هدف این مقاله، بررسی ارتباط امر دیونیزوسی و آپولونی در فلسفه هنر نیچه با فلسفه شوپنهاور است. در این زمینه، ضمن بیان سابقه تفاسیر موجود در ارتباط امر دیونیزوسی و آپولونی با اراده، تصور، والا و زیبا، به بررسی نقاط قوّت و ضعف آن می پردازیم. سپس در بحثی تکمیلی و متفاوت با سنّت تفاسیر موجود، رابطه امر دیونیزوسی و آپولونی را در فلسفه اخلاق شوپنهاور جویا می شویم. در فلسفه اخلاق، شوپنهاور خودخواهی اراده را اساس عمده اعمال اخلاقی ما در نظر می گیرد. او این خودخواهی را به خودخواهی غیر منفعطت طلبانه تعبیر می کند که شامل خودخواهی اراده زندگی و خودخواهی به شکل شرارت محض است. از این نظر که خودخواهی اراده همان آری گویی به اراده است، نیچه آن ها را با تغییر ارزشگذاری، اساس فلسفه هنر خود قرار داده است و نام های دیونیزوسی و آپولونی را به آن ها داده است. این امر، خودخواهانه بودن اشعار دیونیزوسی آرخیلوخوس و نیز آپولونی بودن حماسه هومر (سرود خودخواهی آشیل در پوشش حماسه) را با قوّت تمام توجیه می کند و دلیلی محکم برای ارتباط امر دیونیزوسی و آپولونی با اخلاق شوپنهاور است. همچنین، ارتباط عمیق فلسفه نیچه را با اخلاق و ارزشگذاری که در همه زمینه ها وجود دارد، در زمینه هنر نشان می دهد. به این ترتیب، علاوه بر اراده، تصور، زیبا و والا در فلسفه اخلاق شوپنهاور، جوانب مختلف امر دیونیزوسی و آپولونی نیز آشکار می شود و ما را به تعریفی جامع از آن ها می رساند، البته تا جایی که به فلسفه شوپنهاور مربوط هستند.