شبیهنامه های امام رضا (درودش باد) در اصل به دوره دوم شبیهنویسی و پس از آن مربوط میشوند؛ دورهای که مقتلنویسان، اندکی از وقایع اصلی عاشورا و شهادت حضرت علی (درودش باد) دور شده و تلاش برای بررسی زندگی دیگر معصومین را آغاز کردهاند. این دوره، کمابیش از زمان حکومت فتحعلیشاه قاجار آغاز میشود. شبیهخوانی یگانه هنر نمایشی منسجم ملی/ مذهبی ایران در اصل، هنری عمومی بود و استقبال همه طبقات جامعه را درپی داشت. ازاینرو، معمولاً روایتهایی گوناگون از مجلسی یگانه برای مناطق متفاوت پدید آمده است که رویارویی آنها ضمن بازشناسی خلاقیت در چارچوب مشخص روایت، میتواند مخاطب را با نگرش و عقاید طیف گستردهای از مردم ایران آشنا سازد. با توجه به بهرهگیری شبیهنویسان از روایتهای تاریخ شیعیان، روایتها در شبیهنامه های همنام که به موضوع همانندی میپردازند، چگونهاند؟ آیا شبیهنویسان چنان وابسته روایتهای گذشته بودهاند که توان یا امکانی برای نوآوری نداشتهاند؟ این پرسشها، مهمترین زمینه های شکلگیری نوشته پیش رو هستند. گردآوری داده های این مقاله به روش کتابخانهای انجام شده و با بهرهگیری از روش توصیفی و استنتاج داده ها در مطالعه موردی، نگارش یافته است. این نوشته پس از بررسی دوره شکلگیری و نگارش شبیهنامه های شهادت امام رضا به رویارویی دو تعزیهنامه متفاوت از آنها میپردازد تا همانندیها و ناهمانندیهای آن دو دریافته شوند. با خوانش بینامتنی این شبیهنامه های متفاوت، ضمن بررسی و درک تکنیکهای گوناگون شبیهنویسان برای پرداخت نمایشی مناسب از یک رویداد مشخص تاریخی، با تفاوتهای نگرش و درک عمومی مردم دو منطقه از آن رویداد نیز آشنا میشویم. سنجش شبیهنامه های همنام، نشان میدهد شبیهنویسان درپی تکرار شیوه های گذشته نبودهاند و کوشیدهاند تا راه های تازهای را در رابطه با روایت، تماشاگران و جامعه هر دوره بیازمایند.