مشارکت مجدد جایگزین تنزیل مجدد
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه
در آغاز بانکهاى مرکزى همانند بانکهاى تجارى دنبال سود و منفعتبودند، لکن با گذشت زمان خصوصا بعد از کنفرانس بروکسل ماهیت متفاوتى پیدا کردند . امروزه هدف اصلى بانکهاى مرکزى حفظ منافع عمومى است و غیرانتفاعى عمل مىکنند و در صورتى که درآمدى از عملیات بانک عایدشان شود به موجب قانون، پس از کسر هزینههاى جارى و استهلاکى و تامین هزینه اندوختههاى قانونى و احتیاطى و پرداخت مالیات بر درآمد، باقیمانده را به حساب دولت منظور مىدارند .
امروزه مهمترین مسئولیتبانکهاى مرکزى براى تحقق منافع ملى، کنترل حجم پول و نقدینگى از طریق سیاست پولى است .
تعریف سیاست پولى
سیاست پولى را مىتوان تلاشى در کنترل حجم پول یا هزینه استفاده از پول در راستاى تحقق هدفهاى اقتصادى و یا به حداقل رساندن خسارتهاى ناشى از عملکرد نظام پولى، تعریف کرد . به بیان دیگر، سیاست پولى استفاده از ابزارهاى پولى جهت نیل به اهداف اقتصادى است که مقامات پولى از طریق تغییر عرضه پول و تغییر در انتظارات مردم نرخ هزینه پول (بهره، سود) را تغییر داده، سطح کلیه فعالیتهاى اقتصادى را تحت تاثیر قرار مىدهند . اعمال چنین تغییراتى را سیاست پولى مىنامند . (1)
اهمیتسیاست پولى
از نظر تاریخى ضرورت سیاستگذارى پولى با رواج پول در مبادلات اقتصادى پیدا شد لکن مادامى که پول رایج فلزهاى گرانبهایى چون طلا و نقره بود سیاستگذارى پولى در کنترل و برنامهریزى استخراج یا واردات این فلزات خلاصه مىشد . بعد از ظهور صنعتبانکدارى جدید و قدرت عظیمى که بانکها در ایجاد پول اعتبارى و بانکى از خود نشان دادند لزوم برنامهریزى پولى یا سیاستگذارى در زمینه پول به طور روز افزون احساس گردید; زیرا استخراج چند تن طلا براى افزایش حجم نقدینگى جامعه مستلزم رنج و زحمت فراوان و مدت زمان طولانى است در حالى که چاپ اسکناس و اعطاى اعتبارات بانکى خیلى آسان و سریع صورت مىپذیرد . بنابراین لازم است از یک سو عرضه پول و از سوى دیگر با تغییرات نرخ هزینه استفاده از پول، تقاضاى پول تحت ضابطه و کنترل درآید تا از آثار تخریبى افزایش بىرویه نقدینگى در امان باشیم، در عین حال جامعه نیز دچار رکود ناشى از کمبود نقدینگى نگردد .
اهداف سیاست پولى
اقتصاددانان براى سیاست پولى دو گونه اهداف در نظر مىگیرند: نخست اهداف میانى یا واسطهاى که عبارت است از تغییرات حجم پول و تغییرات نرخ بهره (هزینه استفاده از پول)، به این معنا که مقامات پولى با استفاده از ابزارهاى خاص سیاست پولى، گاهى با تثبیتحجم پول در صدد تغییر نرخ بهره برمىآیند و گاهى با تثبیت نرخ بهره درصدد تغییر حجم پول هستند و در بعضى مواقع تغییرات هر دو را هدف مىگیرند لکن مقصود اصلى از همه اینها رسیدن به اهداف اصلى است که عبارتاند از: رشد مستمر و با ثبات اقتصادى، حرکتبه سمت اشتغال کامل، تثبیتسطح معقولى از سطح عمومى قیمتها، و تعادل موازنه پرداختهاى خارجى . (2)
ابزارهاى سیاست پولى
مقامات اقتصادى براى دستیابى به اهداف فوق از طریق سیاستهاى پولى، ابزارهاى مختلفى در اختیار دارند . این ابزارها متناسب با شرایط اقتصادى و سیاسى جامعه به کار گرفته مىشوند و از جهت مدت و میزان تاثیرگذارى تا حدودى با همدیگر فرق دارند; برخى به سرعت، برخى به تدریج، برخى به میزان کم و برخى به مقدار قابل توجه روى متغیرهاى اساسى تاثیر مىگذارند . مهمترین ابزارهایى که در سالهاى اخیر در بانکدارى متعارف (ربوى) مورد استفاده قرار مىگیرند عبارتاند از: تغییر نرخ ذخیره قانونى، تغییر نرخ تنزیل مجدد، عملیات بازار باز (خرید و فروش اوراق قرضه) و کنترل مستقیم و کیفى اعتبارات .
