در اغلب برنامه های بازسازی پس از سانحه، سیاست جابه جایی سکونتگاه به عنوان راه حلی مناسب در راستای کاهش خطر در مقابل سوانح قلمداد می شود. با این حال بررسی تجارب مختلف حاکی از آن است که پیامدهای جابه جایی به گونه ای بوده که عموماً بازماندگانی که جابه جا شده اند به دلایل مختلفی از جابه جایی رضایت نداشته و این امر در مواردی به خالی از سکنه شدن واحد های احداثی در روستای جدید و بازگشت به روستای قدیم منجر شده است. به منظور تبیین ضرورت بازنگری در اتخاذ سیاست جابه جایی سکونتگاه های روستایی در جریان بازسازی مسکن پس از سوانح، این پژوهش از طریق تجارب اجرایی نگارندگان در حین اجرا، مشاهدات میدانی و مصاحبه عمیق با روستاییان و با رویکردی کیفی و روش بررسی موردی به تحلیل پیامدهای سیاست درجاسازی روستای عالیشاهی در شهرستان نورآباد ممسنی استان فارس پس از زلزله سال 1389 می پردازد. درجاسازی روستای عالیشاهی نشان داد که در بسیاری از موارد، جابه-جایی روستاها پس از وقوع سانحه تنها گزینه پیش روی نمی باشد و در صورت حذف و یا کاهش موارد تهدید و آسیب-پذیری ساختگاه موجود، از منظر رضایت مندی و بهره گیری از سرمایه های موجود، سیاست درجاسازی هر چند با هزینه-های اولیه بالاتر، گزینه مناسب تری نسبت به جابه جایی و انتقال روستاییان است. در صورت درجاسازی سکونتگاه علاوه بر حفظ منابع معیشتی مردم، منظر روستا نیز تا حد امکان حفظ می شود. ضمن این که در فرآیند بازسازی باید همواره رفع مشکلات موجود در مسکن سنتی را درنظر داشته و به تناسب مسکن با اقلیم منطقه نیز توجه نمود. از سویی در این تجربه برخلاف تصور رایج که استفاده از مصالح بومی و تکیه بر دانش ضمنی روستاییان، منجر به کاهش سرعت بازسازی می شود، با حضور و مشارکت مردم در مراحل مختلف برپایی مسکن، این بازسازی در مقایسه با روستاهای مشابه، طبق برنامه زمانی از پیش تعیین شده انجام گردید.