عدالت، محور آموزههاى اقتصادى اسلام
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه
نظام اقتصادى مجموعهاى از رفتارها و روابط اقتصادى مرتبط و هماهنگ در سه حوزه تولید، توزیع و مصرف است که اهداف معینى را دنبال مىکند . هر نظامى که مشتمل بر رفتارها و روابط انسانى است، بر نگرش انسان به جهان آفرینش (جهانبینى) نیز مبتنى است . جهانبینىهاى گوناگون موجب تفاوت نظامهاى رفتارى در اهداف، ارزشها، رفتارها و روابط اقتصادى مىشود . براى نمونه، نظام سرمایهدارى لیبرال بر جهانبینى ویژهاى چون، دئیسم، نظام طبیعى و اصالت فرد مبتنى است که نگرش نظام مزبور نسبتبه خداوند، جهان و انسان را نشان مىدهد . این سه اصل را مبانى فلسفى نظام سرمایهدارى لیبرال مىنامیم .
حضرت امام خمینى رحمه الله به عنوان فقیهى بر جسته، فیلسوفى مبرز، عارفى عامل و اسلامشناسى کامل، بر این عقیده بود که اسلام براى آنکه جوامع انسانى به سعادت دنیا و آخرت برسند، داراى نظام خاص اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى است و براى تمام ابعاد و شئون زندگى فردى و اجتماعى، قوانین خاصى دارد و جز آن را براى سعادت جامعه نمىپذیرد . (1)
مبانى فلسفى نظام اقتصادى اسلام در سه محور خداشناسى، جهانشناسى و انسانشناسى از دیدگاه حضرت امامخمینى قابل بیان است . در این نوشتار به بحثخداشناسى و اقتصاد از دیدگاه آن حضرت مىپردازیم، و تاکید ما بر مباحثى است که به نوعى در نظام اقتصادى تاثیرگذار است .
خداشناسى و اقتصاد
نظام سرمایهدارى مبتنى بر فلسفه دئیسم است . بر اساس این فلسفه، خداوند منشا جهان هستى است و طبیعت را بر اساس قانونمندىهایى چنان آفریده است که خودکار به حیات خود ادامه مىدهد . بدینترتیب خداوند در چهره معمارى بازنشسته که پس از خلقت تنها به نظاره ساختمان باشکوه خود مىنشیند، ظاهر مىشود .
در دنیاى امروز، به نظر مىرسد نفى رابطه خداوند با جهان هستى زیر بناى همه نظامهاى اقتصادى است و به نظام سرمایهدارى لیبرال اختصاص ندارد . زیربناى نظامهاى اقتصادى سرمایهدارى، سوسیالیستى و مختلط نفى اصل وجود خدا، لاادرىگرى و شکاکى و در بهترین حالت، دئیسم است . فلسفههاى مزبور همگى در این تفکر که نظام اقتصادى مستقل از چیزى به نام خداوند است، شریکاند . یکى از آثار مهم این اندیشه عدم توجه به عوامل الهى و غیرمادى در نظامسازى و عدم تجزیه و تحلیل عملکرد آن در سیاستگذارىهاست .
نفى دئیسم از ضروریات دین اسلام است . در جهانبینى اسلام، خداوند متعال تنها خالق جهان آفرینش نیست، بلکه مالک (2) و نگهدارنده (3) آن نیز مىباشد . خداوند متعال، محیط بر این جهان است، (4) جهان به ذات او قوام دارد (5) و با اراده و قدرت او پرورش یافته و مسیر کمال خود را مىپیماید . (6)
امامخمینى نیز که شاگرد ممتاز مکتب قرآن و وحى استبا زبانى فلسفى مىفرماید:
هر چه در دار تحقق متحقق گردد، چه از جواهر قدسیه الهیه، یا ملکیه طبیعیه، یا اعراض و ذوات و اوصاف و افعال تمام آنها به قیومیت و نفوذ قدرت و احاطه قوت حق متحقق شوند . (7)
ایشان با بیانى سادهتر در پاسخ خبرنگار روزنامه انگلیسى تایمز مىفرماید:
اعتقاد من و همه مسلمین همان مسائلى است که در قرآن کریم آمده است و یا پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله وسلم و پیشوایان بهحق بعد از آن حضرت بیان فرمودهاند که ریشه و اصل همه آن عقاید - که مهمترین و باارزشترین اعتقادات ماست - اصل توحید است . مطابق این اصل، ما معتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان، تنها ذات مقدس خداى تعالى است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز . (8)
حضرت امام از اصل توحید دو اصل آزادى و عدالت را نتیجه مىگیرند . این دو اصل مىتواند به منزله مبانى مکتبى و ارزشى نظام اقتصادى اسلام محسوب گردد .
