بررسی رابطه علّی بین سلامت زنان و رشد اقتصادی در کشورهای گروه D8: رهیافت علیت پانلی کونیا (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
سلامت مردمان، یکی از نگرانی های مهم اقتصادیبخصوص در کشورهای درحال توسعه به شمار می رود. چرا که این مفهوم دارای نقشی مهم در فرآیند توسعه بوده و به عنوان یکی از مهم ترین سرمایه گذاری هادر زمینه نیروی انسانی نگریسته می شود. درموردرابطهبینسلامتزنانورشداقتصادیدیدگاه هایمختلفیوجوددارد؛سوالیکهدربیناقتصاددانانمطرحاستایناستکهآیارشداقتصادیمتأثرازسلامتزناناستیارشداقتصادیعلتسلامتزناناست؟با وجود اهمیت بالای متغیر سلامت بخصوص سلامت زنان، بسیاری از حیطه های مرتبط با سلامت زنان کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در واقع، پرداختن به سلامت زنان، سرمایه گذاری برای نسل های بعدی است و غفلت از آن نتایج جبران ناپذیری می تواند در پی داشته باشد. علاوه بر سلامت نسل های آتی، سلامت زنان به صورت مستقیم نیز بر رشد اقتصادی کشورها تاثیرگذار است. از آنجایی که نیروی انسانی یکی از عوامل موثر در توسعه جوامع هستند زنان نیز به عنوان نیمی از جمعیت دنیا سهم عمده ای در عرصه توسعه اقتصادی و به دنبال آن نقش موثر و سازنده ای در به حرکت درآوردن بخش های مختلف اقتصادی دارند. همچنین یکی از مهم ترین گروه های اجتماعی متأثر از کیفیت زندگی و در عین حال موثر بر آن می باشند. این گروه از آنجا که ارتباط مؤثر و سازنده ای با گروه های اجتماعی جامعه دارند، علاوه بر وظایف شخصی نقش مهمی در پیشرفت های اجتماعی و توسعه پایدار آن ایفا می کنند. آنان برای تسریع روند تغییر و توسعه پایدار جامعه، مسئولیت به سزا و تعیین کننده ای بر عهده دارند. به همین علت کشورهایی که در مسیر توسعه سازنده قرار دارند؛ به این موضوع پی برده اند که ضرورت ایجاد جامعه سالم در گرو وجود زنان مؤثر در جامعه است. زنان سالم بیشتر قادر هستند تا به صورت کارآمدی در بازار کار با نتایج مستقیم برای تأمین مؤثر نیروی کار و بنابراین سطح و رشد خروجی اقتصادی مشارکت بکنند و هر چقدر سلامتی بیشتر باشد بازدهی به سرمایه های آموزشی افزایش می یابد. با توجه به اهمیت سلامت بر رشد اقتصادی و با توجه به اینکه سلامت به عنوان یکی از مؤلفه های اساسی سرمایه انسانی محسوب می شود در این پژوهش تلاش نمودیم تا اثر متغیرهای امید به زندگی، نرخ باروری و نرخ مرگ و میر را بر رشد اقتصادی کشورهای گروه D8 بررسی نماییم. این پژوهش به بررسی جهت علیت بین شاخص های سلامت زنان (امید به زندگی، نرخ باروری و نرخ مرگ و میر) و رشد اقتصادی طی دوره 2016-1990 با استفاده از رویکرد علیت گرنجری تلفیقی کونیا (2006) در کشورهای گروه D8پرداخته است. این روش مبتنی بر رگرسیون به ظاهر نامرتبط (SUR) و آزمون های والد با مقادیر بحرانی بوت استرپ خاص هر کشور است. همچنین برای آزمون علیت در مجموعه کشورهایD8 از آزمون علیت دومیترسکو- هورلین استفاده شده است. داده های مورد نیاز از پایگاه داده های آماری بانک جهانی استخراج شده است. ابزارهای اقتصادسنجی مورد استفاده در این پژوهش، نرم افزارهای STATA14، TSP، GAUSS16است. یافته هایاینپژوهشحاکیاز آن است که در کشورهای گروه D8 فرضیه مبنی بر عدم وجود رابطه علیت از متغیرهای امید به زندگی، نرخ باروری و نرخ مرگ و میر به رشد اقتصادی را در سطح معناداری 5 درصد نمی توان رد کرد، ولی فرضیه مبنی بر عدم وجود رابطه علیت از رشد اقتصادی به امید به زندگی، نرخ باروری و نرخ مرگ و میر رد می شود. به این معنی که رابطه علیت از سمت متغیرهای شاخص های سلامت به سمت رشد اقتصادی وجود ندارد ولی از سمت رشد اقتصادی به سمت شاخص های سلامت رابطه علیت وجود دارد. بنابراین رابطهعلی یک طرفه از رشد اقتصادی به امید به زندگی، نرخ باروری و نرخ مرگ و میر وجود دارد. پس نتیجه می گیریم که دراغلب کشورهای گروه D8 و در مجموعه این کشورها به صورت یک کل رابطهعلی یک طرفه از رشد اقتصادی به شاخص های سلامت زنان وجود دارد.Investigating the Relation between Women's Health and Economic Growth in D8 Countries: Konya Panel Causality Approach
Given its important role in the development process of human resources, human health is one of the major economic concerns, especially in developing countries. There are different perspectives about the relationship between woman's health and economic growth. The question has, in turn, raised among economists as to whether the economic growth is affected by women's health or the economic growth causes women's health. Despite the high importance of health variables, especially women's health, many areas related to the women's health have received little attention in the field. In the meantime, investing in women's health is considered as an investment for future generations, which, in turn, contributes to the development of societies. In effect, women covering half of the world's population play a major role in the economic development, and therefore have an effective and constructive role in the conduct of different economic sectors. Women are, indeed, one of the most important social groups affected by and at the same time affecting the quality of life in the society. They are also responsible for accelerating the process of sustainable development and change in society. For this reason, developing countries have realized that the need to create a healthy society mainly depends on having effective healthy women in the society. Healthy women are actually better able to contribute effectively to the labor market with direct results to providing the effective labor, and hence accelerating the economic growth and output levels. In effect, the better the health, the higher the return on educational capital. Considering the importance of health in the economic growth as one of the essential components of human capital, we attempted to investigate the effects of life expectancy, fertility rate, and mortality rate on the economic growth in the D8 countries. This study, indeed, investigated the causal relationship between women's health indicators (i.e., life expectancy, fertility rate and mortality rate) and the economic growth over the period 1990–2015 using the Konya (2006) Panel Causality approach for D8 countries. This method is based on Seemingly Unrelated Regression (SUR) and Wald tests with specific bootstrap critical values for each country. In addition, the Dmitrovskoe-Hurlin causality test was used to test causality in the D8 countries as a whole. The required data were extracted from the World Bank statistical database and the statistical analyzes were performed using the STATA 14, TSP and GAUSS 16 software. The findings indicated that in most of the D8 countries the hypothesis assuming no causal relationship between women's health indicators (i.e., life expectancy, fertility rate and mortality rate) and the economic growth cannot be rejected at the significance level of 5%. However, the hypothesis that there was no causal relationship between the economic growth and the women's health indicators was rejected. This means that there was no causal relationship between the variables of women’s health indicators and the economic growth; however there was a causal relationship between the economic growth and the women’s health indicators. Indeed, there was a one-way causal relationship between the economic growth and the women's health indicators. Finally, we concluded that there was a one-way causal relationship between the economic growth and the women's health indicators in these countries as a whole.