که از او سوال میشود؛ میگوید: در را باز کن؛ کسی با شما کاری دارد. مرحوم آقاسیدعلی وقتی در را باز میکند؛ میبیند؛ شخص جولایی (بافنده) است. میگوید: «چه کار دارید؟» مرد جولا در پاسخ میگوید: «فلان حکمی را که نمودهاید؛ طبق دعوی شهود به ملکیت فلان ملک برای فلان کس صحیح نیست، آن ملک متعلق به طفل صغیر یتیمی است و قباله آن در فلان محل دفن است. این راهی را که شما در پیش گرفتهاید ناصحیح است و راه شما نیست.» آیتالله شوشتری میگوید: «مگر من خطا رفتهام.» جولا میگوید: «سخن همان است که گفتیم.» این را میگوید و میرود. آیتالله در فکر فرو میرود که این مرد که بود؟ و چه سخنی گفت؟ و درصدد تحقیق برمیآید، معلوم میشود که در همان محل، قباله ملک یتیم مدفون است و شهود بر ملکیت فلان شاهد زور بودهاند. بسیار بر خود میترسد و با خود میگوید: «مبادا بسیاری از حکمهایی را که دادهایم؛ از این قبیل باشد.» وحشت و هراس او را میگیرد. در شب بعد، همان موقع جولا در میزند و میگوید: «آقاسیدعلی شوشتری راه این نیست که شما میروید.» در شب سوم نیز عین واقعه به همین کیفیت تکرار میشود و جولا میگوید: «معطل نشوید» فورا تمام اثاث البیت را جمع کرده، خانه را بفروشید و به نجف اشرف مشرف شوید و وظایفی را که به شما گفتهام؛ انجام دهید و پس از شش ماه در وادیالسلام نجف به انتظار من باشید.»
مرحوم شوشتری بیدرنگ مشغول انجام دستورات میشود. خانه را میفروشد و اثاث البیت را جمعآوری کرده و آماده حرکت به سوی نجف اشرف میشود. در اولین وهلهای که وارد نجف میشود؛ در وادیالسلام، هنگام طلوع آفتاب مرد جولا را میبیند که گویی از زمین جوشیده و در برابرش حاضر گردید. در آن هنگام دستوراتی میدهد و پنهان میشود. مرحوم شوشتری وارد نجف اشرف میشوند و طبق دستورات جولا عمل میکنند تا میرسند به درجه و مقامی که قابل ذکر نیست. مرحوم شیخ انصاری در هفته یک بار به درس اخلاق مرحوم آقاسیدعلی حاضر میشدند.»20 این بزرگوار در سال 1283 ه'.ق دار فانی را وداع گفتند.21
آقا نجفی اصفهانی درباره فوت مرحوم شوشتری مینویسد: «من و برادرم، شیخ محمدحسین (طاب الله ثراه) در مسجد سهله، مستغیث به مولای، صاحبالزمان --- روحی له الفداه --- بودیم. من در زاویه و ایشان در وسط مسجد. ناگهان مرا با عجله صدا کرد. وقتی به نزدیک او رسیدم؛ گفت: این مرد را ندیدی؟ گفتم: نه به خدا. گفت: [این مرد که از نظر پنهان شد] مرا خبر داد که آقای جلیلالقدر و دانشمندم حاج سیدعلی شوشتری فقیه، همین الان در نجف رحلت نمود.» آقا نجفی در ادامه مینویسد که: «وقتی فردای آن شب به نجف بازگشتم؛ دیدم؛ آنچه آن مرد الهی فرموده بود، واقعیت دارد.»22
راهیابی به محضر سید شوشتری
از نکتههای درخور توجه و دقت در زندگی آقانجفی، این است که آشنایی ایشان با مرحوم شوشتری به شکل متعارف و متداول نبوده است، چنانکه آشنایی شاگردان با استادان به طور معمول و متداول اینگونه است که شاگرد یا از طریق شرکت در درس استاد، پی به تبحر او در زمینه مورد نظر میبرد و یا به توصیه دیگران با استاد آشنا شده و ارتباط برقرار میکند. ولی این امر درباره آقانجفی به گونه دیگری اتفاق افتاده که حاکی از عنایت ویژه الهی به ایشان است. این واقعه در زمانی اتفاق میافتد که آقانجفی بدون داشتن استادی در زمینه اخلاق، خود مشغول به تزکیه؛ تهذیب و تحصیل اخلاق بودهاند، در عالم رویا او را به محضر آقای شوشتری راهنمایی میکنند. شگفتتر آنکه وقتی آقانجفی در مسجد کوفه به خدمت سید شرفیاب میشود؛ مرحوم شوشتری به او میفرمایند: «از عالم معنا به من نیز برای دستگیری و کمک به شما اشارهای نمودهاند.»
