آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۲

چکیده

نظریه‌های‌ عمده‌ درباب‌ صدق، صدق‌ را وصفی‌ برای‌ جمله‌ می‌دانند اما براساس‌ نظریه‌ زیادگی‌ اظهار صدق‌ - که‌ توسط‌ فرانک‌ رمزی‌ و فرگه‌ ارائه‌ شد - صدق، امری‌ زاید و حشو تلقی‌ می‌شود. استراوسون‌ نیز صدق‌ و کذب‌ را محمول‌ توصیفی‌ برای‌ جملات‌ قلمداد نمی‌کند. به‌ عقیده‌ وی‌ انتساب‌ صدق‌ به‌ یک‌ جمله، نقش‌ انشایی‌ ایفا می‌کند نه‌ نقش‌ گزاره‌ساز. از این‌رو، دیدگاه‌ وی‌ را نظریه‌ غیرتوصیفی‌ درباب‌ صدق‌ می‌دانند. نوشتة‌ حاضر، ضمن‌ تبیین‌ این‌ دو نظریة‌ جدید به‌ نقد و بررسی‌ آنها می‌پردازد.

متن

از زمان‌ ارسطو و شاید جلوتر مهم‌ترین‌ نظریه‌ درباب‌ صدق، نظریه‌ مطابقت‌ (thecorrespondencetheoryoftruth) بود که‌ هنوز هم‌ در میان‌ بسیاری‌ از فیلسوفان‌ غربی‌ و حکمای‌ اسلامی‌ مورد قبول‌ است. ولی‌ این‌ نظریه‌ به‌ دلیل‌ برخی‌ اشکالات‌ مثل‌ پارادکس‌ دروغگو و ابهام‌ در معنای‌ واقع‌ تا حدودی‌ در نزد فلاسفه‌ غرب‌ مقبولیت‌ خود را از دست‌ داد و به‌جای‌ آن‌ نظریه‌ دیگری‌ توسط‌ عقل‌گرایان‌ افراطی‌ مثل‌ لایب‌نیتز و برادلی‌ تحت‌ عنوان‌ «نظریة‌ انسجام» (thecoherence theory of truth) مطرح‌ گردید که‌ آن‌ نیز به‌ دلیل‌ ایرادات‌ فراوان‌ مورد بی‌توجهی‌ قرار گرفت‌ و بعدها توسط‌ پراگماتیست‌ها «تئوری‌ پراگماتیستی‌ صدق»the pragmatic theory of ) truth) مطرح‌ گردید که‌ آن‌ هم‌ زمان‌ چندانی‌ مقبولیت‌ نیافت‌ و شاید به‌ دلیل‌ چالش‌های‌ مذکور در مورد صدق‌ و کذب‌ قضایا، عده‌ای‌ از فیلسوفان‌ غربی‌ به‌ویژه‌ رمزی‌ و استراوسون‌ بر آن‌ شدند که‌ در مورد خود مفاهیم‌ صدق‌ و کذب‌ تأمل‌ نمایند و در نهایت‌ به‌ این‌ نتیجه‌ نایل‌ شوند که‌ این‌ مفاهیم‌ در زبان‌ هیچ‌ معنایی‌ افاده‌ نمی‌کنند و یا معانی‌ آنها توصیفی‌ نیست‌ بلکه‌ معادل‌ «مقبول‌ کردن» و «موافق‌ بودن» است‌ به‌ عبارت‌ دیگر آنان‌ با تحلیل‌ مفاهیم‌ صدق‌ و کذب‌ به‌ نظریه‌های‌ «زیادگی‌ اظهار صدق» (the redundancy theory of truth) و «غیرتوصیفی‌ صدق»the non-descriptive throry of truth) ) قائل‌ شدند که‌ در ادامه‌ ضمن‌ تبیین‌ این‌ دو نظریه‌ جدید به‌ نقد و بررسی‌ آنها خواهیم‌ پرداخت.
