آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۴

چکیده

به طورکلی، تحقیقات به دودسته کمی و کیفی تقسیم می شوند. تحقیقات کیفی انواع متعددی دارند که مهم ترین آن مردم نگاری، نظریه مبنایی، پدیدارشناختی، تحلیل گفتمان، تأویل شناسی یا هرمنوتیک و نشانه شناسی هستند. مردم نگاری انتقادی نوعی ازمردم نگاری است که ریشه در مکتب شیکاگو دارد و توسط مرکز مطالعات بیرمنگام در انگلستان توسعه یافت. هدف اصلی مردم نگاری انتقادی، نقد و تفسیر فرهنگ و تغییر آن به نفع برابری قدرت در رواب ط اجتم اعی و توانمندسازی سوژه های موردمطالعه است. بنابراین مردم نگاری انتقادی همواره با مسئله قدرت مرتبط است و تغییرگرایی، ارزش گرایی و رابطه عاملیت/ ساختار ازجمله مشخصه های این روش هستند. یکی از روش ها در مردم نگاری انتقادی، روش کارسپیکن است که بر تجربه ارتباطی تأکید می نماید و از پراگماتیسم، نئومارکسیسم و پدیدارشناسی تأثیر گرفته است. کارسپیکن با قرار دادن مفهوم اعتبار در درون نظریه معنا، بر ارتباط درونی بین معنا و اعتبار تأکید می کند. او دارای یک رویکرد پنج مرحله ای در انجام مردم نگاری انتقادی است که عبارتند از: جمع آوری اسناد و مدارک اولیه؛ تحلیل داده های مشاهده ای جمع آوری شده؛ تولید داده های گفت وگویی (رویکرد امیک) با هدف جمع آوری داده هایی که دیدگاه ها و نقطه نظرات مشارکت کنندگان در تحقیق را انعکاس می دهد؛ کشف و شناسایی روابط سیستمی بین آنچه که درزمینه تحقیق کشف گردیده، با زمینه های گسترده تر و در آخر مرتبط ساختن یافته های به دست آمده از مراحل پیشین به سازه ها و نظریه های جامعه شناختی کلان تر، به منظور نشان دادن فرایندهای تولید و بازتولید اجتماعی. 

تبلیغات