آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۳

چکیده

آیا می توان از فلسفه فرهنگ هردر، الگویی(مدلی) برای آنچه امروزه فلسفه میان فرهنگی می نامند برداشت کرد؟ از آنجا که فلسفه میان فرهنگی، اندیشه ای است که در دنیای معاصر مطرح می شود، برای آن که بتوانیم هردر را در راستای این اندیشه بازخوانی کنیم، ناگزیر باید به مولفه های فلسفه میان فرهنگی در جهان معاصر توجه یابیم؛ تلقی رام ادهر مال و در یک مورد ویمر به همین مقصود مطرح خواهد شد. مهم ترینِ این مولفه ها از این قرارند: رد ایده هایی از قبیلِ اروپا محوری، جهان رواگری، مرکزگرایی و نسبیت گرایی؛ در عین حفظ هویت ها، تکثرها و مرکزها. با توجه به این مولفه های موجود در مال و ویمر (به شرحی که در متن خواهد آمد) به بازخوانی بخش هایی از اندیشه های فلسفه فرهنگ هردر می پردازیم تا اندیشه های پنهانِ هردردر این موضوعِ معاصر آشکار شود. هردر، پیش از دوره معاصر، با اندیشه تکثر فرهنگی، بستر اندیشه میان فرهنگی را در فلسفه فرهنگ خود آماده ساخت و با نقد اروپا محوریِ روشنگری و نژادگراییِ فلاسفه نامیِ این دوره، بزرگترین مانع را از راه آن برداشت. مرز دقیق اندیشه هردر، آنجاست که در عین باور به تکثر فرهنگی، حفظ هویت ها، مرکزیت ها و «تفاوت»ها، راه را بر نسبیت گراییِ بنیادین و شکاکیت بسته است، چنان که در عین باور به امور یاد شده در و پنجره های ارتباطات یا گفتگوی چند جانبه را در «منادها»ی فرهنگی و تمدنی گشوده است؛ گفتگویی که می تواند به داد و ستد آگاهانه و انتخابی در فرهنگ ها و تمدن ها منجر شود و انسان ها را در انسانیت گرد آورد.

تبلیغات