اینک اصل ماجرا را از دستنویس مرحوم آقانجفی نقل میکنیم:
«در نجف اشرف مشغول تحصیل علم اخلاق بودم. در عالم رویا مرا دلالت نمودند؛ بر حاجی سیدعلی شوشتری --- اعلی الله مقامه --- آن مرحوم در آن زمان... 23 داشتند در مسجد کوفه او را ملاقات نمودم. گفت: اشاره در این باب به من نیز شده است و مدت چند روز او را در نجف اشرف ملاقات میکردم و آنچه سوال میکردم؛ جواب میشنیدم و مطالبی که میدانست؛ به من تعلیم مینمود.»24
از جمله نکتههای اخلاقی که آقا نجفی در ادامه میآورد؛ این است که «روزی (مرحوم شوشتری) مذکور نمود که در ایام مجاهده و تفکر، دنیا به نظر من متمثل شد و گفت: تا به حال سه مرتبه است که مرا تزویج کرده و طلاق گفتهای، اگر مرتبه دیگر مرا تزویج کنی؛ تو را به قتل میرسانم که هرگز زنده نخواهی شد و پس از آن نقل فرمود که در آن ایام، روزی پیش از ظهر در خواب بودم، حضرت عیسی(ع) را در خواب دیدم که میفرمود:
منشا جمیع فضایل اخلاقیه، زهد است و همه پیغمبران و اوصیا و اولیا نصیحت به زهد و از حب دنیا انذار فرمودهاند و تاسی نکرده است از مردمان، پس هلاک شدهاند و بدانکه نجات نخواهند یافت از این دریا، مگر کسی که به سفینه تقوا متمسک شود و نفس خود را مراقبت نماید و مراقب افعال قلبیه و جوارحیه خود باشد و اعتمادش به فضل و کرم خدا باشد.»25
همچنین در جای دیگر از دستنوشتههای خود مینویسد: «من در اوایل اشتغالم به فقه در نجف اشرف، روزی به خدمت مرحوم حاج سیدعلی شوشتری رسیدم. پس مرا خبر داد؛ به آنچه در دل خود به آن میاندیشیدم. من با خود گفتم: ان هذا من فراسة المومن و قد قال الله تعالی: «ان فی ذالک لایة للمتوسمین.»26 آقا نجفی در ادامه تصریح کرده است که ریاضت کشیدنش نیز به تعلیم مرحوم شوشتری بوده است.27 آن مرحوم در کتاب اشارة ایمانیة هنگامی که از لزوم وجود راهنما و استاد برای سالک سبیل الی الله سخن به میان میآورد؛ اشعاری چند در مدح استاد و راهنمای خود سروده است که با توجه به قراین موجود در متن، این فرد کسی نیست جز سید شوشتری.
