پژوهش حاضر با هدف یافتن راهی برای هویت بخشی به زنان فرودست به بررسی و تحلیل دیدگاه های گایاتری چاکراورتی اسپیوک، از منتقدان و متفکران حوزه ی مطالعات پسااستعماری می پردازد. او در مقاله ی معروف خود" آیا فرودستان می توانند سخن بگویند؟"، به بررسی وضعیت فرودستان می پردازد و با توجه به عواملی چون نفوذ استعمار و مردسالاری به این نتیجه می رسد که فرودستان نمی توانند سخن بگویند. او با توجه به نقدهای فمینیسم، مارکسیسم و مطالعات فرودستان می گوید که سلسله مراتب اجتماعی- سیاسی استعماری در حیطه ی پسااستعماری بازتولید شده اند، و صدای فرودستان هیچ گاه شنیده نمی شود. این مقاله با روش توصیفی – تحلیلی به نقد آرای اسپیوک می پردازد و به دنبال راهکاری برای هویت بخشی به زنان فرودست است. یافته های پژوهش نشان می دهد که اسپیوک تنها به وجه کلامی ارتباط توجه کرده و وجه غیرکلامی ارتباط که هنر از پایه های اصلی آن است را مورد بی اعتنایی قرار داده است. هنر در نقش یک رسانه می تواند به مثابه زبان فرودستان عمل کند و به آنان هویت ببخشد. فعالیت هنری زنان ایران در جزیره ی هرمز نمونه ای از این کارکرد رسانه ای هنر است که توانسته است به آنان هویت ببخشد.