حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

متن

 

برخی‌ نوشته‌های‌ تاریخی‌ از چنان‌ قدرت‌ و حرارتی‌ برخوردارند، که‌ گویی‌ به‌ تازگی‌ و درباره‌ موضوع‌ جدیدی‌ نگاشته‌ شده‌اند.  سند تاریخی‌ منتشر نشده‌ زیر از جمله‌ این‌گونه‌ متون‌ گرم‌ و جذاب‌ است، که‌ تقدیم‌ شما می‌گردد. این‌ سند، مقاله‌ای‌ به‌ قلم‌ مرحوم‌ آیت‌الله‌ میرزا ابوعبدالله‌ زنجانی(ره) می‌باشد که‌ به‌ شرح‌ وضعیت‌ دنیای‌ اسلام‌ و مسیحیت‌ پرداخته‌ است. این‌ مقاله، در حال‌ و هوای‌ روزگار قیمومیت‌ انگلستان‌ بر عراق‌ در سال‌ 1302 ه'.ش‌ نگارش‌ یافته‌ و به‌ امضای‌ مرحوم‌ آیت‌الله‌ شیخ‌ محمدمهدی‌ خالصی(ره) که‌ به‌ همراه‌ مرحوم‌ آیت‌الله‌ شیخ‌ حسین‌ لنکرانی(ره) جنبش‌ «مجتمعین‌ مسجد سلطانی‌ تهران» را رهبری‌ و هدایت‌ می‌کردند؛ رسیده‌ بود. خوانندگان‌ خود می‌توانند، شیوایی، استحکام‌ و رژف‌نگری‌ این‌ مقاله‌ را ملاحظه‌ فرمایند.

شکست‌ دولت‌ آلمان‌ و امپراتوری‌ مسلمان‌ عثمانی‌ از متفقین‌ در جنگ‌ جهانی‌ اول، به‌ سلطه‌ انگلیس‌ بر بخش‌ بزرگی‌ از متصرفات‌ عثمانی‌ و از جمله، عراق‌ --- بین‌ النهرین‌ --- انجامید و «جامعه‌ ملل»، زیر نفوذ فاتح‌ جنگ، قیمومیت‌ بریتانیا بر عراق‌ را پذیرفت. علمای‌ بزرگ‌ شیعه‌ در عراق‌ که‌ با قشون‌ متجاوز انگلیس‌ در جنوب‌ عراق‌ جنگیده‌ بودند؛ به‌ رهبری‌ آیت‌ الله‌ میرزا محمدتقی‌ شیرازی‌ دوباره، پرچم‌ جهاد بر ضد انگلیس‌ را برافراشتند و عشایر شیعه‌ دجله‌ و فرات‌ را به‌ دفاع‌ از میهن‌ اسلامی‌ فرا خواندند؛ جهادی‌ که‌ در تاریخ‌ معاصر به‌ «ثوره‌ عشرین» یا قیام‌ 1920 عراق‌ مشهور است. البته‌ افکار عمومی‌ جهان‌ نیز قیمومیت‌ تحمیلی‌ انگلیس‌ بر بین‌ النهرین‌ را بر نمی‌تافت‌ و از قیام‌ مزبور پشتیبانی‌ می‌کرد.

 

با این‌ قیام‌ باشکوه، استعمار بریتانیا، ناگزیر به‌ عقب‌ نشینی‌ تاکتیکی‌ شد و مصلحت‌ را در آن‌ دید که‌ اهداف‌ شوم‌ خویش‌ در عراق‌ --- به‌ شیوه‌ غیر مستقیم‌ --- با روی‌ کار آوردن‌ دولتی‌ به‌ ظاهر بومی‌ و عربی‌ (اما در باطن‌ دست‌ نشانده‌ و مجریِ‌ اوامر استعمار) دنبال‌ کند. چنین‌ بود؛ که‌ حجاز به‌ آل‌ سعود سپرده‌ شد و امیرفیصل‌ --- حاکم‌ سابق‌ حجاز ---- به‌ ظاهر، با پشتوانه‌ آرای‌ ملت‌ عراق! و درحقیقت، با پشتیبانی‌ زر و زور انگلیس‌ بر تخت‌ سلطنت‌ عراق‌ تکیه‌ زد و بلافاصله، قراردادی‌ با سر پرسی‌کاکس‌ --- کمیسر وقت‌ بریتانیا و عاقد انگلیسیِ‌ قرارداد 1919 وثوق‌ الدوله‌ --- به‌ امضا رساند. محمدتقی‌ بهار در این‌ باره‌ نوشته‌ است: «قیمومیت‌ بریتانیا و تحت‌ الامری‌ را مدلَّل‌ می‌داشت» و «از طرف‌ ملیون‌ بین‌ النهرین‌ با اعتراض‌ و نفرت‌ تلقی‌ شد». مرحله‌ بعدی‌ نیز «اجرای‌ انتخابات‌ و تشکیل‌ مجلس‌ [ فرمایشی] موسسان‌ و تصدیق‌ قرارداد مزبور از طرف‌ مجلس‌ [ به‌ اصطلاح] ملی‌ بین‌ النهرین‌ بود».1

 

این‌ اقدامات‌ که‌ نتایج‌ ارزشمند قیام‌ اسلامی‌ و ضد استعماری‌ 1920 عراق‌ را نابود می‌کرد؛ به‌ صدور حکم‌ تحریم‌ انتخابات‌ فرمایشی‌ از سوی‌ علمای‌ مبارز آن‌ کشور انجامید. میرزای‌ نائینی‌ و آقا سیدابوالحسن‌ اصفهانی‌ از عالمانی‌ بودند، که‌ انتخابات‌ مجلس‌ موسسان‌ را تحریم‌ کردند. بریتانیا و کارگزاران‌ رسمی‌ و غیر رسمی‌ آن‌ در عراق، به‌ منظور در هم‌ شکستن‌ این‌ مقاومت؛ نخست‌ از درِ‌ تهدید و ارعاب‌ درآمدند، که‌ سودی‌ نبخشید. «ملک‌ فیصل‌ در یکی‌ از محاوره‌های‌ خود با نماینده‌ ایران‌ گفته‌ بود: «علمای‌ ایرانی‌ میهمان‌ ما هستند، ما نهایت‌ احترام‌ را نسبت‌ به‌ آنان‌ مبذول‌ می‌داریم؛ ولی‌ اگر بخواهند در شوون‌ داخلی‌ و ریاست‌ مُلکی‌ ما دخالت‌ نمایند؛ آنها را قلع‌ و قمع‌ و اخراج‌ خواهیم‌ کرد!» یکی‌ از مامورین‌ انگلیسی‌ نیز در همان‌ اوان، این‌ زمزمه‌ را سر کرده‌ و به‌ مامورین‌ ایران‌ این‌ نیت‌ و اراده‌ را گوشزد نموده‌ بود.2

 

زمانی‌ که‌ سیاست‌ ارعاب‌ و تهدید، برای‌ انصراف‌ مراجع‌ شیعه‌ از تحریم‌ مجلس‌ فرمایشی‌ موسسان‌ به‌ جایی‌ نرسید، حکومت‌ بین‌ النهرین‌ نخست، آیت‌ الله‌ شیخ‌ مهدی‌ خالصی‌ را به‌ حجاز --- قلمرو آل‌ سعود--- تبعید کرد؛ سپس‌ بیش‌ از سی‌ عالم‌ طراز اول‌ عتبات‌ همچون‌ آیات‌ عظام‌ اصفهانی، نائینی، میرزا مهدی‌ و میرزا احمد، فرزندان‌ آخوند خراسانی، سید هبة‌الدین‌ شهرستانی‌ و... را به‌ اجبار روانه‌ خاک‌ ایران‌ کرد.

 

در سیزدهم‌ تیر 1302 ش، تلگراف‌ علما و مراجع‌ تبعیدی‌ به‌ تهران‌ رسید و موجب‌ تاسف‌ و اندوه‌ شدید عمومی‌ گردید؛ که‌ تجمع‌ معترضانه‌ مردم‌ و علما را در مساجد و منزل‌ آیت‌ الله‌ جمال‌الدین‌ نجفی‌ اصفهانی‌ به‌ دنبال‌ داشت. شخص‌ احمدشاه، مشیرالدوله‌ پیرنیا --- نخست‌وزیر --- و دکتر مصدق‌ --- وزیر خارجه‌ وقت‌ --- نیز به‌ تبع‌ افکار عمومی، با علمای‌ تبعیدی‌ اظهار همدردی‌ کرده‌ و از طریق‌ نمایندگان‌ سیاسی‌ ایران‌ در بغداد و لندن‌ به‌ انجام‌ اقدامات‌ دیپلماتیک، جهت‌ رفع‌ توهین‌های‌ وارده‌ به‌ آنان‌ پرداختند.