از این میان، عملیات بازار باز و تغییر نرخ تنزیل مجدد از اهمیت فوقالعادهاى برخوردارند و از آنجا که هر دو مبتنى بر نظام بهره بوده و مسئله ربا را پیش مىآورند، در بانکدارى اسلامى به ویژه عملیات بانکدارى بدون رباى جمهورى اسلامى ایران از ساسیتبرخوردار بوده و نیازمند بررسى فقهى و اقتصادى هستند . در این مقاله سعى بر آن استبعد از معرفى ابزار «تنزیل مجدد» و بررسى فقهى آن، ابزار دیگرى به نام «مشارکت مجدد» ارائه شود که نه تنها جایگزین مناسبى در تحقق اهداف تنزیل مجدد به حساب مىآید بلکه مىتوان گفت در رسیدن به آن هدفها از کارآمدى بیشترى نیز برخوردار است .
تنزیل مجدد ابزارى چند منظوره
تنزیل عبارت است از نقد کردن طلب مدتدار در معاملات تجارى خصوصا در معاملات عمده فروشى . گاهى خریدار توان پرداخت نقدى قیمت کالاى خریدارى شده را ندارد، در این صورت فروشنده در مقابل فروش نسیه کالا، سفتهاى مدتدار از خریدار مىگیرد، حال اگر فروشنده بخواهد به هر دلیلى، زودتر از موعد مقرر (سررسید) به وجه نقد دستیابد مىتواند با مراجعه به بانک و کمکردن مقدارى از وجه آن، سفته مذکور را تنزیل کرده به پول نقد تبدیل کند .
مبلغ کمشده که به آن «نزول» مىگویند سود بانک از این معامله است که متناسب با نرخ بهره بازار و مدت زمان باقى مانده تا سررسید سفته مىباشد . در بانکدارى متعارف، بانکهاى تجارى نیز قبل از سررسید، اوراق تجارى مذکور را نزد بانک مرکزى تنزیل مىکنند که به این عمل تنزیل مجدد یا تنزیل اتکایى مىگویند .
بانک مرکزى با تنزیل مجدد اوراق تجارى، به میعان و نقدینگى و قدرت مالى بانکهاى تجارى مىافزاید . امروزه تنزیل مجدد اسناد و تامین اعتبارات از طریق آن، یکى از وظایف مهم بانکهاى مرکزى به شمار مىآید . این مسئولیت ابتدا جنبه موقت داشت و معمولا به ایجاد اعتبار براى بانکهاى تجارى در شرایط غیرعادى و موارد اضطرارى مربوط مىشد لکن با آشکار شدن اهمیت آن، چه از نظر بانکها و چه از نظر سیستم اعتبارى، این امر نه تنها جزء وظایف دائمى بانکهاى مرکزى گردید بلکه به یکى از ابزارهاى مهم سیاستهاى پولى در دستبانک مرکزى تبدیل شد .