این اصل به ما مىآموزد که انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانى نباید اطاعت کند، مگر اینکه اطاعت او اطاعتخدا باشد; و بنابراین هیچ انسانى نیز حق ندارد انسانهاى دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند . ما از این اصل اعتقادى، اصل آزادى بشر را مىآموزیم که هیچ فردى حق ندارد انسانى و یا جامعه و ملتى را از آزادى محروم کند، براى او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شناختخود که بسیار ناقص است و یا بنا به خواستهها و امیال خود تنظیم نماید . (9)
این مفهوم از آزادى بسیار متفاوت از مفهوم آزادى از دیدگاه سرمایهدارى است . آزادى از دیدگاه امام به مفهوم «رهایى از غیرخدا و تسلیم در برابر خدا» است . آزادى از این دیدگاه، نفى وابستگى به امیال نفسانى و افراد و اشیاى بیرونى و اطاعت از خداوند و کسانى است که او به اطاعت آنها فرمان داده است . در حالى که آزادى از دیدگاه سرمایهدارى به مفهوم «تبعیت از امیال و منافع شخصى و عدم مداخله دین یا دولت در فعالیتهاى فرد است» . از این دیدگاه، انسانى آزاد است که تنها از امیال خود فرمان گیرد و به اطاعت از دستورهاى دین یا دولت مجبور نباشد . (10)
این اختلاف به صورت منطقى، اختلاف در مداخله یا عدم مداخله دولت در اقتصاد را به همراه دارد .
حضرت امام رحمه الله در ادامه کلام پیشین مىفرمایند:
از همین اصل اعتقادى توحید، ما الهام مىگیریم که همه انسانها در پیشگاه خداوند یکساناند . او خالق همه است و همه مخلوق و بنده او هستند . اصل برابرى انسانها و اینکه تنها امتیاز فردى نسبتبه فرد دیگر بر معیار و قاعده تقوا و پاکى از انحراف و خطاست; بنابراین با هر چیزى که برابرى را در جامعه بر هم مىزند و امتیازات پوچ و بىمحتوا را در جامعه حاکم مىسازد باید مبارزه کرد . (11)
البته مقصود حضرت امام برابرى در درآمد و ثروت نیست، (12) بلکه برابرى در حقوق و امتیازاتى است که از ناحیه دولت و قانون به مردم داده مىشود . در مورد کیفیت توزیع درآمدها و ثروتها در جامعه حضرت امام معتقدند که اسلام تعدیل در توزیع را مىخواهد (13) و تفاوت فاحش در درآمد و ثروت را بین مردم کاهش مىدهد (14) و از اختلاف طبقاتى شدید جلوگیرى مىکند . (15)
یکى از نتایج آموزه دئیسم در سرمایهدارى، عدم نیاز انسانها به هدایت الهى است; زیرا این آموزه افزون بر نظام تکوین، نظام اجتماعى را نیز شامل مىشود . بر اساس اندیشه دئیسم، خداوند متعال فطرت انسانها را به گونهاى آفریده است که براى رسیدن به منافع اجتماعى به دخالت الهى نیاز نیست . فعالیتهاى ناهماهنگ افرادى که در پى منافع شخصى خود هستند این نتایج را به وجود مىآورد . (16)
در جهانبینى اسلامى انسانها براى رسیدن به سعادت نیازمند هدایت الهى هستند و ارسال رسولان و فروفرستادن کتابهاى آسمانى به همین منظور انجام شده است . البته این بحثبا حوزه مباحث انسانشناسى مناسبتبیشترى دارد و باید در آنجا طرح شود .
مطلب دیگرى که در بحثخداشناسى به عنوان زیر بناى فلسفى نظام اقتصادى اسلام باید مورد بحث قرار گیرد، مقدر و مقسوم بودن روزى موجودات است .
یکى از صفات فعل خداوند متعال که در ساختار نظام اقتصادى اسلام بسیار مؤثر است، صفت رزاقیت است . در جهانبینى اسلامى تنگى و یا وسعت روزى همه موجودات و از جمله انسانها به مشیت الهى وابسته است . براى نمونه، خداوند در قرآن کریم مىفرماید:
له مقالید السماوات و الارض یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر; (17)
کلیدهاى آسمانها و زمین از آن اوست . روزى را براى هر کس که بخواهد گسترش مىدهد یا تنگ مىسازد .
