زولا به عنوان سردمدار مکتب ناتورالیسم به جهان و جامعه به چشم قلمروی کشمکش نیروهای طبیعی و تاریخی که زندگی افراد را بطور خاص و حیات بشری را بطور کلی متأثر می کند می نگرد. این اندیشه در یک اثر ادبی همچون آسوموآر در دو سطح قابل شناسایی است : یکی در خود محتوا که به صورت مستقیم دیافت می گردد و دیگری در سطح شکل و تکنیک های ادبی که این حوزه تلاش بیشتری را از جانب خواننده یا مفسر می طلبد. در واقع، «روایت» و ترفندهای روایی قسمتی است که، به شکلی متفاوت از مضامین، ما را به عنوان خواننده به سمت کشف اندیشه نویسنده رهنمون می کند. در این مقاله تلاش می کنیم تا از سویی ردپای اصول مکتب ناتورالیسم را در یکی از نمونه های عملی آن، یعنی داستان آسوموآر نوشته امیل زولا، تعقیب کنیم و از سوی دیگر، برای مواردی که در آنجا میان نظریه و کارکرد تضادی دیده می شود توضیحی ارائه دهیم.