آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۲

چکیده

صرف نظر از نوع کار، درک و تفسیر از کار و ذهنیتی که پیرامون این سازهٔ اجتماعی شکل می گیرد، در ایجاد و تقویت انگیزش به کار مؤثر است و کنش افراد و کارایی آن ها را تحت تأثیر قرار می دهد. هدف این پژوهش، درک و تفسیر کار از نگاه کارگران کُرد مقیم شهر یزد است. بدین منظور پس از مصاحبه با 30 نفر از کارگران و رسیدن به غنای نظری و پیاده سازی متن مصاحبه ها، مقولات مهم با استفاده از نظریهٔ داده بنیاد استخراج گردیده و پس از تفسیر مقولات، یک الگوی پارادایمی ارائه شده است. یافته ها حاکی از دسته بندی مشارکت کنندگان در دو طیف است؛ برخی از آنان مبتنی بر یک نگرش مثبت، کار را عرصه عاملیت انسان و امری نشاط آور قلمداد می کنند و می کوشند در مواجهه با برخی محدودیت های ساختاری، راهکارهایی همچون پذیرش موقعیت جدید و تغییر ذهنیت را اتخاذ کنند؛ اما نزد آنان که نگرشی منفی دارند، کار تحلیل برندهٔ خلاقیت و هویت آدمی و قرین با جبر اجتماعی است و انسان را دچار ازخودبیگانگی و عاملیت انسان را محدود می کند. به همین دلیل آنان کار را کسالت آور قلمداد و از هر فرصتی برای زیر پا گذاشتن تعهد در کار استفاده می کنند. این نوع نگاه ها در سطحی کلی تر و کلان تر، با شکل دادن به فرهنگ کار در جامعه به منصهٔ ظهور می رسند، البته این رابطه یک طرفه نیست و فرهنگ کار هر جامعه ای هم می تواند شکل دهندهٔ نوع نگاه افراد به کار باشد.

تبلیغات