1. نظریة‌ زیادگی‌ اظهار صدق‌    ‌ 1.1. توضیح‌ نظریه‌
نظریه‌ زیادگی‌ اظهار صدق‌ اولین‌ بار توسط‌ رمزی‌(F.P.Ramsey)  در سال‌ 1927 مطرح‌ شد ولی‌ در آثار فرگه‌ نیز نشانه‌هایی‌ از این‌ نظریه‌ را می‌توان‌ یافت. رمزی‌ نظریه‌ خود را به‌طور مختصر در لابلای‌ بحث‌های‌ مربوط‌ به‌ قضیه‌ و اعتقاد به‌ آن‌ آورده‌ است. او می‌گوید «واقعاً‌ بحث‌ مجزایی‌ درباره‌ صدق‌ وجود ندارد و آنچه‌ که‌ مطرح‌ می‌شود تنها آشفتگی‌ زبانی‌ است.»(1)
از دیدگاه‌ رمزی‌ محمول‌های‌ صادق‌ و کاذب‌ زایدند و هیچ‌ تأثیری‌ در جمله‌ ندارند و می‌توان‌ آنها را حذف‌ کرد. یعنی‌ جمله‌ «باران‌ می‌بارد» با جمله‌ «درست‌ است‌ که‌ باران‌ می‌بارد» هیچ‌ تفاوتی‌ ندارند و به‌عبارت‌ دیگر «P» باP  صادق‌ است‌ و «P » با «P کاذب‌ است» به‌ یک‌ معنا است.
البته‌ رمزی‌ خود متوجه‌ بود که‌ اگر محمول‌ صادق‌ و کاذب‌ را در بعضی‌ جمله‌ها حذف‌ کنیم‌ معنای‌ جمله‌ ناقص‌ می‌شود. مثلاً‌ در جمله‌ «آنچه‌ استاد می‌گوید صادق‌ است» نمی‌توان‌ «صادق‌ است» را حذف‌ کرد چون‌ جمله‌ ناقص‌ می‌شود (آنچه‌ استاد می‌گوید...)
ولی‌ رمزی‌ برای‌ اعمال‌ نظریه‌ خود در این‌گونه‌ جمله‌ها آنها را مسور می‌کند و جمله‌ بالا را به‌صورت‌ زیر می‌نویسد: «برای‌ هرP  اگر استادP  را بیان‌ می‌کند پس‌P » البته‌ چون‌ او متوجه‌ است‌ که‌ باز هم‌ جمله‌ در زبان‌ طبیعی‌ ناقص‌ است‌ و تکمیل‌ آن‌ نیاز به‌ یک‌ فعل‌ دارد سعی‌ می‌کند این‌ اشکال‌ را به‌گونه‌ای‌ برطرف‌ سازد به‌طوری‌که‌ می‌گوید، از آنجا که‌P  خود یک‌ گزاره‌ است‌ دارای‌ فعل‌ است‌ و آوردن‌ فعل‌ دوباره‌ تکراری‌ خواهد بود.(2)
1.2. بیان‌ آیرAyer. A.J.
آیر نیز از طرفداران‌ نظریه‌ زیادگی‌ اظهار صدق‌ است. او تصریح‌ می‌کند که‌ «حال‌ اگر بخواهیم‌ به‌ تحلیل‌ حقیقت‌ بپردازیم‌ می‌بینیم‌ که‌ در تمام‌ جملات‌ به‌ صورت‌ «P صادق‌ است» عبارت‌ صادق‌ است‌ از لحاظ‌ منطقی‌ زاید است. مثلاً‌ وقتی‌ می‌گوییم‌ «علی‌ آمد صادق‌ است». با اینکه‌ می‌گوییم‌ «علی‌ آمد». و یا «هوا سرد است‌ کاذب‌ است» با «هوا سرد نیست» تفاوتی‌ ندارد چون‌ جمله‌ اول‌ یعنی‌ «علی‌ آمد» و دوم‌ یعنی‌ «هوا سرد نیست» همان‌ معنا را افاده‌ می‌کند که‌ دو جمله‌ قبل‌ درصدد بیان‌ آن‌ بودند. بنابراین‌ کلمات‌ صادق‌ و کاذب‌ مفاهیمی‌ زیادی‌اند و در جمله‌ فقط‌ به‌عنوان‌ علامت‌ سلب‌ و ایجاب‌ می‌آیند.»(3)
1.3. اشکالات‌ نظریه‌ زیادگی‌ اظهار صدق‌
‌    ‌1.3.1. حذف‌ محمول‌ صدق‌ موجب‌ ناقص‌ شدن‌ جمله‌ می‌شود: یک‌ اشکال‌ همان‌ است‌ که‌ در مورد جمله‌های‌ شبیه‌ «آنچه‌ استاد می‌گوید صادق‌ است» آوردیم. چون‌ اگر آنها را با تقریر رمزی‌ بپذیریم‌ باز هم‌ نیاز به‌ یک‌ فعل‌ برای‌ آنها باقی‌ است‌ زیرا وقتی‌ که‌ جمله‌ای‌ مسور می‌شود محتاج‌ یک‌ فعل‌ است‌ تا معنای‌ آن‌ کامل‌ شود و فعل‌ خود جمله‌ از آن‌ کفایت‌ نمی‌کند. بنابراین‌ تقریر رمزی‌ در مورد جمله‌ بالا به‌ این‌ صورت‌ تکمیل‌ می‌شود؛ «برای‌ هرP  اگر استادP  را بیان‌ کند،P  صادق‌ است.»