شاگردان
در حوزه درس مرحوم آقانجفی در مدت سی سال از هنگام وفات پدر (1301 ه'.ق) که ایشان به طور مستقل امامت و تدریس در فقه و اصول را در مسجد شاه آغاز نمود تا وقت رحلت (1332 ه'.ق) عده زیادی از فضلا و مجتهدان شرکت نمودهاند. برخی از آنان عبارتند از:
--- حاج شیخ محمد ابراهیم کلباسی (1362---1302)
--- سید احمد حسینیخوانساری (1359---1319)
--- حاج شیخ اسدالله فاضل بیدآبادی (1360)
--- شیخ اسدالله گلپایگانی (1366)
--- حاج سیدمحمدباقر ابطحیحسینیسدهی (---1367 1390)
--- مرحوم آقا سید محمدباقر موسوی مغوی (---1304 1350)
--- حاج شیخ محمدتقی کرمانی (1340---1290)
--- ملامحمدجواد صافی گلپایگانی (1367---1288)
--- سیدحسن حسینی قوچانی معروف به آقانجفی (1362---1294)
--- سیدحسن واعظ فانی یزدی اصفهانی (1338---1271)
--- شیخ حسین دشتکی اصفهانی (1344)
--- حاج میرزا حسنخان جابری انصاری (1376---1287)
--- حاج میرزا حسن قدسی (1367)
--- آقامیر سید حسن روضاتی (1377---1294)
--- حاج میرزا حسن نحویموسوی (1361---1287)
--- شیخ حسین رشتی رییسالطلاب
--- حاج شیخ محمدحسین رشتیقوچانی (1375)
--- سیدمحمدحسین حسینیشوندیهمدانی
--- سید حسین خوانساری
--- آیتالله العظمی حاج آقا حسین بروجردی (1380---1292)
--- حاج شیخ محمدحسین خوانساری کتابفروش (1366)
--- آقا سید محمدحسین رجاییموسوی معروف به بلند (1348)
--- شیخ محمدرضا حسامالواعظین (1381---1301)
--- میرزا محمدرضا الهیشهرکی (ابن حاج ملاطاهر) (1361)
--- حاج میرزا محمدرضا سلماسی (1383---1295)
--- آقا شیخ محمدرضا مهدویقمشهای (1388)
--- آقا سیدزینالعابدین موسوی مطهری واعظ (1360)
--- آقا سیدزینالعابدین طباطبایی ابرقویی (1372)
--- حاج سید صدرالدین باطلی کوپایی (1372---1301)
--- شیخ عباس خوانساری28
تالیفات
شیخ آقابزرگ درباره تالیفات و مجلس درس او مینویسد:
«له تصانیف کثیرة... فکان مجلس در سه مملوا من الافاضل والمحصلین.»29
و پس از برشمردن تعدادی از آنها، از قول مرحوم آیتالله شیخ محمدرضا نجفی مسجدشاهی، تالیفات وی را متجاوز از صد، شمرده است.
اسامی برخی از کتابها و جزوات ایشان بدین شرح است:
فقه الامامیه (دوازده مجلد)، دلایل الاحکام، حقایقالاسرار، اسرارالزیاره، عنایات الرضویه، جامعالاسرار، اشارة ایمانیة، دلایل الاصول، کتاب المتاجر، کاشف الاسرار، اسرارالشریعة، فضایل الائمه، مفتاح السعادة، جامع السعادة، حسامالشیعة، اخلاق المومنین، ردیه آقانجفی بر یهود، رساله توضیح المسایل فارسی، رساله در جبر و تفویض، رساله در دیات و قصاص و...30
نگاهی بر فعالیتهای فرهنگی --- سیاسی
شیخ محمدتقی اصفهانی، پس از آنکه در حد توان، از خرمن علم و معرفت این بزرگان توشه اندوخت؛ در پی یک حادثه معنوی دریافت که از ناحیه الهی مامور است تا برای انجام بعضی امور شرعی و تبلیغ احکام الهی به ایران بازگردد و اینگونه بود که او انجام تکلیف و وظیفه شرعی، روی به اصفهان نهاد و تا پایان عمر در مقاطع مختلف و شرایط گوناگون در انجام وظیفه و تکلیف خود لحظهای کوتاهی نورزید. در ادامه، به گونهای فهرستوار و گذرا به برخی فعالیتهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایشان اشاره میکنیم.
