آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۳

چکیده

مفروضه بنیادین این پژوهش، این نکته است که مناطق مرزی به دلیل ماهیت توسعه نیافتگی در زمره مناطق منزوی قرار گرفته اند و موقعیت مرزنشینی، مایه به حاشیه رفتن آموزش در این مناطق شده است. در این نوشتار، با بهره گیری از رویکردهای مطرح در زمینه نابرابری آموزشی ازجمله نظریات راولز، بوردیو و ایلیچ، باولز و گینتیس؛ وضعیت آموزش در مناطق مرزی دهستان ننور و دهستان خاو و میرآباد تبیین شده است. در این راستا با تحلیل داده ها، آمار و اسناد آموزشی در ابلاغیه ها، اسناد توسعه ای، سایت ها و بخشنامه های نهاد آموزش وپرورش و همچنین مصاحبه با معلمان، مدیران و مطلعین، به بررسی چگونگی آموزش نهادی در مناطق موردمطالعه با به کارگیری روش اتنوگرافی نهادی پرداخته ایم. نتایج نشان می دهد به دلیل غلبه اقتصاد مرزی، کمبود امکانات آموزشی و نبود عدالت آموزشی، بیکاری و کولبری و به دنبال آن شکل گیری سوژه های «سرباز-معلم-کولبر» و «دانش آموز-کولبر» و نبودِ آموزگاران ورزیده و باسابقه و همچنین عوامل و دلایل فرهنگی؛ آموزش در مناطق مرزیِ موردمطالعه به حاشیه رفته و درنهایت سبب ترک تحصیل دانش آموزان، افزایش بی سوادی و تشدید توسعه نیافتگی شده است. ازاین رو لازم است در سیاست ها و برنامه های کلان کشوری به ویژه در برنامه های نهادهای مربوط به آموزش رسمی و عمومی ازجمله آموزش وپرورش، تبعیض مثبتی در زمینه ارتقای سطح آموزش، تخصیص امکانات و نیروهای مناسب در این مناطق انجام شود.

تبلیغات