حضرت امام رحمه الله نیز در ذیل حدیثى که بر مقدر و مقسوم بودن رزق به وسیله خداوند دلالت دارد، اشکالى را پاسخ مىدهند . اشکال این است که در روایات بسیارى به کار و تلاش براى کسب درآمد و تامین معاش امر شده و بر تجارت تاکید شده است، در این روایات کسى که به طلب روزى قیام نکند از کسانى شمرده شده که دعاى او مستجاب نشود و خداوند روزى او را نرساند، این روایات چگونه با آیات و روایاتى که دلالت مىکنند خداوند روزى انسانها را تقسیم مىکند، سازگار است؟ اگر کار و تلاش انسان تاثیرى در افزایش یا کاهش روزى او ندارد چرا به آن سفارش و امر شده است و اگر تاثیر دارد مفهوم مقدر و مقسوم بودن روزى انسان چیست؟
امام در پاسخ مىفرمایند:
وجه عدم منافات بین اخبار آن است که پس از طلب نیز ارزاق و جمیع امور در تحت قدرت حق است; نه آن است که طلب ما خود مستقل در جلب روزى باشد . بلکه قیام به طلب [روزى] از وظایف عباد است، و ترتیب امور و جمع اسبابهاى ظاهریه و غیرظاهریه، که غالب آنها از تحت اختیار بندگان خارج است، به تقدیر بارى تعالى است . پس، انسان صحیح الیقین و مطلع بر مجارى امور، باید در عین آنکه از طلب باز نمىماند و آنچه وظایف مقرره عقلیه و شرعیه خود اوست انجام مىدهد و به اشتهاى کاذب در طلب را به روى خود نمىبندد، باز همه چیز را از ذات مقدس حق بداند و هیچ موجودى را مؤثر در وجود و کمالات وجود نداند . طالب و طلب و مطلوب از اوست . (18)
توضیح آن که: تقدیر معیشت و اعطاى روزى به وسیله خداوند با تشویق به کار و تلاش و تدبیر انسانها در بهدستآوردن روزى منافات ندارد; زیرا خداوند متعال، از طریق اسبابى که در هستى قرار دارد، روزى بندگان را تقدیر مىکند و هرگز نظام على و معلولى جهان آفرینش را لغو نمىسازد . از این رو امام صادق علیه السلام فرموده است: خداوند عالم، امور هستى را جز از طریق اسباب جارى نمىسازد . (19)
در جهانبینى اسلامى اسباب در علل مادى محصور نیست، بلکه دو نظام على مادى و مجرد وجود دارد و هر دو نظام در سلسله علل خود به خداوند متعال ختم مىشوند . (20)
بر این اساس کسب درآمد و تحصیل روزى نیز داراى عوامل مادى و مجرد است . از این رو در روایات، افزون بر کار و تلاش امورى چون دعاکردن، گناهنکردن، نمازشب خواندن، با وضو بودن در افزایش روزى مؤثر شمرده شده است . بنابراین عوامل متعددى باید در کنار یکدیگر تحقق یابند تا انسان به روزىاش دستیابد . برخى از عوامل مزبور مادى و برخى مجردند، برخى در اختیار و برخى خارج از اختیار انساناند . کار و تلاش یکى از اجزاى علت تامه موثر در رسیدن به روزى است . اجزاى دیگر علت تامه نیز باید تحقق یابد تا دسترسى انسان به روزىاش میسر گردد و برخى از این اجزا در اختیار ما نیست . از این رو، اگر انسان کار و تلاش نکند، قطعا به روزى خود نمىرسد و اگر کار و تلاش کرد نیز نباید یقین به تحصیل روزى کند; زیرا ممکن است علل دیگر تحقق نیابد، و اگر پس از تلاش به روزى دستیافت نباید گمان کند که آنچه به او رسیده تنها در اثر کار و تلاش خودش بوده و خداوند متعال نقشى در آن نداشته است .
