سهم ایران؟
آرشیو
چکیده
سنجش ویژگیهای روابط اقتصادی ایران و امریکاهمواره در هاله غبارآلودی از تنشهای سیاسی صورت گرفته است. از همان واپسین سالهای عصر قاجاریه که زمزمه های کشاندن پای مردم ینگه دنیا به عرصه های توسعه و ترقی ایران گه گاه به گوش می رسید تا هم اکنون که بحث رابطه با امریکا از زاویه ها و با سلیقه های مختلف طرح می شود، این موضوع در چنبره اوهام و خیالات و شعارزدگی ها و احساسات مثبت و منفی محصور مانده است. به ویژه تلاش های آکادمیک و منسجم چندانی درخصوص تشریح علمی منافع یا مضر ات اقتصادی رابطه با امریکاصورت نگرفته است.حتی در صورت مهیا شدن شرایط عادلانه در مذاکره با لحاظ تامین منافع ملی ایران، جبران خسارتهای گذشته، احترام متقابل و سایر پارامترهای اساسی و غیرقابل اغماض در یک مذاکره مثبت و منصفانه، باز هم این فرضیه که رابطه با امریکاموجب رشد و توسعه اقتصادی بیشتر خواهد شد، باید با روشهای علمی و مطالعات کاملاً پژوهشی رد یا اثبات شود. مقاله حاضر درصدد ارزیابی رابطه اقتصادی ایران و امریکا می باشد.مقاله حاضر با این هدف و با توجه به لزوم پرهیز از ساده انگاری های شعاری به رشته تحریر درآمده است که شما را به مطالعه آن دعوت می کنیم.متن
سهم ایران؟
سنجش ویژگیهای روابط اقتصادی ایران و امریکاهمواره در هاله غبارآلودی از تنشهای سیاسی صورت گرفته است. از همان واپسین سالهای عصر قاجاریه که زمزمههای کشاندن پای مردم ینگه دنیا به عرصههای توسعه و ترقی ایران گه گاه به گوش میرسید تا هم اکنون که بحث رابطه با امریکا از زاویهها و با سلیقههای مختلف طرح میشود، این موضوع در چنبره اوهام و خیالات و شعارزدگیها و احساسات مثبت و منفی محصور مانده است. به ویژه تلاشهای آکادمیک و منسجم چندانی درخصوص تشریح علمی منافع یا مضرات اقتصادی رابطه با امریکاصورت نگرفته است.
حتی در صورت مهیا شدن شرایط عادلانه در مذاکره با لحاظ تامین منافع ملی ایران، جبران خسارتهای گذشته، احترام متقابل و سایر پارامترهای اساسی و غیرقابل اغماض در یک مذاکره مثبت و منصفانه، باز هم این فرضیه که رابطه با امریکاموجب رشد و توسعه اقتصادی بیشتر خواهد شد، باید با روشهای علمی و مطالعات کاملاً پژوهشی رد یا اثبات شود. مقاله حاضر درصدد ارزیابی رابطه اقتصادی ایران و امریکا میباشد.
مقاله حاضر با این هدف و با توجه به لزوم پرهیز از سادهانگاریهای شعاری به رشته تحریر درآمده است که شما را به مطالعه آن دعوت میکنیم.
مقدمه
1. حجم مقالات، مطالعات و تحقیقات انجام شده در ایران در خصوص رابطه با امریکا، در مقایسه با مطالعات انجام شده در امریکا، بهصورت مهمترین چالش سیاست خارجی آن کشور طی سالهای گذشته، بسیار اندک و حتی قابل چشمپوشی است.
2. روشن است که رابطه، عملی دو سویه است که به تبادل چیزی از طرفی به طرف دیگر نیاز دارد؛ بنابراین، شرط داشتن رابطه، ایجاد مذاکره و تبادل دو سویه است و از طرفی، رابطه در شکلها و ابعاد گوناگون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... نمود مییابد و اگر از رابطة اقتصادی بحث میشود، گرچه یکی از ابعاد مهم رابطه است، به تنهایی تمام جوانب بحث را در نظر ندارد و از مطالعه جوانب دیگر کفایت نمیکند.
3. هدف از این نوشته، فقط ارزیابی رابطة اقتصادی با امریکاست. در این ارزیابی بدون بررسی دیگر ابعاد رابطه، به منافع و ضررهای هر یک از دوطرف اشاره خواهد شد؛ بنابراین، تجویز یا عدم تجویز رابطه با امریکا نمیتواند بر اساس ارزیابی صرف رابطه اقتصادی صورت گیرد.
4. در این بررسی با اشاره به اهداف امریکا از داشتن رابطه اقتصادی با دیگر کشورها به نیاز روزافزون این کشور و کشورهای صنعتی به کشورهای در حال توسعه و جهان سومی توجه خواهد شد؛ سپس بهطور خاص، رابطه اقتصادی ایران و امریکا پیش و پس از انقلاب بررسی، و در پایان، بعد از نتیجهگیری، پیشنهادهایی در این زمینه ارائه میشود.
اهداف امریکا و کشورهای صنعتی از رابطه با دیگر کشورها
گستردگی و تراکم ثروت و انبوهی تولید، غرب و نظام سرمایهداری را بر آن داشت تا بخشی از تولید خود را به سرزمینهای تحت نفوذ و سلطة خود منتقل کند و بدین ترتیب، برنامه به اصطلاح صنعتی کردن کشورهای فقیر و جهان سومی در دستور کار آنها قرار گرفت. سرمایهگذاری در این کشورها دو منفعت بزرگ به همراه داشت: یکی آنکه بیکاری و تورم را در کشورهای سرمایهدار صنعتی کاهش میداد و دوم آنکه سبب وابستهتر شدن کشور تحت سلطه شده، زمینه لازم را برای اِعمال سیاست تهیسازی و انتقال منابع و ثروت آن کشور به کشور صنعتی فراهم میآورد.
