نویسندگان:
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

متن

           بسیاری‌ از دانشمندان‌ «امنیت» را در راس‌ هرم‌ نیازهای‌ بشری‌ قرار می‌دهند و آن‌ را ابتدایی‌ترین‌ و ضروری‌ترین‌ شرط‌ برآوردن‌ سایر نیازهای‌ مادی‌ و معنوی‌ انسان‌ برمی‌شمارند. امنیت، با وجود آن‌که‌ مقوله‌ای‌ ذهنی‌ و روانی‌ و کاملا پیچیده‌ است‌ اما به‌ گونه‌ای‌ حضوری‌ و فطری‌ قابل‌ درک‌ می‌باشد و بی‌آن‌که‌ بر سر حد‌ و رسم‌ منطقی‌ و تعاریف‌ علمی‌ آن‌ مجادله‌ فراوانی‌ کنیم، می‌توانیم‌ به‌ مفهوم‌ مشترکی‌ از آن‌ دست‌ یابیم؛ اما مقوله‌های‌ فرهنگ‌ و فرهنگ‌ ملی‌ که‌ محل‌ اختلاف‌نظرها و دیدگاه‌های‌ گوناگون‌ هستند، پیچیدگی‌ها و صعوبت‌های‌ خود را به‌ مقوله‌ امنیت‌ نیز سرایت‌ می‌دهند.

در نتیجه‌ امنیت‌ فرهنگی‌ به‌ یکی‌ از پرماجراترین‌ حکایت‌ها و پرگفت‌وگوترین‌ مجادله‌ها تبدیل‌ شده‌ است؛ به‌ گونه‌ای‌ که‌ به‌ دشواری‌ می‌توان‌ به‌ یک‌ نظریه‌ جامع‌ و تئوری‌ عام‌ دست‌ یافت. اما به‌ هر حال‌ بازنمودن‌ باب‌ گفت‌وگو، راه‌ پیمودن‌ در مسیر تحقق‌ ایده‌ها، و امیدداشتن‌ به‌ سر منزل‌ مقصود، به‌ ویژه‌ در آستانه‌ تحولات‌ فرهنگی‌ شگرفی‌ همچون‌ جهانی‌ شد، یک‌ بایسته‌ قابل‌ قدردانی‌ و ستایش‌ است.

مباحث‌ مطروحه‌ در میزگرد حلقه‌ مطالعات‌ فرهنگی‌ پژوهشگاه‌ فرهنگ‌ و اندیشه‌ اسلامی‌ با موضوع‌ «امنیت‌ فرهنگی» را به‌ همین‌ نیت‌ و به‌ امید بهره‌مندی‌ علاقه‌مندان‌ عزیز، در این‌ شماره‌ تقدیمتان‌ نموده‌ایم.

O با تشکر از دوستانی‌ که‌ وقت‌ خود را در اختیار زمانه‌ قرار دادند. همان‌طور که‌ می‌دانید، یکی‌ از بحث‌های‌ اساسی‌ و سرنوشت‌ساز کشور ما، فرهنگ‌ و موضوعات‌ فرهنگی‌ است. میان‌ مباحث‌ گوناگون‌ فرهنگی‌ نیز بحث‌ امنیت‌ فرهنگی‌ اهمیت‌ خاصی‌ دارد. از این‌ رو، موضوع‌ بحث‌ ما، امنیت‌ فرهنگی‌ و راهکارهای‌ دستیابی‌ به‌ آن‌ است. از کارشناسان‌ محترم‌ تقاضا می‌کنم؛ با تعریف‌ این‌ موضوع‌ گفت‌وگو را آغاز کنند.

دکتر احمد کاویانی: امنیت‌ از مقولات‌ مهمی‌ است، که‌ وجود آن‌ در تمام‌ ابعاد زندگی‌ بشری‌ به‌ نحوی‌ ملموس‌ و موثر، منشا تحولات‌ و دگرگونی‌های‌ فراوان‌ شده‌ است. به‌ عبارت‌ دیگر، انسان‌ در صحنه‌ زندگی‌ فردی‌ و اجتماعی‌ خود، با توجه‌ به‌ نحوه‌ نگرش‌ به‌ هستی‌ و ابعاد آن، نسبت‌ به‌ پدیده‌های‌ گوناگون، احساس‌ امنیت‌ یا تهدید می‌کند. انسان‌ به‌ دنبال‌ این‌ احساس، درصدد بهره‌برداری، همکاری، مشارکت‌ و یا مبارزه‌ برمی‌آید. درحقیقت، امنیت‌ یک‌ مفهوم‌ چندوجهی‌ است‌ و به‌ همین‌ دلیل، درباره‌ معنای‌ آن‌ اختلاف‌ نظر زیادی‌ وجود دارد. تعاریف‌ مندرج‌ در فرهنگ‌های‌ لغت‌ درباره‌ مفهوم‌ کلی‌ امنیت، بر روی‌ احساس‌ آزادی‌ از ترس‌ یا احساس‌ ایمنی‌ که‌ ناظر بر امنیت‌ روانی‌ است، تاکید دارد.

O از همین‌جا، چند سوال‌ توصیفی‌ و ارزشی‌ درباره‌ این‌ مفهوم‌ حاصل‌ می‌شود؛ آیا امنیت‌ هیچ‌گاه‌ قابل‌ وصول‌ است؟ آیا امنیت‌ همیشه‌ مطلوب‌ و لازم‌ است؟ چه‌ نوع‌ تغییراتی، بیشترین‌ یا کمترین‌ تهدید برای‌ امنیت‌ به‌ شمار می‌روند؟ و چه‌ کسی‌ مسوول‌ اصلی‌ تغییر یا حفظ‌ امنیت‌ می‌باشد؟

دکتر احمد کاویانی: احساس‌ ایمنی‌ و آزادی‌ از ترس، بیشتر، شامل‌ قرار گرفتن‌ در معرض‌ کمترین‌  تهدید است. بحث‌ در این‌که‌ چه‌ نوع‌ تغییری، امنیت‌ را تهدید می‌کند؛ اهمیت‌ ویژه‌ای‌ دارد. هر گاه‌ تغییر، تدریجی‌ و تکاملی‌ بوده‌ و از داخل‌ ناشی‌ شود و به‌ طور مستقیم‌ متوجه‌ بقا یا راه‌ و روش‌ بنیادی‌ زندگی‌ نباشد؛ تهدیدآمیز نیست‌ و مشروع‌ تلقی‌ می‌شود. برعکس، موقعی‌ که‌ تغییر، گسترده، سریع، شدید و ناشی‌ از خارج‌ بوده‌ و به‌ طور مستقیم‌ متوجه‌ بقا و موجودیت‌ یا روش‌ زندگی‌ باشد؛ تهدیدآمیز و غیرمشروع‌ به‌ نظر می‌رسد. به‌ علاوه، اگر تغییر در داخل‌ سیستم، به‌ افزایش‌ قدرت‌ تبدیل‌ شود؛ به‌ ترمیم‌ امنیت‌ کمک‌ می‌کند؛ اما وقتی‌ تغییر؛ باعث‌ از دست‌ رفتن‌ کنترل‌ بر سیستم‌ می‌شود؛ به‌ ناامنی‌ می‌انجامد. با توجه‌ به‌ این‌که‌ ارزیابی‌ از تغییر، ریشه‌ در الگوهای‌ روان‌شناختی‌ و فرهنگی‌ جامعه‌ دارد؛ نمی‌توان‌ به‌ طور دقیق‌ روشن‌ نمود؛ که‌ چه‌ نوع‌ تغییری، به‌ کمک‌ امنیت‌ می‌آید و یا به‌ آن‌ ضربه‌ می‌زند. امنیت، یک‌ پدیده‌ ادراکی‌ و احساسی‌ است، یعنی‌ باید در ذهن‌ مردم‌ و تصمیم‌گیران، این‌ اطمینان‌ به‌ وجود بیاید؛ که‌ برای‌ ادامه‌ زندگی‌ بدون‌ دغدغه، امنیت‌ لازم‌ است. مفهوم‌ امنیت، به‌ دلیل‌ داشتن‌ ویژگی‌های‌ ذهنی‌ بودن، نسبی‌بودن‌ و عدم‌ امکان‌ تعریف‌ مطلق‌ از آن، ابهام‌های‌ فراوان‌ داشته‌ و تعاریف‌ گوناگونی‌ دارد.

O با این‌ وصف، آیا می‌توان‌ تعریف‌ دقیقی‌ از امنیت‌ فرهنگی‌ داشت؟

دکتر احمد کاویانی: تا حدودی، البته‌ می‌توان، سطوح‌ امنیت‌ را به‌ امنیت‌ فردی، گروهی، ملی‌ و بین‌المللی‌ تقسیم‌ کرد؛ تا درباره‌ ابعاد مختلف‌ فرهنگی، اقتصادی، سیاسی‌ و... آن‌ بحث‌ نمود. از آنجا که‌ امنیت‌ را پدیده‌ای‌ تجزیه‌ناپذیر تعریف‌ می‌نمایند؛ نمی‌توان، آثار و ابعاد مختلف‌ امنیت‌ فرهنگی‌ را مستقل‌ از انواع‌ دیگر امنیت‌ بررسی‌ نمود؛ اما می‌توان، گرایش‌ بیشتری‌ به‌ یکی‌ از ابعاد داشت؛ که‌ گرایش‌ مورد نظر این‌ بحث، امنیت‌ فرهنگی‌ است.

ما امنیت‌ را احساس‌ آزادی‌ از ترس‌ یا احساس‌ ایمنی‌ از تهدید دانسته‌ و فرهنگ‌ را، مجموعه‌ باورها، ارزش‌ها و هنجارهای‌ موجود در اجتماع‌ تعریف‌ می‌کنیم؛ از این‌رو، می‌توانیم، وجود احساس‌ ایمنی‌ و درک‌ نبودن‌ تهدید موثر علیه‌ باورها، ارزش‌ها و هنجارهای‌ اجتماعی‌ را امنیت‌ فرهنگی‌ بدانیم. با این‌ توضیح‌ که‌ هیچ‌گاه‌ این‌ احساس، به‌ صورت‌ مطلق‌ به‌ وجود نخواهد آمد، --- که‌ موضوعی‌ نسبی‌ است‌ --- و تهدید فرهنگی‌ هم‌ باید علیه‌ تک‌تک‌ عوامل‌ فرهنگ، یعنی‌ باورها، ارزش‌ها و هنجارها و هم‌ علیه‌ مجموعه‌ این‌ عوامل‌ و شکل‌ ترکیبی‌ آنها --- که‌ سیستم‌ فرهنگی‌ جامعه‌ نامیده‌ می‌شود--- مورد توجه‌ باشد.

در اولویت‌بندی‌ موضوعات‌ فرهنگی، آنچه‌ مورد نظر مطالعات‌ فرهنگی‌ است، موضوع‌ فرهنگ‌ بومی‌ جامعه‌ ایران‌ می‌باشد و در موضوع‌ فرهنگ‌ دینی‌ نیز بخش‌ مربوط‌ به‌ نظام‌ دینی‌ حاکم‌ بر جامعه‌ مورد توجه‌ قرار خواهد گرفت.

دکتر علی‌ عسگری: موضوع‌ بحث‌ امنیت‌ فرهنگی‌ از زاویه‌ فرهنگ‌ ملی‌ نیز قابل‌ توجه‌ است‌ و این‌که‌ متناسب‌ با تامین‌ امنیت‌ فرهنگی، فرهنگ‌ ملی‌ چه‌ نقشی‌ می‌تواند داشته‌ باشد؟

پیش‌ از شروع‌ بحث، باید فرضیه‌ای‌ را پذیرفت؛ که‌ امنیت‌ فرهنگی‌ از راه‌ تقویت‌ و اصلاح‌ فرهنگ‌ ملی‌ به‌ دست‌ می‌آید. به‌ این‌ معنی‌ که‌ پایه‌ بحث‌ امنیت‌ فرهنگی، فرهنگ‌ ملی‌ خواهد بود.

