در این پژوهش برآنیم تا دریابیم مهاجری که با هویت قومی مشخص و تعریف شده ای، چون قومیت کرد، به شهر کرج مهاجرت می کند، در مواجهه با ساختارها و مناسبت های حاکم بر محیط اجتماعی جدید چگونه عمل می کند و فرآیند سازگارشدن او با محیط جدید چگونه رخ می دهد. میدان مطالعه محلة اسلام آباد شهر کرج است. محلة مزبور به لحاظ وضعیت خاص اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی همواره پذیرای مهاجران تازه وارد شهر کرج بوده و برای مهاجران روستایی نقش دروازة ورود به زندگی شهری را برعهده داشته است.
روش پژوهش حاضر کیفی بوده است و از روش های مشاهده مستقیم و مصاحبة نیمه ساخت یافته جهت گردآوری اطلاعات، و از روش نظریة مبنایی جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات بهره برده ایم. گردآوری داده های میدانی در 15 حوزه انجام شد: علت ها و انگیزه های مهاجرت، علت های انتخاب شهرستان کرج به منزلة مقصد مهاجرت و محلة اسلام آباد جهت اسکان، عضویت در گروه قومی، کیفیت و کمیت ارتباط با خویشاوندان، گرایش به محله، روابط همسایگی و پیوندهای محله ای، تصویر ذهنی محله در انظار عمومی، زبان، لباس، مراسم ازدواج، همسرگزینی، اوقات فراغت، خاستگاه جغرافیایی، آگاهی از پیشینة تاریخی و مشارکت سیاسی.
نمونه های تحت مطالعه ارزش ها و الگوهای فکری و رفتاری محیط اجتماعی محل سکونت جدید را کسب و درونی می کنند. این روند باعث دوری آنها از بسیاری انگاره ها و عناصر هویت قومی شان می شود، اما نه آن چنان که هویت قومی خود را کاملاً به فراموشی بسپارند؛ نشانه هایی از کردبودن هنوز در بسیاری از ابعاد زندگی آنها، به خصوص در حیطة خصوصی زندگی شان خودنمایی می کند و باعث تمایز آنها از اقوام دیگر ایرانی می شود. بنابراین، اکنون هویت جمعی آنها تلفیقی از هویت قومی شان و هویتی است که در محیط شهری و تحت تأثیر ساختار و مناسبت های این محیط شکل گرفته است.