---1 اصفهان آغازگر رسمی تحریم تنباکو
نقش و ارزش مرحوم آقانجفی در قیام تنباکو را با توجه به گزارشهای تاریخی چه به صورت اسناد معتبر و چه به صورت متون درجه اول مورخین، میتوان در مقولات ذیل خلاصه نمود:
الف) پرچمداری مبارزه با نفوذ سلطه بیگانگان: بیشک و براساس گزارشهای تاریخی، آقانجفی در راس جنبش تنباکوی اصفهان بوده است که این خود دلیلی است، بر موقعیت ممتاز و درخشان ایشان در بین علما، چرا که در آن زمان تنها 46 سال از عمر وی سپری شده بود و در حوزه معتبر و سنتی و درجه اولی مانند اصفهان، مجتهدان و فقهای بنام و حتی شیوخ طراز اول علمی و فلسفی حضور داشتند و این نشان از نفوذ و مقام آقا نجفی دارد که تمام آن معمرین و عامه مردم، پیرو و گوش به فرمان او بودهاند.31
ب) آغازگری در تحریم تنباکو: چنانچه از اسناد و متون تاریخی بدست میآید؛ حکم تحریم تنباکو توسط آقانجفی مدتی قبل از حکم سراسری میرزای شیرازی صادر شده بود و این حکم از طرف علمای اصفهان مورد تایید و از سوی مردم مورد عمل قرار گرفته است. هر چند که حوزه عمل و اجرای آن محدود به اصفهان و اطراف آن بوده اما از گزارشهای حکومتی و حتی کمپانی، معلوم میشود که شیوع و گسترش آن حکم و حتی صحبت آن در شهرهای دیگر، باعث وحشت بسیار و شکست کار کمپانی گردیده است. بنابراین، لغو تحریم و حتی تبعید مجتهد با شدت عمل توصیه شده است. مرحوم شیخ حسن کربلایی در اینباره مینویسد:
«این شد که علمای اعلام اصفهان --- کثرالله امثالهم --- خودشان بالمره ممتنع گردیده و مسلمانان را نیز نهی فرمودند. مردمان معقول و متدین را منع ایشان پذیرفته افتاد، روی هم رفته کلمه ایشان در اصفهان و توابع اصفهان پیشرفت و نفوذی یافت؛ فیالجمله سکته و وقوفی به اداره وکلای کمپانی وارد آمد... با اینکه مقدار جزیی متارکه مردم اصفهان، اصلا و ابدا از هیچ رو منافاتی با مقاصد دولت و حکومت نداشت؛ کمپانی امتیاز، دولت را بر این داشت که در این خصوص از جانب دولت، تلگراف عتابآمیز سخت و پیدرپی به علمای اصفهان فرستاده شد، خاصه درباره جناب مستطاب شریعتمدار حاج شیخ محمدتقی معروف به آقانجفی --- سلمه الله تعالی --- که امروزه از سایر علمای دارالسلطنه از جهت مرجعیت عمومی و قبول عامه مردم آن بلد، مزیت و اختصاصی تمام دارند و از خانوادههای بزرگ علم و شرف قدیمی و صاحب استخوان در ریاست علمی آن بلد میباشند. درباره جنابشان از جانب دولت و حکومت [تهدیدات سختی شده، حتی آنکه از جانب دولت] صریحا به حکومت دارالسلطنه، حکم بتی رسیده که هرگاه جناب معظم الیه و سایر علما از اباحه استعمال دخانیات امتناع کنند؛ حکومت عذر اقامت ایشان را از دارالسلطنه بخواهند و هرگاه از این معنا امتناع نموده و مردم عمومی در این خصوص شورش کنند؛ خانههای ایشان را توپ بسته، یکسره خراب کنند. ولی با همه این [تفاصیل]، جناب معظم الیه این گونه تهدیدات دولت و اعتمام اقدام حکومت در این خصوص از هیچ رو به خرج نرفته و قوت ایمان، همچو سد سکندر بر وضع و منع خودشان استوار مانده و سایر علما را نیز با همه آن اقدامات تهدیدآمیزی که از جانب حکومت دارالسلطنه [اصفهان]، درباره هر یک از ایشان شده بود؛ در شاهراه استقامت نگهداری فرمودند.»32
ج) مبارزه با استعمار پیامد اصلی نهضت تحریم
هر چند که مبارزه با کمپانی رژی گامی مهم و برگی زرین در تاریخ مبارزات روحانیت شیعه به شمار میرود؛ ولی نکته اصلی و درخور توجهی که میتوان از آن استفاده کرد؛ این است که این حرکت تنها در مخالفت با یک کمپانی و یک قرارداد خلاصه نمیشود؛ چرا که واکنش به موقع روحانیت، سرآغاز تحولی عظیم در ملتی بزرگ گردید. به یقین، جنبش تنباکو یکی از جنبشهای صددرصد دینی و برخاسته از متن سنتهای مذهبی و شریعت است که به هدف نفی سلطه و مداخله اجنبی در ایران روی داد که مبارزه با نفوذ و سلطه بیگانگان، میتواند مهمترین پیام این حرکت عظیم باشد.
