آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۴

چکیده

این مقاله می کوشد ایده آزادی در اندیشه هایدگر را در سه مقطع فکری او و بر اساس سه مفهوم انسان، جهان و هستی مورد بررسی قرار دهد. اگر مسئله آزادی در هستی و زمان، حول محور دازاین جریان دارد و به بازگشت دازاین به ذات خودش به مثابه امکان محض برای کسب آزادی اش می پردازد، نوشته های بین سال های 1928 تا 1931، مفهوم آزادی استعلایی را در نسبت با مفهوم جهان مطرح می کنند. در اینجا آزادی به مثابه بنیاد هر بنیان گذاری، هرگونه مواجهه و نسبت برقرارکردن انسان با جهان و بدین سان طرح افکنی و ساخت آن را ممکن می کند. سرانجام، از سال 1931 به بعد، مفهوم آزادی بیش از هر چیز با مفهوم هستی گره می خورد و به مثابه شرط امکان آشکارشدن حقیقت یا نامستوری تبیین می شود. اکنون، آزادی مقدم بر هرگونه آزادی ایجابی و سلبی، بر مجال یافتگی1 برای نامستورسازی موجود دلالت می کند و انسان آزاد به مثابه محل و مجال ظهور هستی معرّفی می شود.

تبلیغات