 

در پانزدهم‌ تیر 1302، بیشتر علمای‌ تهران‌ در مسجد مروی‌ جمع‌ شده، خطابه‌های‌ مهمی‌ علیه‌ اقدامات‌ حکومت‌ انگلیسی‌ عراق‌ ایراد کردند. از سوی‌ اتحادیه‌ تجار و اصناف‌ تصمیم‌ گرفته‌ شد؛ به‌ دولت‌ پیشنهاد کنند؛ در صورت‌ عدم‌ رفع‌ توهین‌های‌ وارده، از علما بخواهد، کالاهای‌ انگلیسی‌ را تحریم‌ کنند.3 دیگر نقاط‌ کشور، به‌ویژه، شهرهای‌ واقع‌ شده‌ در مسیر حرکت‌ مراجع‌ از مرز عراق‌ به‌ قم‌ مانند کرمانشاه‌ و همدان‌ نیز از این‌ جوش‌ و خروش‌ ملی‌ و اسلامی‌ خالی‌ نبود.4

 

همچنین، در پی‌ تبعید علما، جنبش‌هایی‌ در بین‌ النهرین‌ علیه‌ حکومت‌ دست‌ نشانده‌ وقت، آغاز شد؛ به‌ طوری‌ که‌ با جنبش‌ عشایر عرب‌ به‌ مبارزه‌ برخیزد. در جلسه‌ انتخابیه‌ بغداد، روسای‌ شیعه‌ حاضر نشدند و کدخداهای‌ محلات‌ بغداد هم، استعفا دادند. به‌ این‌ ترتیب، مساله‌ انتخابات، در روز تعیین‌ شده‌ صورت‌ نگرفت‌ و به‌ تعویق‌ افتاد.5

 

علمای‌ تبعیدی، در تاریخ‌ 13 مرداد 1302 از کرمانشاه‌ به‌ طرف‌ همدان‌ حرکت‌ کرده، وارد قم‌ شدند و در همان‌جا توقف‌ نمودند. از سوی‌ علمای‌ تهران‌ و دولت‌ نیز اقداماتی‌ برای‌ تهیه‌ منزل‌ و دیگر لوازم‌ ضروری‌ آنها انجام‌ گرفت. تمام‌ علمای‌ مرکز در تهران‌ روز 13 مرداد، هم‌ صبح‌ و هم‌ عصر در مسجد سلطانی6 مجتمع‌ شده‌ و از آن‌ تاریخ‌ به‌ بعد، محل‌ اجتماع‌ حضرات، همان‌ مسجد سلطانی‌ گردید. هر روز، جمعیت‌ فراوانی‌ از محترمین، تجار و اصناف‌ در مسجد سلطانی‌ جمع‌ می‌شدند و سخنرانان‌ به‌ بیان‌ مطالب‌ ضروری‌ و مفید می‌پرداختند.

 

از سوی‌ اتحادیه‌ تجار و اصناف‌ بیانیه‌ای‌ منتشر گردید؛ که‌ با اظهار تاسف‌ از پیشامد یادشده‌ و تنفر از تبعید علما، اعلام‌ می‌کرد؛ به‌ مدت‌ سه‌ روز (-23 25 ذی‌ حجه) تعطیل‌ عمومی‌ خواهد کرد. به‌ دنبال‌ آن‌ نیز، عصر روز 22 تیر نیز تمام‌ کاروانسراها، و بازارها و مغازه‌ها تعطیل‌ کرده، در مسجد شاه‌ اجتماع‌ نمودند.7

 

جوش‌ و خروش‌ دو ملت‌ ایران‌ و عراق‌ و همچنین‌ اقدامات‌ دیپلماتیک‌ دولت‌ پیرنیا، اینک‌ آثار و نتایج‌ خود را نشان‌ می‌داد؛ هر چند، برآورنده‌ مطلوب‌ نهایی، یعنی‌ سرنگونیِ‌ دولت‌ دست‌ نشانده‌ عراق‌ و جایگزینی‌ یک‌ حکومت‌ ملی‌ و اسلامی‌ به‌ جای‌ آن، نبود. مقامات‌ انگلیسی، آزادی‌ شیخ‌ مهدی‌ خالصی‌ از تبعید حجاز و جواز ورود او به‌ ایران‌ را پذیرفتند. درباره‌ دیگر علما و مراجع‌ تبعیدی‌ نیز، وزیر مختار انگلیس‌ در ملاقاتی‌ با پیرنیا براساس‌ شرایط‌ معینی، با بازگشت‌ آنها به‌ عراق‌ --- به‌ استثنای‌ مرحوم‌ خالصی‌ --- موافقت‌ کرد.8 چندی‌ بعد، علما به‌ عتبات‌ برگشتند و تنها شیخ‌ مهدی‌ خالصی‌ که‌ اجازه‌ بازگشت‌ به‌ عراق‌ را نیافته‌ بود؛ «با خانواده‌ خود به‌ مشهد مهاجرت‌ کرد و در آنجا هم‌ بدرود حیات‌ گفت.»9

 

اما جنبشی‌ که‌ با اشغال‌ بین‌ النهرین‌ و تبعید مراجع‌ شیعه‌ به‌ ایران، در کشورمان‌ به‌ وجود آمده‌ بود؛ با بازگشت‌ علمای‌ تبعیدی‌ به‌ عراق‌ پایان‌ نیافت؛ بلکه‌ به‌ همت‌ کسانی‌ چون‌ شیخ‌ حسین‌ لنکرانی‌ و شیخ‌ محمد خالصی‌زاده‌ ---- فرزند آیت‌ الله‌ خالصی‌ --- ادامه‌ یافت‌ و با حوادثی‌ که‌ نیرنگ‌ استعمار، برای‌ نابودی‌ آزادی‌ و استقلال‌ ایران‌ پیش‌ آورد؛ به‌ مقابله‌ پرداخت. «مجتمعین‌ مسجد سلطانی‌ تهران» عنوان‌ جمعیتی‌ بود، که‌ در جریان‌ تبعید علمای‌ عراق‌ به‌ وجود آمد و ناطق‌ اصلی‌ این‌ جمعیت، خالصی‌ زاده‌ و ارگان‌ آن‌ نیز روزنامه‌ لوای‌ بین‌ النهرین‌ و بعد از آن‌ اتحاد اسلام‌ بود، که‌ از 11 خرداد 1303 و به‌ مدیریت‌ شیخ‌ حسین‌ لنکرانی‌ منتشر می‌شد.10

 

به‌ مناسبت‌ تبعید مراجع‌ شیعه‌ عراق‌ به‌ کشورمان‌ و شور ملت‌ ایران‌ در اعتراض‌ به‌ انگلیسی‌ها و دست‌نشاندگان‌ آنها، اعلامیه‌ها و کتاب‌های‌ بسیاری‌ در محکوم‌ ساختن‌ فاجعه‌ و دعوت‌ مسلمانان‌ به‌ قیام‌ بر ضد استعمار صلیبی‌ غرب، نوشته‌ و منتشر شد. نوشته‌ زیر، یکی‌ از این‌ آثار است، که‌ در جمادی‌الثانی‌ 1342 ق‌ (بهمن‌ 1302 ش) به‌ زبان‌ عربی، با عنوان‌ «الاسلام‌ و مسیحیین» یا «اسلام‌ و اروپا»، و به‌ قلم‌ آیت‌ الله‌ میرزا ابوعبدالله‌ زنجانی‌ به‌ رشته‌ نگارش‌ درآمده‌ و به‌ رویت‌ و امضای‌ خالصی‌ زاده‌ رسیده‌ است؛ که‌ ترجمه‌ آن‌ برای‌ نخستین‌بار منتشر می‌شود.11

 