بانکهاى تجارى علاوه بر تنزیل اسناد تجارى، به اشکال دیگر نیز از بانک مرکزى تسهیلات اعتبارى دریافت مىکنند . هر چه شرایط بانک مرکزى در تنزیل مجدد و اعطاى تسهیلات آسان و هزینه استفاده از آن (نرخ تنزیل مجدد و نرخ بهره تسهیلات اعطایى بانک مرکزى) کمتر باشد، بانکهاى تجارى اعتبارات بیشترى دریافت کرده، منابع مازاد خود را جهت اعطاى اعتبارات گسترش مىدهند و به عکس، با سختتر شدن شرایط و گران شدن هزینه تنزیل و تسهیلات بانک مرکزى، بانکها کمتر مىتوانند از منابع بانک مرکزى استفاده کنند .
بر این اساس، هرگاه مقامات بانک مرکزى به اجراى سیاست پولى انقباضى تصمیم بگیرند نرخ تنزیل مجدد را افزایش داده شرایط را سخت مىکنند و به این ترتیب منابع مازاد بانکهاى تجارى و به دنبال آن قدرت اعتبار دهى آنها را کاهش داده، در نتیجه در کل اقتصاد عرضه پول را کاهش مىدهند و از این طریق بر متغیرهاى اساسى اقتصاد چون سرمایهگذارى، تولید، اشتغال و سطح عمومى قیمتها تاثیر مىگذارند، و بر عکس هر وقت تصمیم به اجراى سیاست انبساطى داشته باشند، شرایط را آسان کرده نرخ تنزیل را کاهش مىدهند .
بنابراین، تنزیل مجدد یک ابزار معمولى نیستبلکه بانک مرکزى مىتواند استفادههاى مختلفى از آن داشته باشد که مهمترین آنها عبارتاند از:
1- تنزیل مجدد اسناد تجارى راهى استبراى به جریان انداختن منابع بانک مرکزى که عمدتا از طریق ذخایر قانونى و احتیاطى بانکهاى تجارى شکل مىگیرد و به جهت همین استفاده است که بانک مرکزى وام دهنده نهایى به حساب مىآید .
2- بانک مرکزى از طریق نرخ تنزیل مجدد کسب درآمد کرده و از آن محل به ذخایر قانونى بانکهاى تجارى بهره مىپردازد .
3- بانک مرکزى از طریق تغییر نرخ تنزیل مجدد و تغییر شرایط تنزیل، به سیاست پولى انقباضى و انبساطى اقدام مىکند .
4- بانک مرکزى مىتواند با اتخاذ شرایط متفاوت نسبتبه نوع اسناد مالى یا بانکهاى فعال در بخشهاى مختلف اقتصادى، از طریق تنزیل مجدد به کنترل کیفى اعتبارات اقدام کند .
ماهیت فقهى و حقوقى تنزیل
چنانکه گذشت در عملیات تنزیل، متقاضى تنزیل، سند تجارى (چک، سفته یا برات) مدتدارى را که حاکى از بدهى شخص دیگرى به اوست، قبل از فرارسیدن سررسید به بانک مىدهد و بانک با کم کردن نسبتى از مبلغ سند، آن را نقد مىکند . قبل از عملیات تنزیل، بانک و متقاضى در مورد نرخ تنزیل و مدت زمان سند و اینکه اگر وصول نشود تکلیف بانک چیست، به توافق مىرسند و این توافق مىتواند به صورت مقررات دائمى و ثابتبراى بانک تعیین شود و متقاضى پس از اطلاع امضا کند .
نکته قابل ملاحظه دیگر این است که بانکها عملیات تنزیل را فقط براى مشتریان قابل اعتماد (معمولا صاحبان حساب جارى) آن هم در حد مشخصى انجام مىدهند; به این معنا که براى هر یک از آنان حدى را در نظر مىگیرند که نباید مجموع اسناد تنزیلى از آن حد تجاوز کند .
