پدیده دولت در جامعه معاصر ایران، از جمله موضوعاتی است که کمتر مورد توجه محققان، خصوصاً جامعهشناسان واقع شده است. یکی از معدود مطالعات انجام شده در این زمینه مقاله آقای حمیدرضا جلاییپور است که با عنوان « جامعه و دولت معاصر در ایران: تمهیدی نظری برای ارزیابی تکوین ملت ـ دولت» تلاش میکند به کندوکاوی در خصوص وضعیت ملت ـ دولت در ایران معاصر بپردازد. از آن جا مشارکت جامعه علمی در این خصوص میتواند سویههایی از ماهیت دولت در تاریخ ایران معاصر را نشان دهد، جستار حاضر، مقاله یاد شده را به ارزیابی نشسته و کوشش کرده است تا با نقد مقاله مذکور فتحبابی در این خصوص کرده باشد. تأمل در مقاله یاد شده نشان از آن دارد که محقق دو مقوله دولت ـ ملت و گذار به دموکراسی و فراز و فرود آن را با هم خلط کرده است. به همین دلیل تعریفی از دولت ـ ملت ارایه داده است که نه با تعاریف اندیشمندان این حوزه همخوان است و نه با واقعیتهای تاریخی. گذشته از آن برای پیشبرد پروژه خود از دو نظریه «باربیه» و «گیدنز» استفاده کرده است که اساساً دو نظریه کاملاً متفاوت در باب دولت ـ ملتاند. به دلیل خلط مفهومی یاد شده آنگاه که محقق به قضاوت در باب فرایند شگلگیری و وضعیت دولت ـ ملت در ایران معاصر نشسته، نتوانسته است تحلیلی دقیق از پدیده مذکور در ایران معاصر ارایه دهد. جستار حاضر تلاش میکند تا با خوانش انتقادی مقاله چارچوبی بدیل در این زمینه ارایه میدهد.