اعتقاد به چنین آموزهاى در روحیات و رفتارهاى انسان مؤثر است . آثار چنین اعتقادى عبارتاند از:
الف - تقویت روحیه اطاعت و شکر
کسى که گمان مىکند آنچه بهدست آورده استحاصل تلاش خود اوست، در این جهت احساس بىنیازى نسبتبه خداوند کرده و روزى بهدست آمده را نعمتى که خداوند به او تفضل نموده نمىبیند . از این رو عجب و خودپسندى او را از شکر نعمتباز مىدارد . در مقابل کسى که معتقد است کار و تلاشاش به تنهایى براى رسیدن به روزى کافى نیست و اسباب دیگرى نیز در کار است که بهدستخداوند تحقق مىیابد، در کنار کار و تلاش، سعى مىکند کارهایى را که خداوند از آن نهى کرده انجام ندهد و بر خداوند توکل نموده، براى دستیابى به روزى دعا کند . پس از آن نیز اگر به روزى دستیافت آن را عطیهاى از جانب خداوند مىیابد و او را شکر مىگوید . اینگونه است که به فرموده حضرت امام، اسلام مادیات را به خدمت معنویات درآورده و با تنظیم فعالیتهاى مادى راه را براى اعتلاى معنوى انسان مىگشاید . (21)
ب - جلوگیرى از کسب درآمد از راههاى غیرقانونى و نامشروع
انسانى که کار و تلاش خود را عامل کسب درآمد مىبیند و نقش خدا را فراموش مىکند، همواره به فکر آن است که با کار و تلاش بیشتر، درآمد بیشتر کسب کند و در این راه حاضر استبراى رسیدن به درآمد بیشتر، قوانین شرعى یا حکومتى را زیر پا گذارد . در مقابل کسى که مىداند روزى او به وسیله خداوند مقدر مىشود و کار و تلاش او یک تکلیف الهى است و تنها یکى از عوامل کسب درآمد است و خود را به آب و آتش زدن و پیمودن راههاى غیرشرعى و غیرقانونى چیزى بر درآمد مقدر او نمىافزاید، انگیزهاى براى تخلف در او باقى نمىماند .
ج - کار به انگیزه انجام تکلیف نه به انگیزه حداکثر کردن منافع شخصى
فردى که چنین اعتقادى دارد، هیچگاه به انگیزه حداکثر کردن منافع شخصى کار نمىکند، بلکه انگیزه وى انجام تکلیف است . چنین فردى مىداند اگر تکالیف عبادى، اجتماعى، سیاسى، فرهنگى و اقتصادىاى را که خداوند بر عهده او نهاده است انجام دهد و در چارچوب احکام خدا حرکت نماید، خداوند متعال روزى او را به مقدارى که مقدر کرده استبه او خواهد رساند . همچنین مىداند که اگر چنین نکند و به جاى اطاعت از خدا و انجام تکالیف الهى خود، کسب درآمد و منافع شخصى را هدف قرار دهد، باز همان روزى مقدر به او مىرسد; ولى با زحمتبیشتر و با زیرپاگذاشتن تکالیف الهى . چنین فردى هرگز هدف فعالیتهاى اقتصادى خود را کسب منافع شخصى بیشتر قرار نداده بلکه انگیزه فعالیتهاى او در عرصههاى مختلف اقتصادى، کسب ضایتخداوند و اطاعت از فرامین او خواهد بود .
در حقیقت این اعتقاد، مصالح جامعه مسلمین را هدف فعالیتهاى فرد قرار مىدهد و معضل تعارض منافع شخصى و مصالح اجتماعى را حل مىکند .
پىنوشتها:
1) صحیفه نور (مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینى، 1378) ج 4، ص 167 و 168 و ج 5، ص 108 .
2) آل عمران (3) آیه 109 .
3) هود (11) آیه 75 .
4) نساء (4) آیه 126 .
5) بقره (2) آیه 255 .
6) انعام (6) آیه 164 .
7) امام خمینى، شرح چهل حدیث (مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1376) ص 599 و ر . ک: ص 228، 345 و 659 و همو، شرح دعاءالسحر (مؤسسة تنظیم و نشر آثار الامام الخمینى، 1374) ص 104 و 137- 140 .
8) صحیفه نور، ج 5، ص 287 .
9) همان .
10) ر . ک . سیدحسین میرمعزى، نظام اقتصادى اسلام (مبانى مکتبى)، ص 17- 21 .
11) همان، ص 388 .
12) ر . ک . صحیفه نور، ج 11، ص 100- 103 .
13) ر . ک . همان، ج 8، ص 36 .
14) ر . ک . همان، ج 3، ص 158 .
15) ر . ک . همان، ج 7، ص 39 .
16) فریدون تفضلى، تاریخ عقاید اقتصادى (نشر نى) ص 87 .
17) شورا (42) آیه 12 و ر . ک: زمر (39) آیه 52; غافر (40) آیه 13; ذاریات (51) آیه 58، سبا (34) آیات 24 و 39 .
18) امامخمینى، چهل حدیث، ص 559- 560 .
19) قالالصادق علیه السلام: «ابى الله ان یجرى الاشیاء الا باالاسباب» (ر . ک: محمدى رىشهرى، میزانالحکمة، ج 2، ص 1233 .)
20) ر . ک . سیدحسین میرمعزى، همان، ص 79- 83 .
21) ر . ک . صحیفه نور، ج 3، ص 53- 54 و ج 5، ص 241 .
