تأثیرگذاری گروه های ذی نفوذ داخلی بر ساختار و نظام دیوان سالاری دوره قاجار – به ویژه در شرایط فقدان تاریخی قانون در کشور- نه براساس مصالح عمومی و منافع ملی بلکه معمولاً بر وفق منافع گروهی و بر پایه سلیقه، و هوی و هوس های شخصی صورت می پذیرفت. در این دوره نیز، همانند ادوار پیشین، مناصب دیوانی توسط پادشاه و براساس تشخیص شخصی میان افراد و گروه های ذی نفوذ در ساختار قدرت – نظیر شاهزادگان، رؤسای ایلات، روحانیان و مقامات ارشد دیوانی- تقسیم می شد. این گروه ها با کسب درآمدهای نامشروع از مناصب و موروثی کردن آن ها و سوءاستفاده های مستمر از جایگاه و قدرت شان، آنهم با شیوه های گوناگون از جمله ارتشاء، ایجاد «شبه کاست های» متصلب و گسترش شبکه های گسترده فساد در تشکیلات اداری کشور و هم چنین نهادینه کردن پدیده «تبارگماری» از مهمترین عوامل بازدارنده «تحرک شغلی»، «تحرک اجتماعی» و تحول و در مجموع، ار مواضع ناکارآمدی نظام دیوان سالاری ایران محسوب می شوند. آمیزه ای از روحیات و ویژگی های مخرب و ضد تحول توسعه گروههای یاد شده – نظیر «خویشاوندسالاری» (به جای «شایسته سالاری»)، «ارادت ورزی» (به جای «قاعده ورزی») فروش و به مزایده گذاردن مناصب، فساد گسترده و سازمان یافته مالی و اداری، تملق گویی و «اطاعت محض»، و رقابت های ناسالم (به صورت درگیری های توام با خشونت و حذف افراد)، ... در تاروپود نظام اداری کشور مستقر و نهادینه شد.