میرزا ابوعبدالله‌ زنجانی12 (1360-1309 ق) در یکی‌ از خانواده‌های‌ اصیل‌ و ریشه‌دار علمی‌ زنجان‌ به‌ دنیا آمد. پدر و نیاکانش، در آن‌ شهر، عهده‌دار منصب‌ شیخ‌ الاسلامی‌ بودند. ابوعبدالله‌ علوم‌ گوناگون‌ نظیر ادبیات‌ عرب، فقه، کلام، فلسفه، ریاضیات‌ و هیات‌ را نزد تعدادی‌ از استادان‌ زنجان‌ و تهران‌ همچون، میرزا ابراهیم‌ ریاضی‌ زنجانی‌ شاگرد حکیم‌ جلوه‌ فراگرفت. وی‌ در اواخر سال‌ 1330 ق‌ بار سفر بسته، به‌ نجف‌ اشرف‌ رفت‌ و از محضر علمای‌ بزرگ‌ آن‌ سامان‌ مانند آقا سید محمدکاظم‌ یزدی، شریعت‌ اصفهانی، آقا ضیا عراقی‌ و آقا سید ابوالحسن‌ اصفهانی‌ خوشه‌ها برچید و سپس‌ اجازه‌ اجتهاد و روایت‌ را از آنان‌ گرفت. ویژگی‌ بارز زندگی‌ او، ارتباط‌ با بزرگان‌ علمی‌ سوریه، مصر و فلسطین‌ است، که‌ از رهگذر سفرهای‌ متعدد به‌ آن‌ دیار و ایراد سخنرانی‌ و نگارش‌ مقاله‌ در محافل‌ و نشریات‌ علمی‌ آنجا نظیر «مجمع‌ علمی‌ عربی‌ دمشق، مجلات‌ الزهرا مصر و لغة‌ العرب‌ بغداد به‌ دست‌ آمده‌ است. گفتنی‌ است، علامه‌ طنطاوی‌ جوهری‌ --- دانشمند مشهور مصری‌ --- به‌ مناسبت‌ ورود آیت‌الله‌ شیخ‌ ابوعبدالله‌ زنجانی‌ در سال‌ 1314 ش‌ به‌ مصر، مقاله‌ای‌ در مجله‌ المقطم13 قاهره‌ منتشر ساخت‌ و با عرض‌ خیرمقدم‌ به‌ آیت‌الله‌ زنجانی، از خدمات‌ هزار و چند صد ساله‌ ایران‌ به‌ دین، دانش، فرهنگ‌ و سیاست‌ اسلامی‌ سخن‌ گفته‌ و درود و سپاس‌ خالصانه‌ مردم‌ مصر و امت‌ بزرگ‌ عرب‌ را به‌ ملت‌ ایران‌ ابلاغ‌ کرده‌ است. خبرنگار مجله‌ النیل‌ مصر نیز در همان‌ روزها، با شیخ‌ ابوعبدالله‌ مصاحبه‌ای‌ نموده؛ که‌ در مجله‌ یادشده‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ است.14 مشهورترین‌ اثر آیت‌الله‌ زنجانی، کتاب‌ تاریخ‌ القرآن‌ است، که‌ نخستین‌ بار در مصر به‌ چاپ‌ رسید و جمعی‌ از دانشمندان‌ آن‌ کشور بر آن‌ تقریظ‌ نوشته‌اند. این‌ اثر با عنوان‌ «تاریخ‌ قرآن» به‌ فارسی‌ نیز ترجمه‌ شده‌ و مورد بحث‌ و نقد پژوهشگران‌ علوم‌ قرآنی‌ قرار دارد. از دیگر آثار او می‌توان‌ به‌ کتاب‌ عظمت‌ حسین‌ بن‌ علی‌ علیهما الصلوة‌ و السلام‌ اشاره‌ کرد؛ که‌ به‌ بحث‌ پیرامون‌ اهداف‌ بلند قیام‌ عاشورا و جنایات‌ رژیم‌ اموی‌ اختصاص‌ دارد.

 

اینک، توجه‌ شما را به‌ متن‌ مقاله‌ «اسلام‌ و مسیحین» جلب‌ می‌کنم.

 

بسم‌ ا الرحمن‌ الرحیم‌

 

هرکس‌ به‌ صفحات‌ تاریخ‌ نظر کند؛ در می‌یابد؛ که‌ در قرن‌ ششم‌ میلادی، ابرهای‌ وحشت‌ و اضطراب‌ فضای‌ جهان‌ را تاریک‌ ساخته‌ و اعتماد جهانیان‌ به‌ وسایل‌ شر، بیشتر از اعتمادشان‌ به‌ وسایل‌ خیر بود، چنانچه‌ نور ضعیفی‌ که‌ از تعالیم‌ انبیا و رجال‌ علم‌ و اصلاح‌ بر بشریت‌ می‌تابید؛ نبود، توحش‌ و بربریت‌ به‌ سیر خود سرعت‌ بخشیده‌ و سیل‌ بنیان‌کن‌ آن، جهان‌ را زیر و رو می‌کرد.

 

در آن‌ روزگار تیره‌ و سیاه‌ که‌ جامعه‌ بشری‌ نیازمند اصلاحات‌ اساسی‌ بود، خورشید جهانتاب‌ اسلام‌ از افق‌ مکه‌ سر برآورد و محمد(ص) --- پیامبر اسلام‌ --- در حالی‌ که‌ قرآن‌ را به‌ دست‌ داشت، جهان‌ را به‌ سوی‌ اصلاح‌ فراخواند:

 

فی‌ یدیه‌ قبس‌ التوحید یدعولسناه‌ الشرق‌ و الغرب‌ معا

 

اسلام، ظاهر شد و شرق‌ و غرب‌ جهان‌ را به‌ نور علم‌ و عرفان‌ و توحید روشن‌ ساخت. این‌ دین‌ استوار، به‌ منظور اصلاح‌ جهان‌ و نیل‌ انسان‌ به‌ سعادت‌ جاوید، بر چند اصل‌ عالی‌ و رکن‌ اساسی‌ تکیه‌ داشت:

 

1. توحید: به‌ این‌ معنا که، ساحت‌ مقدس‌ خداوندی‌ از عقاید خرافی‌ و شرک‌ و بت‌ پرستی‌ منزه‌ است: «شهد الله‌ انه‌ لا اله‌ الا هو و الملائکة‌ و اولوالعلم‌ قائما بالقسط‌ لا اله‌ الا هو العزیز الحکیم.» توحید، یگانه‌ عقیده‌ای‌ است، که‌ عقل‌ بشر، بر حسب‌ فطرت، آن‌ را می‌پذیرد.

 

2. عدل: که‌ نظام‌ اجتماع‌ و تمدن‌ بشری‌ بر پایه‌ آن‌ استوار می‌گردد: «ان‌ الله‌ یامر بالعدل‌ و الاحسان‌ و ایتأ ذی‌ القربی‌ و ینهی‌ عن‌ الفحشأ و المنکر».

 

3. برابری‌ و مساوات: «یا ایها الناس‌ انا خلقناکم‌ من‌ ذکر و انثی‌ و جعلناکم‌ شعوبا و قبائل‌ لتعارفوا ان‌ اکرمکم‌ عندالله‌ اتقیکم». اسلام، با این‌ قانون، تعصبات‌ نژادی‌ قرن‌ حاضر --- قرن‌ علم‌ و تمدن‌ --- را که‌ بسی‌ مایه‌ قتل‌ها در اروپا شده‌ و می‌شود؛ نابود ساخته‌ است. بر اساس‌ آموزه‌های‌ این‌ دین، هیچ‌ کس‌ شرافتی‌ بر دیگران‌ ندارد، جز به‌ تقوی‌ و عمل‌ صالح: «لا فضل‌ لعربی‌ علی‌ عجمی‌ و لا لِابیض‌ علی‌ الاسود الا بالتقوی‌ او عمل‌ صالح». یعنی‌ عرب‌ بر عجم‌ و نژاد سفید بر نژاد سیاه‌ جز، به‌ تقوی‌ و عمل‌ شایسته‌ برتری‌ ندارد. این‌ رهنمود قرآن‌ است، که‌ گرامی‌ترین‌ انسانها در پیشگاه‌ الهی‌ را پرهیزگارترین‌ آنها می‌شمارد.

 

4. اخوت‌ و برادری: «انما المومنون‌ اخوة». بر اساس‌ این‌ آیه‌ شریفه، مسلمانان‌ در شرق‌ و غرب‌ جهان‌ - بدون‌ ملاحظه‌ تفاوتهای‌ نژادی‌ و زبانی‌ - با یکدیگر برادر دینی‌ هستند و این‌ اخوت‌ دینی‌ و ایمانی، اساس‌ رابطه‌ متین‌ و پیوند استواری‌ است، که‌ میان‌ مسلمانان‌ وجود داشته‌ و آنان‌ را در حکم‌ اعضا و اجزای‌ یک‌ پیکر واحد قرار می‌دهد: «مثل‌ المومنین‌ فی‌ توادهم‌ و تراحمهم‌ و تواصلهم‌ کمثل‌ الجسد اذا اشتکی‌ منه‌ عضوا تداعی‌ له‌ سائر الاعضأ بالحمی‌ و السهر». یعنی‌ مسلمانان‌ همچون‌ اعضای‌ یک‌ جسدند که‌ درد و رنج‌ هر یک‌ از اعضای‌ آن، دیگر اعضا را به‌ رنج‌ و تعب‌ می‌افکند.

 

چو عضوی‌ به‌ درد آورد روزگاردگر عضوها را نماند قرار

 

بنیانگذار شریعت‌ اسلامی، با یک‌ دست‌ ریشه‌های‌ بت‌پرستی‌ و باورهای‌ خرافی‌ را بر کند و با دیگر دست، بنای‌ باشکوه‌ مدنیت‌ و اخلاق‌ فاضله‌ را محکم‌ و استوار ساخت. کوتاه‌ مدتی‌ از ظهور اسلام‌ نگذشت؛ مگر آنکه‌ انوار درخشان‌ آن‌ در جهان‌ پرتو افکن‌ گشته‌ و قلمرو ممالک‌ اسلامی‌ گسترش‌ یافت. چندان‌که، قلمرو حکومت‌ اسکندر مقدونی‌ نیز، با همه‌ وسعت‌ و عظمت‌ مرزهای‌ آن، چنین‌ گستره‌ای‌ نداشت. حدود قلمرو اسلام، از یک‌ سو تا رودخانه‌ جیحون‌ در آسیای‌ میانه‌ و رودخانه‌ سند در شبه‌ قاره‌ هند و از دیگر سو تا کشور اسپانیا در اروپا امتداد یافت.