در تبیین ماهیت فقهى و حقوقى تنزیل دو نظر عمده وجود دارد:
1- استقراض همراه با حواله
مطابق این نظریه، تنزیلکننده سند مبلغ معینى را از بانک قرض کرده سپس بانک را براى گرفتن اصل و بهره قرض به شخص دیگرى (صاحب سند تجارى) حواله مىدهد، در ضمن متعهد مىشود که اگر وى از پرداخت آن خوددارى کرد، بانک حق داشته باشد به تنزیلکننده مراجعه کند . براى مثال، مبلغ نهصد هزار تومان از بانک گرفته و چکى به مبلغ یک میلیون تومان را از شخص دیگرى به بانک داده و بانک را در وصول اصل قرض و بهره آن به آن شخص حواله مىدهد و متعهد مىشود چنانچه آن شخص در سررسید چک، مبلغ مذکور را به بانک نپردازد، بانک اصل قرض و بهره را از تنزیلکننده دریافت کند .
2- فروش بدهى همراه با ضمانت
مطابق این نظریه، تنزیلکننده دینى را که مطابق سند تجارى از کسى طلب دارد به کمتر از مبلغ اسمى آن به بانک مىفروشد و با امضاى پشت آن متعهد مىشود که اگر وى بدهى را در سررسید مقرر نپردازد، تنزیلکننده خود خواهد پرداخت .
اگر تنزیل را قرض همراه با حواله بدانیم، ماهیت تنزیل، قرض ربوى خواهد بود که به اتفاق فقها حرام و ممنوع است، اما اگر از باب فروش دین (بدهى) بدانیم محل اختلاف است; برخى چون حضرت امامخمینى (3) و آیةالله خامنهاى (4) فروش سفته و برات را به شخص ثالثبه کمتر از مبلغ اسمى جایز ندانسته و برخى دیگر چون آیات عظام گلپایگانى (5) ، اراکى (6) ، تبریزى (7) ، و مکارم شیرازى (8) در صورتى که سفته حاکى از دین حقیقى باشد (سفته ساختگى و صورى نباشد) فروش آن به کمتر از مبلغ اسمى را جایز مىدانند .
قبل از قضاوت در ماهیت تنزیل بانکى بیان این نکته لازم است که گاه از تصویر ذهنى وگونههاى تنزیل بحث مىکنیم و گاه هدف بررسى ماهیت عملى است که روزانه بارها در جامعه رخ مىدهد . به عبارت دیگر، کسى که سفتهاى حقیقى را در دست دارد که حاکى از طلب مدتدار است، مىتواند به دو روش وارد معامله شود: از کسى قرض ربوى گرفته و قرضدهنده را به مدیون خود حواله دهد یا اینکه طلب مدتدار خود را به کمتر از قیمت، نقد بفروشد . بنابراین، از جهت امکان هر دو روش متصور است لکن بحث در ماهیت عملى است که مردم بین خود و بانک به اسم تنزیل انجام مىدهند . آیا این عمل آنان ماهیت قرض همراه با حواله را دارد یا از سنخ فروش بدهى و دین است؟ شواهدى وجود دارد که نظریه اول را تایید مىکند:
1- در عملیات تنزیل اگرچه بانک مشخصات صاحب سفته و برات را ثبت مىکند لکن اهمیتى به اعتبار او نمىدهد بلکه تمام توجه بانک به اعتبار تنزیلکننده سفته است لذا چنانکه گذشتبراى او حد اعتبار تنزیلى در نظر مىگیرد که نباید مجموع سفتههاى تنزیلى وى از آن مبلغ تجاوز کند (مانند حد اعتبار حساب جارى)، به طورى که بعد از پرشدن حد مذکور اگر سفته فرد معتبرى را هم ارائه دهد بانک اقدام به تنزیل نمىکند; چنانکه بانک کارى به حقیقى یا صورى بودن سفته ندارد . دقیقا همین روال در میان خود مردم نیز جارى است; کسانى که سفتههاى مدتدار را نقد مىکنند (نزول خواران) توجهى به این ندارند که سفته از آن کیست و حقیقى استیا صورى، آنچه براى آنان مهم است این است که سفته در سررسید تبدیل به پول شود و این بیش از همه بستگى به امضاى پشتسفته دارد; یعنى براى نزول خوار فرقى ندارد که گیرنده وجه، چک و سفته خودش را تحویل دهد یا چک و سفته دیگرى را با پشتنویسى، و دقیقا به همین جهت است که در عرف مردم بین رباخواران و نزولخواران فرقى نیست .
