تاریخ ایران سراسر تاریخ خودکامگی شاهان و حاکمانی است که برای مردم (رعیت) تنها وظیفه قائل بوده اند و نه حق. مردمی که اجازه هیچگونه اعتراض و اظهار نظری نداشته اند اما نقد و نظر آگاهانه و دردمندانه آنان نسبت به ارباب قدرت و حکومت در قالب ضرب المثل ها بخوبی ثبت و ضبط شده است. امثالی که هم وظیفه طبقه حاکم و مردم نسبت به یکدیگر و هم ویژگی های حاکمان شایسته و ناشایست را بیان می کند و از سویی آفرینش ذوق و اندیشه شاعران و نویسندگان بزرگ و نامدار؛ و از دیگر سوی، آیینه واقع نمای اندیشه، عاطفه و واکنش عامه مردم به زندگی و خوب و بد آن است و بسیاری از باورها و شکایت ها که در ادبیات رسمی چندان مجال بروز نیافته است، به جد یا طنز در قالب کنایه آمیز، نمادین و کم خطر امثال، بخوبی بازتاب یافته است و می توان ناب ترین و صادقانه ترین سخنان عامه و خواص زیرک تاریخ را در آن ها رصد کرد. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی، با نگاهی کوتاه به فرهنگ سیاسی ایران و با بررسی ضرب المثل های عامیانه ای که مستقیماً به موضوع حکومت و سیاست (دو قوه مجریه و قضاییه) مربوطند، می کوشد ابعاد گونه گون مسأله را واکاود و نشان دهد.