 

دین‌ اسلام، آیینی‌ مبتنی‌ بر توحید و یکتا پرستی، و اخلاقی‌ موافق‌ با عقول‌ فلاسفه‌ بزرگ‌ جهان‌ ایجاد کرد و اتحادی‌ بزرگ‌ از مسلمانان‌ تشکیل‌ داد؛ به‌ گونه‌ای‌ که، در پرتو یگانگی‌ و اشتراک‌ عقیده‌ دینی، همه‌ آنها حکم‌ اعضای‌ گوناگون‌ یک‌ پیکر را یافتند. همچنین، حکومتی‌ را بنیان‌ نهاد؛ که‌ نظام‌ آن‌ از اصول‌ و قوانینی‌ که‌ روح‌ حکومت‌های‌ متمدن‌ و قانونمند را تشکیل‌ می‌دهد؛ مدد می‌گیرد. پرچم‌ اسلام، در سرزمینی‌ وسیع‌ - از دامنه‌ کوه‌های‌ آلپ‌ در فرانسه‌ تا سواحل‌ رودخانه‌ گنگ‌ در هندوستان‌ - به‌ اهتزاز درآمد و این‌ سیر شگفت‌ آور در پرتو اصول‌ بالنده‌ دین‌ استمرار یافت، هرچند در بعضی‌ اعصار، به‌ دلیل‌ برخی‌ عوامل‌ --- که‌ ادیان‌ گذشته‌ را نیز در طول‌ زمان‌ دچار توقف‌ و رکود ساخت‌ --- از پیشرفت‌ آن‌ در جهان‌ جلوگیری‌ شد. عوامل‌ مزبور از قرار زیر بودند:

 

1. اختلاف‌ کلمه‌ مسلمین‌ در بعضی‌ از فروع‌ و اصول، که‌ از انحراف‌ پاره‌ای‌ از مسلمانان‌ از حقایق‌ قرآن‌ و احادیث‌ نبوی‌ ناشی‌ می‌شود.

 

2. ایجاد اختلافات‌ سیاسی‌ و تشکیل‌ فرقه‌های‌ گوناگون.

 

3. ظهور بعضی‌ از فرق‌ ضاله‌ بر اثر نفوذ و خراب‌کاری‌ عناصر مجوس‌ و یهودی‌ یا زندیقان‌ متظاهر به‌ اسلام‌ در بین‌ مسلمانان‌ و القای‌ شبهه‌ در عقاید آنها به‌ منظور نشر آیین‌ یا تجدید شوکت‌ دین‌ قدیمی‌ خویش. چنان‌که‌ تاریخ، اقدامات‌ بعضی‌ از زردشتیان‌ در دوران‌ سلطنت‌ عباسیان‌ را ثبت‌ کرده‌ است. نیز بایستی‌ به‌ برخی‌ از جاهلان‌ مسلمان‌ اشاره‌ کرد؛ که‌ عقاید باطل‌ و خرافات‌ را وارد دین‌ اسلام‌ می‌کردند؛ که‌ به‌ هیچ‌ روی‌ لایق‌ این‌ آیین‌ شایسته‌ نبود.

 

4. تقلید و تبعیت‌ کورکورانه‌ برخی‌ از مسلمانان‌ از تمدن‌ غربی.

 

5 . ظلم‌ و ستم‌ شدیدی‌ که‌ از ناحیه‌ حکام‌ و زمامداران‌ نسبت‌ به‌ مسلمانان‌ و مردم‌ تحت‌ قلمرو خویش‌ وارد می‌شد.

 

عوامل‌ فوق، در واقع، چهره‌ شفاف‌ و درخشان‌ اسلام‌ را در پس‌ پرده‌ها و حجاب‌های‌ ظلمانی‌ پنهان‌ می‌ساخت. در عین‌ حال، اسلام‌ با نیروی‌ معنوی‌ و پرتو درخشان‌ خویش، تاریکی‌ها و پرده‌های‌ ظلمانی‌ را بر طرف‌ می‌ساخت، و این‌ در حالی‌ بود، که‌ اروپا در ظلمات‌ توحش‌ و تعصبات‌ غیر منطقی‌ می‌زیست. تا آن‌که، انقلاب‌ رنسانس، صفحه‌ اروپا را از تاریکی‌ جهالت‌ بیرون‌ آورد و آفتاب‌ ترقی‌ صنعتی، افق‌ آن‌ سرزمین‌ را روشن‌ ساخت. اروپاییان‌ در مسیر تمدن‌ صنعتی‌ پیش‌ رفتند و مشرق‌ زمین‌ که‌ مرکز مسلمانان‌ بود، درجا زد. بدیهی‌ است، توقف‌ یک‌ ملت، در گردونه‌ تقدم‌ و پیشرفت‌ دیگر ملل‌ که‌ قبل‌ از این، در یک‌ صف‌ بوده‌اند، مفهومی‌ جز انحطاط‌ و عقب‌ ماندگی‌ آن‌ ملت‌ ندارد. از این‌ رو، نیروی‌ آسیا ضعیف‌ شد و روزگار پیری‌ و درماندگی‌ وی‌ فرارسید. اینک، اروپا همچون‌ شیری‌ که‌ به‌ شکار خود بنگرد، به‌ آسیا می‌نگریست. چنین‌ بود، که‌ دولت‌های‌ نیرومند اروپا، درصدد تجزیه‌ و تقسیم‌ ممالک‌ اسلامی‌ و قاره‌ آسیا برآمدند و به‌ سوی‌ شرق‌ گام‌ سپردند.

 

بااین‌ وصف، سیاست‌مداران‌ غرب‌ احساس‌ کردند؛ در آسیا، ماده‌ آتش‌ فشان‌ بزرگی‌ وجود دارد؛ که‌ چنانچه‌ منفجر گردد؛ گدازه‌های‌ آن‌ در جهان‌ پخش‌ شده‌ و اروپا را دچار آسیب‌ خواهد کرد. این‌ قوه‌ آتش‌ فشان، به‌ دیده‌ آنان، چیزی‌ جز دین‌ اسلام‌ که‌ پیروانش‌ را به‌ دفاع‌ از سرزمین‌ خویش‌ و جهاد با مشرکان‌ و صلیبیان‌ فرا می‌خواند؛ نبود. از این‌ رو است، که‌ دیانت‌ اسلام، آماج‌ حمله‌ نویسندگان‌ و سیاست‌مداران‌ اروپا قرار گرفت.

 

«مساله‌ اسلامیه» (به‌ این‌ معنا که‌ اسلام، مانع‌ پیشرفت‌ خیالات‌ و افکار صلیبیان‌ است)، گره‌ و مشکلی‌ در «مساله‌ شرقیه» (یعنی‌ قرار تقسیم‌ ممالک‌ شرقی) ایجاد کرد. هانوتو --- وزیر خارجه‌ و نویسنده‌ سیاسی‌ بزرگ‌ فرانسه‌ --- به‌ منظور توجه‌ دادن‌ ملت‌ و دولت‌ خود به‌ اهمیت‌ مساله‌ می‌گوید: «موضع‌ دولت‌ و مردم‌ فرانسه‌ در برابر مساله‌ اسلامیه‌ و دین‌ اسلام، موضعی‌ بسیار باریک‌ و ظریف‌ است. در سطح‌ کره‌ زمین‌ جایی‌ نیست، مگر آنکه‌ دین‌ اسلام‌ به‌ آنجا نفوذ کرده‌ و پای‌ این‌ دین‌ به‌ تمامی‌ اقطار گیتی‌ رسیده‌ است. اسلام، یگانه‌ دینی‌ است، که‌ طبیعت‌ بشری‌ از نظر فطری‌ به‌ آن‌ اقبال‌ می‌جوید و ممکن‌ است، در آینده، مردم‌ جهان، فوج‌ فوج‌ به‌ این‌ دین‌ بگروند. این‌ دین‌ در کشور [دوردست‌ و پهناور] چین، به‌ نحو وحشت‌ آوری‌ رو به‌ گسترش‌ است، به‌ گونه‌ای‌ که‌ تعداد مسلمانان‌ آن‌ کشور بزودی‌ از مرز 20 میلیون‌ به‌ 100 میلیون‌ خواهد رسید و عبادت‌ «ساکیامونی» --- حکیم‌ مشهور چینی‌ --- جای‌ خود را به‌ بندگی‌ «الله»، خداوند محمد --- پیغمبر اسلام‌ --- خواهد داد. اشتراک‌ در عقیده‌ توحید، پیروان‌ اسلام‌ را در شرق‌ و غرب‌ جهان‌ به‌ همدیگر نزدیک‌ ساخته‌ و الفت‌ داده‌ است‌ و این‌ رابطه‌ فراگیر، شبیه‌ رشته‌ای‌ است، که‌ اشیای‌ متصل‌ به‌ خویش‌ را، به‌ طور یکسان، به‌ حرکت‌ یا سکون‌ وا می‌دارد؛ بلکه‌ همچون‌ قوه‌ مغناطیسی‌ است، که‌ براده‌های‌ آهن‌ را جذب‌ خویش‌ می‌سازد. ظهور و تجلی‌ این‌ رابطه‌ جهانی‌ را هنگام‌ حج‌ در اطراف‌ کعبه‌ - معبد بزرگ‌ مسلمین‌ در مکه‌ - مشاهده‌ می‌کنیم؛ که‌ صفوف‌ انبوه‌ انسان‌ها مرکب‌ از نژادهای‌ گوناگون‌ و زبان‌های‌ مختلف، به‌ یک‌ قبله‌ نماز می‌گزارند. اسلام، در بخش‌ مهمی‌ از اروپا - یعنی‌ بیزانس‌ و قسطنطنیه‌ - ریشه‌ دوانده‌ و حکومت‌ می‌راند و مسیحیان‌ تا کنون‌ نتوانسته‌اند؛ ریشه‌ این‌ دین‌ را از آن‌ منطقه‌ استراتژیک‌ که‌ می‌توان، از آنجا بر نواحی‌ شرق‌ جهان‌ مستولی‌ شد؛ محو سازند. سرزمین‌هایی‌ که‌ از قبل‌ جزو دارالاسلام‌ بوده‌ و اکنون‌ در قلمرو دولت‌های‌ مسیحی‌ قرار دارند؛ در نظر مسلمانان، حکم‌ دارالحرب‌ را داشته‌ و نوع‌ نگاه‌ آنان‌ به‌ این‌ گونه‌ نقاط، مانند نگاه‌ غضبناک‌ شیر به‌ قفسی‌ است، که‌ بچه‌هایش‌ در آن‌ زندانی‌ شده‌اند. مسلمانانی‌ که‌ در مستعمرات‌ فرانسه‌ نظیر مراکش‌ زندگی‌ می‌کنند؛ آتش‌ عداوت‌ نسبت‌ به‌ دولت‌ فرانسه‌ همواره، در قلبشان‌ زبانه‌ می‌کشد؛ زیرا اصول‌ و قواعد دین‌ آنان‌ بر پایه‌ دشمنی‌ و پیکار با نامسلمانان‌ وضع‌ شده‌ است.15

