طلاق به عنوان یک مسئله اجتماعی، به طور خاص در دو دهه اخیر از روند فزاینده ای برخوردار بوده است. پژوهش های مختلف داخلی و خارجی، عوامل مختلفی را برای وقوع طلاق برشمرده اند. یکی از این عوامل، ساختار قدرت یا نظام تصمیم گیری در خانواده است. در پژوهش حاضر با استفاده از داده های پیمایش ملّی خانواده، تأثیر نظام تصمیم گیری در خانواده بر گرایش به طلاق مورد بررسی قرار گرفته است. علاوه بر این، این سؤال مطرح شده که آیا رابطه ساختار قدرت با طلاق، تحت تأثیر نگرش جنسیتی افراد قرار دارد؟ جامعه آماری پژوهش، شامل افراد بالای 15 سال خانوارهای معمولی ساکن در مناطق شهری کشور در سال 1397 و حجم نمونه، مشتمل بر 2768 نفر متأهل است. مطابق با یافته های پیمایش ملّی خانواده، 9/0 درصد از خانواده های شهری کشور (معادل 167 هزار خانوار) در سال 1397 در آستانه طلاق بوده اند و 2/1 درصد (معادل حدود 223 هزار خانواده) در شرایط خانوادگی نامناسب و نزدیک به طلاق قرار داشته اند. نتایج این پژوهش نشان داد نظام تصمیم گیری در خانواده (جمعی یا فردی بودن آن) در گروه دارای نگرش جنسیتی سنتی، تأثیر معنی داری بر گرایش به جدایی و طلاق ندارد؛ اما در گروه دارای نگرش جنسیتی مدرن، نظام تصمیم گیری تأثیر معنی دار و متمایزی بر گرایش به طلاق دارد، به طوری که درصد کسانی احتمال جدایی را زیاد دانسته اند از 18 درصد (در گروه دارای نظام تصمیم گیری فردی) به 5/2 درصد (در گروه دارای نظام تصمیم گیری جمعی کاهش) پیداکرده است.