درخصوص‌ مفهوم‌ فرهنگ‌ ملی، چند دیدگاه‌ عمده‌ وجود دارد:

---1 از منظر یک‌ دیدگاه‌ فرهنگ‌ ملی‌ یعنی‌ دیدگاه‌ عام‌ و مشترکی‌ که‌ بین‌ تمام‌ افراد جامعه‌ وجود دارد؛ در واقع، فرهنگ‌ ملی‌ را مساوی‌ با فرهنگ‌ عمومی‌ جامعه‌ می‌داند و معتقد است، هر تحولی‌ که‌ در فرهنگ‌ عمومی‌ رخ‌ دهد؛ در فرهنگ‌ ملی‌ هم‌ تاثیر خواهد گذاشت. این‌ دیدگاه‌ بیان‌ می‌کند؛ که‌ فرهنگ‌ ملی‌ چیزی‌ نیست، جز آنچه‌ از فرهنگ‌ عمومی‌ برخاسته‌ است؛ یعنی‌ فرهنگ‌ ملی‌ را زاییده‌ فرهنگ‌ عمومی‌ می‌داند. این‌ دیدگاه‌ برای‌ فرهنگ‌ ملی‌ هیچ‌ نقش‌ نظارتی‌ و هدایتی‌ قائل‌ نمی‌باشد. با این‌ نگاه، فرهنگ‌ ملی‌ تابعی‌ از فرهنگ‌ عمومی‌ است، که‌ دیدگاه‌ عوام‌ آن‌ را می‌سازد.

---2 دیدگاه‌ دیگر فرهنگ‌ ملی‌ را جمع‌ جبری‌ خرده‌ فرهنگ‌هایی‌ می‌داند؛ که‌ در یک‌ حوزه‌ جغرافیایی‌ و در یک‌ سرزمین‌ خاص‌ به‌ یکدیگر پیوند می‌خورند. به‌ عنوان‌ نمونه، فرهنگ‌ قوم‌ ترک‌ با قوم‌ لر یا عرب‌ یا عجم‌ پیوند می‌خورند و مجموعه‌ این‌ فرهنگ‌ها، فرهنگ‌ بزرگ‌تری‌ با عنوان‌ فرهنگ‌ ملی‌ می‌سازند. در این‌ نگاه، فرهنگ‌ ملی‌ مربوط‌ به‌ سرزمین‌ است‌ و ویژگی‌های‌ سرزمین‌ بر فرهنگ‌ ملی، به‌ طور کامل‌ تاثیرگذار خواهد بود. به‌ همین‌ نسبت، اگر مواردی‌ مانند زبان‌ و لباس‌ را جزو فرهنگ‌ ملی‌ بدانیم؛ سرزمین، تاثیر بیشتری‌ در آن‌ خواهد داشت.

--3 براساس‌ دیدگاه‌ سوم، فرهنگ‌ ملی‌ فرهنگی‌ است، که‌ بین‌ لایه‌ عوام‌ و خواص‌ قرار دارد؛ یعنی‌ برخلاف‌ دیدگاه‌ اول‌ که‌ معتقد بود؛ فرهنگ‌ ملی، فرهنگ‌ عوام‌ است، اعتقاد دارد؛ که‌ بخشی‌ از فرهنگ‌ ملی‌ از فرهنگ‌ خواص، و بخشی‌ دیگر از فرهنگ‌ عامه‌ گرفته‌ شده‌ و بین‌ این‌ دو لایه‌ واقع‌ گردیده‌ است. هم‌ خواص‌ و هم‌ عوام‌ می‌توانند، تاثیرگذار باشند. عوام‌ به‌ یک‌ شکل‌ می‌توانند؛ فرهنگ‌ ملی‌ را جهت‌دهی‌ کنند و خواص‌ به‌ شکلی‌ دیگر، مجموعه‌ برآیند دیدگاه‌های‌ عوام‌ و خواص‌ فرهنگ‌ ملی‌ را تشکیل‌ می‌دهد.

--4 دیدگاه‌ چهارم، نظام‌ بیشتری‌ داشته‌ و معتقد است‌ فرهنگ‌ ملی، نظام‌ فرهنگی‌ منسجم‌ جامعه‌ می‌باشد. یعنی‌ نظامی‌ در جامعه‌ پی‌ریزی‌ می‌شود؛ که‌ همه‌ فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ تابع‌ آن‌ خواهند بود و به‌ آن‌ نظام‌ کلی‌ دارای‌ انسجام، فرهنگ‌ ملی‌ می‌گویند. این‌ دیدگاه، بیشتر دیدگاهی‌ تمرکزگرا بوده‌ و در کشورهایی‌ قابل‌ تامین، و دستیابی‌ است، که‌ معتقد به‌ مبانی‌ و زیرساخت‌های‌ ایدئولوژیکی‌ فرهنگی‌ هستند و آن‌ را برای‌ فرهنگ‌ لازم‌ می‌دانند.

---5 دیدگاه‌ دیگر اعتقاد دارد؛ فرهنگ‌ ملی، سازوکار و دستگاهی‌ است، که‌ در جامعه‌ حضور و جریان‌ دارد. در این‌ دیدگاه، فرهنگ‌ ملی، مجموعه‌ای‌ از ورودی‌ها و خروجی‌ها است، که‌ شامل‌ عملیات‌ پردازشی‌ می‌شود. بخشی‌ از افراد که‌ به‌ عنوان‌ شهروند وارد جامعه‌ می‌شوند؛ باید در این‌ فرهنگ‌ تربیت‌ شوند؛ که‌ در واقع، ورودی‌ فرهنگ‌ ملی‌ محسوب‌ می‌شود. بخش‌ خروجی‌ نیز وجود دارد. عملیاتی‌ که‌ فرهنگ‌ ملی‌ روی‌ افراد جامعه‌ انجام‌ می‌دهد؛ موجب‌ تربیت‌ افرادی‌ می‌شود؛ که‌ متناسب‌ با اهداف‌ فرهنگی‌ و در یک‌ سازگاری‌ پردازشی‌ تربیت‌ خواهند شد. در حقیقت، فردی‌ که‌ در جامعه‌ وارد حوزه‌ تعلیم‌ و تربیت‌ می‌شود؛ در دستگاه‌ فرهنگ‌ ملی، تربیت‌ لازم‌ روی‌ او صورت‌ می‌گیرد و سپس‌ به‌ عنوان‌ محصول‌ از دستگاه‌ فرهنگ‌ ملی‌ خارج‌ می‌شود.

فرهنگ‌ ملی، دستگاهی‌ است، که‌ ورودی‌ها را می‌گیرد و به‌ سمت‌ خروجی‌های‌ مطلوب‌ نظام‌ می‌برد. این‌ نگاه، دیدی‌ تربیتی‌ به‌ بحث‌ فرهنگ‌ ملی‌ دارد.

در مرحله‌ پردازش، باید دید چه‌ عواملی‌ در سازوکار دستگاه‌ فرهنگ‌ ملی‌ نقش‌ دارند ؟ ارزش‌ها، باورها، اعتقادات‌ و هنجارها بر ورودی‌ها تاثیرگذار هستند. البته، برای‌ تاثیرگذاری‌ بستری‌ لازم‌ است، که‌ بستر اجتماعی‌ به‌ نظر می‌رسد. بنابراین، اگر فرهنگ‌ ملی، انسانی‌ می‌خواهد؛ که‌ با فرهنگ‌ مشخصی‌ تربیت‌ گردد و به‌ شکل‌ محصول‌ عرضه‌ شود؛ باید مجموعه‌ عوامل‌ دیگری‌ نیز بر روی‌ آن‌ موثر باشند؛ عواملی‌ مانند اقتصاد، امنیت‌ و سیاست. ساختار اجتماعی‌ و عدم‌ شکاف‌ بین‌ لایه‌های‌ اجتماعی، یعنی‌ ویژگی‌های‌ مطلوب‌ جامعه‌ نیز بر آن‌ موثر است. مجموعه‌ عوامل‌ باید بتوانند در فرهنگ‌ ملی‌ بستری‌ مناسب‌ فراهم‌ آورند؛ که‌ این‌ سازوکار هم‌ به‌ سادگی‌ امکان‌پذیر نمی‌باشد.

O فرهنگ‌ ملی‌ چگونه‌ امنیت‌ فرهنگی‌ را به‌ وجود خواهد آورد؟

دکتر علی‌ عسگری: فرهنگ‌ ملی‌ برای‌ تامین‌ این‌ هدف‌ باید پنج‌ ویژگی‌ داشته‌ باشد؛ که‌ عبارتند از:

---1 هویت‌آفرین‌ باشد. در حقیقت، فرد باید بتواند در این‌ سازوکار فرهنگی، هویت‌ خودش‌ را شناسایی‌ و تعریف‌ کند و نقش‌ و جایگاه‌ خود را در جامعه‌ بشناسد.

---2 انسجام‌آفرین‌ باشد. مجموعه‌ اقدامات‌ فرهنگی، تربیتی‌ و اقتصادیی‌ که‌ در نظام‌ انجام‌ می‌گیرد؛ باید جهت‌ فرهنگی‌ خاصی‌ داشته‌ باشد. فرهنگ‌ ملی‌ باید بتواند، بین‌ مولفه‌ها انسجام‌ برقرار کند تا محصول‌ نهایی‌ تولید شود. فرهنگ‌ ملی‌ همواره، این‌ سوال‌ را به‌ ذهن‌ متبادر می‌کند؛ که‌ چرا اقتصاد باید به‌ این‌ شکل‌پی‌ریزی‌ شود و چرا سیاست‌ باید این‌گونه‌ باشد؟ جواب‌ این‌ است، که‌ می‌خواهد این‌ انسان‌ خاص‌ تربیت‌ شود. بنابراین، هرجا سوال‌ شود؛ چرا این‌ سیستم‌ ؟ جواب‌ می‌دهند؛ چون‌ می‌خواهیم‌ این‌ فرهنگ‌ خاص‌ شکل‌ بگیرد.

---3 رشدآفرین‌ باشد. یعنی‌ افرادی‌ که‌ وارد این‌ سازوکار می‌شوند؛ چه‌ آنان‌ که‌ مربی‌ هستند و چه‌ کسانی‌ که‌ می‌خواهند؛ تربیت‌ شوند؛ رشد پیدا کنند. این‌ فرهنگ‌ باید موجب‌ رشد و ارتقای‌ همگانی‌ شود.

---4 تمدن‌آفرین‌ باشد. از آنجا که‌ در فرهنگ‌ ملی، همه‌ جهت‌گیری‌های‌ مادی‌ و معنوی‌ جامعه‌ به‌ سمت‌ یک‌ نقطه‌ خاص‌ که‌ همانا تربیت‌ انسان‌ مورد نظر است، می‌باشد؛ بنابراین‌ پایه‌های‌ تمدن‌ بر همان‌ اساس‌ نیز شکل‌ خواهند گرفت. چون‌ تمدن‌ علاوه‌ بر فرهنگ، شامل‌ وجوه‌ مادی‌ هم‌ می‌باشد.

---5 انسان‌آفرین‌ باشد. مجموع‌ این‌ چهار ویژگی، به‌ یک‌ ویژگی‌ مهم‌ منجر می‌شود؛ که‌ اساسی‌ترین‌ ویژگی‌ فرهنگ‌ ملی‌ و مهمترین‌ مولفه‌ امنیت‌ فرهنگی‌ است‌ و آن‌ انسان‌آفرینی‌ می‌باشد؛ که‌ به‌ تعبیر امام(ره)، همان‌ تربیت‌ الهی‌ انسان‌ است.

فرهنگ‌ ملی‌ در تعریف‌ بین‌ فرد و فرهنگ، یک‌ شخصیت‌ پایه‌ را خلق‌ می‌کند؛ که‌ این‌ شخصیت‌ پایه‌ می‌تواند، به‌ عنوان‌ محور تربیت‌ این‌ نظام، در نظر گرفته‌ شود. در واقع، فرهنگ‌ ملی‌ باید تعریف‌ کند؛ که‌ انسان‌ها چه‌ ویژگی‌هایی‌ در جامعه‌ داشته‌ باشند و دست‌کم‌ این‌ ویژگی‌ها را تعریف‌ کند. در حقیقت، شخصیت‌ پایه‌ نسبت‌ میان‌ فرد و فرهنگ‌ را تعریف‌ می‌کند.

نکته‌ دیگر این‌که، برخی‌ عوامل‌ موجب‌ ثبات‌ و تغییر در فرهنگ‌ ملی‌ می‌شوند. عواملی‌ که‌ باعث‌ ثبات‌ و تداوم‌ امنیت‌ فرهنگی‌ می‌شوند؛ عبارتند از: سنت‌ها، ارزش‌ها، باورها، میراث‌ فرهنگی، تاریخ‌ اجتماعی، زبان‌ کتبی، ادبیات، هنر و...

