هدف پژوهش حاضر ارزیابی تحول مبانی اندیشه ی سیاسی ایران در مواجهه با مدرنیته و سنجش پیامدهای آن در زندگی سیاسی ایرانیان در دوران قاجار بود. سوال اصلی این است که مبانی حاکم بر اندیشه ی سیاسی در ایران، قبل از مواجهه با مدرنیته بر چه گزاره های اساسی معرفتی استوار بوده و پس از مواجهه، این گزاره ها چگونه متحول شده اند؟ در این پژوهش، تاثیر مدرنیته بر حوزه ی هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی اندیشه ی سیاسی ایران در دوران قاجار مورد تحقیق قرار گرفته و میزان تحولات هر یک از این سه بخش و نتایج آن ها بررسی شد. داده های این پژوهش با رویکرد تاریخی و در چارچوب روش تحلیل کیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. نتایج نشان می دهند که در آغاز، این مواجهه فعالانه بوده و تحول در اندیشه ی سیاسی و ساختارهای آن با حفظ اصول کلی مبانی اندیشه ی سیاسی رخ داده است؛ ازاین رو، به ندرت با مکتوباتی مواجه می شویم که بر نقض مبانی مستقر ناشی از این مواجهه دلالت داشته باشند