در سال 1353، وقتی که علی اسدی و مجید تهرانیان پیمایشی ملّی را در غالب یک طرح آینده نگری هدایت می کردند، شاید در مخیله کسی نمی گنجید که چهار سال بعد از آن ایران با انقلابی سیاسی و سرنوشت ساز روبه رو شود. امّا امروزه، چهار دهه پس از آن پیمایش و با انتشار گزارشی از یافته های آن در کتاب صدایی که شنیده نشد 1 ، می توان به اهمیت پژوهش اسدی و تهرانیان و همکاران شان پی برد؛ آنها صدای جامعه را شنیده بودند، در حالی که صدای جامعه پژوهی آنها شنیده نشد. پژوهش آنها از نخستین نظرسنجی ها در سطح ملّی بوده و حاوی یافته های تجربی جالبی از نگرش ها و ارزش های مردم در دهه ۵۰ شمسی است. زمانی که این تحقیق انجام می شد جامعه ایرانی با دگرگونی های شتابانی؛ چون رشد شهرنشینی، شکل گیری طبقه متوسط شهری، دگرگونی زندگی روستاییان، گسترش رسانه های ارتباطی، جهش اقتصادی، رشد صنعتی و افزایش قیمت نفت مواجه بود. با وجود این، میزان تغییرات ساختار اجتماعی و فرهنگی با توسعه اقتصادی همراه نبود و انسداد سیاسی و توسعه آمرانه به این تعارض و توسعه نامتوازن دامن زده بود. به نظر می رسید کشور رو به پیشرفت است، اما ظاهراً جامعه از نظر فرهنگی و اجتماعی تاب این تغییرات سریع اقتصادی را نداشت و نتوانست با آن سازگار شود. چنین شد که خوش بینی ها نسبت به تحولات اجتماعی سریعاً جای خود را به میل به سرنگونی نظام سیاسی ای داد که از قضا در داخل و در منطقه دارای قدرت بود و بر اساس آن تصور می شد ایران «جزیره ثبات» است.