‌    ‌1.3.2. حذف‌ صدق‌ موجب‌ تفاوت‌ معنای‌ جمله‌ می‌شود: اشکال‌ مهم‌ دیگر این‌ است‌ که‌ اگر بپذیریم‌ که‌ کلمات‌ صادق‌ و کاذب‌ محمول‌های‌ توصیفی‌ برای‌ گزاره‌ها نباشد اما دست‌کم‌ آنها از حیث‌ منطقی‌ زایدند و دو جمله‌ «علی‌ آمد» با «علی‌ آمد صادق‌ است» از نظر منطقی‌ و جدول‌ ارزش‌ هم‌ارزش‌ هستند، اما از نظر معنایی‌ این‌ دو جمله‌ هم‌معنی‌ نیستند. چون‌ هم‌ارزش‌ بودن‌ منطقی‌ با هم‌معنی‌ بودن‌ یکسان‌ نیستند. مثلاً‌ دو گزاره‌ «این‌ شکل‌ مثلث‌ متساوی‌الاضلاع‌ است.» با «این‌ شکل‌ متوازن‌ و متقارن‌ است»، از نظر منطقی‌ هم‌ارزش‌ هستند ولی‌ هم‌معنی‌ نیستند. این‌ اشکال‌ درصورتی‌ جدی‌تر می‌شود که‌ جملات‌ را در قالب‌ سئوالی‌ درآوریم. مثلاً‌ گزاره‌ «باران‌ می‌بارد» با «باران‌ می‌بارد صادق‌ است» هم‌ارزش‌ است‌ ولی‌ «آیا باران‌ می‌بارد؟» با «آیا گزاره‌ باران‌ می‌بارد صادق‌ است؟» هم‌معنا نیستند.
البته‌ این‌ اشکال‌ را می‌توان‌ چنین‌ جواب‌ داد که‌ چون‌ شما صادق‌ است‌ را یک‌ محمول‌ توصیفی‌ معنادار تلقی‌ می‌کنید لذا دو جمله‌ سئوالی‌ بالا از نظر معنایی‌ متفاوت‌ می‌شوند و اگر «صادق‌ است» را فقط‌ یک‌ تاکید تلقی‌ کنیم‌ جمله‌ها به‌ این‌ صورت‌ می‌آید «آیا باران‌ می‌بارد؟» و «آیا حتماً‌ باران‌ می‌بارد؟» که‌ از نظر معنایی‌ چندان‌ تفاوت‌ ندارند و در دومی‌ فقط‌ یک‌ مقدار تاکید شده‌ است.
‌    ‌1.3.3. نفی‌ نظریه‌ مراتب‌ زبان: اشکال‌ دیگر این‌ نظریه‌ آن‌ است‌ که‌ اساساً‌ نظریه‌ زبان‌ (thehierarchy theory of language) و فرازبان‌ را که‌ تارسکی‌ برای‌ رفع‌ پارادکس‌ دروغگو و دفاع‌ از نظریه‌ مطابقت‌ ارائه‌ کرده‌ بود ابطال‌ می‌کند و همه‌ گزاره‌ها زبانی‌ تلقی‌ می‌شوند. یعنی‌ واژه‌های‌ «صادق» و «کاذب» که‌ اساساً‌ در مورد جمله‌های‌ زبان‌ سخن‌ می‌گویند خود واژه‌های‌ زبانی‌ به‌حساب‌ می‌آیند. حال‌ آنکه‌ می‌دانیم‌ عباراتی‌ مثل‌ «صادق‌ است» که‌ مابه‌ازأ و محکی‌عنه‌ آنها جملات‌ زبان‌ باشند خود فرازبانی‌ شمرده‌ می‌شوند.