 

هانوتو، پس‌ از ذکر این‌ کلمات، مردم‌ فرانسه‌ را به‌ حل‌ این‌ مشکل‌ تحریک‌ می‌کند. گویا وی‌ اسلام‌ را سد بزرگ‌ و محکمی‌ می‌انگارد؛ که‌ در برابر مطامع‌ استعماری‌ غرب‌ قد برافراشته‌ و مانع‌ استیلای‌ آنان‌ بر شرق‌ است. کیمون‌ در کتاب‌ خود موسوم‌ به‌ پاتولوجیای‌ اسلام‌ می‌نویسد: «دین‌ محمد، بیماری‌ جذامی‌ است، که‌ بین‌ بشر شیوع‌ یافته‌ و آنها را به‌ پرتگاه‌ هلاکت‌ می‌کشاند. قبر محمد(ص) در مدینه‌ همچون‌ سیم‌ الکتریسیته‌ای‌ است، که‌ جنون‌ را در مغز مسلمانان‌ سریان‌ می‌دهد! صلاح‌ بشریت‌ در این‌ است، که‌ یک‌ پنجم‌ مسلمانان‌ به‌ قتل‌ رسیده‌ و بقیه‌ به‌ اعمال‌ شاقه‌ وادار شوند و کعبه‌ نیز ویران‌ گردد. این‌ کار به‌ سود و مصلحت‌ بشر است»! با توجه‌ به‌ این‌ اظهارات‌ کینه‌ توزانه، حدود 300 میلیون‌ مسلمان‌ جهان‌ این‌ حق‌ را دارند؛ که‌ به‌ دفاع‌ از موجودیت‌ خویش‌ برخاسته‌ و از آیین‌شان‌ پاسداری‌ کنند. 

 

پاره‌ای‌ از سیاست‌مداران‌ اروپا نیز مصلحت‌ جهان‌ غرب‌ و مسیحیت‌ را در تجزیه‌ ممالک‌ پهناور اسلامی‌ و تشکیل‌ دولت‌های‌ کوچک‌ زیر نفوذ و سلطه‌ دول‌ مسیحی‌ می‌دانند. مستر پلانت‌ در ابتدای‌ کتاب‌ خود به‌ نام‌ آینده‌ اسلام‌ که‌ در آن، افکار و آمال‌ دولت‌ و مردم‌ کشور خویش‌ را فاش‌ ساخته، به‌ مسلمانان‌ دلداری‌ می‌دهد و می‌گوید: «از اینکه‌ این‌ رشته‌ از هم‌ گسسته‌ شود؛ مایوس‌ نشوید؛ زیرا به‌ جای‌ آن‌ رشته‌ تازه‌ای‌ تشکیل‌ می‌شود؛ که‌ از اولی‌ بهتر است!» یعنی‌ از تجزیه‌ دول‌ مسلمان‌ و ضربه‌ خوردن‌ اتحاد اسلامی‌ مایوس‌ نشوید؛ ما دولت‌های‌ اسلامی‌ نظیر عثمانی‌ را از هم‌ مجزا ساخته‌ و حکومت‌های‌ کوچکی‌ نظیر حجاز، شام‌ و عراق، با فرمانروایی‌ دولت‌های‌ مسیحی‌ ایجاد خواهیم‌ کرد. در معنا، دولت‌های‌ مسلمان‌ را مستعمره‌ بریتانیا و دیگر دول‌ اروپایی‌ قرارداده‌ و آنها را بر وفق‌ صلاح‌ و حاکمیت‌ دول‌ غربی، اداره‌ خواهیم‌ کرد. از این‌ کلام‌ واضح‌ می‌شود؛ که‌ غربی‌ها، اتحاد دول‌ مسلمان‌ و ایجاد امپراتوری‌ وسیع‌ اسلامی‌ را - که‌ آرمان‌ بعضی‌ از مسلمانان‌ آگاه‌ به‌ مقاصد استعمار صلیبی‌ است‌ - خطر بزرگی‌ برای‌ کیان‌ و هویت‌ اروپا به‌ حساب‌ می‌آورند. یکی‌ از مسیحیان‌ می‌گوید: «دشمن‌ بزرگ‌ اروپا و دین‌ مسیحی‌ در آفریقای‌ شرقی، محمد --- پیغمبر اسلام‌ --- است. زیرا دین‌ اسلام‌ در صفحه‌ آفریقا بین‌ قبایل‌ وحشی‌ و نژاد سیاه‌ به‌ نحو وحشتناکی‌ گسترش‌ یافته‌ و در نیم‌ قرن‌ اخیر، 60 میلیون‌ نفر از سیاهان‌ آفریقا به‌ اسلام‌ گرویده‌اند، در حالی‌ که‌ کشیش‌ها و مبشرین‌ مسیحی، با بذل‌ مال‌ و جان، بیشترین‌ سعی‌ خود را برای‌ تبلیغ‌ مسیحیت‌ میان‌ سیاهان‌ به‌ کار برده‌ و موفق‌ به‌ مسیحی‌ کردن‌ آنها نشده‌اند یا نتیجه‌ کارشان‌ ناچیز بوده‌ است

 

از آنچه‌ گفتیم‌ معلوم‌ می‌شود که‌ اروپا، دین‌ اسلام‌ و جامعه‌ مسلمانان‌ را گردنه‌ای‌ صعب‌ در راه‌ مطامع‌ و ترک‌تازی‌های‌ خود تصور می‌کند و سیاست‌ حاکم‌ در آن‌ قاره، همانا محو اسلام‌ و اضمحلال‌ مسلمین‌ به‌ هر وسیله‌ و ابزار ممکن‌ است، اما در اجرای‌ این‌ مقصد، خویشتن‌ را با مشکلات‌ بزرگی‌ مواجه‌ می‌بینند. زمانی‌ که‌ این‌ گونه‌ افکار و خیالات‌ (که‌ افق‌ سیاست‌ را در نظر سیاست‌مداران‌ استعمارگر غربی‌ تیره‌ و تار ساخته) در ذهن‌ مستر گلادستون‌ --- سیاستمدار مشهور انگلیسی--- جولان‌ یافت؛ او را بر آن‌ داشت؛ که‌ در مجلس‌ شورای‌ انگلیس‌ بپاخیزد و خطابه‌ای‌ راجع‌ به‌ سیاست‌ استعماری‌ بریتانیا در شرق، مبنی‌ بر محو قرآن‌ و خاموش‌ ساختن‌ نور الهی‌ ایراد کند و در حالی‌ که‌ قرآن‌ را به‌ دست‌ گرفته‌ بود؛ فریاد بردارد: «تا زمانی‌ که‌ این‌ کتاب، در دست‌ من‌ است، در مشرق‌ زمین‌ فرمانروایی‌ دارد و مسلمانان‌ از دستورات‌ آن‌ تبعیت‌ می‌کنند، سیاست‌ اروپا، خاصه‌ انگلستان‌ پیشرفت‌ نخواهد کرد

 

شرح‌ و تفسیر کلام‌ گلادستون‌ آن‌ است، که، قرآن، در کار اصلاح‌ جهان، به‌ دو رکن‌ اساسی‌ تکیه‌ دارد؛ که‌ هر دو، کیان‌ و حیثیت‌ اروپا را تهدید می‌کند:

