بررسی نظریه ی آرایه ی ادبی ژان کوئن و تطبیق آن با زبان شعر کلاسیک فارسی (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
ژان کوئن در مقاله ی دشواریابِ نظریه ی آرایه ی ادبی کوشیده بر مبنای منطق و معناشناسی، آرایه های مبتنی بر تناقض را با ادراکی عمیق و به شکلی سامان یافته و منسجم تدوین کند. چنین دیدگاه نوینی برای بررسی های شعر فارسی که شاید به دلیل آمیختگی با اندیشه های عرفانی و تاثیرپذیری از زبان پر تناقض عرفا سرشار از تعبیرات متناقض نماست، مناسبت خاصی دارد. در مقاله ی حاضر با تمرکز بر هسته ی اصلی مطلب و مقایسه ی تعاریف و یافتن مثال های مشابه در صناعات ادبی فارسی، نخست سعی شده اساسی ترین افکار کوئن با بیانی آسان و روشن ارائه گردد. در گام بعد با نگاهی تطبیقی، این نظریه برای بررسی و تحلیل و طبقه بندی آرایه های شعر فارسی و مخصوصا شعر حافظ که در اندیشه و زبانِ وی، اصل تناقض نقشی کلیدی دارد، به کار گرفته شده است. این کار با گذر از ساختارهای واژگانی و نحوی و توجه به بنیادهای ژرف ساختی آرایه ها انجام گرفته است. از طرف دیگر بر اساس اندیشه ی کوئن پیرامون درجه بندی مقدار تضاد در انواع تناقض، می توان طیفی گسترده از ساخت های منطقی و زبانی را برای توضیح انواع تناقض، تضاد و تقابل تدوین کرد. یافته های تحقیق علاوه بر تایید مناسبت کلی این دیدگاه برای بررسی شعر فارسی نشان می دهد که زوایای نامکشوف این آرایه ها با تدوین چنین الگویی باید بازهم مورد مطالعه ای تفصیلی قرار گیرند.A Study of Jean Cohen’s Theory of Figures of Speech and its Adaptation in the Language of Classical Persian Poetry
Jean Cohen has attempted a thorough study of the figures of speech founded on contradiction from a logical and semantic point of view in a long and difficult article titled “Theory of Figures”. His views on figures of contradiction can be fruitfully applied to Persian poetry with its plentiful and rich contradictory expressions inherited from mystical literature and culture. In the current study, and in the first step, the main core of Cohen’s theory is explained and then the definitions of figures are compared precisely with their Persian counterparts and examples drawn from Persian poetry and especially those of Hafez. The findings of the research not only confirm the general appropriateness of Cohen’s theory to study the contradictional figures in Persian poetry but also it shows that the unknown dimensions of these figures require to be restudied in detail by developing a comprehensive and appropriate model.