آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

تجربه سیاسی در ایرانِ پس از انقلاب، نشان از اختلال های کارکردی دولت ها و ظهور شکل های جدیدی از نزاع های سیاسی در میان گفتمان ها دارد. هریک از این گفتمان ها هنگامی که بر دولت تسلط یافتند، به گفتمانی برتر تبدیل شدند و «دگرها»ی خود را به حاشیه راندند؛ بدین معناکه برای تبیین جهان فرهنگی خود، در کنار بیان سازه های هویتی، تمایزها و غیریت ها را با دیگران آشکار ساختند و رقیبان خود را طرد کردند. در نتیجه، هویت ها به کانون هایی برای ستیز میان نیروهای سیاسی و اجتماعی تبدیل شدند. سوژه-های سیاسی طردشده، از راه بازنمایی هویت به مقابله با گفتمان دولت مسلط می پردازند و شکل جدیدی از جنبش های اجتماعیِ معطوف به هویت پدید می آید. بنابراین، پرسش مقاله حاضر این است که چرا و چگونه هویت در کانون نزاع های سیاسی قرار می گیرد و چگونه سیاسی شدن هویت به شکل گیری جنبش های اجتماعی جدید می انجامد؟ از راه سیاست هویت می توان به پاسخ این پرسش و تبیین واکنش سوژه های سیاسی پرداخت. بدین ترتیب، سیاست هویت به امکان های سیاسی شدن سوژه ها تحت تأثیر هویت اشاره دارد. هنگامی که گفتمانی مسلط می شود و هویت برآمده از گفتمان با منابع قدرت، پیوند برقرار می سازد، جماعت هایی که در این موقعیت به حاشیه رانده می شوند، از راه بازنمایی هویت به مقاومت در برابرگفتمان مسلط می پردازند و جنبش های اجتماعی هویت بنیان شکل می گیرد.

تبلیغات