اهداف کلان و عمده امریکا و کشورهای صنعتی از داشتن رابطة اقتصادی با دیگر کشورها بهطور کلی عبارتند از:
الف. وابسته کردن اقتصادی کشورهای در حال توسعه در زمینه کالاهای ضروری، مصرفی و فنآوری: کشورهای صنعتی و پیشرفته همواره میکوشند تا کشورهای تحت نفوذ خود را از نظر کشاورزی و صنعتی به خود وابسته کنند تا هیچگاه به مرحله خودکفایی و استقلال اقتصادی نرسند. کشورهای شیلی، الجزایر، ایران پیش از انقلاب، نمونههای بارزی از اینگونه کشورها هستند.1
ب. سوق دادن کشورهای در حال توسعه به نداشتن برنامهای منظم بهمنظور تخریب اقتصاد کشور: تجربه کشورهای در حال توسعه و جهان سومی نشان میدهد که امریکا و دیگر کشورهای پیشرفته، کشور تحت سلطه را بهگونهای هدایت میکنند که همواره مانند اسب عصاری هر چه میرود، سر جای اولش باشد. تشویق برای سرمایهگذاری در صنایع مونتاژ و استفاده از مزایای صنعتی شدن و فنآوری وارداتی از جمله کوششها در این زمینه است.
ج. اجرای سیاست تهیسازی در کشورهای در حال توسعه: کشورهای صنعتی پیشرفته از طریق سازوکارهای گوناگونی میکوشند تا منابع نفتی، زیرزمینی و معادن و منابع نفتی کشورهای در حال توسعه و عقبمانده را به همراه مغزهای فعال و نیروی انسانی متخصص این کشورها، به سرزمینهای خود منتقل کنند.
د. عقب نگهداشتن اقتصاد کشورهای در حال توسعه: کوشش کشورهای صاحب سرمایه و فنآوری بر آن است که کشورهای جهان سوم را از نظر اقتصادی عقب نگهدارند؛ چرا که فقط از این طریق میتوان آنها را وابسته، و سیاست تهیسازی را درباره آنان اجرا کرد. مونتاژی کردن کشورهای در حال توسعه، عمدهترین کوشش در این مسیر است.2 آثار سوء تحمیل و داشتن نظام اقتصاد تک محصولی، از دیگر علل عقبماندگی اقتصاد کشورهای جهان سوم به شمار میرود.3
ه'. نیاز روزافزون کشورهای پیشرفته صنعتی به کشورهای جهان سوم در حال توسعه: برای تامین چنین نیازی، ایجاد وابستگی اقتصادی بهترین راهحل است:
با توجه به وابستگی اقتصادی جامعة جهانی، هیچ کشوری قادر به پیگیری سیاستهای اقتصادی خود بهطور جداگانه، مستقل و خارج از چارچوب اقتصاد بینالملل نخواهد بود و از آنجایی که توسعه و رشد اقتصادی کشورها در گرو یکدیگرند، لذا رشد و توسعة اقتصادی در کشورهای صنعتی، بدون در نظر گرفتن رشد و توسعه اقتصادی و پیشرفت دیگر کشورهای جهان قابل دسترسی نیست.»4
امریکا و دیگر کشورهای صنعتی پیشرفته، توسعه و پیشرفت خود را در گرو وضعیت اقتصادی کشورهای در حال توسعه میبینند:
«اگر بحران جنوب شرقی آسیا در سال 1997 به میزان 4/1 درصد از رشد اقتصادی ایالات متحده در سال 1998 میکاهد و در کار و اشتغال، حدود دو میلیون نفر در امریکا تاثیر منفی میگذارد، واضح است که سیاستمداران ایالات متحده تمام کوشش خود را در مهار این بحران و نفوذ در اقتصاد چنین کشورهایی به کار خواهند گرفت.»5
نتیجه اینکه امریکا و دیگر کشورهای صنعتی به دو علت به کشورهای در حال توسعه نیاز دارند و در پی وابستگی اقتصادی آنها هستند: یکی آنکه این کشورها محل مناسبی برای سرمایهگذاریهای خارجی بوده، سودهای کلانی از آنها عاید میشود و دوم آنکه اینگونه کشورها به خوبی، منابع و مواد اولیه مورد نیاز امریکا و کشورهای صنعتی پیشرفته را تأمین میکنند6 و به این جهت است که طی سالهای گذشته، میزان واردات امریکا زیادتر شده، و به واردات مواد معدنی که در آنجا کمیاب است، منحصر نمیشود؛ بلکه شامل همه نوع مواد اولیه است و هدف از آن، دست یافتن به منابع با صرفهتر و کنترل این منابع در عرصة رقابتهای خارجی است.7
اهمیت رابطه با خاورمیانه و جهان اسلام برای امریکا
منطقه خاورمیانه و جهان اسلام برای امریکا در این میان جایگاه ویژهای دارد و از چند جهت دارای اهمیت است.
1. اهمیت دینی و مرکزیت دنیای اسلام
2. اهمیت نظامی، راهبردی و جغرافیایی
3. اهمیت اقتصادی از جهت ذخایر نفتی و بازار محصولات غرب
1. از آنجا که بیشتر کشورهای این منطقه، مشتریان مطمئن و بازارهای خوبی برای کشورهای غربی و صنعتی هستند، منطقة خاورمیانه بهطور عام، و خلیجفارس بهطور خاص، به مرکز ثقل رقابت قدرتهای بزرگ صنعتی تبدیل شده است و میتوان انتظار داشت که ترکیب قدرت در منطقة خاورمیانه، آیینة ترکیب قدرت در نظم نوین جهانی خواهد بود.8 این منطقه آنقدر برای سران امریکا دارای اهمیت است که در بین آنان، اصلی بهنام «اصل کارتر» وجود دارد و آشکارا بر تمایل امریکا بهمنظور سلطه بر این منطقه دلالت میکند. آن اصل چنین است:
«هر تلاشی که از سوی هر قدرت خارجی برای کسب سلطه بر منطقة خاورمیانه صورت گیرد، تجاوز به منافع حیاتی امریکا تلقی خواهد شد و امریکا با استفاده از کلیة وسایل لازم، از جمله با استفاده از نیروهای نظامی در مقابل چنین تجاوزی خواهد ایستاد.»9
نفت اعراب و فعالیتها و صنایع مرتبط با آن، یگانه سود یا یگانه منبع تامین سودهای سرشار امریکا از کشورهای عربی در خاورمیانه نیست؛ زیرا افزایش درآمد اعراب، منطقه خاورمیانه را ابتدا به بازار مهم و بسیار غنی برای صادرات و خدمات امریکایی تبدیل میکند و این امر، موجب رونق اقتصاد داخلی کشور امریکا میشود. از سوی دیگر، حجم عظیمی از پول نقد اعراب به صورتهای گوناگون در امریکا و بانکهای این کشور سپردهگذاری و سرمایهگذاری میشود. داشتن اقتصادی تک محصولی و گسترش صنایع مونتاژ و وابسته نیز مزید بر علت و سبب وابستگی بیش از پیش این کشورها شده است:
«آمار نشان میدهد تنها در سال 1997 میلادی، کشورهای عربی 120 میلیارد دلار در بانکهای اروپا و امریکا ذخیرة پولی داشتهاند؛ بهطوریکه در این میان، کشور عربستان به تنهایی 86 میلیارد دلار را به خود اختصاص داده است. ... بدین ترتیب بوده که سرمایه کشورهای نفتخیز عربی در اروپا و امریکا وسیلهای برای نجات سرمایهداری از بحرانهای احتمالی میشده است.»10
مقام معظم رهبری در این باره میفرماید:
«امروز دولت امریکا به این قانع نیست که بر کشور و منافع خود تسلط داشته باشد و خود را بهعنوان یک کشور و یک ملتطبق میل و اراده خود اداره کند. آنها میخواهند در هر نقطهای از عالم که موقعیت جغرافیایی حساسی وجود دارد، حضور داشته باشند؛ هر جا آبراه مهمی وجود دارد، بر آن مسلط باشند؛ هر جا منافع حیاتی زیرزمینیای وجود دارد، تحت سلطه آنها باشد؛ هر جا پول، قدرت و امکانی هست، آنها بتوانند بر آن تسلط داشته باشند؛ هر جا مجموعهای از انسانها زندگی میکنند، تا آنجا که میتوانند، ارادة خودشان را بر آن مجموعه تحمیل کنند.»11
هدف از کمکهای اعطایی به کشورهای در حال توسعه
اگر به موارد و میزان کمکهای اعطایی در قالب وام و سرمایهگذاریهای خارجی و نیز عایدیهای ناشی از آنها که همواره مورد توجه کشورهای صنعتی پیشرفته از جمله امریکا بوده است، اشاره شود، مفید خواهد بود. این مساله سبب میشود تا کشورهای غربی، نفوذ و منافع خویش را در ممالک توسعه نیافته و در حال توسعه، حفظ و تقویت کنند. امروزه بهجای کنترلها و دخالتهای مستقیم، هدف، کنترل غیرمستقیم کشورهای در حال توسعه و جهان سومی است و اگر هم کمکی اعطا میشود و در کشوری سرمایهگذاری انجام میگیرد، نه بهمنظور کسب سود مستقیم، بلکه برای کنترل و در نتیجه، حصول سود غیرمستقیم در کشورهای در حال توسعه است.
امریکا و دیگر کشورهای صنعتی و صاحب سرمایه و فنآوری، فقط در شاخههایی از صنایع کشورهای توسعه نیافته سرمایهگذاری میکنند که امکان بهرهبرداری سرشار و منافع کلان مسلم باشد، و براساس همین اصل، اقتصاد کشورهای جهان سوم به صنایع استخراجی و تهیه مواد خام صنعتی و کشاورزی محدود است.12 در فاصلة سالهای 1950 تا 1960، کل سرمایهگذاری خارجی امریکا در جهان برابر با 9/23 میلیارد دلار، و سود حاصل از این سرمایهگذاری 37 میلیارد دلار بوده است. از 9/14 میلیارد دلار سرمایهای که از امریکا به اروپا و کانادا سرازیر شده، 4/11 میلیارد دلار به صورت سود به امریکا بازگشته، و این بهمعنای خروج 5/3 میلیارد دلار سرمایه است؛ در حالیکه بین امریکا و سایر کشورهای جهان که اغلب توسعه نیافته هستند، وضع برعکس بوده؛ بهطوریکه 9 میلیارد دلار سرمایهگذاری در این کشورها، سودی معادل 9/25 میلیارد دلار برای امریکا در برداشته است و این یعنی ورود 6/16 میلیارد دلار سرمایه به امریکا؛13 نتیجه اینکه با توجه به وجود ریسک و عدم حتمیتهای موجود، امریکا بیشتر بهدنبال سرمایهگذاری در کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته است و در تأمین منافع سیاسی و اقتصادی خود در کشورهای جهان سوم در مقایسه با دیگر کشورهای اروپایی و امریکایی تمایل فراوانی دارد و بدین سبب در پی نزدیک شدن به این کشورها بوده، مایل است آنها را به خود وابستهتر کند.
وظایف و اهداف شرکتهای چندملیتی در کشورهای جهان سوم
با مطالعه تجربی، نقش شرکتهای چند ملیتی را میتوان به شرح ذیل برشمرد:
-1 این شرکتها بازوی کشورهای پیشرفته بوده، در وابسته کردن کشورهای در حال توسعه میکوشند.
-2 سرمایهگذاری این شرکتها بهگونهای است که همواره از فنآوری سرمایهبر استفاده میکنند؛ بدین سبب از نظر ایجاد اشتغال، نقش بسزایی را ایفا نمیکنند.
-3 فنآوری وارداتی بر اساس مقتضیات کشور میزبان، طرحریزی نشده است؛ به همین علت، همواره کالاهای ساخت این شرکتها در کشور میزبان از کالاهای مشابه گرانتر تولید میشود.
-4 به علت وابستگی صنعت کشور میزبان، کالاهای ساخت شرکتهای چندملیتی نامرغوب است.
-5 موارد پیش گفته دست به دست هم دادهاند تا میزان واردات از کشورهای پیشرفته صنعتی افزایش یابد.14 آمار ارائه شده در زمینه عایدیهای کلان شرکتهای چندملیتی امریکایی، خود گواه خوبی بر اهداف و نیتهای این شرکتهاست:
«میزان کل پولی که از کشورهای توسعه نیافته در طول سالهای 1970 تا 1980 عاید شرکتهای چندملیتی امریکایی شده است، تقریباً معادل 56 میلیون دلار میشود؛ یعنی در مقابل هر دلار سرمایهگذاری، حدود هفت دلار عاید شرکتهای چندملیتی امریکایی شده است.»15
گذشته از بحث بازپرداخت وامها و بهره آنها،16 نکته جالب آن است که این وامها و کمکهای دریافتی، صرف آبادانی و رشد اقتصادی کشور پذیرنده نشده، بابت خرید کالاهای امریکایی هزینه میشود:
«تقریباً 2000 میلیون دلار از 2400 میلیون دلار کمک درخواستی، بهطور مستقیم برای خرید کالاهای امریکایی صرف میشود و در جهت منافع اقتصادی امریکا و تأمین آنها مصرف شده است. از سوی دیگر، لازم به توضیح است که قیمت کالاهای امریکایی که کشورهای دریافت کننده وام (طبق موافقت به عمل آمده) از امریکا خریداری میکنند، 40 درصد گرانتر از قیمت معمولی کالاها در بازارهای جهانی است و در خصوص برخی از وسایل و ابزار امریکایی، این افزایش حتی به 100 تا 200 درصد نیز میرسد.»17
مروری تاریخی به رابطة ایران و امریکا پیش از پیروزی انقلاب
ایران با داشتن موقعیتی راهبردی و برخورداری از منابع غنی نفت و گاز، همواره برای امریکاییها اهمیت فوقالعادهای داشته است و بدین سبب، ایران در گذشته یکی از نزدیکترین هم پیمانان امریکا و غرب بود.
