پژوهش حاضر با روش شناسی کیفی و با روش نظریه مبنایی با هدف تبیین جامعه شناختی چالش های اجتماعی و فرهنگی زنان معلم شاغل در شهر گلپایگان صورت پذیرفته است. بر این اساس ۱۵ نفر از زنان معلم ساکن در شهر گلپایگان به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و طی مصاحبه نیمه ساختاریافته مورد واکاوی قرار گرفتند. داده های حاصل از مصاحبه به روش کدگذاری سه گانه باز، محوری و گزینشی مورد تحلیل قرار گرفت. یافته های حاصل از ۶۶۶ کد باز، ۸۱ مقوله فرعی و ۱۶ مقوله اصلی در قالب مدل پارادایمی پیشنهادی اشتراوس و کوربین قابل بیان است. یافته ها نشان داد ازجمله عللی که باعث بروز چالش های اجتماعی و فرهنگی در بین معلمان زن شهر گلپایگان شده، مشکلات و محدودیت های کاری، نابرابری های حاکم بر مناسبات کاری، هنجارهای فرهنگی حاکم بر جامعه، تعارض نقش خانواده-کار و پایین بودن سطح دستمزدها و فشار اقتصادی ناشی از آن است. همچنین، ۴ مقوله آموزش و توسعه فرهنگی، برخورداری از حمایت اجتماعی، بازتعریف قوانین در راستای تساوی حقوق زنان و بهینه سازی ساختارهای آموزشی و فرهنگی در آموزش و پرورش از بسترهای کاهش دهنده چالش های اجتماعی و فرهنگی زنان معلم به شمار می روند. شرایط مداخله گر که سهم بسیاری در کاهش چالش های زنان شاغل دارد شامل ۲ مقوله اصلیِ زمینه سازی شرایط اقتصادی و رفاهی و انعطاف پذیری در شرایط کاری می باشد. معلمان زن از ۲ مقوله به عنوان استراتژی و راهبردهای مؤثر در مواجهه و سازگاری با چالش های اجتماعی و فرهنگی پیش روی خود بهره می گیرند که شامل مدیریت زمان خانواده –کار و رشد توانمندی های فردی است. ازجمله پیامدهای حاصل از این مواجهه با چالش ها، کاهش مشکلات خانوادگی و فردی و همچنین کاهش توسعه پایدار در جامعه است و البته استقلال و توانمندسازی زنان در اثنای مواجهه با چالش های متعدد، از دستاوردهای مثبت رویارویی با بروز این چالش ها است.