 

1. قرآن، جامعه‌ اسلامی‌ بزرگی‌ در جهان‌ تاسیس‌ کرده‌ که‌ در اثر آن، مسلمانان‌ چین‌ به‌ اعتبار آیه‌ «انما المومنون‌ اخوة»، کشور ایران‌ یا حجاز را که‌ مردم‌ آن، زبان‌ و نژادی‌ مغایر با چینیان‌ دارند، وطن‌ خود دانسته‌ و ساکنان‌ مسلمان‌ آن‌ دو کشور را برادران‌ دینی‌ و ایمانی‌ خود می‌انگارند. یک‌ مسلمان‌ عرب‌ تبار، به‌ دلیل‌ اتحاد دینی‌ و اسلامی، در تزویج‌ دختر خویش‌ به‌ یک‌ مسلمان‌ هندی، تردید نمی‌کند و این‌ اتحاد و جامعه‌ اسلامیه‌ که‌ قرآن‌ پی‌ افکنده؛ مایه‌ شوکت‌ و عظمت‌ اقوام‌ و ملل‌ گوناگون‌ اسلامی‌ است‌ که‌ سعادت، نجات‌ و سیادت‌ خویش‌ را در این‌ اتحاد و همبستگی‌ می‌بینند. همان‌ گونه‌ که، نژاد اسلاو و ژرمن، با اتحاد و همبستگی‌ نژادی‌ و سیاسی‌ خویش، به‌ ترتیب: امپراتوری‌ روسیه‌ و آلمان‌ را تشکیل‌ داده‌ و مدتها بر بخشی‌ عظیم‌ از جهان، حکومت‌ راندند. این‌ جامعه‌ و قدر مشترک، نیروی‌ عظیمی‌ است، که‌ قرآن‌ در بدو ظهور خود در جهان، ایجاد کرده‌ و امروز هم‌ می‌تواند در جامعه‌ بشریت، منشا آثار بزرگی‌ گردد و پیدا است، که‌ اتحاد و همبستگی‌ اسلامی، با این‌ عظمت‌ و معنویت‌ که‌ 300 میلیون‌ مسلمانان‌ جهان‌ را به‌ همدیگر پیوند می‌دهد؛ ضرر بزرگی‌ برای‌ جهان‌ فزون‌خواه‌ و استیلاجوی‌ مسیحی‌ در بر دارد و درست‌ از همین‌ رو، داعیان‌ و کشیش‌های‌ مسیحی‌ می‌کوشند؛ به‌ویژه‌ در چین‌ به‌ تفرقه‌ و دشمنی‌ بین‌ مسلمانان‌ دامن‌ زنند. بنابراین، ضروری‌ است، مسلمانان‌ به‌ رشته‌ اتحاد چنگ‌ زده‌ و از قرآن‌ کریم‌ پیروی‌ نمایند.

 

2. قرآن‌ کریم‌ یک‌ سری‌ اصول‌ و قواعد کلی‌ تاسیس‌ کرده‌ که‌ فقهای‌ اسلام، از آن‌ قواعد، احکامی‌ را که‌ به‌ مصلحت‌ جهان‌ اسلام‌ است، استخراج‌ می‌کنند و از جمله، بر پایه‌ این‌ اصول، به‌ مسلمانان‌ می‌آموزند؛ که‌ به‌ دفاع‌ از دین‌ اسلام‌ برخاسته‌ و ضد دولت‌های‌ ستمگر نظیر انگلستان‌ و دیگر دول‌ استعماری‌ قیام‌ کنند. فتوای‌ مرحوم‌ آیت‌ الله‌ میرزا محمدحسن‌ شیرازی، دایر بر حرمت‌ استعمال‌ دخانیات‌ که‌ نفوذ روحانی‌ و معنوی‌ شگرف‌ پیشوای‌ دینی‌ مسلمانان‌ را بر جهان‌ مسیحیت‌ آشکار ساخت؛ جز معلول‌ این‌ رهنمود کلی‌ قرآنی‌ نبود، که‌ به‌ پیروان‌ خویش‌ فرمان‌ می‌دهد؛ مانع‌ سلطه‌ کفار بر جامعه‌ و میهن‌ اسلامی‌ گردند. همچنان‌ که‌ فتوای‌ آیت‌الله‌ میرزا محمدتقی‌ شیرازی‌ و حکیم‌ اسلام، شیخ‌ الشریعه‌ اصفهانی‌ به‌ حرمت‌ انتخاب‌ امیر غیر مسلمان‌ برای‌ حکومت‌ بر کشور اسلامی‌ عراق‌ که‌ استعمار انگلیس‌ را در دستیابی‌ به‌ آمال‌ خویش‌ در عراق‌ ناکام‌ ساخت؛ بر مبنای‌ همین‌ آیات‌ قرآن‌ صادر شد. به‌ همین‌ روش، فتوای‌ مراجع‌ تبعیدی‌ عراق‌ به‌ قم‌ آیت‌ الله‌ نائینی‌ و آقا سید ابوالحسن‌ اصفهانی‌ و... مبنی‌ بر حرمت‌ انتخاب‌ وکلایی‌ که‌ بریتانیا (به‌ منظور استعمار عراق) آنها را برگزیده‌ و آماده‌ کرده‌ بود تا در مجلس‌ (به‌ اصطلاح) موسسان، رای‌ به‌ قیمومیت‌ وی‌ بر آن‌ کشور بدهند، و نیز فتوای‌ آنها به‌ حرمت‌ شرکت‌ در چنین‌ انتخاباتی، ریشه‌ در استنباط‌ عالمانه‌ فقهای‌ بزرگ‌ مزبور از احکام‌ اسلام‌ داشت؛ که‌ چون‌ فتوای‌ مزبور برای‌ انگلیس‌ و سلطه‌ وی‌ بر عراق‌ و ایران‌ زیان‌ بخش‌ بود علمای‌ یاد شده‌ را از معابد خود که‌ همچون‌ پیروی‌ از قوانین‌ دینی، بین‌ هر ملتی‌ مقدس‌ شمرده‌ می‌شود - تبعید کرد.

 

چنانچه‌ به‌ هیات‌ اجتماعی‌ مسلمین‌ نظر شود؛ معلوم‌ می‌گردد؛ که‌ بخش‌ بزرگی‌ از ساکنان‌ آسیا را تشکیل‌ می‌دهند. هندوستان، برمه، بلوچستان‌ و توابع‌ آن‌ دارای‌ 75 میلیون‌ مسلمان‌ است. همچنین، در داخل‌ مرزهای‌ چین، منچوری، مغولستان، کامبوج، سیام‌ و کشورهای‌ تابع‌ انگلیس‌ در شبه‌ جزیره‌ مالاکا، 60 میلیون‌ مسلمان‌ و در مالزی‌ و اقیانوسیه، 50 میلیون‌ مسلمان‌ زندگی‌ می‌کنند. افزون‌ بر این، تعداد زیادی‌ مسلمان‌ در کشورهای‌ عربی، مصر، سودان، مراکش، ایران، قفقاز و نیز بلاد ترک‌ نشین‌ در آسیای‌ صغیر وجود دارند؛ که‌ درمجموع، به‌ نظر برخی‌ از جغرافی‌دانان، تعداد مسلمانان‌ در آسیا، بالغ‌ بر 140 میلیون‌ می‌شود. در آفریقای‌ شرقی‌ و شمالی‌ نیز، به‌ طوری‌ که‌ بعضی‌ از محققان‌ اروپایی‌ می‌گویند؛ در نیم‌ قرن‌ اخیر 60 میلیون‌ از سیاهان‌ به‌ اسلام‌ گرویده‌اند و می‌دانیم؛ که‌ پیش‌ از آن‌ نیز آفریقا از جمله‌ مراکز بزرگ‌ اسلامی‌ بوده‌ است. پس‌ کدام‌ نیرو در جهان‌ بزرگ‌تر از نیروی‌ مسلمانان‌ است؟ کدام‌ نیرو می‌تواند، بر آنها سلطه‌ پیدا کند؟ و چنانچه، مسلمانان‌ جهان، با یکدیگر متحد شوند، از انجام‌ کدام‌ کار و پیشبرد کدام‌ مقصد، ناتوان‌ خواهند بود؟ همان‌ گونه‌ که‌ دیگر نژادها و پیروان‌ دیگر ادیان‌ و مذاهب‌ دست‌ اتحاد به‌ یکدیگر داده، در راه‌ انجام‌ مقاصد خویش‌ بسیج‌ شدند و پیروز گردیدند. پس‌ بر همه‌ مسلمانان‌ در شرق‌ و غرب‌ جهان‌ سزاوار است، به‌ عروة‌ الوثقای‌ اتحاد اسلامی‌ --- که‌ قرآن‌ کریم‌ ما را بدان‌ فرا می‌خواند --- چنگ‌ زنند و بر علمای‌ اعلام‌ مسلمانان‌ که‌ به‌ مقتضیات‌ زمان‌ آشنایند، فرض‌ است، که‌ لزوم‌ اتحاد و منافع‌ آن‌ را برای‌ مسلمانان‌ شرح‌ داده‌ و اعلامیه‌ها و کتاب‌هایی‌ در موضوع‌ اتحاد اسلام‌ و دعوت‌ مردم‌ به‌ آن، تالیف‌ و منتشر سازند. به‌ویژه، در این‌ عصر که‌ زمینه‌ برای‌ اتحاد و همبستگی‌ مسلمانان‌ بهتر از اعصار گذشته‌ فراهم‌ است. در عصر حاضر، بحمد الله، اختلافات‌ مذهبی‌ نظیر اختلاف‌ اشاعره‌ و معتزله‌ در میان‌ بعضی‌ از فرقه‌های‌ مسلمان‌ که‌ در جامعه‌ اسلامی، موجب‌ دشمنی‌ و ستیز گشته‌ بود تا حدودی‌ زایل‌ شده‌ و مسلمانان‌ احساس‌ می‌کنند؛ که‌ دشمن‌ بزرگی‌ مانند شیران‌ اروپا در کمین‌ آنها نشسته‌ و عزم‌ حمله‌ به‌ آنها را دارند. به‌ یقین‌ بنیان‌گذار شریعت‌ اسلام، در چنین‌ شرایط‌ سختی‌ که‌ گرگان‌ اروپا به‌ دریدن‌ امعا و احشای‌ مسلمانان‌ و غرق‌ ساختن‌ کشتی‌ اسلام‌ مشغولند، راضی‌ به‌ سکوت‌ علمای‌ اعلام‌ و مسلمانان‌ نمی‌باشد. راقم‌ این‌ سطور - به‌ عنوان‌ عضوی‌ ضعیف‌ از جامعه‌ بزرگ‌ اسلامی، که‌ درد موجود در پیکر امت‌ اسلام‌ را حس‌ می‌کند - با تمام‌ جرات‌ اعلام‌ می‌دارد؛ که‌ در این‌ عصر، وضعیت‌ جهان‌ از حیث‌ علوم، فنون، آداب‌ و افکار همواره‌ در تجدید و تجدد بوده‌ و جامعه‌ بشری، به‌ تبع‌ این‌ امر، در حال‌ تجدد و انقلاب‌ به‌ سر می‌برد. بنابراین، مسلمانان‌ جز به‌ مدد وسایل‌ و اسباب‌ زیر، قادر بر حفظ‌ کیان‌ و موجودیت‌ خویش‌ نخواهند بود:

 

1. اتحاد: چنانچه‌ اتحاد محکمی‌ بین‌ مسلمانان‌ به‌ وجود آید؛ لرزه‌ بر اندام‌ استعمارگران‌ غربی‌ به‌ویژه‌ انگلیس‌ خواهد افکند. چرا که، انگلستان‌ از مسلمانان‌ می‌ترسد؛ هرچند ترس‌ خود را آشکار نمی‌سازد. زیرا مستعمرات‌ بریتانیا مشحون‌ از مسلمانان‌ بوده‌ و شورش‌ آنها، منافع‌ دولت‌ انگلیس‌ را به‌ شدت‌ به‌ خطر افکنده‌ و آینده‌ وی‌ را تاریک‌ می‌سازد.

 

2. وسیله‌ دیگری‌ که‌ مسلمانان‌ می‌توانند، با تمسک‌ به‌ آن، از کیان‌ و موجودیت‌ خود پاسداری‌ کنند آن‌ است، که‌ از استعمال‌ کالاهای‌ اروپایی‌ خاصه‌ انگلیسی‌ --- این‌ دشمن‌ بزرگ‌ مسلمانان‌ --- اجتناب‌ کنند. بحمدالله، اصول‌ معیشت‌ در دست‌ اروپاییان‌ نیست‌ و اجتناب‌ مسلمانان‌ از خرید و مصرف‌ کالاهای‌ غربی، دو فایده‌ بزرگ‌ برای‌ آنان‌ در بردارد:

 

الف) فایده‌ اقتصادی‌ برای‌ خود مسلمانان. چه، پول‌ آنها از مملکتشان‌ خارج‌ نمی‌شود تا مبتلا به‌ فقر شوند.

 

ب) زیان‌ بزرگ‌ به‌ دولت‌ انگلیس‌ که‌ حیات‌ خویش‌ را در رواج‌ تجارت‌ می‌داند و این‌ زیان، عین‌ سود و منفعت‌ برای‌ اسلام‌ است.

 

مسلمانان، از این‌که‌ زن‌ها و جوانانشان‌ مصرف‌ کالاهای‌ وارداتی‌ غرب‌ در پوشاک‌ و لوازم‌ زینت‌ و آرایش‌ را کنار نهاده‌ و به‌ زندگی‌ ساده‌ اقتصادی‌ روی‌ آورند؛ هیچ‌گاه، ضرر نمی‌بینند و باید مطمئن‌ باشند؛ که‌ دین‌ اسلام‌ - چنانچه‌ پیروان‌ این‌ دین‌ به‌ اصول‌ و قواعد آن‌ عمل‌ کنند - به‌ زودی‌ تمام‌ جهان‌ را فراگرفته‌ و نور آن‌ شرق‌ و غرب‌ گیتی‌ را روشن‌ خواهد ساخت. چرا که‌ دین‌ اسلام، آیین‌ رحمت، عدل، مساوات‌ و برادری‌ است، بنابراین‌ برای‌ جامعه‌ بشریت‌ سودمند و نافع‌ است‌ و این‌ رهنمود قرآن‌ کریم‌ است، که: «و اما ما ینفع‌ الناس‌ فیمکث‌ فی‌ الارض؛ آنچه‌ به‌ سود مردمان‌ است، در زمین‌ پایدار و ماندگار خواهد بود.» و السلام‌ علی‌ من‌ اتبع‌ الهدی.

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:

 

 1تاریخ‌ مختصر احزاب‌ سیاسی‌ ایران‌ (امیرکبیر، تهران‌ 71)، 1/354-353.

 

--2- همان: ص‌ 354.

 

--3- تاریخ‌ بیست‌ ساله، حسین‌ مکی، 2/-347 348.

 

--4- حسین‌ مکی‌ می‌نویسد: «بر اثر این‌ وقایع‌ و انتشار خبر تبعید علمای‌ اعلام، علما در کلیه‌ شهرستان‌ها، اجتماعات‌ کرده‌ و به‌ تلگراف‌خانه‌ها آمده، در مورد تبعید آقایان‌ علما، تلگراف‌های‌ زیادی‌ به‌ مرکز مخابره‌ کرده‌ و در این‌ مورد، اقدامات‌ فوری‌ دولت‌ و شخص‌ شاه‌ را خواستار گردیدند. همچنین‌ علمای‌ مقیم‌ مرکز، همچنان‌ اجتماعات‌ خود را در مساجد داشته‌ و در روز 24 و 25 ذی‌ قعده‌  1341 ق‌ برابر با[17 و 18 تیر 1302 ش] در مسجد جامع، مسجد سید عزیزالله‌ و مسجد و مدرسه‌ خان‌ مروی، اجتماعات‌ آقایان‌ علما و طلاب‌ علوم‌ دینیه‌ و طبقات‌ مختلفه‌ باقی‌ و مذاکرات‌ راجع‌ به‌ تبعید آقایان‌ علما جریان‌ داشته‌ و از طرف‌ ناطقین‌ نیز نطق‌های‌ حرارت‌آمیز ایراد گردید... قرار شد؛ که‌ رسما آقایان‌ علما از طرف‌ دولت‌ و شخص‌ شاه‌ پذیرایی‌ شوند و شاهزاده‌ عضدالسلطان‌ --- عموی‌ سلطان‌ احمدشاه‌ --- از طرف‌ شاه‌ و حکیم‌ الدوله‌ --- وزیر فرهنگ‌ --- از طرف‌ هیات‌ دولت‌ به‌ عنوان‌ نمایندگی‌ برای‌ پذیرایی‌ و تبریک‌ ورود و احترامات‌ لازمه‌ به‌ کرمانشاه‌ حرکت‌ نمایند و وجهی‌ هم‌ از طرف‌ دولت‌ در اختیار این‌ دو نفر گذارده‌ شد؛ که‌ به‌ خرج‌ برسانند. همچنین، از طرف‌ علمای‌ مقیم‌ تهران‌ نیز قرار شد؛ یک‌ نفر به‌ عنوان‌ نمایندگی‌ از طرف‌ علمای‌ ایران‌ و تهران‌ به‌ معیت‌ این‌ دو نفر به‌ طرف‌ کرمانشاه‌ حرکت‌ نماید...» (همان: صص‌ 351-350).

 

--5- همان: صص‌ 352-351.

 

---6- مسجد امام‌ خمینی‌ فعلی.

 

--7- همان: صص‌ 353-352.

 

--8- ر.ک، تاریخ‌ مختصر احزاب‌ سیاسی‌ ایران‌ - انقراض‌ قاجاریه، ملک‌ الشعرای‌ بهار، ج‌ 1، صص‌ 356-352؛ تاریخ‌ بیست‌ ساله‌ ایران، حسین‌ مکی، ج‌ 2: مقدمات‌ تغییر سلطنت، صص‌ 352-342؛ و آثار دیگر.