مهمترین تحولی که پیش از انقلاب در بخش کشاورزی صورت گرفت و از طرف امریکا دیکته شد، اصلاحات ارضی بود:
در این مرحله که گمان میرفت 50 درصد زمینها در اختیار کشاورزان قرار گیرد، تنها 9 درصد آنان صاحب زمین شدند.18
سیل مهاجرت روستاییان به شهرها از نتایج اصلاحات ارضی و نتیجه آن، فزونی واردات مواد مصرفی و غذایی بود و شهرها نیز برای پذیرایی این مهاجران امکانات کافی نداشتند.19 در بخش صنعت کشور نیز وضع چندان مناسبی حاکم نبود و هزینههای سرسامآور نظامی و تسلیحاتی بر مشکلات این بخش افزوده بود. سیاستهای نادرست اصلاحات ارضی، عدم حمایت از کشاورزان، عدم فعالیت کافی سرمایهگذاران داخلی و واردات مواد غذایی و راهبردی و نیز گسترش صنایع مونتاژ، زمینة وابستگی را بیش از پیش فراهم ساخته بود.20
بهانه ژاندارمی منطقه باعث شده بود که ایران، قبرستان صنایع و کارخانههای وابسته و زرادخانه تسلیحات نظامی شود. ایران در دهة 1350، سلاحها و تسلیحاتی داشت که حتی برای ارتش امریکا نیز گران تشخیص داده میشد و از طرفی دارای سلاحهایی بود که حتی نیروهای نظامی امریکا نیز به آنها مجهز نبودند.21 دهها میلیارد دلار درآمد نفت در زمان شاه، یا صرف خرید کالاهای مصرفی و نظامی میشد یا اگر هم برای سرمایهگذاری به کار میگرفت، بهگونهای بود که تأثیر چندانی بر رشد و توسعة اقتصادی پایدار کشور نداشت. روابط اقتصادی ایران و امریکا ماهیت امپریالیستی داشت:
مثلاً ایران در برابر هر دلاری که از تجارت با امریکا بهدست میآورد، حدود دو دلار برای خرید کالاها، تجهیزات و خدمات امریکایی میپرداخت.22
جرج بال یکی از معاونان پیشین وزارت خارجة ایالات متحده، ضمن اشاره به آماری در خصوص وابستگی ایران به امریکا، از اوج سلطهگری امریکا و سلطهپذیری ایران در زمان شاه پرده برداشته، به نقش مستقیم امریکا در سیاستگذاریهای نظامی ایران اشاره دارد:
«ما شاه را به طور کامل تحت نظارت داشتیم. این ما بودیم که میگفتیم شما به فلان سلاح احتیاج ندارید و به فلان سلاح احتیاج دارید.»23
جالب اینجا است که شاه نیز خود بر این مسأله اذعان داشته، و خود، دولت خود را به امریکا وابسته میدانست؛ وی در واپسین روزهای اقتدار خود در ایران، خطاب به وزیر خزانهداری وقت امریکا (در دوران ریاست جمهوری کارتر) گفت:
«ارتش در دست شما بود. اقتصاد مملکت را خودتان برنامهریزی میکردید. ساواک را خودتان و اسرائیل تاسیس کردید. پلیس را دولت جنابعالی تربیت میکرد. چیزی نبود که من از شما پنهان کرده باشم. حال هم نباید همه شکستهایتان را به گردن من بیندازید.»24
بهسبب همین مسائل است که کارتر، سقوط شاه و وقوع انقلاب اسلامی ایران را برای امریکا فاجعهآمیز خوانده، میگوید:
«عجب است که سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری امریکا، نه در شیکاگو و یا نیویورک، بلکه مستقیماً در تهران تعیین میشود.»25
بررسی رابطه اقتصادی ایران و امریکا پس از پیروزی انقلاب
دولت وقت امریکا در سالهای نخست پیروزی انقلاب ایران (پس از اشغال سفارت امریکا و قطع رابطه از سوی امریکا)26 در اجرای تحریم اقتصادی ایران، افزون بر قطع صادرات، بلوکه کردن مبلغ هشت میلیارد دلار ذخایر و سپردههای ارزی ایران در امریکا را نیز اعلام کرد. آثار منفی تحریم مذکور با توجه به وابستگیهای شدید بخشهای اقتصاد کشور، به طور طبیعی سخت و زیانبار ارزیابی میشد.27
در طول جنگ تحمیلی، امریکا بسیار کوشید تا قیمت نفت را پایین آورده، با محرومساختن ایران از درآمدهای نفتی و ضعیف کردن آن در تهیه سلاح و مهمات، ایران را به کرنش در مقابل خود وادارد. پس از جنگ نیز همزمان با آغاز دوران بازسازی، امریکاییها ادعا کردند که تهران به رابطه بهتری با واشنگتن نیاز دارد؛ زیرا ایران قصد دارد اقتصاد بیمار و ضعیف ناشی از جنگ را بازسازی کند؛ یعنی امریکاییها میگفتند که امریکا نخواهد گذاشت دیپلماسی ایران، بدون ایجاد رابطه با امریکا شکل بگیرد و این مسأله باعث شد تا تحریمهای امریکا برضد ایران به شکل گستردهای آغاز شود.28 تحلیلگر امریکایی میگوید:
«جایی که قانون، اجازة مداخلة شرکتهای امریکایی را نمیدهد، رقبای اروپایی و آسیایی به سرعت جایگزین آنها میشوند و این امر تنها به زیان شرکتهای امریکایی خواهد بود.»29