نظام اقتصادى مجموعهاى از رفتارها و روابط اقتصادى مرتبط و هماهنگ در سه حوزه تولید، توزیع و مصرف است که اهداف معینى را دنبال مىکند . هر نظامى که مشتمل بر رفتارها و روابط انسانى است، بر نگرش انسان به جهان آفرینش (جهانبینى) نیز مبتنى است . جهانبینىهاى گوناگون موجب تفاوت نظامهاى رفتارى در اهداف، ارزشها، رفتارها و روابط اقتصادى مىشود . براى نمونه، نظام سرمایهدارى لیبرال بر جهانبینى ویژهاى چون، دئیسم، نظام طبیعى و اصالت فرد مبتنى است که نگرش نظام مزبور نسبتبه خداوند، جهان و انسان را نشان مىدهد . این سه اصل را مبانى فلسفى نظام سرمایهدارى لیبرال مىنامیم .
حضرت امام خمینى رحمه الله به عنوان فقیهى بر جسته، فیلسوفى مبرز، عارفى عامل و اسلامشناسى کامل، بر این عقیده بود که اسلام براى آنکه جوامع انسانى به سعادت دنیا و آخرت برسند، داراى نظام خاص اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى است و براى تمام ابعاد و شئون زندگى فردى و اجتماعى، قوانین خاصى دارد و جز آن را براى سعادت جامعه نمىپذیرد . (1)
مبانى فلسفى نظام اقتصادى اسلام در سه محور خداشناسى، جهانشناسى و انسانشناسى از دیدگاه حضرت امامخمینى قابل بیان است . در این نوشتار به بحثخداشناسى و اقتصاد از دیدگاه آن حضرت مىپردازیم، و تاکید ما بر مباحثى است که به نوعى در نظام اقتصادى تاثیرگذار است .
خداشناسى و اقتصاد
نظام سرمایهدارى مبتنى بر فلسفه دئیسم است . بر اساس این فلسفه، خداوند منشا جهان هستى است و طبیعت را بر اساس قانونمندىهایى چنان آفریده است که خودکار به حیات خود ادامه مىدهد . بدینترتیب خداوند در چهره معمارى بازنشسته که پس از خلقت تنها به نظاره ساختمان باشکوه خود مىنشیند، ظاهر مىشود .
در دنیاى امروز، به نظر مىرسد نفى رابطه خداوند با جهان هستى زیر بناى همه نظامهاى اقتصادى است و به نظام سرمایهدارى لیبرال اختصاص ندارد . زیربناى نظامهاى اقتصادى سرمایهدارى، سوسیالیستى و مختلط نفى اصل وجود خدا، لاادرىگرى و شکاکى و در بهترین حالت، دئیسم است . فلسفههاى مزبور همگى در این تفکر که نظام اقتصادى مستقل از چیزى به نام خداوند است، شریکاند . یکى از آثار مهم این اندیشه عدم توجه به عوامل الهى و غیرمادى در نظامسازى و عدم تجزیه و تحلیل عملکرد آن در سیاستگذارىهاست .
نفى دئیسم از ضروریات دین اسلام است . در جهانبینى اسلام، خداوند متعال تنها خالق جهان آفرینش نیست، بلکه مالک (2) و نگهدارنده (3) آن نیز مىباشد . خداوند متعال، محیط بر این جهان است، (4) جهان به ذات او قوام دارد (5) و با اراده و قدرت او پرورش یافته و مسیر کمال خود را مىپیماید . (6)
امامخمینى نیز که شاگرد ممتاز مکتب قرآن و وحى استبا زبانى فلسفى مىفرماید:
هر چه در دار تحقق متحقق گردد، چه از جواهر قدسیه الهیه، یا ملکیه طبیعیه، یا اعراض و ذوات و اوصاف و افعال تمام آنها به قیومیت و نفوذ قدرت و احاطه قوت حق متحقق شوند . (7)
ایشان با بیانى سادهتر در پاسخ خبرنگار روزنامه انگلیسى تایمز مىفرماید:
اعتقاد من و همه مسلمین همان مسائلى است که در قرآن کریم آمده است و یا پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله وسلم و پیشوایان بهحق بعد از آن حضرت بیان فرمودهاند که ریشه و اصل همه آن عقاید - که مهمترین و باارزشترین اعتقادات ماست - اصل توحید است . مطابق این اصل، ما معتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان، تنها ذات مقدس خداى تعالى است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز . (8)
حضرت امام از اصل توحید دو اصل آزادى و عدالت را نتیجه مىگیرند . این دو اصل مىتواند به منزله مبانى مکتبى و ارزشى نظام اقتصادى اسلام محسوب گردد .
