در این مقاله نشان خواهیم داد که از نظر هایدگر، رهیافت دکارتی به شیء ممتد ( res extension) و فرض امتداد به منزله بنیادی ترین تعیّن ماهوی شئ پیشِ دستی خالی از وجاهت پدیداری نیست، اگرچه آنتولوژی وی، غنای کافی برای تبیین ربط و نسبت آن با حیث مکانی دازاین و پیرامون نگری او را ندارد. به منظور روشن شدن موضع هایدگر، نخست ممیزات فضای اگزیستانسیال و مبانی آنتولوژیکی آن را بررسی می کنیم. در این جا، معلوم می شود که فضای اگزیستانسیال نهایتاً بر اگزیستانس خود دازاین ابتناء دارد. سپس، کیفیت گذار از فضای اگزیستانسیال به فضای ممتد دکارتی را از رهگذر فرایند جهان زدایی توصیف می کنیم. بدین ترتیب مشخص خواهد شد که فضای دکارتی حاصل زدودن غنای معنایی و صبغه دازاینی فضای اگزیستانسیال است. در چارچوب این آنتولوژی وسیع تر، نسبت فضای دکارتی با فضای اگزیستانسیال و حیث مکانی دازاین، از یک سو، و نقص آنتولوژیک فضای دکارتی، از دیگر سو، آشکار می شود. در نهایت، نشان خواهیم داد که فرض امتداد به منزله تعیّن ذاتی شئ پیشِ دستی و به تبع آن، فضای دکارتی، به منزله یک زیرساخت تماماً تهی از معنا و پیراسته از دلمشغولی های پیرامون نگرانه دازاین که در بن فضای اگزیستانسیال و تجربه ی هرروزه دازاین نهفته و پنهان است، هم از وجوه پدیدارشناختی برخوردار است و هم تمهید مسیری است که نهایتاً به تغییر پارادایم علوم ریاضی و فیزیک نظری منتهی می شود.