از دیگر رویدادهای واقع شده در مسیر رابطة ایران و امریکا، اِعمال سیاست مهار دو جانبه از سوی امریکا بود؛ سیاستی که انزوا و تضعیف دو کشور ایران و عراق را مدنظر داشت. مقولة تحریم اقتصادی و مهار ایران در چارچوب سیاستگذاری خارجی امریکا جایگاه خاصی دارد؛ چرا که با توجه به نبودن تحریمهای سازمان ملل برضد ایران، دولت امریکا چارهای جز ایجاد موقعیت مناسب برای جلب همکاری و هماهنگی متحدان اروپایی و غیراروپایی، پیش روی خود نمیبیند و از طرفی، دستیابی به توافق و اجماعی قابل قبول، ضرورتی انکارناپذیر برای تضمین اجرای کارآمد در جهت آغاز تحریم اقتصادی و فنآوری به شمار میرود.30 بدین ترتیب، مسأله چگونگی برخورد با سیاست اعمال تحریم برضد ایران به شاخص بسیار مهم و نقشآفرین در صحنة روابط متقابل امریکا با متحدان اروپایی و غیراروپایی تبدیل شده است.31 یکی از مقامهای ارشد دولت امریکا میگوید:
«متحدان استراتژیک امریکا، منافع اقتصادی خود در خلیج فارس و جهان اسلام را بر سیاست تحریمی واشنگتن علیه ایران ترجیح میدهند و از طریق توسل به سیاست مذاکرات انتقادی میکوشند تا زمینههای توسعه و روابط اقتصادی و تجاری و سرمایهگذاریهای کلان را در مورد ایران هموار ساخته و به یکی از طرفهای تجاری مهم ایران تبدیل شوند.»32
ایران بهطور مستمر با تحریمها و اقدامهای قهرآمیز امریکا روبهرو است؛ ولی پس از گذشت سالها، اکنون بسیاری از صاحبنظران معتقدند که اقدامهای پیشین نه تنها موجب انزوای ایران در صحنه بینالمللی نشده، بلکه با گرایش ایران به کشورهای جنوب شرقی آسیا، خاورمیانه و اروپا و نیز کشورهای مشترک المنافع، موجبات کاهش وابستگی به امریکا، بیش از پیش فراهم شده است. از سویی، عدم رابطه اقتصادی بهطور رسمی، هم برای دولت و هم برای شرکتهای امریکایی ضرر مالی و تجاری بسیاری را در برداشته است و شرکتها و مقامهای ارشد دولت امریکا با عناوین گوناگون، دولت را به داشتن رابطه با ایران ترغیب میکنند جیمز بیل در این زمینه اذعان داشته است:
«اگر هدف امریکا این است که ایران را به لحاظ اقتصادی، ضعیف و به لحاظ سیاسی، منزوی نماید، این امر نتایج بیحاصلی را ایجاد خواهد کرد و اگر امریکا، ضربه سیاسی و اقتصادی مهم و قابل توجهی را به ایران وارد نماید، در آنصورت بازتابهای فاجعهآمیزی در محیط سیاسی منطقه خلیجفارس ایجاد خواهد کرد.»33
برژینسکی که زمانی مشاور امنیت ملی در حکومت کارتر بود، میگوید:
«اگر در دو دهة آینده نه تنها خواهان ثبات در خلیجفارس، بلکه دستیابی به آسیای مرکزی و کشورهای حوزة خلیجفارس با ذخایر عظیم نفتی آنها هستیم، نیازمند آنیم که با ایران روابط استراتژیک خوبی داشته باشیم.»34
لی هامیلتون نماینده دموکرات مجلس نمایندگان، در شورای روابط خارجی امریکا در سال 1998 نیز بیان میدارد:
«رویارویی میان ایالات متحده و ایران به نفع هیچیک از طرفین نمیباشد. باید سیاست کار با ایران را شروع کنیم که چنین سیاستی بسیار بیشتر از سیاست امروز ما، یعنی مهار و منزوی ساختن ایران، در خدمت منافع ملی امریکا است. اگر مذاکره نکنیم، غیر از این نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که بنبست غیرقابل قبول جاری تداوم نیابد... بهطور خلاصه، روابط ضعیف با ایران به شکل گستردهای سیاست خارجی امریکا را با مشکل روبهرو میسازد؛ بنابراین، بهبود روابط با ایران میتواند منافع قابل توجهی را در بر داشته باشد... تلاشهای ما برای منزوی کردن ومهار ایران نه تنها موفق نبوده، بلکه نتایج معکوسی داشته است. اینها موجب تنشهای بزرگی با همپیمانان ما در اروپا و دوستان عرب ما در خلیجفارس شده است. درواقع سیاست ما، ایران را منزوی نمیکند. این سیاست، ایالات متحده را منزوی میسازد ... ما در تلاشهای خود برای منزوی ساختن و تحریم ایران، به طیف گستردهای از منافع ایالات متحده زیان میرسانیم. سیاست خارجی ما در قبال ایران عمیقاً خدشهدار است.»35
نظریات شرکتهای امریکایی، مقامهای بلند پایة امریکایی و غیرامریکایی ناکارآمدی سیاستهای اتخاذی از جانب امریکا برضد ایران را نشان میدهد و این سیاستها در عمل با شکست مواجه شده است و این امریکا است که از عدم رابطه، ضرر بیشتری میبرد و به طور طبیعی به مذاکره و روابط با ایران تمایل بسیاری دارد.
نتیجهگیری و ارائه پیشنهاد بهمنظور رابطه با امریکا
اگر به معنای مذاکره توجه کنیم، به اهداف امریکا از طرح مذاکره و رابطه با ایران پیمیبریم. مذاکره در عرف بینالملل به معنای معامله است و در معامله به طور طبیعی دو طرف باید از مواضع خود عدول کنند تا در یک نقطه به هم رسیده، به توافق دست یابند. در مذاکره، همواره آنکه دست بالا و بر نظام جهانی و مجامع بینالمللی تسلط بیشتری دارد، از موضع قویتری برخوردار است و طرف دیگر مذاکره کننده را تحت فشار قرار داده، بهتدریج او را به دست کشیدن از مواضع خود و تسلیم شدن وامیدارد.