آنچه‌ مهم‌ می‌باشد؛ عوامل‌ تغییر منفی‌ امنیت‌ فرهنگی‌ است، که‌ باید در شناسایی‌ تهدیدها به‌ آنها توجه‌ کرد. این‌ عوامل‌ عبارتند از:

---1 نیازها: اگر جامعه‌ در شرایطی‌ واقع‌ شود؛ که‌ نیازهای‌ متعددی‌ مانند نیازهای‌ فرهنگی‌ در افراد پدید آید و فرهنگ‌ ملی‌ نتواند، در زمان‌ مطلوب‌ و مناسبی‌ به‌ آنها پاسخ‌ دهد؛ باعث‌ تغییر برآیند امنیت‌ ملی‌ خواهد شد؛ به‌ عنوان‌ مثال، نیاز به‌ ازدواج‌ در تمام‌ جوامع‌ مساله‌ اساسی‌ است. اگر فرهنگ‌ ملی‌ نتواند، به‌ این‌ نیاز پاسخ‌ دهد؛ افراد جامعه‌ برای‌ تامین‌ نیازهای‌ خود، دست‌ به‌ یک‌ اقدام‌ ضدفرهنگی‌ خواهند زد. بنابراین، در یک‌ بازه‌ زمانی‌ خاص‌ فرهنگ‌ ملی‌ کم‌کم‌ به‌ سمت‌ رفع‌ نیاز پیش‌ می‌رود و دیگر، در مجرای‌ اصیل‌ خود حرکت‌ نمی‌کند.

---2 مدرنیته‌ و تکنولوژی: اصول‌ حاکم‌ بر تکنولوژی، به‌ عنوان‌ بحثی‌ که‌ همراه‌ تمدن‌ غرب‌ و مدرنیته‌ متولد شده‌ تابع‌ ارزش‌های‌ ما نیست. به‌ همین‌ جهت‌ نوع‌ استفاده‌ای‌ که‌ از آن‌ می‌شود، دستاوردهایی‌ که‌ خواهد داشت‌ و تاثیرهایی‌ که‌ بر زندگی‌ ما می‌گذارد؛ باعث‌ تغییر فرهنگ‌ ملی‌ ما می‌شود. به‌ عنوان‌ نمونه؛ ورود تکنولوژی‌ اینترنت‌ و رایانه‌ به‌ بعضی‌ خانه‌ها، ممکن‌ است، باعث‌ تغییر فرهنگ‌ شود.

---3 تهاجم‌ فرهنگی: این‌ بحث، به‌ عنوان‌ یک‌ اصل‌ عملی‌ پذیرفته‌ شده‌ است‌ و می‌تواند، مجموع‌ محورهای‌ فرهنگ‌ ملی‌ را تغییر دهد. بحثی‌ به‌ طور کامل‌ جدی‌ است، هر چند در حوزه‌ نظری‌ چندان‌ مورد پذیرش‌ قرار نگرفته، اما تاثیرگذار می‌باشد.

---4 مهاجرت: اکنون‌ شاهد مهاجرت‌هایی‌ هستیم‌ که‌ بر امنیت‌ ملی‌ بسیار تاثیرگذار است. بخشی‌ از جرم‌ها و اعمال‌ خلافی‌ که‌ در تهران‌ صورت‌ می‌گیرد؛ مربوط‌ به‌ خود تهران‌ نیست، بلکه‌ مربوط‌ به‌ مهاجرت‌هایی‌ است، که‌ از نواحی‌ اطراف‌ صورت‌ گرفته‌ است. به‌ دلیل‌ تفاوت‌ فرهنگی، میان‌ تهران‌ و نواحی‌ اطراف، این‌ تاثیر منفی‌ فرهنگی‌ بر تهران‌ گذاشته‌ شده‌ است. اگر خانواده‌ای‌ از تهران‌ به‌ منطقه‌ای‌ دیگر مهاجرت‌ کند؛ آنجا را مطابق‌ فرهنگ‌ خودش‌ خواهد ساخت. به‌ عنوان‌ مثال، در منطقه‌ دیزین‌ و شمشک، بخشی‌ از مرفهین‌ تهران، آپارتمان‌هایی‌ با تجهیزات‌ مدرن‌ ساخته‌اند؛ که‌ بر فرهنگ‌ منطقه‌ تاثیرگذار بوده‌ است. بنابراین، مهاجرت‌ها، در نهایت‌ ممکن‌ است، برآیند امنیت‌ فرهنگی‌ را تغییر دهند.

---5 بحران‌های‌ زیست‌محیطی: شرایط‌ ابتدایی‌ که‌ انسان‌ها در زندگی‌ اجتماعی‌ خود بدان‌ خو گرفته‌اند؛ می‌تواند از جهت‌ زیست‌محیطی‌ بر فرهنگ‌ ملی‌ اثرگذار باشد. به‌ویژه، مسائلی‌ که‌ مربوط‌ به‌ محیط‌ زیست، سلامت‌ انسان‌ها و توسعه‌ پایدار می‌شود؛ نیز به‌ شکلی‌ می‌تواند، بر فرهنگ‌ تاثیر بگذارد.

حجت‌الاسلام‌ علی‌ ذوعلم: بحث‌های‌ امنیت‌ ملی، پل‌ زودگذری‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ فرهنگ‌ ملی‌ می‌باشد. اگر امنیت‌ را همان‌ آرامش‌ و ایمنی‌ از نفوذ و تاثیر دشمن‌ در عناصر فرهنگی‌ تلقی‌ کنیم؛ در آن‌ صورت، این‌ احساس‌ آرامش، چندان‌ هم‌ مطلوب‌ نخواهد بود. اگر جامعه‌ای‌ احساس‌ کند؛ که‌ پایه‌ها، هنجارها، اصول، ارزش‌ها و در حقیقت، ریشه‌های‌ فرهنگی‌اش‌ مورد تهاجم‌ نیست، دیگر، از فرهنگ‌ خود، صیانت‌ لازم‌ را نخواهد کرد.

باید مشخص‌ کرد؛ که‌ بحث‌ درباره‌ احساس‌ امنیت‌ فرهنگی‌ است‌ یا حقیقت‌ امنیت‌ فرهنگی؟ نمی‌خواهم‌ بگویم؛ که‌ اینها از هم‌ جدا هستند، اما با یکدیگر متفاوتند.

نکته‌ دیگری‌ که‌ در این‌ بحث‌ باید روشن‌ شود؛ این‌ است، که‌ در بحث‌ امنیت‌ چه‌ محل‌هایی‌ و چه‌ سطح‌ و لایه‌ای‌ از لایه‌های‌ فرهنگی‌ اراده‌ شده‌ است؟ مثال‌ خوبی‌ که‌ مطرح‌ شد؛ بحث‌ گفت‌وگوهای‌ عامیانه‌ است، که‌ با زبان‌ آسیب‌ وارد می‌کند. زبان‌ عنصری‌ فرهنگی‌ است، اما لایه‌ فرهنگی‌ این‌ عنصر چطور تعریف‌ می‌شود و تاثیر می‌گذارد؟ اگر بخواهیم‌ بحث‌ هنجارها، ارزش‌ها و باورهای‌ فرهنگی‌ را محل‌ نزاع‌ قرار دهیم؛ در آن‌ صورت، بحث‌ آسیب‌پذیری‌ زبان‌ چندان‌ مهم‌ نمی‌باشد. اگر زبان‌ جامعه، از زبان‌ فارسی‌ به‌ زبان‌ اردو یا زبان‌ ترکی‌ و یا زبان‌ عربی‌ تبدیل‌ شود؛ مهم‌ نیست، چرا که‌ ارزش‌ ذاتی‌ تلقی‌ نمی‌شود. آداب‌ و رسوم‌ هم‌ باید وارد این‌ مقوله‌ شود. اگر روزی، فرزند ما لباسی‌ پوشید؛ که‌ نپسندیدیم؛ اهمیتی‌ ندارد؛ چرا که‌ تغییر در لباس‌ برای‌ ما اصالتی‌ ندارد. البته، لباس‌ چون‌ علامت‌ یا مقدمه‌ تغییر فرهنگی‌ است، دارای‌ اهمیت‌ بوده‌ اما در این‌ مقوله‌ وارد نمی‌شود. در طرح‌ امنیت‌ فرهنگی‌ باید دانست‌ کدام‌ یک‌ از لایه‌ها و سطوح‌ و ابعاد فرهنگ، مدنظر است.

نکته‌ دیگری‌ که‌ مطرح‌ می‌شود؛ شاخص‌ وحدت‌ فرهنگی‌ است. به‌ این‌ معنا که‌ برای‌ فرهنگ‌ چه‌ شاخص‌هایی‌ قائل‌ هستیم؟ برخی، تغییر فرهنگ‌ اسلامی‌ را به‌ کار می‌برند؛ یعنی‌ برای‌ فرهنگ‌ شاخصه‌ دینی‌ قائلند؛ مثل‌ این‌که‌ می‌گویند؛ فرهنگ‌ مسیحی‌ یا فرهنگ‌ هندو. گاهی‌ شاخص‌ جغرافیایی‌ یا سرزمینی‌ را مد نظر قرار می‌دهند؛ مانند فرهنگ‌ ایرانی، فرهنگ‌ مصری‌ و فرهنگ‌ پاکستانی‌ یا شاخص‌ قومی‌ به‌ کار می‌برند که‌ محبوب‌تر است، مثل‌ فرهنگ‌ کردی، بلوچی، لری‌ یا از شاخص‌ صنفی‌ استفاده‌ می‌کنند؛ مانند فرهنگ‌ بازاری، دانشجویی، حوزوی‌ یا شاخص‌ جنسی‌ به‌ کار می‌برند مثل‌ فرهنگ‌ زنانه، فرهنگ‌ مردانه‌ یا به‌ شاخص‌ علمی‌ توجه‌ می‌کنند؛ مانند فرهنگ‌ پزشکان، فرهنگ‌ مهندسان‌ و فرهنگ‌ مجتهدان. بحث‌ و تامل‌ روی‌ شاخص‌ وحدت‌ فرهنگ‌ ملی، اهمیت‌ بسیار دارد و در بحث‌ امنیت‌ صورت‌ ممتازی‌ پیدا می‌کند.

O در حقیقت، باید دانست‌ عناصر و مقدمات‌ بحث‌ امنیت‌ فرهنگی‌ چیست؟ و شاخص‌ امنیت‌ فرهنگی‌ چه‌ می‌باشد؟

حجت‌الاسلام‌ علی‌ ذوعلم: بله، احساس‌ امنیت‌ به‌ یک‌ شکل‌ و تحقق‌ عینی‌ آن‌ به‌ شکل‌ دیگر مورد بحث‌ جدی‌ ماست. آیا هر نوع‌ تغییری، تهدیدکننده‌ امنیت‌ فرهنگی‌ است؟ ممکن‌ است، یک‌ عامل‌ بیرونی، جهش‌ و تغییری‌ شگرف‌ ایجاد کند و به‌ هیچ‌وجه‌ یک‌ مقوله‌ ضدامنیت‌ فرهنگی‌ تلقی‌ نشود. به‌ عنوان‌ مثال، وقتی‌ فرهنگ‌ انقلاب‌ اسلامی‌ وارد لبنان‌ می‌شود؛ عاملی‌ خارجی‌ محسوب‌ می‌گردد؛ که‌ تغییرات‌ بسیاری‌ را ایجاد می‌کند. هویت‌ از خودبیگانه‌ جوان‌ شیعه‌ مبارز لبنانی‌ در بیست‌ سال‌ گذشته‌ ساقط‌ می‌شود و این‌ تهدیدکننده‌ نیست، بلکه‌ خود عنصر تقویت‌ کننده‌ فرهنگ‌ تلقی‌ می‌شود. بنابراین‌ قیاس‌ مطلق‌ امنیت‌ فرهنگی‌ با امنیت‌ سرزمینی، امنیت‌ نظامی‌ و امنیت‌ اقتصادی‌ می‌تواند، ما را به‌ اشتباه‌ بیندازد.

