روان شناسی دین و مطالعه موضوعات معنوی در دو دهه اخیر، به طور فزاینده ای مورد توجه روان شناسان مدیریتی قرار گرفته است. با این حال، اهمیت هوش معنوی در محیط های ورزشی از طرفی و همچنین نبود ابزاری برای سنجش جایگاه هوش معنوی در محیط های ورزشی از طرف دیگر، ضرورت بررسی محیط معنوی ورزش باستانی و چگونگی تأثیر آن را بر کارآیی و عملکرد ورزشکاران روشن می کند. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری آن تمامی باستانی کاران (1100N=) شهرستان یزد در سال 1390 بودند که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند (186n=). ابزار اندازه گیری داده ها، پرسشنامه استاندارد هوش معنوی هیلدبرانت (2011) با چهار مؤلفه تفکر انتقادی وجودی، تولید معنی شخصی، آگاهی و توسعه حالت آگاهی سنجیده شد. یافته های آزمون آماری استنباطی PLS نشان داد بین تمام مؤلفه ها (تفکر انتقادی وجودی، تولید معنی شخصی، آگاهی و توسعه حالت آگاهی) ارتباط مثبت و معنی داری در سطح 01/0 برقرار است که نشان دهنده ارتباط ساختاری بسیار زیاد هر یک از مؤلفه هاست. نتایج آماره AVE نشان داد از میان عوامل اثرگذار بر هوش معنوی، تفکر انتقادی وجودی و توسعه حالت آگاهی بیشترین توان تبیین واریانس هوش معنوی را داشتند. همچنین بر اساس مدل مستخرج، مجذور همبستگی تبیین شده عوامل اثرگذار بر سازه هوش معنوی (958/0 R2:) به دست آمد. با توجه به نتایج پژوهش می توان گفت با تقویت یکی از ابعاد وجودی ورزشکاران، مثل بعد جسمانی، می توان ابعاد دیگر همچون بعد آگاهی یا توسعه حالات شخصی از بعد معنوی آن ها را تقویت کرد و در نهایت، سبب ارتقای سطح جسمانی و روان شناختی ورزشکاران شد.