برای بررسی رابطة آتی ایران و امریکا، بهتر است به سابقه این رابطه طی سالهای گذشته (فقط در سالهای پس از انقلاب) دقت داشته باشیم تا اهداف امریکا از تمایل به رابطه و مذاکره بهتر روشن شود. خط مشی و رفتار امریکا در برابر ایران (فقط از دید اقتصادی) میتوان به شرح ذیل بیان کرد: -1 به کارگیری خط مشی مهار برضد ایران در اوایل انقلاب -2 ورود به جنگ با ایران به نفع عراق با حمله به سکوهای نفتی ایران -3 حمله به ناوگان دریایی ایران و انهدام بخشی از توان دریایی ایران در اوج جنگ تحمیلی -4 اعمال نفوذ در دادگاه لاهه و تبدیل آن به مرجع غیرمنصف -5 تشدید تحریمهای اقتصادی بر ضد ایران در سالهای پایانی جنگ -6 جلوگیری از اجرای قراردادهای نفتی و پتروشیمی و نیروگاههای اتمی -7 پیشگیری از دستیابی ایران به غرامتهای ناشی از جنگ -8 اِعمال سیاست مهار دوگانه و قانون داماتو -9 مخالفت با عبور خطوط لوله نفت و گاز و راههای ترانزیت آسیای میانه از ایران (طبق محاسبه، عبور لولههای ترانزیت از ایران، سالانه چهار میلیارد دلار برای ایران درآمد خواهد داشت.)36 -10 اِعمال تحریم شرکتهای خارجی سرمایهگذاری در منابع انرژی ایران -11 فشار مستمر بر اتحادیة اروپا و ژاپن برای قطع روابط اقتصادی با ایران -12 تصویب بودجه در کنگره امریکا برای سرنگونی یا تعدیل رفتار سیاسی ایران -13 جلوگیری از اعطای وام به وسیلة بانکهای جهانی و کشورهای ثروتمند و ایجاد موانع در راه عضویت ایران در سازمان تجارت جهانی.37 به جهت همین مطالب مقام معظم رهبری میفرماید:
«هدف آنها تسلط است، نه رابطه. هدفشان چپاول است، نه مبادله. هدفشان این است که همه کارة ممکلت باشند. ... برای آنها رابطه به معنای مقدمه برای تسلط است و به کمتر از آن هم راضی نیستند. مسأله، مسأله برگرداندن همان قدرت سیاسی، اقتصادی و امنیتی است که سی سال امریکاییها در این کشور داشتند.»38
با این حال، امروزه کشور ما برای این که بیش از بیست سال است با وجود فشارهای گوناگون امریکا بدون ارتباط با آنکشور، خود را اداره کرده، به شخصیتی بینالمللی تبدیل شده است، و نه تنها در بین ملتها، بلکه از دید بسیاری از دولتها نباید آنرا به بهای اندک از دست بدهد. در پاسخ به کسانی که داشتن رابطه را یگانه راه حل فائق آمدن بر مشکلات اقتصادی میدانند، باید گفت: اولاً رابطه با امریکا از جنبة اقتصادی، شاید مشکلات کوتاهمدت ما را حل کند، اما عملکرد امریکا در رابطه با دیگر کشورها و مروری بر این رابطه (حتی در ایران پیش و پس از انقلاب) به خوبی خوی استکباری و منافع استیلاطلبانة آن کشور را نشان میدهد. از سوی دیگر، بسیاری از کشورها که با امریکا روابط نزدیک اقتصادی دارند نیز با مشکلاتی شبیه مشکلات ما مواجهند؛ بنابراین، چه تضمینی وجود دارد که مشکلات اقتصادی ما در صورت برقراری رابطه حل شود؟ ثانیاً اگر حساب شده عمل کنیم، روابط اقتصادی با امریکا را تا میزان فراوانی بدون داشتن رابطه سیاسی نیز میتوان بهدست آورد؛ ولی آنچه امریکا بهدنبال آن میرود، داشتن رابطه سیاسی و پیگیری اهداف استیلاطلبانه است. نکته دیگر آنکه از کجا معلوم امریکا در صورت داشتن رابطه با ما، ایرانی آباد، اسلامی و مقتدر از نظر اقتصادی میخواهد؟ این امر در حالی است که وزیر دفاع پیشین این کشور با صراحت اعلام داشت که باید ریشه ملت ایران را خشکاند و هیچکدام از مقامهای امریکایی نیز این سخن را تکذیب نکرد و نگفت که نظر او صرفاً نظری شخصی است.39 اگر پرسیده شود که چرا سیاستمداران امریکایی در زمان شاه چنین جملههایی را نمیگفتند، پاسخ روشن است؛ چون شاه مطیع امریکا و حافظ منافع آن کشور در منطقه بود و لزومی نداشت به مقابله با شاه و دولت او برخیزد.