کسروی در این رابطه میگوید:
«این را میتوان نخستین تکان در توده ایران برشمرد و این، اگرچه با دست علما بود و... خود پیش آمد ارجداری، به شمار است و باید در تاریخ یاد آن بماند.»33
ناظمالاسلام کرمانی نیز مینویسد: «ملت ایران به خود آمده و اندکی رو به بیداری کرد؛ چه از ارتفاع امتیاز رژی، ملت ایران دانست که میشود؛ در مقابل سلطنت ایستاد و حقوق خود را مطالبه کرد.34
ادواردبراون نیز «واقعه تحریم تنباکو را مبدا تاریخ بیداری و آغاز دوره و مرحله نوی ایران در حوادث اجتماعی میداند.»35
براساس این مستندات تاریخی میتوان گفت، حرکت استقلالطلبانه حوزه اصفهان به رهبری آقانجفی از ماندگارترین صحنههای مبارزات روحانیت در دوران قاجاریه است.
ادامه دارد
پینوشتها:
--1- حکم نافذ آقانجفی، موسی نجفی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1371، ص 14.
--2- مرحوم آیتالله العظمی سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی، فرزند سیدعبدالعظیم در سال 1247 (یا 56 ه'.ق، بنا به اختلاف اقوال) در روستایی به نام «کَسنَویه» در نزدیکی یزد به دنیا آمد. علوم مقدماتی را در یزد آموخت. سپس روانه حوزه پر رونق آن روز اصفهان گردید و از محضر عالمان برجسته آن دیار، همچون صاحب روضات و شیخ محمدباقر نجفی (پدر آقا نجفی) بهره جست. پس از چندی برای تکمیل تحصیلات و کسب مقامات عالیه اجتهاد، به نجف اشرف --- مرکز علمی تشیع در آن دوران --- هجرت نمود و در آنجا نزد فقهای بزرگی چون شیخ راضی نجفی، شیخ مهدی آل کاشفالغطا و میرزای شیرازی به تقویت بنیه علمی پرداخت و پس از چندی، سرآمد علمای عصر خود گردید. شیخ آقابزرگ درباره او مینویسد: «او یکی از شاخصترین شاگردهای میرزای شیرازی در نجف بود که به سامرا هجرت نکرد. ریاست عامه امروز در نجف و بیشتر شهرهای ایران بلکه تمامی آن، به او منتهی میشود.» صاحب اعیان الشیعه درباره او مینویسد: «کان فقیها اصولیا محققا مدققا انتهت الیه الریاسة العملیة و کان معول التقلید فی المسائل الشرعیة علیه و قبض علی زعامة الامامة و سوادهم...». سرانجام در 28 رجب سال 1337 ه'.ق در اوج رهبری مبارزات شیعیان عراق علیه سلطه استعمار انگلیس و استبداد عثمانی، پس از سالها مبارزه و مجاهده دار فانی را وداع گفت. ر.ک: هدیةالرازی الی الامام المجدد الشیرازی، ص 183--182؛ اعیان الشیعه، 10/43؛ اسوه فقاهت و سیاست، (تاملات سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی، ج 5، ص 27--25؛ آیتالله العظمی سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی پرچمدار عرصه جهاد و اجتهاد، ص 3.
--3- مفتاح السعادة، آقانجفی اصفهانی؛ ---499 500. نسخه خطی آن نزد نگارنده موجود است.
--4- سیدمحمدعلی روضاتی، زندگانی آیتالله چهارسوقی، به نقل از: مقالات مبسوطه.
--5- علامه محمدباقر الفت، شب اول جمادیالاول 1301 ه'.ق در خاندانی روحانی به دنیا آمد. و تا سال 1319 ه'.ق نزد علمای اصفهان تلمذ کرد؛ سپس راهی عتبات عالیات شد. بعد از بازگشت به ایران، در دهههای بعدی عمر، همراه با فراگرفتن زبانهای روسی، فرانسه و انگلیسی سفرهای متعددی به کشورهای اروپایی و آسیایی کرد. آن مرحوم در چند دهه آخر عمر خود با انقلاب روحی مواجه بوده است. فوت آن مرحوم در 26 ربیعالاول سال 1384 ه'.ق در سن هشتاد و سه سالگی در اصفهان اتفاق افتاد. شیخ آقابزرگ درباره او مینویسد: «عالم حکیم و ادیب فاضل... و هوالیوم من مشاهیر اصفهان علما و ادبا.» نقبأالبشر، ج 1، ص 198. تاملات سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی، به اهتمام موسی نجفی، ج 2، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. 1375، ص 177.
