هدف پژوهش در این مقاله، روان زن و ادبیاتی است که توانسته آنرا به تصویر بکشد. باید قبول کنیم که "ادبیات اساسی ترین و اصلی ترین رکن هنر به شمار می رود که سایر رشته های هنری را تحت تاثیرقرار می دهد" )آذر، 1387 (. نویسنده ی زن همانطوری که هلن سیزو ) 1976 ( معتقد است باید به فرم نوشتار زنانه بنویسد، بدین معنی که یک نوشتار باید به سبک متغیر و با قدرت سیاسی بتواند امیال زنانه را در زبانی بکار ببرد که افکار مرد سالارانه را بشکند. زنان در نوشته های ادبی مارگرت اتوود داستان تروما، رنج ها و مشکلات روحی خود را بیان می کنند، آنها از شناخت خود نسبت به جامعه ای که در آن زندگی می کنند می نویسند به این دلیل که بتوانند خواننده ای را بیابند که به حرف های آنها گوش کند و با روایت کردن داستان هایشان درد و ترومای خود را کم کنند و هم اینکه به خوانندگان خود درسی بدهند که به شناخت و بصیرت برسند. آنها زمان گذشته، حال و آینده را به هم ربط می دهند. بدین معنی که در زمان حال می توانیم از گذشته ی خود و خطاهای خود درس عبرت بگیریم و درس موفقیت را در آینده بسازیم.پس در نتیجه باید همانند شخصییت های اتوود بپذیریم که زندگی به معنی راحت زیستن نیست بلکه باید با انگیزه زیستن و تغییر یافتن را سر لوحه کارهای خود قرار دهیم. باید قبول کرد که زندگی به معنی ماندن و یا رفتن نیست بلکه به سادگی زیستن است.