آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۷

چکیده

هر چند قرار بود ادبیات پس از جنگ جهانی دوم نقشی ابزاری و تبلیغاتی در بازسازی جامعه سوسیالیستی بخش شرقی آلمان به عهده بگیرد و رسالت سیاسی داشته باشد، اما سیطره ایدئولوژی مارکسیستی بر این گستره در عمل چندان آسان نیفتاد. جستار حاضر به نقد سه اثر مهم می پردازد که نقش برجسته ای در شکستن سدهای ایدئولوژیک و گشایش فضاهای خلاقانه ادبی داشتند و توانستند به مدد مضمون ها و ساختارهای ویژه خود ، از گفتمان تک گوی حاکم فاصله بگیرند و با ادبیات جهان پیوندی ارگانیک برقرار کنند . این آثار در سه دهه متفاوت نوشته شده اند و درونمایه های متفاوتی دارند، اما هر یک به ترفندی از تن دردادن به پیش نهاده های رئالیسم سوسیالیستی سر باز زده اند. این پژوهش نشانگر آن است که خرد گرایی ، شک گرایی، درون نگری و فردگرایی چنان در فرهنگ آلمانی زبان ریشه دوانده بود که حتی نویسندگان متعهد به جهان بینی مارکسیستی حاضر نشدند، آموزه های «رئالیسم سوسیالیستی» را بی چون و چرا بپذیرند .

تبلیغات