 

--9- تاریخ‌ مختصر احزاب‌ سیاسی، همان، ص‌ 360.

 

--10- ر.ک، تاریخ‌ جراید و مجلات‌ ایران، سید محمود صدر هاشمی‌ اصفهانی، 1/49-48، ذیل‌ عنوان‌ «اتحاد اسلام».

 

--11- پیش‌ نویس‌ ابتدایی‌ این‌ رساله، به‌ زبان‌ فارسی‌ نیز در اوراق‌ مرحوم‌ زنجانی‌ یافت‌ می‌شود؛ که‌ در برخی‌ جملات، تفاوت‌های‌ اندکی‌ با متن‌ عربی‌ دارد و در ترجمه‌ رساله، مندرجات‌ هردو متن‌ عربی‌ و فارسی‌ را درنظر داشته‌ایم.

 

--12- وی‌ برادر آیت‌ الله‌ میرزا فضل‌الله‌ شیخ‌ الاسلام‌ زنجانی‌ است. درباره‌ زندگی‌ و آثار حاج‌ میرزا ابوعبدالله‌ ر.ک، علمای‌ معاصرین، حاج‌ ملا علی‌ واعظ‌ خیابانی، چاپ‌ 1366 ق، صص‌ 187-185؛ ابوعبدالله‌ زنجانی، محمد مهدی‌ العلوی، مندرج‌ در: مجله‌ لغة‌ العرب، چاپ‌ بغداد، سال‌ ششم، جزء هشتم، صص‌ 575 576- ؛ کیهان‌ اندیشه، ش‌ 61، صص‌ 12 به‌ بعد، مقاله‌ سید صالح‌ شهرستانی، ترجمه‌ آرش‌ مردانی‌پور.

 

--13- المقطم، 10 ربیع‌ الاول‌ 1354 /  9 ژوئن‌ 1935، «تحیة‌ مصر والامة‌ العربیة‌ لشقیقت‌ها الامة‌ الایرانیة‌ یحمل‌ها ضیف‌ مصر العلامة‌ الشیخ‌ ابوعبدالله‌ الزنجانی».

 

--14- النیل، ربیع‌ الاول‌ 1354 ق‌ /  12 ژوئن‌ 1935، صص‌ 15 و 18، «حدیث‌ جلیل‌ مع... الاستاذ ابی‌عبدالله‌ الزنجانی...». 

 

--15- نظر نویسنده‌ شاید بعضی‌ آیات‌ قرآنی‌ است‌ که‌ مسلمانان‌ را از محبت‌ و مودت‌ با اهل‌ کتاب‌ بر حذر می‌دارد، نظیر: «یا ایها الذین‌ آمنوا لاتتخذوا الیهود و النصاری‌ اولیأ بعضهم‌ اولیأ بعض‌ و من‌ یتولهم‌ منکم‌ فانه‌ منهم‌ ان‌ الله‌ لایهدی‌ القوم‌ الظالمین» - ابوعبدالله‌ زنجانی.

 

میرزای‌ نائینی‌ و آقا سیدابوالحسن‌ اصفهانی‌ از عالمانی‌ بودند، که‌ انتخابات‌ مجلس‌ موسسان‌ را تحریم‌ کردند. بریتانیا و کارگزاران‌ رسمی‌ و غیر رسمی‌ آن‌ در عراق، به‌ منظور در هم‌ شکستن‌ این‌ مقاومت؛ نخست‌ از درِ‌ تهدید و ارعاب‌ درآمدند، که‌ سودی‌ نبخشید. «ملک‌ فیصل‌ در یکی‌ از محاوره‌های‌ خود با نماینده‌ ایران‌ گفته‌ بود: «علمای‌ ایرانی‌ میهمان‌ ما هستند، ما نهایت‌ احترام‌ را نسبت‌ به‌ آنان‌ مبذول‌ می‌داریم؛ ولی‌ اگر بخواهند در شوون‌ داخلی‌ و ریاست‌ مُلکی‌ ما دخالت‌ نمایند؛ آنها را قلع‌ و قمع‌ و اخراج‌ خواهیم‌ کرد

زمانی‌ که‌ سیاست‌ ارعاب‌ و تهدید، برای‌ انصراف‌ مراجع‌ شیعه‌ از تحریم‌ مجلس‌ فرمایشی‌ موسسان‌ به‌ جایی‌ نرسید، حکومت‌ بین‌ النهرین‌ نخست، آیت‌ الله‌ شیخ‌ مهدی‌ خالصی‌ را به‌ حجاز --- قلمرو آل‌ سعود--- تبعید کرد؛ سپس‌ بیش‌ از سی‌ عالم‌ طراز اول‌ عتبات‌ همچون‌ آیات‌ عظام‌ اصفهانی، نائینی، میرزا مهدی‌ و میرزا احمد، فرزندان‌ آخوند خراسانی، سید هبة‌الدین‌ شهرستانی‌ و... را به‌ اجبار روانه‌ خاک‌ ایران‌ کرد.

در پی‌ تبعید علما، جنبش‌هایی‌ در بین‌ النهرین‌ علیه‌ حکومت‌ دست‌ نشانده‌ وقت، آغاز شد؛ به‌ طوری‌ که‌ با جنبش‌ عشایر عرب‌ به‌ مبارزه‌ برخیزد. در جلسه‌ انتخابیه‌ بغداد، روسای‌ شیعه‌ حاضر نشدند و کدخداهای‌ محلات‌ بغداد هم، استعفا دادند.

 

اما جنبشی‌ که‌ با اشغال‌ بین‌ النهرین‌ و تبعید مراجع‌ شیعه‌ به‌ ایران، در کشورمان‌ به‌ وجود آمده‌ بود؛ با بازگشت‌ علمای‌ تبعیدی‌ به‌ عراق‌ پایان‌ نیافت؛ بلکه‌ به‌ همت‌ کسانی‌ چون‌ شیخ‌ حسین‌ لنکرانی‌ و شیخ‌ محمد خالصی‌زاده‌ ---- فرزند آیت‌ الله‌ خالصی‌ --- ادامه‌ یافت‌ و با حوادثی‌ که‌ نیرنگ‌ استعمار، برای‌ نابودی‌ آزادی‌ و استقلال‌ ایران‌ پیش‌ آورد؛ به‌ مقابله‌ پرداخت.

 

سیاست‌مداران‌ غرب‌ احساس‌ کردند؛ در آسیا، ماده‌ آتش‌ فشان‌ بزرگی‌ وجود دارد؛ که‌ چنانچه‌ منفجر گردد؛ گدازه‌های‌ آن‌ در جهان‌ پخش‌ شده‌ و اروپا را دچار آسیب‌ خواهد کرد. این‌ قوه‌ آتش‌ فشان، به‌ دیده‌ آنان، چیزی‌ جز دین‌ اسلام‌ که‌ پیروانش‌ را به‌ دفاع‌ از سرزمین‌ خویش‌ و جهاد با مشرکان‌ و صلیبیان‌ فرا می‌خواند؛ نبود.

اسلام، در بخش‌ مهمی‌ از اروپا - یعنی‌ بیزانس‌ و قسطنطنیه‌ - ریشه‌ دوانده‌ و حکومت‌ می‌راند و مسیحیان‌ تا کنون‌ نتوانسته‌اند؛ ریشه‌ این‌ دین‌ را از آن‌ منطقه‌ استراتژیک‌ که‌ می‌توان، از آنجا بر نواحی‌ شرق‌ جهان‌ مستولی‌ شد؛ محو سازند.

اروپا، دین‌ اسلام‌ و جامعه‌ مسلمانان‌ را گردنه‌ای‌ صعب‌ در راه‌ مطامع‌ و ترک‌تازی‌های‌ خود تصور می‌کند و سیاست‌ حاکم‌ در آن‌ قاره، همانا محو اسلام‌ و اضمحلال‌ مسلمین‌ به‌ هر وسیله‌ و ابزار ممکن‌ است، اما در اجرای‌ این‌ مقصد، خویشتن‌ را با مشکلات‌ بزرگی‌ مواجه‌ می‌بینند.

مسلمانان، از این‌که‌ زن‌ها و جوانانشان‌ مصرف‌ کالاهای‌ وارداتی‌ غرب‌ در پوشاک‌ و لوازم‌ زینت‌ و آرایش‌ را کنار نهاده‌ و به‌ زندگی‌ ساده‌ اقتصادی‌ روی‌ آورند؛ هیچ‌گاه، ضرر نمی‌بینند و باید مطمئن‌ باشند؛ که‌ دین‌ اسلام‌ - چنانچه‌ پیروان‌ این‌ دین‌ به‌ اصول‌ و قواعد آن‌ عمل‌ کنند - به‌ زودی‌ تمام‌ جهان‌ را فراگرفته‌ و نور آن‌ شرق‌ و غرب‌ گیتی‌ را روشن‌ خواهد ساخت.

 

تبلیغات