--6- از یادداشتهای خطی مرحوم علامه الفت، به نقل از: حکم نافذ آقانجفی، صص 26 27---
--7- نقبأ البشر، آقابزرگ تهرانی، ج 2، ص 247.
--8- حکم نافذ آقا نجفی، ص 21.
--9- هدیةالرازی الی الامام المجدد شیرازی، صص 34---33. مجله حوزه، شماره 51---50، ص 248.
--10- برای آگاهی بیشتر از زندگانی مرحوم میرزا ر.ک:
--- هدیةالرازی الی الامام المجدد شیرازی، آقابزرگ تهرانی، انتشارات میقات، تهران: 1403 ق.
--- تکمله املالامل، سیدحسن صدر، مکتبه مرعشی نجفی، قم: 1364.
--- فوائدالرضویه، شیخ عباس قمی، ج 2، انتشارات مرکزی، تهران: 1327 ش، صص 485---482.
--- نقبأ البشر فی القرن الرابع العشر، آقابزرگ تهرانی، ج 1، با تعلیقات، سید عبدالعزیز طباطبایی، مشهد: دارالمرتضی، صص 436،441.
--- مکارم الاثار، معلم حبیبآبادی، ج 3، انتشارات اداره کل فرهنگ و هنر اصفهان، ص 890--883.
--11- هدیةالرازی الی الامام المجدد الشیرازی، صص 48--22.
--12- حکم نافذ آقا نجفی، صص 25--24.
--13- ر.ک: معارف الرجال فی تراجم العلمأ و الادبأ، محمدحسن حرزالدین، ج 3، مطبعه الاداب، نجف اشرف، 1384 ق، صص 96، 101.
--14- ر.ک: طبقات اعلام الشیعه (الکرام البرره فی القرن الثالث بعد العشره) آقابزرگ تهرانی، ج 2، صص 530--527.
--- احسن الودیعه فی تراجم اشهر مشاهیر مجتهدی الشیعه، سید محمد اصفهانی، ج 1، بغداد: مکتبه النجاح، 1348 ق، ص 95.
--- فوائدالرضویه، شیخ عباس قمی، ج 1، ص 181.
--- الماثر و الاثار، اعتماد السلطنه، تهران، 1363، ص 145.
--15- شهدأالفضیله، صص 516--515؛ شهیدان راه فضیلت، علامه عبدالحسین امینی، ترجمه جلالالدین فارسی، تهران، انتشارات روزبه، 1362.
--16- زعمای مشروطه در گذر تاریخ بر اثر بیمهریهای فراوانی که از ناحیه مخالفان و معاندان دیدهاند؛ چهره واقعی آنان منعکس نشده است و مرحوم آقانجفی از جمله این افراد میباشد. برای آگاهی از زندگانی عرفانی وی میتوان به منبع زیر مراجعه کرد. عرفانی ولایی در سیر و سلوک مرحوم آیتالله محمدتقی اصفهانی (آقا نجفی)، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم.
--17- الماثر و الاثار، ص 145.
--18- لؤلؤ الصدف فی تاریخ النجف، ص 119. سیمای فرزانگان، ص 54.
--19- دارالسلام، ص 551.