این اصل به ما مىآموزد که انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانى نباید اطاعت کند، مگر اینکه اطاعت او اطاعتخدا باشد; و بنابراین هیچ انسانى نیز حق ندارد انسانهاى دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند . ما از این اصل اعتقادى، اصل آزادى بشر را مىآموزیم که هیچ فردى حق ندارد انسانى و یا جامعه و ملتى را از آزادى محروم کند، براى او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شناختخود که بسیار ناقص است و یا بنا به خواستهها و امیال خود تنظیم نماید . (9)
این مفهوم از آزادى بسیار متفاوت از مفهوم آزادى از دیدگاه سرمایهدارى است . آزادى از دیدگاه امام به مفهوم «رهایى از غیرخدا و تسلیم در برابر خدا» است . آزادى از این دیدگاه، نفى وابستگى به امیال نفسانى و افراد و اشیاى بیرونى و اطاعت از خداوند و کسانى است که او به اطاعت آنها فرمان داده است . در حالى که آزادى از دیدگاه سرمایهدارى به مفهوم «تبعیت از امیال و منافع شخصى و عدم مداخله دین یا دولت در فعالیتهاى فرد است» . از این دیدگاه، انسانى آزاد است که تنها از امیال خود فرمان گیرد و به اطاعت از دستورهاى دین یا دولت مجبور نباشد . (10)
این اختلاف به صورت منطقى، اختلاف در مداخله یا عدم مداخله دولت در اقتصاد را به همراه دارد .
حضرت امام رحمه الله در ادامه کلام پیشین مىفرمایند:
از همین اصل اعتقادى توحید، ما الهام مىگیریم که همه انسانها در پیشگاه خداوند یکساناند . او خالق همه است و همه مخلوق و بنده او هستند . اصل برابرى انسانها و اینکه تنها امتیاز فردى نسبتبه فرد دیگر بر معیار و قاعده تقوا و پاکى از انحراف و خطاست; بنابراین با هر چیزى که برابرى را در جامعه بر هم مىزند و امتیازات پوچ و بىمحتوا را در جامعه حاکم مىسازد باید مبارزه کرد . (11)
البته مقصود حضرت امام برابرى در درآمد و ثروت نیست، (12) بلکه برابرى در حقوق و امتیازاتى است که از ناحیه دولت و قانون به مردم داده مىشود . در مورد کیفیت توزیع درآمدها و ثروتها در جامعه حضرت امام معتقدند که اسلام تعدیل در توزیع را مىخواهد (13) و تفاوت فاحش در درآمد و ثروت را بین مردم کاهش مىدهد (14) و از اختلاف طبقاتى شدید جلوگیرى مىکند . (15)
یکى از نتایج آموزه دئیسم در سرمایهدارى، عدم نیاز انسانها به هدایت الهى است; زیرا این آموزه افزون بر نظام تکوین، نظام اجتماعى را نیز شامل مىشود . بر اساس اندیشه دئیسم، خداوند متعال فطرت انسانها را به گونهاى آفریده است که براى رسیدن به منافع اجتماعى به دخالت الهى نیاز نیست . فعالیتهاى ناهماهنگ افرادى که در پى منافع شخصى خود هستند این نتایج را به وجود مىآورد . (16)
در جهانبینى اسلامى انسانها براى رسیدن به سعادت نیازمند هدایت الهى هستند و ارسال رسولان و فروفرستادن کتابهاى آسمانى به همین منظور انجام شده است . البته این بحثبا حوزه مباحث انسانشناسى مناسبتبیشترى دارد و باید در آنجا طرح شود .
مطلب دیگرى که در بحثخداشناسى به عنوان زیر بناى فلسفى نظام اقتصادى اسلام باید مورد بحث قرار گیرد، مقدر و مقسوم بودن روزى موجودات است .
یکى از صفات فعل خداوند متعال که در ساختار نظام اقتصادى اسلام بسیار مؤثر است، صفت رزاقیت است . در جهانبینى اسلامى تنگى و یا وسعت روزى همه موجودات و از جمله انسانها به مشیت الهى وابسته است . براى نمونه، خداوند در قرآن کریم مىفرماید:
له مقالید السماوات و الارض یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر; (17)
کلیدهاى آسمانها و زمین از آن اوست . روزى را براى هر کس که بخواهد گسترش مىدهد یا تنگ مىسازد .
