هدف پژوهش حاضر بررسی و تبیین چگونگی صورت بندی مناظره ی تمدنی در روابط بین الملل است. در این راستا، این که دو طیف اصلی فعال این مناظره، صورت بندی مباحث خود را بر چه مبانی فرانظری ای استوار ساخته و به تناسب آن، چه احکام و گزاره های نظری و تمدنی را در روابط بین الملل وارد کرده اند، بررسی شده است. نتایج پژوهش نشان می دهند وجود دو نوع مبانی فرانظری به ویژه در بعد هستی شناختی نسبت به تمدن سبب شده است که دو طیف نظریه های تمدنی در روابط بین الملل را شاهد باشیم. طیف نخست، تمدن را به عنوان یک وضعیت، ابژه یا پدیده ی عینی می دانند و طیف دوم تمدن را به مثابه یک فرایند، سوژه و پدیده ی گفتمانی در نظر می گیرند. هر یک از این خوانش های تمدنی، خروجی های مختلفی در تحلیلِ نظام بین الملل، سیاست خارجی، امنیت و ... در پی دارند.