--20- در اینجا، جادارد نظر خوانندگان را به واقعهای جالب که دلیل بر جلالت سیدشوشتری و شدت ارادت شیخ انصاری نسبت به سید است، اشاه کنیم؛ مولف دارالسلام در پایان کتاب از قول شیخ محمود عراقی --- که از شاگردان شیخ انصاری بود -- نقل میکند: «مرحوم حاج سیدعلی شوشتری که از اکابر علما و صاحب کرامت واجابت دعوات بوده و مورد علاقه و ارادت شیخ انصاری بوده است. در سال 1260 ه'.ق که مرض وبا در نجف اشرف بوده، اواسط شب، مرحوم سید به این مرض مبتلا میشود و چون فرزندانش حالت او را پریشان میبینند؛ از ترس آنکه مبادا فوت کند و شیخ از آنها مواخذه نماید که چرا برای عیادت به او اطلاع ندادهاند؛ چراغ را روشن کردند که به منزل شیخ روند و او را از مرض سید آگاهی دهند. مرحوم سید متوجه میشود و میگوید: «چه خیال دارند؟» گفتند: «میخواهیم برویم شیخ را خبر دهیم.» فرمود: «لازم نیست بروید، الان او تشریف میآورد.» لحظهای نگذشت که در منزل کوبیده شد. سید فرمود: «شیخ است، در را باز کنید.» چون در را باز کردیم؛ شیخ با ملا رحمتالله بوده. شیخ فرمود: «حاج سیدعلی چگونه است؟» گفتیم: «حالا که مبتلا شده است، خدا رحم کند که انشأالله...» شیخ فرمود: «ان شأالله، باکی نیست» و داخل خانه شد. سید را پریشان دید به او فرمود: «ان شأالله خوب میشود.» سید گفت: «از کجا میگویی؟» شیخ گفت: «من از خدا خواستهام که تو بعد از من باشی و بر جنازه من نمازگزاری.» سید گفت: «چرا این را خواستی؟» شیخ فرمود: «حال که شد و به اجابت نیز رسید.» سپس بنشست و قدری سوال و جواب و مطایبه کردند. بعد شیخ برخاست و رفت و بالجمله خداوند، سید را به دعای شیخ شفا بخشید تا شب هجدهم جمادیالثانی سال 1281 شیخ از دنیا رفت و تصادفا سید در نجف نبود و به زیارت کربلا مشرف شده بود. فردا جنازه شیخ را به صحن میآورند و برای نماز بر او حیران بودند، ناگاه صدا بلند میشود که سید آمد. پس جناب سید بر جنازه نماز میخواند، داستانهای شگفت، صص 194---193.
--21- رساله لب اللباب در سیر و سلوک اولیالالباب.
برای آگاهی بیشتر از زندگی مرحوم شوشتری ر.ک:
--- اعیان الشیعه، ج 8، ص 316.
--- نجوم السمأ، ج 1، ص 336.
--22- اشارة ایمانیة، از سری کتابهای خطی مرحوم آقانجفی اصفهانی، اصل متن نزد نگارنده است، صص 239---238.
--23- کلمهای در نسخه خطی آمده که مفهوم نیست.
--24- مفتاح السعادة، صص 499---498.
--25- همان.
--26- حجر، آیه 75.
--27- اشارة ایمانیة، ص 239.
--28- برای آشنایی با اسامی شاگردان آن مرحوم ر.ک: تاریخ علمی و اجتماعی از دو قرن اخیر، سید مصلحالدین مهدوی، قم، الهدایه، 1368.
--29- نقبأ البشر، ص 248.
--30- برای آگاهی از نوشتههای آن مرحوم ر.ک:
--- تاریخ اصفهان و ری، میرزا حسنخان انصاری، ج 3.
--- رجال اصفهان یا تذکرةالقبور، آخوندملاعبدالکریم گزی، با حواشی سید مصلحالدین مهدوی.
--- نقبأالبشر، آقا بزرگی تهرانی، ص 248.
--- یادداشتهای مرحوم محمدباقر الفت اصفهانی.
--31- ر.ک: حکم نافذ آقا نجفی، ص 48.
--32- تاریخ دخانیه یا تاریخ وقایع تحریم تنباکو، شیخ حسن اصفهانی کربلایی، به کوشش رسول جعفریان، قم، الهادی، ج اول، 1377، صص 108--104.
--33- احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ج 1، تهران، امیرکبیر، 1363.
--34- ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علیاکبر سعیدی سیرجانی، ج 1، تهران، آگاه، 1362.
--35- ادواردبراون، انقلاب ایران، ترجمه احمد پژوه، تهران، معرفت، 1338.
او انجام تکلیف و وظیفه شرعی، روی به اصفهان نهاد و تا پایان عمر در مقاطع مختلف و شرایط گوناگون در انجام وظیفه و تکلیف خود لحظهای کوتاهی نورزید.
براساس گزارشهای تاریخی، آقانجفی در راس جنبش تنباکوی اصفهان بوده است که این خود دلیلی است، بر موقعیت ممتاز و درخشان ایشان در بین علما، چرا که در آن زمان تنها 46 سال از عمر وی سپری شده بود و در حوزه معتبر و سنتی و درجه اولی مانند اصفهان، مجتهدان و فقهای بنام و حتی شیوخ طراز اول علمی و فلسفی حضور داشتند
حرکت استقلالطلبانه حوزه اصفهان به رهبری آقانجفی از ماندگارترین صحنههای مبارزات روحانیت در دوران قاجاریه است.