حضرت امام رحمه الله نیز در ذیل حدیثى که بر مقدر و مقسوم بودن رزق به وسیله خداوند دلالت دارد، اشکالى را پاسخ مىدهند . اشکال این است که در روایات بسیارى به کار و تلاش براى کسب درآمد و تامین معاش امر شده و بر تجارت تاکید شده است، در این روایات کسى که به طلب روزى قیام نکند از کسانى شمرده شده که دعاى او مستجاب نشود و خداوند روزى او را نرساند، این روایات چگونه با آیات و روایاتى که دلالت مىکنند خداوند روزى انسانها را تقسیم مىکند، سازگار است؟ اگر کار و تلاش انسان تاثیرى در افزایش یا کاهش روزى او ندارد چرا به آن سفارش و امر شده است و اگر تاثیر دارد مفهوم مقدر و مقسوم بودن روزى انسان چیست؟
امام در پاسخ مىفرمایند:
وجه عدم منافات بین اخبار آن است که پس از طلب نیز ارزاق و جمیع امور در تحت قدرت حق است; نه آن است که طلب ما خود مستقل در جلب روزى باشد . بلکه قیام به طلب [روزى] از وظایف عباد است، و ترتیب امور و جمع اسبابهاى ظاهریه و غیرظاهریه، که غالب آنها از تحت اختیار بندگان خارج است، به تقدیر بارى تعالى است . پس، انسان صحیح الیقین و مطلع بر مجارى امور، باید در عین آنکه از طلب باز نمىماند و آنچه وظایف مقرره عقلیه و شرعیه خود اوست انجام مىدهد و به اشتهاى کاذب در طلب را به روى خود نمىبندد، باز همه چیز را از ذات مقدس حق بداند و هیچ موجودى را مؤثر در وجود و کمالات وجود نداند . طالب و طلب و مطلوب از اوست . (18)
توضیح آن که: تقدیر معیشت و اعطاى روزى به وسیله خداوند با تشویق به کار و تلاش و تدبیر انسانها در بهدستآوردن روزى منافات ندارد; زیرا خداوند متعال، از طریق اسبابى که در هستى قرار دارد، روزى بندگان را تقدیر مىکند و هرگز نظام على و معلولى جهان آفرینش را لغو نمىسازد . از این رو امام صادق علیه السلام فرموده است: خداوند عالم، امور هستى را جز از طریق اسباب جارى نمىسازد . (19)
در جهانبینى اسلامى اسباب در علل مادى محصور نیست، بلکه دو نظام على مادى و مجرد وجود دارد و هر دو نظام در سلسله علل خود به خداوند متعال ختم مىشوند . (20)
بر این اساس کسب درآمد و تحصیل روزى نیز داراى عوامل مادى و مجرد است . از این رو در روایات، افزون بر کار و تلاش امورى چون دعاکردن، گناهنکردن، نمازشب خواندن، با وضو بودن در افزایش روزى مؤثر شمرده شده است . بنابراین عوامل متعددى باید در کنار یکدیگر تحقق یابند تا انسان به روزىاش دستیابد . برخى از عوامل مزبور مادى و برخى مجردند، برخى در اختیار و برخى خارج از اختیار انساناند . کار و تلاش یکى از اجزاى علت تامه موثر در رسیدن به روزى است . اجزاى دیگر علت تامه نیز باید تحقق یابد تا دسترسى انسان به روزىاش میسر گردد و برخى از این اجزا در اختیار ما نیست . از این رو، اگر انسان کار و تلاش نکند، قطعا به روزى خود نمىرسد و اگر کار و تلاش کرد نیز نباید یقین به تحصیل روزى کند; زیرا ممکن است علل دیگر تحقق نیابد، و اگر پس از تلاش به روزى دستیافت نباید گمان کند که آنچه به او رسیده تنها در اثر کار و تلاش خودش بوده و خداوند متعال نقشى در آن نداشته است .