محاصره اقتصادی و تحریمهای متعدد، به ملت ایران فهماند که باید روی پای خود بایستند و ایران اسلامی را با امکانات خود و امداد از خداوند بسازند. باید بپذیریم که در سایه باروری استعدادهای درخشان خودی، بهسبب احساس عزت و استقلال از استکبار جهانی و بینیازی از دشمنان بر مشکلات پیروز خواهیم شد. فقط کوشش در جهت خودکفایی و استقلال است که ما را به سر منزل مقصود میرساند.40
اگر قرار است رابطه و مذاکرهای هم صورت گیرد، باید موقعیت و تمهیداتی را فراهم کنیم تا از موضع ضعف، به توافقی به زیان منافع ملی تن ندهیم؛ این شرایط را به اجمال میتوان بهصورت ذیل بیان کرد: -1 تدوین و اجرای برنامه توسعه اقتصادی مستقل از دستورالعملهای محافل و نهادهای رسمی نظام سرمایهداری و به کمک تمام کارشناسان ملی و بر پایه امکانات درونی و در چارچوب قانون اساسی در جهت تحقق استقلال ملی و اقتصادی و قطع صادرات نفت -2 ایجاد رابطه منطقی همراه با احترام به منافع متقابل کشورهای مسلمان و رفع تنشهای گذشته و موجود که اینکار باعث خواهد شد تا امریکا و دیگر متحدان او نتوانند از اختلاف بین مسلمان به نفع پیشبرد مقاصد خود بهره گیرند. -3 گسترش و تعمیق رابطة اقتصادی و سیاسی با کشورهای در حال توسعه مانند چین، روسیه، هند و کشورهای اروپایی و ژاپن و کشورهای عرب خلیجفارس و همسایگان شمالی برای ارتباط فرهنگی با مردم کشورهای غربی و خنثیکردن تبلیغات گذشته که اینکار از طریق مسلمانان این کشورها، دانشگاهیان، روشنفکران و هنرمندان مقدور خواهد بود.41 با چنین عملکردی، پس از یک دروة زمانی، وضعیت به نفع ایران تغییر خواهد کرد. همچنین اصل باید بر اساس تأمین منافع ایران و جبران خسارتهای گذشته، احترام متقابل و شناخت حقوق ملت ایران از جانب دولت امریکا بنا نهاده شود. باید شرایط مذاکره مهیا شود تا کامیابی بیشتری به دست آید. ایران اسلامی باید دیپلماسی فعالی را دنبال کند که رهبر فرزانة انقلاب - مدظلهالعالی - اصول این دیپلماسی فعال را چنین ترسیم فرموده است:
«بارها گفتهام: عزت را، حکمت را و مصلحت را رعایت کنند، بروند با همة دولتها ارتباط داشته باشند.»42
باید خود را بیشتر در عمل بینیاز کنیم؛ چرا که اگر بپذیریم بهدلیل نیاز، با امریکا رابطه داشته باشیم، لازم است وضعیت برتر آن را بپذیریم و این سرآغاز وابستگی است. آموزههای دینی نیز کوشش در جهت دستیابی به استقلال و خودکفایی در تمام ابعاد را به کشورها و ملتهای مسلمان گوشزد کردهاند. مفاد آیه 29 سوره فتح، به قدرت یافتن مسلمانان و رسیدن آنان به شکوه و عظمتی توجه میدهد که دشمنان اسلام، تاب تحمل آن را نداشته باشند و به طور طبیعی باید در جهت اقتدار سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی بکوشیم. در متون اسلامی، یکی از اهداف دولت اسلامی، تامین نیازمندیهای جامعه اسلامی عنوان شده و اینکه دولت، با حفظ استقلال اقتصادی، برنامهریزی جهت خودکفایی و قطع نیاز به دیگران را دنبال کند و این بدان جهت است که قرآن کریم، جامعة اسلامی را از ذلت و وابستگی به دشمنان بازداشته و استقلال و توانمندیهای جامعه را ارزش قلمداد کرده است.43
پینوشتها:
.1 رک: محفوظ بنون: سرمایهداری دولتی در الجزایر، ترجمة پیروز الف، [بینا]؛ جورگه یالارسیوس: شیلی، ترجمة زمانی و نادری، [بینا].
.2 زیانهای اقتصادی حاصل از جامعه مونتاژی را در این مأخذ میتوان جستوجو کرد: حسن توانایانفرد: توطئههای اقتصادی امپریالیسم در ایران، سازمان انتشارات کتاب؛ تهران، 1364؛ ص 128 - 145.
.3 رک: همایون الهی: امپریالیسم و عقب ماندگی، انتشارات موسسه اطلاعات، تهران، 1367؛ ص 87 و 88.
.4 سخنان نمایندة دائم جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد، سال 1372؛ به نقل از روزنامة کیهان، 21/7/1372، ص 3.
.5 علی رشیدی: «رابطه منطقی با امریکا: افزایش فرصت برای حضور بینالمللی»؛ ایران فردا، ش 44، تیر 1377؛ ص 36.
.6 حضرت امام(ره) در این زمینه به تفصیل بیانات گوناگونی داشته است. رک: در جستوجوی راه از کلام امام، دفتر چهاردهم؛ ص 145.
.7 آنجلو یولوس: جهان سوم در برابر کشورهای غنی، ترجمة امیرحسین جهانبگلو، انتشارات خوارزمی، تهران، 1357، ص 33. برای مطالعة بیشتر، ر.ک: هاری مگداف و تام کمپ: امپریالیسم: تئوری، تاریخ، جهان سوم، ترجمة هوشنگ مقتدر، انتشارات کویر، تهران، 1369، ص 67 - 71.
.8 سعید تائب: «قانون داماتو: ایران یا اروپا؟»، مجلة سیاست خارجی، سال یازدهم، ش 1، بهار 1376، ص 33.
.9 نظام شرابی: امریکا و اعراب، ترجمه عباس عرب، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1375، ج 2، ص 1341.
.10 یوردان یه یُف: جهان عرب و امپریالیسم، ترجمة هادی آزادی، [بینا]؛ ص 218 - 223. در این زمینه حتی خود کارشناسان امریکایی نیز اعتراف دارند که «اگر امریکاییها به مدت یکسال نفت کشور فقط عربستان را از دست بدهند، درآمد ملی امریکا در حدود 272 میلیارد دلار کاهش خواهد یافت و در حدود دو درصد بهمیزان بیکاری این کشور افزوده خواهد شد و شتاب تورم بهصورت حادی درخواهد آمد و منجر به نوعی هرج و مرج اقتصادی خواهد شد». نظام شرابی: امریکا و اعراب، ص 1491.
.11 روزنامة جمهوری اسلامی، 4/2/1376، ص 2.
.12 بهمنظور بررسی بیشتر در این زمینه، ر.ک: پروین معظمی گودرزی (مترجم): «ابعاد سیاست امریکا در مورد کشورهای مستقل مشترکالمنافع»، فصلنامة مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال هشتم، دوره سوم، ش 25، بهار 1378.
.13 روزنامه اطلاعات، 9/12/1359، ص 2. برای ملاحظه آمار دیگری در این زمینه، ر.ک: پل هریسون: درون جهان سوم، ترجمة شاداب وجدی، انتشارات فاطمی، تهران، 1364، ص 420 - 425.
.14 سعید رهنما (مؤلف و مترجم): شرکتهای چندملیتی و کشورهای توسعه نیافته، انتشارات بهاران، تهران، خلاصهای از صفحات 86 - 89.
.15 همایون الهی: امپریالیسم و عقبماندگی، ج 2، نشر قومس، تهران، 1372، ص 127.
.16 ر.ک: ل فیتونی: امپریالیسم و کشورهای توسعه نیافته، ترجمه ع. هوشیار، انتشارات پیشگام، تهران، 1357، ص 82.
.17 همان، ص 82 - 84.
