جنبش های اجتماعی نوین یکی از مهمترین پدیده هایی هستند که در شاخه های مختلف علوم اجتماعی و انسانی در مورد آنها مطالعه و پژوهش صورت می گیرد. انتقاد از نظم اقتصادی موجود و مسائل هویتی مدرنیته از مهمترین وجوه شباهتی هستند که بسیاری از جنبش های نوین را به هم پیوند می دهند. آنها مبین پیوند عمیق بین اقتصاد و فرهنگ هستند. از این زاویه، جنبش های مذکور پیوند عمیقی با تئوری انتقادی پیدا می کنند. مقاله حاضر به تحلیل ریشه و نقش جنبش های اجتماعی نوین بر پایه مکتب فرانکفورت می پردازد. مقاله استدلال می کند که از نگاه این مکتب، جنبش های اجتماعی نوین محصول تداوم روابط سلطه در مدرنیته و بالاخص سرمایه داری متأخر بوده و رسالت اصلی اش رفع سازوکارهای سلطه و سرکوب است. پژوهش حاضر به روش نقد و ارزیابی نظری تنظیم شده، به این معنی که از یک چشم انداز فکری خاص به تحلیل یک پدیده اجتماعی می پردازد.