2- چنانکه گذشتبانکهاى تجارى معمولا سفتههاى تنزیلى را نزد بانک مرکزى تنزیل مىکنند که به آن تنزیل مجدد مىگویند . روشن است که در این عملیات واقعا بانکهاى تجارى دیون خریدارى شده خود را در معامله دومى به بانک مرکزى نمىفروشند (به طورى که بعد از آن بانک مرکزى متصدى وصول آن سفتهها گردد و اگر صاحبان سفته از پرداخت وجه خوددارى کردند بانک مرکزى به کسى که پشت آنها را امضا کرده مراجعه بکند) بلکه حقیقت امر این است که بانک مرکزى به میزان سفتههاى تنزیلى بانکهاى تجارى به آنان وام مىدهد . مشابه همین، در بانکهاى تجارى رخ مىدهد، یعنى بانک تجارى به میزان سفته مورد نظر به تنزیلکننده قرض مىدهد .
به همین جهت در بانکدارى سنتى (ربوى) هیچ فرق ماهوى بین اعتبار در حساب جارى با اعتبار تنزیلى نبوده و آن دو را دو روش محاسبه مىدانند . براى مثال، «میلر» در کتاب پول و بانکدارى نوین در تعریف تنزیل مىگوید: «تنزیل فرایند پیداکردن ارزش امروز دلار در آینده است کمااینکه نرخ بهره وسیله تبدیل ارزش قدرت خرید آینده به قدرت خرید زمان حال است .» (9) بنابراین هیچ جاى تعجب ندارد که بگوییم تنزیل کاملا به نرخ بهره بستگى دارد، با این تفاوت که در قرض با بهره، اصل و فرع قرض را در پایان مىگیرند اما در تنزیل، مقدار فرع (نزول) را از اصل کم کرده باقیمانده را به قرض گیرنده مىپردازند و معمولا این روش به ضرر قرضگیرنده و به نفع قرضدهنده است . براى مثال، اگر فردى بخواهد با نرخ بهره ده درصدى وام صد هزار تومانى بگیرد در پایان سال بایستى 110000 تومان به بانک برگرداند در حالى که اگر بخواهد با همان نرخ بهره یک سفته 110000 تومانى را تنزیل کند بانک 11000 تومان به عنوان نزول کم کرده و به او 99000 تومان مىدهد و در سر رسید با مراجعه به امضاکننده سفته (و در صورت نکول به تنزیلکننده)، مبلغ 110000 تومان را وصول مىکند .
ماهیت فقهى و حقوقى تنزیل مجدد
چنانکه گذشت در عملیات تنزیل مجدد، بانکهاى تجارى اسناد تجارى تنزیل شده را نزد بانک مرکزى تنزیل مجدد مىکنند . در تنزیل مجدد اینطور نیست که واقعا بانک تجارى اسناد را به عنوان ضمانت پشتنویسى کرده و به بانک مرکزى بفروشد، بلکه شعبه مرکزى هر بانکى با گرفتن اطلاعات اسناد تنزیلى شعبات خود، به بانک مرکزى اطلاع مىدهد که به ارزش فلان مبلغ اسناد تجارى تنزیلى در اختیار دارد و بانک مرکزى به پشتوانه و اعتماد آن اسناد به بانک مذکور اعتبارى اختصاص مىدهد که اصطلاحا به آن تنزیل مجدد مىگویند . روشن است که چنین عملیاتى ماهیت قرض دارد و اگر بانک مرکزى بخواهد در قبال این قرض زیاده بگیرد (که معمولا مىگیرد) قرض با بهره و ربا خواهد بود .