2. نظریه‌ غیرتوصیفی‌ صدق‌    ‌ 2.1. طرح‌ نظریه‌ مذکور
همه‌ طرفداران‌ نظریه‌ مطابقت‌ و انسجام‌ و پراگماتیستی‌ صدق‌ معتقد بودند که‌ کلمات‌ صادق‌ و کاذب‌ محمول‌های‌ توصیفی‌ برای‌ جملات‌ هستند و خبری‌ درباره‌ جمله‌ متعلق‌ خود ارائه‌ می‌کنند. ولی‌ استراوسون‌(Strawson)  این‌ اعتقاد را مورد مناقشه‌ قرار داد و گفت: صدق‌ و کذب‌ کلمات‌ توصیفی‌ نیستند بلکه‌ کلمات‌ انجازی‌ [=تنجیزی(performative) ] و تأییدی‌ هستند عبارت‌های‌ «صادق‌ است‌ و کاذب‌ است» عبارت‌های‌ انشایی‌ هستند. او معتقد است‌ که‌ اگر می‌گوییم‌P  صادق‌ است‌ اساساً‌ خبری‌ درباره‌P  نمی‌دهیم‌ بلکه‌ عملی‌ را می‌پذیریم‌ و برP  صحه‌ می‌گذاریم‌ و به‌عبارت‌ ساده‌ترP  صادق‌ است‌ یعنی‌ من‌P  را قبول‌ دارم‌ و یا وقتی‌ کسی‌ می‌گوید «صادق‌ است‌ که‌ باران‌ می‌بارد» درواقع‌ می‌گوید «من‌ می‌پذیریم‌ که‌ باران‌ می‌بارد» و «یا تائید می‌کنم‌ که‌ باران‌ می‌بارد».
بنابراین‌ در نظریه‌ انجازی‌ [=تنجیزی] استراوسون‌ کلمات‌ «قبول‌ کردن» و «موافق‌ بودن» و «تأیید کردن» و «بله» جایگزین‌ صادق‌ می‌شوند و «قبول‌ نکردن» و «موافق‌ نبودن» و... جایگزین‌ کاذب‌ می‌شود.
درواقع‌ استراوسون، نظریه‌ رمزی‌ یعنی‌ نظریة‌ زیادگی‌ اظهار صدق، را تصحیح‌ کرده‌ و معتقد است‌ عبارت‌ «صادق‌ است» و «کاذب‌ است» زاید نیستند بلکه‌ نشانگر عملکرد و عکس‌العمل‌ خاصی‌ هستند و به‌عبارت‌ دیگر آنها مثل‌ کلمه‌ «واقعاً‌ و اکیداً»(reality)  عمل‌ می‌کنند و از جمله‌ مربوطه، رفع‌ شک‌ و عدم‌ باور می‌کنند درحالی‌که‌ هیچ‌ وصفی‌ هم‌ به‌ جمله‌ اضافه‌ نمی‌کنند.(4)


2.2. اشکالات‌ نظریه‌ غیرتوصیفی‌ صدق‌
‌    ‌2.2.1. صدق‌ با تأکید و توافق‌ هم‌معنی‌ نیست: ما بالوجدان‌ درمی‌یابیم‌ که‌ میان‌ «بله‌ و موافقم‌ و می‌پذیرم» و «صادق‌ است» تفاوت‌ وجود دارد چون‌ برای‌ نشان‌ دادن‌ گزاره‌ «آب‌ در صد درجه‌ می‌جوشد صادق‌ است» نیاز به‌ ارائه‌ دلایل‌ و براهین‌ است‌ اما اگر می‌گوییم‌ «می‌پذیرم‌ که‌ آب‌ در صد درجه‌ می‌جوشد.» دیگر نیازی‌ به‌ اقامه‌ دلیل‌ نیست.