سوال‌ دیگر، این‌که‌ آیا امنیت‌ فرهنگی، مقوله‌ای‌ مطلوب‌ است؟ در بحث‌ سرزمین‌ یا اقتصاد، آسیب‌پذیری‌ و هجوم، خیلی‌ بد است‌ و موجودیت‌ یک‌ ملت‌ را از بین‌ می‌برد. آیا ما به‌ همین‌ محکمی‌ می‌توانیم‌ بگوییم؛ که‌ امنیت‌ فرهنگی‌ مطلوب‌ است؟ ممکن‌ است، ما معنای‌ خاصی‌ از تحول‌ فرهنگی‌ را مدنظر داشته‌ باشیم؛ (البته، تحول‌ لفظ‌ مناسبی‌ نیست، رشد فرهنگی، تعالی‌ فرهنگی) با امنیت‌ فرهنگی‌ سازگار نباشد.

ممکن‌ است، شخصی‌ ادعا کند؛ که‌ اضطراب‌ فرهنگی، چالش‌ فرهنگی، تزاحم‌ فرهنگی‌ و جنگ‌ فرهنگی‌ خوب‌ است، چرا که‌ به‌ تعبیر قرآن، تزاحم‌ بین‌ حق‌ و باطل‌ است، که‌ انسان‌ را رشد می‌دهد. در باب‌ احساس‌ امنیت‌ فرهنگی‌ و حقیقت‌ امنیت‌ فرهنگی‌ می‌توان‌ گفت؛ در شرایطی‌ که‌ تضارب، چالش، اضطراب‌ و نگرانی‌ وجود دارد؛ چه‌ بسا، شرایط‌ رشد و تعالی‌ فرهنگی‌ بهتری‌ به‌ وجود آید.

من‌ خود این‌ را دریافت‌ شهودی‌ کرده‌ام؛ که‌ اگر مقوله‌ای‌ به‌ عنوان‌ مارکسیسم‌ و ماده‌گرایی، در کشور ما وارد نمی‌شد؛ ما به‌ این‌ تعالی‌ و استحکام‌ فرهنگی‌ که‌ امروز داریم؛ نمی‌رسیدیم.

مقام‌ معظم‌ رهبری، چند سال‌ پیش، معانی‌ مختلف‌ امنیت‌ را مطرح‌ کردند. فرض‌ ایشان‌ این‌ بود، که‌ حکومت‌ مسوول‌ امنیت‌ فرهنگی‌ جامعه‌ است‌ و باید کاری‌ کند؛ که‌ جامعه‌ از دستبرد دشمن‌ محفوظ‌ بماند. این، تعریفی‌ از امنیت‌ ملی‌ است، که‌ به‌ طور خیلی‌ ساده‌ می‌تواند ما را به‌ راهکاری‌ مناسب‌ برساند. وقتی‌ از فرهنگ‌ سخن‌ می‌گوییم؛ به‌ عنوان‌ واقعیتی‌ تحقق‌ یافته‌ از آن‌ بحث‌ می‌کنیم؛ مثل‌ فرهنگ‌ ایرانی‌ و فرهنگ‌ غربی‌ که‌ واقعیت‌ دارند. این‌ فرهنگ‌ با فرهنگی‌ که‌ باید ایجاد شود، متفاوت‌ است. فرهنگ‌ را در بحث‌ جامعه‌شناسی‌ به‌ عنوان‌ هر آنچه‌ که‌ واقعیت‌ داردتعریف‌ می‌کنند. به‌ همین‌ جهت‌ آداب‌ و رسوم، سخن، زبان، ادبیات، عقاید، باورها، هنجارها، اخلاق‌ها، حتی‌ علم‌ و قانون‌ نیز جزو فرهنگ‌ هستند. البته‌ قانونی‌ که‌ در جامعه‌ تحقق‌ یافته‌ است، نه‌ قانونی‌ که‌ در کتاب‌ نوشته‌ شده‌ و در مجلس‌ تصویب‌ شده‌ است، که‌ در این‌ صورت‌ از مباحث‌ حقوقی‌ جامعه‌ می‌باشد. منظور از فرهنگ‌ آن‌ باوری‌ است، که‌ در جامعه‌ جریان‌ دارد؛ نه‌ آن‌ باوری‌ که‌ ادعا می‌شود. جامعه‌ ادعا می‌کند که‌ توحیدی‌ است، اما ممکن‌ است‌ شرک‌آمیز هم‌ باشد. اگر فرهنگ‌ را واقعیتی‌ عینی‌ و تحقق‌ یافته، تلقی‌ کنیم؛ دیگر نمی‌شود؛ در خصوص‌ آن‌ احکام‌ تجویزی‌ صادر کرد.

در بحث‌ امنیت‌ فرهنگی، باید دید؛ که‌ فرهنگ‌ ملی‌ چه‌ کار می‌کند؟ فرهنگی‌ که‌ به‌ عنوان‌ فرهنگ‌ مطلوب‌ تعریف‌ می‌کنیم، قاعده‌ یک‌ امر ملی‌ است، چارچوبی‌ است، که‌ می‌تواند برای‌ هر ملتی‌ الگو باشد. این‌ چارچوب‌ تنها به‌ فرهنگ‌ باز نمی‌گردد؛ بلکه‌ به‌ دین‌ و اخلاق‌ هم‌ مربوط‌ می‌شود. علامه‌ جعفری(ره) با طرح‌ فرهنگ‌ پیشرو و فرهنگ‌ پیرو، به‌ این‌ مطلب‌ نیز پرداختند؛ که‌ ما یک‌ فرهنگ‌ تحقق‌ یافته‌ داریم‌ و یک‌ فرهنگ‌ دیگری‌ هم‌ داریم‌ که‌ در واقع، تئوری‌ فرهنگی‌مان‌ است‌ و می‌گوییم؛ باید به‌ آن‌ برسیم. به‌ نظر می‌رسد اگر معنای‌ امنیت‌ فرهنگی‌ را وسیع‌تر بگیریم؛ بهتر باشد. این‌ گونه‌ نیست، که‌ اگر صحبت‌ از امنیت‌ می‌شود؛ توطئه‌ دشمن‌ بیرونی‌ در کار باشد. گاهی‌ اوقات، ما با نوع‌ عملکردمان، امنیت‌ را از خود سلب‌ می‌کنیم.

O به‌ نظر می‌رسد؛ قرارگرفتن‌ در یک‌ نقطه‌ مطلوب‌ می‌تواند امنیت‌ را ایجاد کند.

حجت‌ الاسلام‌ علی‌ ذوعلم: این‌ نقطه‌ مطلوب‌ باید به‌ طور دقیق‌ تعریف‌ شود. این‌که‌ امنیت‌ به‌ وضعیتی‌ آرام‌ و باثبات‌ تعریف‌ شود؛ درست‌ نیست، چرا که‌ انسان‌ را دچار تنبلی‌ می‌کند و در حقیقت، ضدامنیت‌ است‌ که‌ امنیت‌ را هم‌ دچار تزلزل‌ می‌کند. نقطه‌ مطلوب‌ چیزی‌ است، که‌ باید نقد گردد و به‌ چالش‌ کشانده‌ شود. باید خیلی‌ از مسائل‌ را باز گذاشت‌ و مورد بازنگری‌ قرار داد. باید به‌ دیدگاه‌های‌ مختلف‌ توجه‌ کرد و نقاط‌ قوت‌ آن‌ را پذیرفت؛ که‌ این‌ امر موجب‌ پویایی‌ و بالندگی‌ ما می‌شود. اینها در نقطه‌ مطلوب، قابل‌ تعریف‌ هستند و باید آنچه‌ باعث‌ تامین‌ منافع‌ فرهنگی‌ می‌شود را در نظر گرفت. اینها عواملی‌ امنیت‌زا هستند و با وجود آنها، امنیت‌ حاصل‌ می‌شود. هر آنچه‌ امنیت‌ ملی‌ ما را دچار آسیب‌ می‌کند؛ ضدامنیت‌ است‌ و باید راجع‌ به‌ آن‌ چاره‌جویی‌ کرد.

O تعریف‌ شما از فرهنگ‌ ملی‌ و امنیت‌ فرهنگی‌ چیست؟

حجت‌الاسلام‌ علی‌ ذوعلم: اگر واژه‌های‌ فرهنگ، امنیت‌ و ملیت‌ هر یک‌ به‌ طور جداگانه‌ تعریف‌ شود. و آنها را کنار هم‌ بگذاریم، نمی‌توانیم‌ به‌ تعریف‌ امنیت‌ فرهنگ‌ ملی‌ دست‌ پیدا کنیم؛ چرا که‌ آن‌ تعریف‌ جداگانه‌ای‌ دارد. ما فرهنگ‌های‌ متفاوتی‌ داریم. فرهنگ‌ بازاری، فرهنگ‌ دانشجویی‌ و... که‌ ممکن‌ است، هیچ‌ یک‌ از اینها به‌ عنوان‌ فرهنگ‌ ملی‌ به‌ حساب‌ نیایند. باید بدانیم؛ به‌ چه‌ چیزی‌ ملی‌ می‌گوییم‌ و به‌ چه‌ چیزی‌ ملی‌ نمی‌گوییم. شاید در مقطعی‌ از تاریخ، چیزی‌ در زندگی‌ ایرانی‌ها گسترش‌ پیدا کرده‌ باشد و بیشتر ایرانی‌ها به‌ آن‌ سوق‌ پیدا کرده‌ باشند؛ در حالی‌ که‌ با ایرانی‌بودن‌ و مسلمان‌بودن‌ آنها سازگار نمی‌باشد. به‌ عنوان‌ مثال‌ در خلال‌ یک‌ جنگ‌ یا یک‌ اتفاق، تحت‌ تاثیر فرهنگ‌ بیگانه‌ قرار گرفته‌ و به‌ همان‌ سمت‌ متمایل‌ شده‌ باشند.

ممکن‌ است، مدت‌ زمانی‌ طولانی‌ برای‌ 20،30 یا 40 سال‌ هم‌ به‌ آن‌ عادت‌ کرده، خو گرفته‌ و زندگی‌ هم‌ کرده‌ باشند و شاید آثار آن‌ تاکنون‌ هم‌ در زندگی‌ خیلی‌ از ما وجود داشته‌ باشد؛ اما آیا اینها جزو فرهنگ‌ ملی‌ ما به‌ شمار می‌روند؟ فرهنگ‌ ملی‌ تعریفی‌ خاص‌ دارد؛ رفتارهای‌ سنتی‌ ما در یک‌ پروسه‌ چالشی‌ خاص‌ و جزو ذاتی‌ ایرانی‌بودن‌ و مسلمان‌ بودن‌ ما هستند و اگر چنین‌ نباشد، فرهنگ‌ ملی‌ به‌ حساب‌ نمی‌آید. در زبان‌ هم‌ ناخالصی‌هایی‌ وارد شده‌ که‌ تفکیک‌ آنها از زبان‌ فارسی‌ بسیار مشکل‌ می‌باشد. خود این‌که‌ ما به‌ چه‌ چیزی‌ ملی‌ می‌گوییم؛ بحث‌ بسیار مهمی‌ است. اگر بخواهیم‌ به‌ حرفمان‌ نزدیک‌تر شویم؛ باید تعریفمان‌ را از این‌ مقوله‌ها شفاف‌ کنیم. باید شاخصه‌های‌ فرهنگ‌ ملی‌ --- یعنی‌ چیزی‌ که‌ اگر دچار مشکل‌ و آسیب‌ شود، امنیت‌ فرهنگی‌ به‌ خطر می‌افتد --- و نقش‌ کلیدی‌ آنها را مشخص‌ کنیم.

O لطفا از آسیب‌های‌ فرهنگی‌ بگویید.