اعتقاد به چنین آموزهاى در روحیات و رفتارهاى انسان مؤثر است . آثار چنین اعتقادى عبارتاند از:
الف - تقویت روحیه اطاعت و شکر
کسى که گمان مىکند آنچه بهدست آورده استحاصل تلاش خود اوست، در این جهت احساس بىنیازى نسبتبه خداوند کرده و روزى بهدست آمده را نعمتى که خداوند به او تفضل نموده نمىبیند . از این رو عجب و خودپسندى او را از شکر نعمتباز مىدارد . در مقابل کسى که معتقد است کار و تلاشاش به تنهایى براى رسیدن به روزى کافى نیست و اسباب دیگرى نیز در کار است که بهدستخداوند تحقق مىیابد، در کنار کار و تلاش، سعى مىکند کارهایى را که خداوند از آن نهى کرده انجام ندهد و بر خداوند توکل نموده، براى دستیابى به روزى دعا کند . پس از آن نیز اگر به روزى دستیافت آن را عطیهاى از جانب خداوند مىیابد و او را شکر مىگوید . اینگونه است که به فرموده حضرت امام، اسلام مادیات را به خدمت معنویات درآورده و با تنظیم فعالیتهاى مادى راه را براى اعتلاى معنوى انسان مىگشاید . (21)
ب - جلوگیرى از کسب درآمد از راههاى غیرقانونى و نامشروع
انسانى که کار و تلاش خود را عامل کسب درآمد مىبیند و نقش خدا را فراموش مىکند، همواره به فکر آن است که با کار و تلاش بیشتر، درآمد بیشتر کسب کند و در این راه حاضر استبراى رسیدن به درآمد بیشتر، قوانین شرعى یا حکومتى را زیر پا گذارد . در مقابل کسى که مىداند روزى او به وسیله خداوند مقدر مىشود و کار و تلاش او یک تکلیف الهى است و تنها یکى از عوامل کسب درآمد است و خود را به آب و آتش زدن و پیمودن راههاى غیرشرعى و غیرقانونى چیزى بر درآمد مقدر او نمىافزاید، انگیزهاى براى تخلف در او باقى نمىماند .
ج - کار به انگیزه انجام تکلیف نه به انگیزه حداکثر کردن منافع شخصى
فردى که چنین اعتقادى دارد، هیچگاه به انگیزه حداکثر کردن منافع شخصى کار نمىکند، بلکه انگیزه وى انجام تکلیف است . چنین فردى مىداند اگر تکالیف عبادى، اجتماعى، سیاسى، فرهنگى و اقتصادىاى را که خداوند بر عهده او نهاده است انجام دهد و در چارچوب احکام خدا حرکت نماید، خداوند متعال روزى او را به مقدارى که مقدر کرده استبه او خواهد رساند . همچنین مىداند که اگر چنین نکند و به جاى اطاعت از خدا و انجام تکالیف الهى خود، کسب درآمد و منافع شخصى را هدف قرار دهد، باز همان روزى مقدر به او مىرسد; ولى با زحمتبیشتر و با زیرپاگذاشتن تکالیف الهى . چنین فردى هرگز هدف فعالیتهاى اقتصادى خود را کسب منافع شخصى بیشتر قرار نداده بلکه انگیزه فعالیتهاى او در عرصههاى مختلف اقتصادى، کسب ضایتخداوند و اطاعت از فرامین او خواهد بود .
در حقیقت این اعتقاد، مصالح جامعه مسلمین را هدف فعالیتهاى فرد قرار مىدهد و معضل تعارض منافع شخصى و مصالح اجتماعى را حل مىکند .
پىنوشتها:
1) صحیفه نور (مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینى، 1378) ج 4، ص 167 و 168 و ج 5، ص 108 .
2) آل عمران (3) آیه 109 .
3) هود (11) آیه 75 .
4) نساء (4) آیه 126 .
5) بقره (2) آیه 255 .
6) انعام (6) آیه 164 .
7) امام خمینى، شرح چهل حدیث (مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1376) ص 599 و ر . ک: ص 228، 345 و 659 و همو، شرح دعاءالسحر (مؤسسة تنظیم و نشر آثار الامام الخمینى، 1374) ص 104 و 137- 140 .
8) صحیفه نور، ج 5، ص 287 .
9) همان .
10) ر . ک . سیدحسین میرمعزى، نظام اقتصادى اسلام (مبانى مکتبى)، ص 17- 21 .
11) همان، ص 388 .
12) ر . ک . صحیفه نور، ج 11، ص 100- 103 .
13) ر . ک . همان، ج 8، ص 36 .
14) ر . ک . همان، ج 3، ص 158 .
15) ر . ک . همان، ج 7، ص 39 .
16) فریدون تفضلى، تاریخ عقاید اقتصادى (نشر نى) ص 87 .
17) شورا (42) آیه 12 و ر . ک: زمر (39) آیه 52; غافر (40) آیه 13; ذاریات (51) آیه 58، سبا (34) آیات 24 و 39 .
18) امامخمینى، چهل حدیث، ص 559- 560 .
19) قالالصادق علیه السلام: «ابى الله ان یجرى الاشیاء الا باالاسباب» (ر . ک: محمدى رىشهرى، میزانالحکمة، ج 2، ص 1233 .)
20) ر . ک . سیدحسین میرمعزى، همان، ص 79- 83 .
21) ر . ک . صحیفه نور، ج 3، ص 53- 54 و ج 5، ص 241 .