تعداد درخور توجهی از افراد جامعه به افسردگی مبتلا هستند. این ابتلا و میزان رو به افزیش آن بر این دلالت دارد که افسردگی به عنوان یک اختلال روانی مسئله ای اجتماعی و فراگیر است؛ بنابراین این مسئله به بررسی عوامل اجتماعی نیاز دارد که با افسردگی در ارتباط هستند و ابتلا به آن را توضیح می دهند. هدف این پژوهش بررسی این عوامل اجتماعی و توضیح رابطه آن ها با افسردگی است. روش استفاده شده در این پژوهش پیمایش است که با استفاده از پرسشنامه در شهر همدان انجام شده است. حجم نمونه شامل 385 نفر است که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شده اند. داده ها با استفاده از آزمون T و تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شدند. نتیجه پژوهش نشان می دهد که نرخ شیوع افسردگی در جمعیت نمونه 4/30 درصد است. نتایج فرضیه های پژوهش نشان می دهد که دینداری هم به طور مستقیم با کاهش افسردگی رابطه دارد و هم با افزایش دادن سرمایه اجتماعی و به واسطه این افزایش با کاهش افسردگی رابطه دارد. انسجام خانوادگی هم به طور مستقیم با کاهش افسردگی رابطه دارد و هم با افزایش دادن سرمایه اجتماعی و به واسطه این افزایش با کاهش افسردگی رابطه دارد. دینداری هم به طور مستقیم با کاهش افسردگی رابطه دارد و هم با افزایش انسجام خانوادگی و به واسطه این افزایش با کاهش افسردگی رابطه دارد. نتایج این پژوهش نشان دهنده اهمیت سه عامل اجتماعی دینداری (از طریق معنی دادن به زندگی)، انسجام خانوادگی (از طریق جذب و تنظیم رفتار در اجتماع خانواده) و سرمایه اجتماعی (از طریق تأمین منابع برای افراد) در آسیب شناسی ایجاد، بروز و شیوع افسردگی است. این سه عامل هم بی واسطه و هم توسط روابط باهم مکانیزم های ابتلا به افسردگی را توضیح می دهند. بروز افسرگی و شیوع آن در سال های اخیر به نظر می رسد پیامد و حاصل وقوع تغییر و تحولات چشمگیر در چند دهه گذشته در حوزه هایی از جامعه است که دینداری، انسجام خانوادگی و سرمایه اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده است.