حجت‌ الاسلام‌ علی‌ ذوعلم: روشن‌ است، که‌ آسیب‌ فرهنگی‌ ما از کجاست‌ و اگر برای‌ اصلاح‌ آن‌ کاری‌ بکنیم؛ مشکل‌ حل‌ خواهد شد. حرف‌های‌ خوب‌ خیلی‌ زده‌ شده‌ است؛ اما حرف، مشکل‌ ما را حل‌ نمی‌کند. اقدام‌ یک‌ چیز است‌ و حرف‌ چیز دیگر. ما باید حرفی‌ بزنیم، که‌ اقدام‌ برانگیز باشد. فرض‌ کنید در نظام‌ آموزش‌ عالی‌ باید فرهنگی‌ تحقق‌ یابد؛ که‌ دانشجو، استاد را ماوای‌ خود بداند و در دانشگاه، احساس‌ آرامش‌ داشته‌ باشد. در خانواده‌ها، جوان‌ها احساس‌ امنیت‌ رفتاری، گفتاری‌ و کرداری‌ داشته‌ باشند. به‌ ابزار دستگاه‌ فرهنگی‌ مانند فیلم، موسیقی، تئاتر، کتاب‌ و کتاب‌خانه‌ها و... که‌ می‌توانند فرهنگ‌ رسمی‌ جامعه‌ را القا کنند؛ بسیار کم‌توجهی‌ شده‌ است. در بحث‌ حوزه‌ها و تبلیغات‌ دینی‌ نیز به‌ این‌ بحث‌ کمتر توجه‌ می‌شود؛ اما ما در دستگاه‌ رسمی‌ فرهنگی‌مان‌ که‌ در سال‌ ده‌ها میلیارد تومان‌ بودجه‌ صرف‌ می‌کنیم؛ هنوز نفهمیده‌ایم، که‌ باید مساجد را تقویت‌ کنیم، می‌گویند: «مگر فرهنگ‌ و دین‌ دولتی‌ هستند؟» در این‌ جلسات‌ باید سراغ‌ دانه‌های‌ درشت‌ رفت‌ و ریزه‌کاری‌ها را برای‌ بعد گذاشت‌ و حرف‌هایی‌ را زد؛ که‌ ما را به‌ عمل‌ برساند. از آنجا که‌ ممکن‌ است، تشخیص‌ محل‌ نزاع‌ طول‌ بکشد؛ بهتر است، در بحث‌ به‌ دو موضوع‌ عدول‌ کنیم. نخست، بحث‌ مولفه‌های‌ فرهنگی‌ امنیت‌ ملی‌ است، چرا که‌ در تحقق‌ امنیت‌ ملی‌ مولفه‌های‌ اقتصادی، نظامی، سیاسی‌ و فرهنگی‌ هم‌ داریم‌ و دیگری‌ هم‌ شاخص‌ها و مولفه‌های‌ فرهنگ‌ ملی‌ یا راهکارهای‌ تقویت، تثبیت‌ و تحکیم‌ آن‌ هستند.

در تعریف‌ نخست، باید شاخص‌های‌ اصلی‌ را بنویسیم‌ و سپس‌ رابطه‌ آن‌ را با وضعیت‌ فعلی‌ ارزیابی‌ کنیم؛ به‌ عنوان‌ مثال، مسجد را به‌ عنوان‌ شاخصه‌ اصلی‌ بیاوریم‌ و سپس‌ وضعیت‌ آن‌ را بررسی‌ کنیم؛ ممکن‌ است، وضعیت‌ آن‌ مثبت‌ و یا حتی‌ منفی‌ باشد. پس‌ از آن‌که‌ چند شاخصه‌ اصلی‌ را جمع‌بندی‌ کردیم، باید پیش‌بینی‌ کنیم؛ که‌ در آینده‌ دچار چه‌ مشکلی‌ خواهیم‌ شد؟ وضعیت‌ حال‌ و آینده‌ را ترسیم‌ کنیم. و سپس‌ برای‌ رهایی‌ از این‌ وضعیت‌ راهکارهای‌ دقیق‌ و نه‌ کلی‌ پیشنهاد کنیم. به‌ نظر می‌رسد؛ این‌ مسیر، ما را زودتر به‌ هدف‌ می‌رساند تا این‌که‌ وارد بحث‌های‌ خیلی‌ جزیی‌ شویم. اکنون‌ کم‌وبیش‌ می‌دانیم؛ چه‌ مشکلاتی‌ داریم، طبیعی‌ است‌ که‌ برخی‌ مسائل‌ پنهان‌ باشد؛ اما در بحث‌ها روشن‌ می‌شود. مشکل‌ ما بیشتر در راهکارهاست. همه‌ جناح‌ها معتقد هستند، که‌ ما در این‌ حوزه‌ مشکل‌ داریم.

دکتر علی‌ عسگری: آنچه‌ به‌ ذهن‌ من‌ می‌رسد؛ این‌ است، که‌ احساس‌ امنیت‌ فرهنگی، احساس‌ خوبی‌ نیست‌ و آدمی‌ همیشه‌ باید بین‌ خوف‌ و رجا باشد. باید نشان‌ داد، که‌ بین‌ وضعیت‌ موجود و وضعیت‌ مطلوب‌ فاصله‌ زیادی‌ وجود دارد. احساس‌ این‌که‌ رسیده‌ایم، احساس‌ کاذبی‌ است، و جلوی‌ رشد و حرکت‌ را می‌گیرد؛ اما این‌که‌ خود امنیت‌ فرهنگی، مطلوب‌ است‌ یا نه، بستگی‌ به‌ تعریفی‌ دارد؛ که‌ از آن‌ داریم. در بحث‌ امنیت‌ فرهنگی‌ این‌ مشکل‌ مطرح‌ می‌شود؛ که‌ باید از دستبرد فرهنگ‌ ملی‌ جلوگیری‌ کرد و فرهنگ‌ ملی‌ را به‌ شکل‌ روزآمد تقویت‌ کرد. اما بحث‌ بر سر این‌ مطلب‌ نیست، اگر ما فرهنگ‌ را به‌ خون‌ تشبیه‌ کنیم؛ خواهیم‌ پذیرفت؛ که‌ به‌ همه‌ اعضای‌ جامعه‌ سرایت‌ می‌کند و همه‌ را از خودش‌ متاثر می‌کند. این‌ نقش‌ ویژه‌ فرهنگ‌ است.

اکنون‌ این‌ خون‌ آلوده‌ است، چه‌ کنیم؛ که‌ خون‌ پاک‌ و سالم‌ به‌ همه‌ بخش‌های‌ جامعه‌ برسد؟ امنیت‌ فرهنگی‌ به‌ این‌ معناست‌ که‌ خون‌ ناسالم‌ تصفیه‌ شود و تمام‌ دستگاه‌ها و بخش‌های‌ جامعه‌ از خونی‌ سالم‌ استفاده‌ کنند. فرهنگ‌ ملی‌ باید اصلاح‌ شود.

ابتدا وضعیت‌ مطلوب‌ را تعریف‌ می‌کنیم‌ تا بدانیم‌ چه‌ مشکلی‌ ممکن‌ است، امنیت‌ جامعه‌ را سلب‌ کند. در بحث‌ وضعیت‌ مطلوب، باید شاخصه‌ها ریزبه‌ریز تعریف‌ و ارزیابی‌ شوند و اصول‌ کلی‌ که‌ نقش‌ عمده‌تری‌ را دارد؛ مطرح‌ کنیم. به‌ عنوان‌ مثال، در قرآن‌ آمده‌ است: «فخلف‌ من‌ بعد هم‌ خل‌ اضاعوالصلاه‌ و اتبعوالشهوات» همه‌ ما می‌دانیم؛ نماز در فرهنگ‌ دینی‌ ما برترین‌ جایگاه‌ را دارد و ما باید از جهت‌ فرهنگی‌ به‌ نقطه‌ای‌ دست‌ پیدا کنیم؛ که‌ نماز در جامعه‌ فراگیر شود. بحث‌ نماز را در فرهنگ‌ دینی‌ تعریف‌ می‌کنیم. فرهنگ‌ ملی‌ ما ترکیبی‌ از فرهنگ‌ ایرانی‌ و اسلامی‌ است. حال‌ اگر فرهنگ‌ ایرانی‌ --- اسلامی، مطلوب‌ فرهنگ‌ ملی‌ باشد؛ یک‌ بخش‌ دینی‌ دارد و بخش‌ دیگری‌ که‌ دینی‌ نیست، اما در دین‌ وجود دارد. مثل‌ نوع‌دوستی. در جشن‌ نیکوکاری‌ افرادی‌ کمک‌ می‌کنند؛ که‌ ظاهر دینی‌ ندارند و نیت‌ آنها انجام‌ کار دینی‌ نمی‌باشد؛ بلکه‌ آنها می‌خواهند به‌ دیگران‌ کمک‌ کنند. اگرچه‌ ظاهر کار ممکن‌ است، در دین‌ نباشد؛ اما در بطن‌ دین‌ وجود دارد. بنابراین، باید در فرهنگ‌ دینی‌ خود جست‌وجو نمود. و مطلوب‌ها را از آن‌ استخراج‌ کنیم، چرا که‌ بخشی‌ از فرهنگ‌ ملی‌ ما به‌ طور مستقیم‌ در دین‌ وجود دارد و بخش‌ دیگر، در دل‌ فرهنگ‌ دینی‌ نهفته‌ است. پس‌ فرهنگ‌ دینی‌ باید به‌ عنوان‌ مطلوب‌ و ملاک‌ در نظر گرفته‌ شود و سپس‌ شاخصه‌های‌ مستقیم‌ و غیرمستقیم‌ از آن‌ استخراج‌ شود.

هدف‌ انقلاب‌ اسلامی‌ هم‌ همین‌ است‌ و آرمان‌ ما رسیدن‌ به‌ مدینة‌النبی(ص) می‌باشد. فرهنگ‌ ملی‌ طبقاتی‌ نیست، بلکه‌ آن‌ بخش‌ تحقق‌ یافته‌ فرهنگ‌ جامعه‌ است. برآیند همه‌ اینها فرهنگ‌ را ساخته‌ است؛ اما نقش‌ها متفاوت‌ می‌باشند.

نقش‌ افراد عادی‌ صاحب‌ رسانه‌ به‌ خاطر دسترسی‌ به‌ تکنولوژی‌ از نقش‌ افراد نخبه‌ بیشتر است، اگرچه‌ اینها در بخش‌ ارزشی‌ فرهنگ‌ تاثیر نمی‌گذارند اما در درازمدت‌ می‌توانند اثرگذار باشند. ادبیات‌ یک‌ فرهنگ‌ را منتقل‌ می‌کند. مانند زبان‌ جاهل‌های‌ زمان‌ طاغوت‌ که‌ فیلم‌های‌ متعددی‌ می‌ساختند و همان‌ فرهنگ‌ منتقل‌ می‌شد. کسی‌ که‌ می‌خواهد، مانند جاهل‌های‌ زمان‌ طاغوت‌ صحبت‌ کند؛ فرهنگش‌ هم‌ کم‌کم‌ به‌ همان‌ سمت‌ می‌رود. شاید، تاثیر ادبیات‌ محاوره‌ چندان‌ ملموس‌ نباشد؛ اما درحقیقت‌ بر فرهنگ‌ ملی‌ تاثیرگذار است.

دکتر فلاح‌زاده: بحث‌ درباره‌ امنیت‌ نظامی‌ یا امنیت‌ اقتصادی، به‌ مراتب‌ آسان‌تر از بحث‌ درخصوص‌ امنیت‌ فرهنگی‌ است. مقوله‌ فرهنگ، مقوله‌ بسیار پیچیده‌ای‌ است‌ و به‌ راحتی‌ به‌ دست‌ نمی‌آید تا از امنیت‌ و تغییر آن‌ بحث‌ شود. من‌ فکر می‌کنم؛ باید به‌ بحث‌ تهدید فرهنگی‌ بپردازیم. جلوگیری‌ از تهدید، تامین‌ امنیت‌ است. حال‌ باید پرسید؛ کدام‌ مقوله‌ فرهنگ‌ تهدید می‌شود؛ چگونه‌ و از کدام‌ زاویه‌ ما را تهدید می‌کند؟

تهدید را می‌توان‌ به‌ دو دسته‌ تقسیم‌ کرد: ---1 تهدیدهای‌ خارجی‌ ---2 تهدیدهای‌ داخلی. ممکن‌ است، این‌ دو با هم‌ ارتباط‌ داشته‌ باشند. نکته‌ مهم، شناخت‌ تهدید است‌ و نباید مصادیقی‌ که‌ تهدید نمی‌باشند را تهدید محسوب‌ کنیم. به‌ عنوان‌ مثال، اینک‌ بحث‌ جهانی‌ شدن‌ مطرح‌ می‌باشد، و چیزی‌ است، که‌ دارد اتفاق‌ می‌افتد و نباید آن‌ را به‌ عنوان‌ یک‌ تهدید در نظر گرفت. در ایران‌ قبل‌ از میلاد، در دوره‌ مادها، نظام‌ قبیله‌ای‌ به‌ نظام‌ حاکمیت‌ تبدیل‌ شد، اکنون‌ هم‌ حاکمیت‌ها می‌خواهند، به‌ نظام‌ جهانی‌ تبدیل‌ شوند و این، امری‌ طبیعی‌ است‌ و نباید به‌ عنوان‌ تهدید در نظر گرفته‌ شود. باید دید؛ چگونه‌ می‌توانیم، با این‌ روند طبیعی‌ همراه‌ شویم. عدم‌ همراهی‌ با این‌ هماهنگی‌ می‌تواند، تهدیدی‌ بزرگ‌ باشد.