‌    ‌2.2.2. نقش‌ انشایی‌ با توصیفی‌ تعارضی‌ ندارد: داشتن‌ نقش‌ انشایی‌ برای‌ بعضی‌ کلمات‌ مانع‌ از نقش‌ توصیفی‌ برای‌ آنها نیست‌ مثلاً‌ وقتی‌ به‌ کسی‌ می‌گوییم‌ تو نمی‌فهمی‌ یا فلانی‌ نادان‌ است، ضمن‌ اینکه‌ یک‌ انشأ توهینی‌ در مورد شخص‌ به‌کار برده‌ایم‌ ضمناً‌ توصیفی‌ هم‌ کرده‌ایم. همچنین‌ اگر بگوییم‌ «صادق‌ است‌ که‌ باران‌ می‌بارد» ضمن‌ اینکه‌ وصفی‌ درباره‌ گزاره‌ «باران‌ می‌بارد» اقامه‌ می‌کنیم‌ موافقت‌ خود را نیز برای‌ این‌ قضیه‌ اظهار می‌کنیم.
‌    ‌2.2.3. اشکال‌ پیتر گیج‌:Geach. P.  او اشکال‌ کرده‌ است‌ که‌ اگر نظریه‌ استراوسون‌ را قبول‌ کنیم‌ باید از برخی‌ استدلال‌های‌ منطق‌ مثل‌ وضع‌ مقدم‌ دست‌ برداریم‌ مثلاً‌ به‌ قیاس‌ زیر توجه‌ کنید.
1. اگرX  صادق‌ است‌ پس‌P
2X . صادق‌ است‌
‌    ‌از نظر استراوسون‌ در مقدمه‌ دوم‌ «صادق‌ است» نقش‌ انشایی‌ دارد درحالی‌که‌ در جملات‌ شرطی‌ این‌طور نیست. بنابراین‌ مقدم‌ شرطی‌ با مقدمه‌ دوم‌ یکی‌ نیست‌ و نمی‌توان‌ قاعده‌ وضع‌ مقدم‌ به‌کار برد.
‌    ‌2.2.4. پاسخ‌ به‌ اشکال‌ گیج: به‌ اشکال‌ وی‌ چنین‌ جواب‌ داده‌اند که‌ در برخی‌ موارد چنین‌ استدلالی‌ معتبر است، به‌عنوان‌ مثال:
1. اگر من‌ قول‌ بدهم‌ که‌ به‌ تو کمک‌ کنم‌ احمقم‌
2. قول‌ می‌دهم‌ که‌ به‌ تو کمک‌ کنم.
در مقدمه‌ دوم: «من‌ قول‌ می‌دهم‌ انشایی‌ است» درحالی‌که‌ در مقدمه‌ شرطی‌ انشایی‌ نیست‌ ولی‌ از حیث‌ معنایی‌ قیاس‌ وضع‌ مقدم‌ هیچ‌ مشکلی‌ ندارد و نتیجه‌ می‌دهد.(5)
ولی‌ به‌نظر می‌رسد گرچه‌ در این‌ برهان‌ قول‌ دادن‌ به‌ دلیل‌ بار معنایی‌ انشایی‌ علی‌رغم‌ اینکه‌ در یک‌ مقدمه‌ نقش‌ غیرانشایی‌ و در مقدمه‌ دیگر نقش‌ انشایی‌ می‌کند، خدشه‌ای‌ به‌ برهان‌ وارد نمی‌کند ولی‌ در مورد صدق‌ و کذب‌ چنین‌ ادعایی‌ قابل‌ قبول‌ نیست‌ و ایراد گیج‌ همچنان‌ باقی‌ است.

3. نتیجه‌گیری‌
به‌طوری‌که‌ ملاحظه‌ شد این‌ دو نظریه‌ ایرادات‌ جدی‌ دارند به‌ویژه‌ نظر دوم‌ که‌ می‌کوشید عبارت‌ صادق‌ است‌ یا کاذب‌ است‌ را با «قبول‌ دارم‌ و قبول‌ ندارم» هم‌معنی‌ تلقی‌ کند درحالیکه‌ بالبداهه‌ این‌ معادل‌سازی‌ نادرست‌ است.
پی‌نوشت‌ها
.127. Haack, Susan, Philosophy of Logics. Cambridge University Press, 8791, P. 1
.128. Ibid. P. 2
.3 آیر، آلفرد جی. حقیقت، زبان، منطق؛ ترجمة‌ منوچهر بزرگمهر، انتشارات‌ علمی‌ دانشگاه‌ صنعتی، بی‌تا، ص‌ 113.
. Edward, Paul. Encyclopedia of Philosophy. Vol 5 Per formutive by Strawson.4
.92-93. Parkinson, H. R. An Encyclopedia of Philosophy. Routledge, 8891. P. 5

تبلیغات