بخش مهمی از فرهنگ عامه و ادبیات شفاهی اجتماعات مختلف انسانی، مَثَل هایی است که به طور جمعی ساخته و پرداخته شده و بنیادهای فرهنگی آن ها را بازتاب می دهد. ازآنجا که در مَثَل های لکی که متأثر از ساخت اجتماعی قومی و قبیله ای است و ریشه در باورها، اعتقادات و تجربه زیسته شان دارد، شواهد و نمونه هایی یافت می شود که بر برساخت و بازتولید خشونت دلالت دارد؛ مقاله حاضر در پی فهم اجتماعی خشونت و اَشکال آن در تجربه زیسته مردمان لک زبان است که در مثل های لکی بازنمایی شده است. رویکرد نظری این نوشتار بر پایهٔ اندیشه های دیوید متزا، نیسبت و کوهن، نظریه کنش پارسونز، مفهوم مردانگی رابرت کانل و نظریه خشونت زبانی دریدا استوار است. بر این اساس، پرسش های راهنمای پژوهش عبارت اند از: در مَثَل های لکی، چه دریافت و پنداشتی نسبت به خشونت وجود دارد؟ خشونت در قالب چند مقوله فراگیر طبقه بندی شده است؟ خشونت چه نقشی در کسب هویت های جنسیتی مردانه و زنانه دارد؟ و سرانجام این که مضمون مشترک، وحدت بخش و نهایی که معنا و جایگاه خشونت در قوم لک را نمایندگی می کند، کدام است؟ داده ها ( ضرب المَثَل ها ) با بررسی اسناد گردآوری و پس از راستی آزمایی و مضمون کاوی از طریق مصاحبه با 20 نفر از مردان پنجاه سال به بالای خبره و مطلع از فرهنگ عامه لکی، به شیوه «تحلیل محتوای کیفی» تجزیه وتحلیل شده اند. یافته ها نشان می دهد ضرب المَثَل هایی که بر مضامین خشونت آمیز دلالت دارند و یا مروج خشونت هستند، در چهار مقوله اصلی مشتمل بر «خشونت کلامی، خشونت ابزار سلطه، تشویق به خشونت، خصومت و ستیزه جویی» قابل دسته بندی هستند و خشونت عامل همبستگی درون گروهی و به مثابه راه حل مسائل اجتماعی است. خشونت در اَشکال گوناگونی چون «خشم و پرخاشگری، تحقیر و توهین، تبعیض علیه زنان و تهدید به استفاده از خشونت» بازنمایی شده است. بین خشونت و هویت مردانه، تطابق و هم گرایی وجود دارد و صفت مرد بر کسانی اطلاق می گردد که توانایی به کاربردن خشونت داشته باشند. در این مَثَل ها نگرش و تصور مطلوبی در برابر پدیده خشونت وجود دارد؛ به طوری که خشونت با عناصر مقدس مذهبی هم تراز است. چنین نگرشی به پدیده خشونت، ساخت و بافتی قومی و قبیله ای دارد که در آن هر گروه ناچار به تأمین امنیت خود بوده است؛ ازاین رو، در چنین اجتماعی مردان به عنوان نیروی جنگی و تأمین کننده امنیت از جایگاه و موقعیت ممتازی و سرآمدی برخوردارند.