مقوله‌ فرهنگ‌ به‌ این‌ معنا نیست، که‌ ما باید روی‌ همه‌چیزمان‌ توقف‌ داشته‌ باشیم. اگر عکسی‌ از تهران‌ 50 سال‌ پیش‌ با تهران‌ امروزی‌ مقایسه‌ شود؛ یک‌ دنیا تفاوت‌ دیده‌ می‌شود. لباس، کفش‌ و ماشین‌ مردم، همه‌ فرق‌ کرده‌اند. اگر آن‌ زمان‌ می‌گفتیم؛ می‌خواهیم‌ به‌ این‌ نقطه‌ برسیم، همه‌ می‌گفتند: «این‌ تهدید فرهنگی‌ ماست‌ و ما نمی‌توانیم‌ این‌ لباس‌ها را درآوریم.» درست‌ است، که‌ رضاخان‌ آن‌ لباس‌ها را از تن‌ ما درآورد؛ اما اگر او هم‌ چنین‌ نمی‌کرد؛ شاید در این‌ مقطع‌ خودمان‌ چنین‌ می‌کردیم. این‌ مساله‌ را نباید به‌ عنوان‌ تهدید در نظر بگیریم؛ بلکه‌ باید پیشاپیش، خود را آماده‌ این‌ تحولات‌ کنیم.

به‌ نظر می‌رسد؛ عدم‌ هماهنگی‌ با شرایط‌ روز جهان‌ و توقف‌ در چیزهایی‌ که‌ لزومی‌ بر توقف‌ کردن‌ بر آنها وجود ندارد؛ تهدید محسوب‌ می‌شود. به‌ عنوان‌ نمونه، فکر می‌کنیم؛ اگر لباس، رنگ‌ لباس‌ و مدل‌ خانه‌ تغییر پیدا کند؛ دچار تهدید می‌شویم، در حالی‌ که‌ چنین‌ چیزی‌ نیست. می‌گویند؛ بلندگو که‌ آمد؛ علما صحبت‌ کردن‌ پشت‌ آن‌ را تحریم‌ کردند و هنوز، خیلی‌ها، رادیو، تلویزیون‌ و ویدئو را تحریم‌ می‌کنند. در حالی‌ که‌ هیچ‌ یک‌ از اینها برای‌ ما تهدید نبود.

حجت‌الاسلام‌ علی‌ ذوعلم: اگر امام‌ تلویزیون‌ را تحریم‌ کردند؛ به‌ این‌ دلیل‌ بود، که‌ آن‌ ابزار در اختیار ما قرار نداشت.

دکتر فلاح‌زاده:اما زمانی‌ که‌ ما می‌توانیم، آن‌ ابزار را در دست‌ خود بگیریم؛ چرا باید آن‌ را تهدید محسوب‌ کنیم؟ خیلی‌ از چیزهایی‌ که‌ تهدید محسوب‌ می‌شوند؛ درحقیقت، تهدید نیستند و باید در مقوله‌های‌ دیگر متوقف‌ شد. شاید قضیه‌ مدرنیته، مهمترین‌ تهدید جهان‌ اسلام‌ باشد و ما نمی‌توانیم‌ به‌ تنهایی‌ با آن‌ مقابله‌ کنیم. همان‌طور که‌ در مسائل‌ دفاعی‌ و سیاسی، جهان‌ اسلام‌ را متحد می‌کنیم، در مقوله‌ فرهنگ‌ نیز باید وحدت‌ ایجاد کنیم، به‌ تنهایی‌ نمی‌توان‌ در برابر پدیده‌ مدرنیته‌ مقاومت‌ کرد. متاسفانه، چنین‌ نکرده‌ایم. متفکرانی‌ داریم، که‌ در جهان‌ اسلام‌ پراکنده‌ هستند، در مالزی، اندونزی، لندن‌ و... اینها را جمع‌ نکرده‌ایم‌ تا ببینیم؛ در مقابل‌ پدیده‌ مدرنیته‌ چه‌ باید کرد و چه‌ موضعی‌ اتخاذ نمود؛ بنابراین‌ می‌بینیم؛ عده‌ای‌ از متفکران‌ داخلی‌ به‌ موضعی‌ افتاده‌اند؛ که‌ می‌گویند: «باید تسلیم‌ شویم.»

سوال‌ اصلی‌ در بحث‌ مدرنیته‌ این‌ است، که‌ آیا جمع‌ بین‌ دینداری‌ و مدرنیته‌ امکان‌پذیر است‌ یا خیر؟ برخی‌ می‌گویند؛ که‌ اینها قابل‌ جمع‌ نیستند، چون‌ دینداری‌ با عقلانیت‌ ناسازگار است‌ و عقلانیت‌ مهمترین‌ مشخصه‌ مدرنیته‌ می‌باشند. در مدرنیته‌ یک‌ دگرگونی‌ در حال‌ اتفاق‌ است‌ و به‌ این‌ معنا نیست، که‌ دینداری‌ ما را از بین‌ ببرد؛ بلکه‌ دینداری‌ ما را عمیق‌تر می‌کند. ما ناچاریم؛ دینداریمان‌ را عمیق‌ و عقلانی‌ کنیم‌ تا بتوانیم، با مدرنیته‌ مقابله‌ کنیم. عدم‌ تحرک‌ نوعی‌ تهدید است. فرض‌ کنید که‌ یک‌ بازرگان‌ در حالی‌ که‌ ابزار تجارت‌ در حال‌ تغییر است، بگوید؛ که‌ می‌خواهد ابزار خود را داشته‌ باشد. او فردا تخم‌مرغ‌ فروش‌ کنار خیابان‌ خواهد بود. در حالی‌ که‌ همکارش‌ صاحب‌ یک‌ مغازه‌ بزرگ‌ شده‌ است. ما برای‌ به‌ روزشدن‌ چه‌ کرده‌ایم‌ ؟ جهان‌ دائم‌ به‌ روز می‌شود، اما ما فکر می‌کنیم‌ که‌ همه‌ چیز ما را تهدید می‌کند.

چند موضوع‌ می‌تواند در این‌ بحث‌ مورد توجه‌ باشد که‌ عبارتند از: امنیت‌ فرهنگی، ضرورت‌ امنیت‌ فرهنگی، تفاوت‌ میان‌ احساس‌ امنیت‌ فرهنگی‌ و خود امنیت‌ فرهنگی، آیا نیاز به‌ امنیت‌ فرهنگی‌ داریم‌ یا خیر؟ ما باید شاخص‌های‌ وضعیت‌ مطلوب‌ را جمع‌بندی‌ و عرضه‌ کنیم، آن‌گاه‌ تعریف‌ دقیقی‌ از فرهنگ‌ ملی‌ و مجموعه‌ عواملی‌ که‌ فرهنگ‌ ملی‌ را می‌سازند؛ ارائه‌ دهیم. آیا اصلاح‌ فرهنگ‌ ملی‌ منجر به‌ امنیت‌ فرهنگی‌ می‌شود یا نه؟ می‌توان‌ بحث‌ را کم‌کم‌ از تهدیدها و آسیب‌ها شروع‌ کرد و اگر از زاویه‌ فرهنگ‌ ملی، به‌ قضیه‌ نگاه‌ شود؛ قضیه‌ یک‌ مقدار جامع‌تر خواهد بود؛ چرا که‌ فرهنگ‌ ملی‌ فراگیر است‌ و می‌توان‌ در آن‌ بیشتر بحث‌ کرد.

حجت‌ الاسلام‌ علی‌ ذوعلم: پیشنهاد من‌ این‌ است، که‌ مدرنیته‌ را به‌ عنوان‌ تهدید فرض‌ کنیم‌ و ببینیم‌ در مقابلش‌ چکار باید بکنیم؟ این، دست‌کم، یکی‌ از کارهای‌ اساسی‌ ما در حوزه‌ فرهنگ‌ و حفظ‌ امنیت‌ خواهد بود. چگونه‌ باید دینداری‌ و معنویت‌ را با عقلانیت‌ و مدرنیته‌ جمع‌ کرد. در صحبت‌های‌ آقای‌ دکتر فلاح‌زاده‌ تفاوتی‌ احساس‌ می‌شود. شما فرمودید؛ که‌ جهانی‌شدن‌ طبیعی‌ است‌ و تهدید محسوب‌ نمی‌شود، پس‌ چگونه‌ مدرنیته‌ تهدید است؟ اگر جهانی‌ شدن، توسعه‌ وتعمیم‌ مدرنیته‌ بوده‌ و مدرنیته‌ تهدید است، جهانی‌شدن‌ باید تهدید در تهدید باشد.

دکتر فلاح‌زاده: این‌ دو، یک‌ چیز نیستند. کسانی‌ تلاش‌ می‌کنند؛ مدرنیته‌ را به‌ عنوان‌ فرهنگ‌ جهانی‌ شدن‌ مطرح‌ کنند؛ اما مساله‌ جهانی‌شدن‌ طبیعی‌ است. نکته‌ ظریفی‌ که‌ برخی‌ اندیشمندان‌ مطرح‌ می‌کنند؛ این‌ است‌ که‌ جهانی‌شدن‌ طبیعی‌ و جهانی‌سازی‌ تحمیلی‌ می‌باشد. حال‌ اگر در مقابل‌ جهانی‌شدن‌ توقف‌ کنیم، تهدید است. مدرنیته‌ هم‌ اگر به‌ موضوعی‌ جهانی‌ تبدیل‌ شود؛ تهدید است.

حجت‌الاسلام‌ علی‌ ذوعلم: توقف‌کردن‌ دست‌ ما نیست‌ وقتی‌ می‌گوییم؛ جهانی‌شدن‌ یک‌ واقعیت‌ است، درست‌ مثل‌ سیلی‌ است، که‌ می‌آید و توقف‌ در مقابل‌ آن‌ معنا ندارد و ما را همراه‌ خود خواهد برد. البته، ما که‌ در آن‌ گرداب‌ افتاده‌ایم؛ می‌توانیم‌ یک‌ حرکتی‌ هم‌ داشته‌ باشیم.

دکتر فلاح‌زاده: به‌ روز شدن‌ کمک‌ می‌کند؛ به‌ امنیت‌ فرهنگی‌ برسیم‌ و اگر جمود نشان‌ دهیم؛ خودبه‌خود حذف‌ می‌شویم.

حجت‌الاسلام‌ علی‌ ذوعلم: لازم‌ است، راجع‌ به‌ ابعاد مختلف‌ مدرنیته‌ بحث‌ کنیم؛ که‌ آیا از هم‌ قابل‌ تفکیک‌ هستند یا نه؟ معتقدیم؛ بعضی‌ از ابعاد مدرنیته‌ می‌تواند، با تدین‌ ما سازگار باشد و جنبه‌هایی‌ از مدرنیته‌ به‌ ما آسیب‌ می‌رساند. برخی‌ اندیشمندان‌ معتقد هستند، که‌ غرب، از نظر فکری‌ به‌ سویی‌ می‌رود؛ که‌ برای‌ ما مطلوب‌ است‌ و در پست‌مدرنیسم‌ لایه‌های‌ نزدیکی‌ به‌ معنویت‌ نهفته‌ است.

دکتر فلاح‌زاده: در پست‌مدرنیته‌ چنین‌ است، اما مدرنیسم‌ این‌گونه‌ نیست. مساله‌ این‌ است، که‌ ما چگونه‌ خود را با جهانی‌ شدن‌ هماهنگ‌ کنیم.