.18 فرد هالیدی: دیکتاتوری و توسعة سرمایهداری در ایران، ترجمة فضلاله نیک آئین؛ انتشارات امیرکبیر، تهران، 1358، ص 119 و 120.
.19 ر.ک: رابرت گراهام: ایران، سراب قدرت، ترجمة فیروزنیا، انتشارات سحاب، تهران، 1358، ص 41 و 42.
.20 ر.ک: نیکی کدی: ریشههای انقلاب ایران، ترجمة عبدالرحیم گواهی، انتشارات قلم، تهران، 1369، ص 259 و 260.
.21 مثالهای بسیاری در این زمینه میتوان ذکر کرد؛ از جمله اینکه: «در بین سالهای 1970 تا 1977 کارخانجات امریکایی، تسلیحات نظامی به ارزش 7/13 میلیارد دلار را به ایران فروختهاند. این مبلغ تقریباً برابر است با یکچهارم کل منابع بهدستآمده از بابت سلاحهایی که امریکا در همین زمان به 83 کشور جهان به میزان 7/53 میلیارد دلار فروخته است». (نیکی کدی: ریشههای انقلاب ایران، ص 259 و 260) همچنین ر.ک: حسن توانایان فرد: امپریالیسم زدگی اقتصاد ایران، انتشارات آگاه، تهران، 1361، ص 144 - 146.
.22 جمعی از نویسندگان: انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، ج 15، انتشارات نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، قم، بهار 1379، ص 112.
.23 جمیله کدیور: رویارویی انقلاب اسلامی ایران و امریکا، انتشارات اطلاعات، تهران، 1372؛ ص 48. همچنین ر.ک: مارک جی. گازیوروسکی: سیاست خارجی امریکا و شاه، ترجمة جمشید زنگنه، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، 1371، ص 43.
.24 منوچهر محمدی: «آخرین روز یک دیکتاتور»، کیهان هوایی، ش 1168، 18/11/1374، ص 18.
.25 هامیلتون جردن: بحران، ترجمه محمود شرقی، انتشارات هفته، تهران، 1362، ص 183.
.26 دقت شود که قطع رابطه با ایران از سوی امریکا صورت گرفته است.
.27 در سالهای 57 - 1356، یعنی واپسین سال حیات رژیم پهلوی، میزان مبادلات ایران و امریکا بالغ بر 6/6 میلیارد دلار بوده که 7/3 میلیارد دلار آنرا واردات ایران از امریکا و 9/2 میلیارد دلار آن را صادرات ایران به امریکا تشکیل میداده است. این وضعیت بهطور مستقیم بر وضعیت اقتصادی ایران آثار منفی داشت، رک: جواد منصوری: شناخت استکبار جهانی، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1367، ص 185 و 186.
.28 رک: احمد جهانبزرگی: جرعه جاری: جستاری در استراتژی برخورد با امریکا در نخستین دهه انقلاب اسلامی، ص 226 به نقل از نیوزویک، 2 دسامبر 1991.
.29 «مهار دوگانه، تجارتی کم سود» صفحه اول، ش 36، اردیبهشت 1374؛ ص 18 به نقل از نیوزویک، 27 مارس 1995.
.30 رک: محمدجواد ظریف و سعید میرزایی: «تحریمهای یکجانبة امریکا علیه ایران»، مجلة سیاست خارجی، سال 11، ش 1، بهار 1376، ص 94 و 95.
.31 رک: سیداصغر کیوان حسینی: «مروری بر ادبیات سیاست مهار دو جانبة»، فصلنامة مصباح، سال 8، ش 29؛ ص 97 و 98. همچنین، ر.ک: مرضیه ساقیان (مترجم): «مخالفت شدید متحدان امریکا با تحریم ایران»، مجلة سیاست خارجی، سال 11، ش 1، بهار 1376؛ ص 325 - 234.
.32 روزنامة کیهان، 7/8/1376، ص 14. همچنین ر.ک: روزنامة سلام، 2/2/1375، ص 9.
,33. James Bill, "The united State and Iran: Mutual Mythologyies" , Middle East Policy, Vol.2, No.3 .105 - 399104, PP: 1
.34 اریک و اتکینز: «چهره عریان سیاست امریکا و خاورمیانه»، ترجمة مرتضی میرمطهری، اطلاعات سیاسی، اقتصادی، ش 116 - 115، فروردین و اردیبشهت 1376، ص 138 و 139.
.35 لی هامیلتون: «ارزیابی مجدد سیاست امریکا در قبال ایران»، ترجمة علی رستمی: فصلنامة خاورمیانه، سال 5، ش 1، بهار 1376، ص 161 و 162 و 164 - 166.
.36 رک: روزنامه سلام: بررسی موضوع رابطة بین ایران و امریکا از منظر تحولات پس از دوم خرداد 1376، انتشارات روزنامه اسلام، تهران، تابستان 1378، ص 39.
.37 بهمنظور بررسی دیگر جوانب رابطة ایران و امریکا، ر.ک: حسن واعظی: چرا مرگ بر امریکا؟، جزوه منتشر شده به وسیلة ستاد مردمی بزرگداشت مراسم 13 آبان، 13 آبان 1379.
.38 روزنامة جمهوری اسلامی، 5/10/1377، ص 2.
.39 رک: روزنامة سلام، 28/2/1378.
.40 در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر استقلال و قطع وابستگی از دشمنان بسیار تأکید شده است؛ از جمله: بند ج اصل 9، بند (هشت) اصل 2 و اصول 43 و 80 و 145، 146، 152، 153، 154، قانون اساسی.
.41 روزنامة جمهوری اسلامی، 13/2/1369، ص 2.
.42 برای بررسیهای بیشتر، ر.ک: سیدمحمد صدر: «امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، تهدیدات و استراتژی مقابله در زمینة سیاست خارجی»، مجلة سیاست خارجی، سال 9، ش 1، بهار 1374؛ ص 73 - 82.
.43 رک: آیة 141 نسأ: «خداوند هرگز برای کافران دربارة اهل ایمان راه تسلط را باز نخواهد کرد». همچنین ر.ک: آیة 60 انفال: «هر نیرویی در توان دارید برای مقابله با دشمنان آماده سازید؛ اسبهای ورزیده، آذوقه و آلات جنگی، تا بهوسیلة آن، دشمن خداوند و دشمن خویش را بترسانید ... . آنچه در راه خدا صرف میکنید، خداوند به شما عوض و پاداش خواهد داد».