مقالة حاضر حاصل تحقیقی انسان شناختی است که با استفاده از روش های ژرفانگر، جامع نگر و کیفی، به بررسی نگرش ها، نحوة فعالیت و تعاملات کودکان کار خیابانی در شهر کرج می پردازد. این تحقیق به عواملی همچون مهاجرت از جوامع توسعه نیافته با فرهنگ بسیار متفاوت به جوامع توسعه یافته تر و پذیرش اجتماعی کار و حتی تکدی گری کودکان در خیابان به عنوان عوامل اصلی بروز این پدیده اشاره میکند.
در این مقاله نحوة انتخاب شغل، نگرش کودکان به کارشان، روابط با خانواده، روابط درون گروهی، روابط با مشتریان و روابط با دیگر افراد حاضر در محیط کار مورد بررسی قرار گرفته است.
کودکان کار خیابانی یک شبکة رقابت، همکاری و دوستی تشکیل می دهند. مشتریان، شاغلان دیگر حرفه ها، بزهکاران و... از افرادی هستند که تعامل پیوسته یا ناپیوسته با کودکان دارند و تأثیرات متفاوتی بر کودکان و جامعه پذیری آنان دارند.