دکتر علی‌ عسگری: بحث‌ کنونی‌ ما، درباره‌ امنیت‌ فرهنگی‌ است‌ و می‌خواهیم، بر همان‌ بحث‌ متمرکز شویم‌ و طبیعی‌ است، که‌ تعبیر فرهنگ‌ ملی‌ هم‌ مطرح‌ می‌شود. در بحث‌ مدرنیسم، محور اصلی، بررسی‌ تاثیراتی‌ است، که‌ بر فرهنگ‌ ما گذاشته‌ است. اگر بگوییم؛ مدرنیسم‌ تهدید است، این‌که، اکنون‌ چه‌ باید بکنیم؛ برای‌ ما اهمیت‌ دارد. در بحث‌ امنیت‌ فرهنگی، شناسایی‌ تهدید، یک‌ بحث‌ است. شاید در مدرنیته‌ ده‌ تهدید وجود داشته‌ باشد، چرا که‌ مدرنیته‌ با خود سکولاریسم‌ و لیبرالیسم‌ را آورده‌ است، این‌که‌ از نظر فرهنگی‌ چه‌ باید بکنیم‌ تا این‌ فرهنگ‌ نتواند، ما را تهدید کند و ما مقاوم‌ باشیم، برای‌ ما حائز اهمیت‌ است‌ و موضوعیت‌ دارد.

باید ببینیم؛ شاخص‌های‌ اصلی، بنیادی‌ و غیرقابل‌ تغییر فرهنگ‌ ما از نظر دین‌ که‌ شاخصه‌ داوری‌ و ارزشی‌ فرهنگ‌ است، چیست؟ در واقع، چقدر با آن‌ فاصله‌ داریم‌ و اگر بخواهیم، تهدیدشناسی‌ و آسیب‌شناسی‌ بکنیم؛ چه‌ مسائلی‌ ارکان‌ اساسی‌ فرهنگ‌ ما را مورد تهدید قرار می‌دهد؟

دکتر فلاح‌زاده: موضوع‌ خیلی‌ خوبی‌ مطرح‌ شد، این‌که‌ چه‌ چیزهایی‌ اساس‌ و ارکان‌ فرهنگ‌ ملی‌ ما را مورد تهدید قرار می‌دهد و برای‌ دوری‌ از تهدید چه‌ باید کرد؟ پس‌ اگر نماز، مسجد و جماعت‌ به‌ عنوان‌ شاخص‌های‌ اصلی‌ تلقی‌ می‌شوند؟ چرا ما از آنها فاصله‌ گرفته‌ایم‌ و چه‌ باید بکنیم‌ تا به‌ آن‌ نزدیک‌ شویم؟ یعنی‌ نسخه‌ کاربردی‌ بنویسیم. اگر بحث‌ را پهن‌ کرده‌ و به‌ تعاریف‌ و مقدمات‌ بپردازیم؛ جمع‌ کردن‌ آن‌ مشکل‌ خواهد بود.

دکتر علی‌ عسگری: نباید بحث‌ها را سرزمینی‌ کنیم، چرا که‌ اگر چنین‌ کاری‌ را انجام‌ دهیم؛ باید هم‌ مطالعات‌ بیشتری‌ داشته‌ باشیم‌ و هم‌ جامعه‌شناسی‌ و آمار دقیق. مهاجرتی‌ که‌ به‌ عنوان‌ تهدید در فرهنگ‌ ملی‌ مطرح‌ شد؛ در فرهنگ‌ اسلامی‌ می‌تواند، جلوه‌ مثبتی‌ داشته‌ باشد. می‌توان، از نظر فرهنگی‌ تاثیرات‌ مثبت‌ آن‌ را بررسی‌ کرد. به‌ عنوان‌ نمونه، همان‌ نکته‌ای‌ که‌ رهبر انقلاب‌ در قم‌ فرمودند؛ که‌ چرا همه‌ علما در قم‌ جمع‌ شده‌اند؟ در هر شهر باید یکی‌ از علما حضور داشته‌ باشند و علمایی‌ که‌ به‌ شهرهای‌ خودشان‌ بازگشته‌اند، خیلی‌ منشا اثر شده‌اند. در اصلاح‌ وضعیت‌ فرهنگی، مهاجرت‌ علما به‌ شهرهای‌ خودشان‌ می‌تواند، موثر باشد. باید شاخص‌های‌ دقیق‌ داشته‌ باشیم؛ که‌ مثلا چند درصد مهاجرت‌ داریم. از این‌ زاویه‌ نگاه‌ نکنیم؛ که‌ این‌ مهاجرت‌ها چقدر باعث‌ افزایش‌ جرم‌ و جنایت‌ شده‌ است، بلکه‌ به‌ مطلوب‌های‌ دینی‌ بنگریم. ما معتقدیم؛ دین‌ ما چیزی‌ را ناگفته، باقی‌ نگذاشته‌ است‌ و الگوی‌ فرهنگی‌ جامعه‌ مطلوب، همان‌ است، که‌ حضرت‌ رسول(ص) و حضرت‌ امیر(ع) پیاده‌ کرده‌اند، البته‌ حضرت‌ امیر نتوانستند، آنچه‌ را که‌ می‌خواستند؛ پیاده‌ کنند؛ اما شاخص‌ها مشخص‌ شده‌ است‌ و جامعه‌ ما باید همان‌ روند را داشته‌ باشد.

حجت‌الاسلام‌ علی‌ ذوعلم: اگر کسی‌ از شما بپرسد؛ که‌ آیا همین‌ که‌ منظم‌ باشیم‌ و در خیابان‌ها آشغال‌ نریزیم؛ فرهنگ‌ است، شما چه‌ می‌گویید؟

آیا دین‌ برای‌ این‌ آمده‌ که‌ انسان‌ها مرتب‌ و منظم‌ باشند؟

دکتر فلاح‌زاده: دین‌ آمده‌ است‌ تا انسان‌ها را اصلاح‌ کند.

حجت‌الاسلم‌ علی‌ ذوعلم: آیا به‌ واقع‌ این‌ است؟ عرفای‌ شوریده‌حال‌ به‌ هیچ‌وجه‌ مقید به‌ نظم‌ نبوده‌اند! باید شاخص‌ها را پیدا کنیم. آیا انضباط‌ اجتماعی‌ به‌ این‌ معنا که‌ کسی‌ در خیابان‌ها آشغال‌ نریزد، منظم‌ سر کار بیاید و کارش‌ را خوب‌ انجام‌ بدهد و به‌ خانه‌ برود، شاخص‌ تعالی‌ فرهنگی‌ است؟ یا نماز خواندن‌ چنین‌ شاخصی‌ است؟ ممکن‌ است‌ من‌ بگویم‌ آن‌ سطحی‌نگری‌ و این‌ ژرف‌نگری‌ است، که‌ بگوییم: «نماز نمی‌خواند؛ اما خیلی‌ منظم‌ است.» حتی‌ اگر محقق‌ باشد و اکتشافات‌ و اختراعات‌ داشته‌ باشد؛ مطلوب‌ نیست.

دکتر فلاح‌زاده: تنها این‌ نیست، که‌ ظاهر جامعه‌ درست‌ باشد، و زمانی‌ که‌ به‌ عمق‌ آن‌ می‌رویم؛ ببینیم؛ سر هم‌ کلاه‌ می‌گذارند و دروغ‌ می‌گویند. در واقع، این‌ هم‌ جامعه‌ دینی‌ نیست. یک‌ جامعه‌ دینی، جامعه‌ای‌ سالم‌ است‌ و بر مبنای‌ عدالت، نظم‌ و تقوای‌ حقیقی‌ بنا شده‌ است. اگر ما تنها ظاهر را حفظ‌ کنیم‌ و اصل‌ جامعه‌ را اصلاح‌ نکنیم؛ نمی‌توانیم، در دنیای‌ امروز مقاومت‌ کنیم. چون‌ غرب‌ به‌ ظاهر اینها را اصلاح‌ کرده‌ است. اگر غرب‌ اینقدر فاسد بود، که‌ تکنولوژی‌ نداشت. تلویزیون، برنامه‌ای‌ از صنایع‌ هوایی‌ نشان‌ می‌داد؛ که‌ یک‌ هواپیمای‌ مسافربری، حدود چهار میلیون‌ قطعه‌ دارد؛ که‌ روی‌ هم‌ سوار می‌شوند و هواپیما را تشکیل‌ می‌دهند. باید دانست؛ که‌ روی‌ هر قطعه‌ از آن‌ یک‌ مهندس‌ ساعت‌ها کار کرده‌ است. نظمی‌ در آنجا حاکم‌ است، که‌ می‌تواند چنین‌ هواپیمایی‌ در آنجا به‌ پرواز درآید و البته‌ این‌ امر، یک‌ مطلب‌ دینی‌ است. چرا که‌ حضرت‌ علی(ع) می‌فرمایند: «اوصیکم‌ بتقوی‌ الله‌ و نظم‌ امرکم.» ما اینها را مراعات‌ نکرده‌ایم‌ و تا اینها را درست‌ نکنیم‌ ظاهر فرهنگ‌ هم‌ از میان‌ می‌رود.

فرهنگ‌ باید سازنده‌ باشد و خودش‌ را نشان‌ دهد. جامعه‌ بی‌نظم، نمی‌تواند ادعا کند؛ که‌ فرهنگ‌ خوبی‌ دارد. قم‌ که‌ مرکز شیعه‌ است، با آن‌ آشفتگی‌ که‌ در خیابان‌ و در نظم‌ و رفتار مردم‌ است، چگونه‌ می‌خواهد فرهنگ‌ دینی‌ را تبلیغ‌ کند؟ در حالی‌ که‌ غرب‌ با همه‌ سرزنشی‌ که‌ او را می‌کنیم؛ اینها را درست‌ کرده‌ است.

دکتر علی‌ عسگری: تصور می‌کنم؛ ما گاهی‌ دچار خودباختگی‌ می‌شویم. گاهی‌ می‌نشینیم‌ و از منابع‌ مختلف‌ خارجی‌ و غربی‌ تحقیق‌ می‌کنیم؛ که‌ برای‌ اصلاح‌ فرهنگ‌ جامعه‌ باید ضریب‌ همگرایی‌ افزایش‌ داشته‌ باشد. اشکال‌ ما این‌ است، که‌ بیشتر به‌ جنبه‌های‌ فردی‌ توجه‌ می‌کنیم‌ و در ایران‌ کار گروهی‌ را یاد نگرفته‌ایم. در اصل، معنای‌ کار در اسلام، کار گروهی‌ و تعاون‌ است. آنها با کار گروهی‌ هواپیما می‌سازند؛ اما ما در ساخت‌ پیکان‌ مانده‌ایم. یعنی‌ می‌خواهم‌ عرض‌ کنم؛ آنها به‌ دین‌ ما عمل‌ کرده‌اند.

دکتر فلاح‌زاده: چرا ما در حوزه‌ دین‌شناسی‌ دچار سطحی‌نگری‌ شده‌ایم؟ الان‌ در حوزه‌ علمیه‌ ما، تنها به‌ فقه‌ توجه‌ می‌کنند، آن‌ هم‌ نه‌ فقه‌ جمعی، بلکه‌ فقه‌ فردی. بنابراین‌ من‌ هم‌ طوری‌ تربیت‌ می‌شوم؛ که‌ وقتی‌ به‌ دانشگاه‌ می‌روم‌ و می‌بینم؛ آقایی‌ ریش‌ خود را تراشیده‌ است؛ می‌گویم: «کافر است‌ و به‌ درد نمی‌خورد.» در حالی‌ که‌ باید ببینم؛ که‌ او چقدر منظم‌ است، چقدر در درسش‌ تعهد دارد، سر ساعت‌ می‌آید و آیا فرد درستی‌ است؟ چرا که‌ ملاک‌ تشخیص‌ آدم‌ سالم، این‌ چیزهاست. البته، باید این‌ را هم‌ در نظر گرفت؛ که‌ نماز می‌خواند یا نه. در حالی‌ که‌ ما ظاهربین‌ شده‌ و اساس‌ فرهنگ‌ را رها کرده‌ایم. اگر من‌ مذهبی‌ هم‌ باشم، وقتی‌ به‌ غرب‌ می‌روم؛ می‌بینم؛ آن‌ لامذهب‌ها، چنین‌ جامعه‌ای‌ را ایجاد کرده‌اند، درک‌ می‌کنم؛ که‌ جامعه‌ عقب‌مانده‌ای‌ دارم.

حجت‌الاسلام‌ علی‌ ذوعلم: من‌ در خیلی‌ از صحبت‌های‌ شما مناقشه‌ دارم.

چه‌ کسی‌ گفته‌ است؛ که‌ جامعه‌ ما عقب‌افتاده‌ است؟ این‌ را خود آنها می‌گویند. آنها پیش‌دستی‌ می‌کنند، در کتاب‌ تاریخ‌ سوم‌ آمده‌ است؛ که‌ آنها پیشرفت‌ کرده‌اند و ما از همان‌ ابتدا، به‌ فرزندانمان‌ القا می‌کنیم؛ که‌ پیشرفت‌ همان‌ است، که‌ آنها دارند. اما چه‌ کسی‌ گفته، پیشرفت‌ با هواپیما سفرکردن‌ است؟ من‌ می‌گویم‌ پیشرفت‌ به‌ این‌ معناست‌ که‌ انسان‌ در روز صد بار «لااله‌الاالله» بگوید، ولو آن‌که‌ با قاطر سفر کند و بر آتش‌ چوب، نان‌ بپزد نه‌ سر اجاق‌ گاز. می‌خواهم‌ بدانم؛ که‌ این‌ شاخصه‌ها را از کجا آورده‌ایم‌ ؟

دکتر فلاح‌زاده: ما در دین‌ خود داریم‌ «ربنا اتنا فی‌ الدنیا حسنه‌ و فی‌ الاخره‌ الحسنه.»

حجت‌الاسلام‌ علی‌ ذوعلم: بله، فی‌ الدنیا حسنه، به‌ این‌ معناست، که‌ بتوانم‌ از این‌ دنیا در جهت‌ آخرت‌ استفاده‌ کنم.

دکتر فلاح‌زاده: به‌ این‌ معناست، که‌ زندگی‌ درویشی‌ کنیم؟

حجت‌الاسلام‌ علی‌ ذوعلم: در اسلام‌ غالب‌ها مهم‌ نیستند، چه‌ درویشی‌ و چه‌ سلطانی. سلطان‌ هم‌ می‌تواند، در سلطنتش‌ قرب‌ الی‌ الله‌ را در نظر داشته‌ باشد. درویش‌ هم‌ می‌تواند، درویشی‌اش‌ را مقدمه‌ دنیا قرار دهد. من‌ بعضی‌ از صحبت‌های‌ شما را قبول‌ دارم. نباید ظاهربین‌ بود. من‌ خودم، بارها این‌ بحث‌ را مطرح‌ کرده‌ام‌ و مدافع‌ شما بوده‌ام. تنها ظاهر ملاک‌ نیست، اما آیا ما به‌ واقع‌ عقب‌افتاده‌ هستیم؟ در حالی‌ که‌ ما توانسته‌ایم؛ با حرکتی‌ که‌ امام‌ و ملت‌ کردند؛ دین‌ را در زمانی‌ که‌ محلی‌ از اعراب‌ نداشت؛ مطرح‌ کنیم‌ و در جهت‌گیری‌ غرب‌ تاثیر بگذاریم. امنیت‌ آنها به‌ خطر افتاده‌ است‌ و آنها به‌ صورت‌ انفعالی‌ با ما برخورد می‌کنند.

دکتر علی‌ عسگری: هر کدام‌ از ما که‌ انسانی‌تر زندگی‌ می‌کنیم؛ پیشرفته‌تر هستیم. آمار جرم‌ و جنایت‌ در امریکا بسیار بالاست. از هر 200 امریکایی، یک‌ نفر در زندان‌ است‌ و در بعضی‌ از کشورها در هر 30 ثانیه‌ به‌ یک‌ زن‌ تجاوز می‌شود. بودجه‌ای‌ که‌ امریکا در دو، سه‌ سال‌ گذشته‌ برای‌ توسعه‌ زندان‌هایش‌ داشته، 40 درصد افزایش‌ نشان‌ می‌دهد و آمارهایی‌ که‌ ارائه‌ می‌کنند؛ در حد میلیارد دلار است. اینها، نتایج‌ همان‌ مدرنیته‌ است.

دکتر فلاح‌زاده: می‌خواهم‌ بگویم، یک‌ چیز بینابین‌ است، یعنی‌ نمی‌توانیم‌ بگوییم؛ که‌ صرف‌ نماز خواندن‌ است‌ و در این‌ صورت‌ ما پیشرفت‌ کرده‌ایم.

حجت‌الاسلام‌ علی‌ ذوعلم: اگر یک‌ نفر گفت‌ که‌ تنها معیار تکامل‌ انسان، نمازخواندن‌ است، و از آیات‌ و روایات‌ دلیل‌ آورد؛ که‌ خداوند خالق‌ انسان‌ که‌ کمال‌ او را می‌فهمد؛ می‌گوید: «نماز بخوان»، درست‌ می‌شود. ما نباید به‌ خودمان‌ نگاه‌ کنیم، ما نماز نخوانده‌ایم! اگر در بعضی‌ زمینه‌ها عقب‌ افتاده‌ایم، در بعضی‌ زمینه‌های‌ دیگر به‌ جلو رفته‌ایم. از نظر اخلاقی‌ و امنیت‌ اجتماعی، خیلی‌ از آنها جلو هستیم. در حالی‌ که‌ ده‌ درصد از نظم‌ آنها را هم‌ نداریم. الان‌ این‌ نیروی‌ انتظامی‌ نیست، که‌ امنیت‌ ما را حفظ‌ کرده‌ است؛ اما در امریکا(F.B.I)  باید امنیت‌ را حفظ‌ کند.

بنابراین، اگر بخواهیم‌ بحث‌ جامعی‌ داشته‌ باشیم؛ باید آن‌ جهات‌ را نیز جمع‌ کنیم، یعنی‌ بدون‌ سطحی‌نگری‌ و با نگاهی‌ ژرف‌ ببینیم؛ چه‌ مقدار از جهان‌ جلو هستیم‌ و چه‌ مقدار پیشرفت‌ داریم؛ در آنجا که‌ پیشرفت‌ داریم؛ باید همه‌ را به‌ سمت‌ پیشرفت‌ و تعالی‌ سوق‌ دهیم. حتی‌ اگر آن‌ پیشرفت، غربی‌ باشد و در قسمت‌هایی‌ که‌ عقب‌مانده‌ایم؛ باید عقب‌ماندگی‌ را جبران‌ کنیم.

 

 

 

 

دکتر احمد کاویانی: امنیت‌ از مقولات‌ مهمی‌ است، که‌ وجود آن‌ در تمام‌ ابعاد زندگی‌ بشری‌ به‌ نحوی‌ ملموس‌ و موثر، منشا تحولات‌ و دگرگونی‌های‌ فراوان‌ شده‌ است. به‌ عبارت‌ دیگر، انسان‌ در صحنه‌ زندگی‌ فردی‌ و اجتماعی‌ خود، با توجه‌ به‌ نحوه‌ نگرش‌ به‌ هستی‌ و ابعاد آن، نسبت‌ به‌ پدیده‌های‌ گوناگون، احساس‌ امنیت‌ یا تهدید می‌کند.

 

 

امنیت، یک‌ پدیده‌ ادراکی‌ و احساسی‌ است، یعنی‌ باید در ذهن‌ مردم‌ و تصمیم‌گیران، این‌ اطمینان‌ به‌ وجود بیاید؛ که‌ برای‌ ادامه‌ زندگی‌ بدون‌ دغدغه، امنیت‌ لازم‌ است. مفهوم‌ امنیت، به‌ دلیل‌ داشتن‌ ویژگی‌های‌ ذهنی‌ بودن، نسبی‌بودن‌ و عدم‌ امکان‌ تعریف‌ مطلق‌ از آن، ابهام‌های‌ فراوان‌ داشته‌ و تعاریف‌ گوناگونی‌ دارد.

 

 

ما امنیت‌ را احساس‌ آزادی‌ از ترس‌ یا احساس‌ ایمنی‌ از تهدید دانسته‌ و فرهنگ‌ را، مجموعه‌ باورها، ارزش‌ها و هنجارهای‌ موجود در اجتماع‌ تعریف‌ می‌کنیم؛ از این‌رو، می‌توانیم، وجود احساس‌ ایمنی‌ و درک‌ نبودن‌ تهدید موثر علیه‌ باورها، ارزش‌ها و هنجارهای‌ اجتماعی‌ را امنیت‌ فرهنگی‌ بدانیم.

 

 

فرهنگ‌ ملی‌ برای‌ تامین‌ این‌ هدف‌ باید پنج‌ ویژگی‌ داشته‌ باشد؛ که‌ عبارتند از:

--1 هویت‌آفرین‌ باشد.

--2 انسجام‌آفرین‌ باشد.

--3 رشدآفرین‌ باشد.

--4 تمدن‌آفرین‌ باشد.

--5 انسان‌آفرین‌ باشد.

 

 

اگر جامعه‌ای‌ احساس‌ کند؛ که‌ پایه‌ها، هنجارها، اصول، ارزش‌ها و در حقیقت، ریشه‌های‌ فرهنگی‌اش‌ مورد تهاجم‌ نیست، دیگر، از فرهنگ‌ خود، صیانت‌ لازم‌ را نخواهد کرد.

 

 

مقام‌ معظم‌ رهبری، چند سال‌ پیش، معانی‌ مختلف‌ امنیت‌ را مطرح‌ کردند. فرض‌ ایشان‌ این‌ بود، که‌ حکومت‌ مسوول‌ امنیت‌ فرهنگی‌ جامعه‌ است‌ و باید کاری‌ کند؛ که‌ جامعه‌ از دستبرد دشمن‌ محفوظ‌ بماند. این، تعریفی‌ از امنیت‌ ملی‌ است، که‌ به‌ طور خیلی‌ ساده‌ می‌تواند ما را به‌ راهکاری‌ مناسب‌ برساند.

 

 

در بحث‌ امنیت‌ فرهنگی‌ این‌ مشکل‌ مطرح‌ می‌شود؛ که‌ باید از دستبرد فرهنگ‌ ملی‌ جلوگیری‌ کرد و فرهنگ‌ ملی‌ را به‌ شکل‌ روزآمد تقویت‌ کرد. اما بحث‌ بر سر این‌ مطلب‌ نیست، اگر ما فرهنگ‌ را به‌ خون‌ تشبیه‌ کنیم؛ خواهیم‌ پذیرفت؛ که‌ به‌ همه‌ اعضای‌ جامعه‌ سرایت‌ می‌کند و همه‌ را از خودش‌ متاثر می‌کند. این‌ نقش‌ ویژه‌ فرهنگ‌ است.

 

 

مقوله‌ فرهنگ، مقوله‌ بسیار پیچیده‌ای‌ است‌ و به‌ راحتی‌ به‌ دست‌ نمی‌آید تا از امنیت‌ و تغییر آن‌ بحث‌ شود. من‌ فکر می‌کنم؛ باید به‌ بحث‌ تهدید فرهنگی‌ بپردازیم. جلوگیری‌ از تهدید، تامین‌ امنیت‌ است. حال‌ باید پرسید؛ کدام‌ مقوله‌ فرهنگ‌ تهدید می‌شود؛ چگونه‌ و از کدام‌ زاویه‌ ما را تهدید می‌کند؟

 

 

سوال‌ اصلی‌ در بحث‌ مدرنیته‌ این‌ است، که‌ آیا جمع‌ بین‌ دینداری‌ و مدرنیته‌ امکان‌پذیر است‌ یا خیر؟ برخی‌ می‌گویند؛ که‌ اینها قابل‌ جمع‌ نیستند، چون‌ دینداری‌ با عقلانیت‌ ناسازگار است‌ و عقلانیت‌ مهمترین‌ مشخصه‌ مدرنیته‌ می‌باشند. در مدرنیته‌ یک‌ دگرگونی‌ در حال‌ اتفاق‌ است‌ و به‌ این‌ معنا نیست، که‌ دینداری‌ ما را از بین‌ ببرد؛ بلکه‌ دینداری‌ ما را عمیق‌تر می‌کند.

 

 

یک‌ جامعه‌ دینی، جامعه‌ای‌ سالم‌ است‌ و بر مبنای‌ عدالت، نظم‌ و تقوای‌ حقیقی‌ بنا شده‌ است. اگر ما تنها ظاهر را حفظ‌ کنیم‌ و اصل‌ جامعه‌ را اصلاح‌ نکنیم؛ نمی‌توانیم، در دنیای‌ امروز مقاومت‌ کنیم. چون‌ غرب‌ به‌ ظاهر اینها را اصلاح‌ کرده‌ است.

 
 

تبلیغات