بنابراین بر فرض هم عملیات تنزیل اشخاص نزد بانکهاى تجارى از باب فروش دین صحیح باشد (آن گونه که برخى از مراجع فتوا دادهاند) عملیات تنزیل مجدد بانکهاى تجارى نزد بانکهاى مرکزى، صحیح نخواهد بود; چون اصلا فروش دینى صورت نمىگیرد و ماهیت آن استقراض با بهره به پشتوانه اسناد تجارى تنزیلى است .
البته گاهى بانکهاى تجارى به اعتماد و پشتوانه اسناد تجارى تنزیلى، سند مالى (سفته یا چک) از ناحیه خودشان تنظیم کرده و در بانک مرکزى تنزیل مىکنند و از آنجا که این سند به اسم خود بانک بوده و حاکى از طلب حقیقى نیست، تنزیل آن نزد بانک مرکزى ماهیت فروش دین نداشته به ماهیت استقراض با بهره برگشت مىکند .
نتیجه
از آنجا که طرف معامله نظام بانکى، عموم مردم هستند، از جهت فقهى بایستى معاملات بانکى بهگونهاى تنظیم گردد که مورد قبول همه مراجع تقلید باشد . بنابراین عملیات تنزیل اسناد نزد بانکهاى تجارى نمىتواند مورد عمل بانکها باشد چنانکه معامله «خرید دین» با اینکه از معاملات مصوب بود (10) ، به جهت ناسازگارى با فتواى حضرت امام خمینى و برخى مراجع دیگر، عملا از سال 1367 تعطیل شد .
روشنتر از مسئله تنزیل، عملیات تنزیل مجدد اسناد نزد بانک مرکزى است . از آنجا که در حقیقت هیچگونه خرید و فروش دینى صورت نمىگیرد به اعتقاد همه مراجع جایز نیست و نمىتوان از آن در نظام بانکى استفاده کرد و اگر هم بانکهاى تجارى بخواهند خود اسناد تنزیلى را به بانک مرکزى فروخته و مالکیت آنها را منتقل سازند، به طورى که بانک مرکزى متصدى وصول آنها باشد، گرچه مشکل از جهت فقهى به اعتقاد برخى مراجع حل مىشود لکن از جهت اجرایى چنین نظریهاى قابل عمل نیست . نتیجه نهایى این که تنزیل به ویژه تنزیل مجدد در نظام بانکدارى بدون ربا جایگاهى نداشته و قابل اجرا نیست و باید سراغ راه حلهاى دیگر رفت .
مشارکت مجدد جایگزین مناسب تنزیل مجدد
چنانکه گذشت تنزیل مجدد و تغییر نرخ آن، آثار و نتایج متعددى به همراه دارد که مهمترین آنها عبارتاند از: به جریان انداختن منابع بانک مرکزى (اندوختههاى حاصل از ذخایر بانکهاى تجارى)، کسب درآمد براى تامین هزینههاى ذخایر قانونى و احتیاطى بانکها، اعمال سیاست پولى از طریق تغییر نرخ تنزیل و کنترل کیفى بانکها و بخشهاى اقتصادى از طریق اعمال نرخهاى تبعیضى . بنابراین هر نوع طرح و پیشنهادى جهت جایگزینى تنزیل مجدد بایستى توانایى داشته باشد اهداف مذکور را در حد قابل قبولى محقق سازد .
در ادامه مقاله با تبیین رابطه حقوقى بانکهاى تجارى با تجار و بازرگانان و مراکز تولید، از یک سو، و رابطه حقوقى بانک مرکزى با بانکهاى تجارى از سوى دیگر، نشان داده مىشود که نظریه مشارکت مجدد مىتواند مسئولیتهاى فوق را به عهده گیرد .
رابطه بانکهاى تجارى با تجار و بازرگانان و مراکز تولید
در روش تنزیل، تجار و بازرگانانى که اجناس خود را نسیه فروخته و اسناد مالى چون سفته و چک مدتدار گرفتهاند، گاهى براى تامین نقدینگى، آنها را قبل از سررسید به بانک برده تنزیل مىکنند و در بانکدارى بدون ربا هم مىتوان از طریق مشارکت مدنى، مشارکتحقوقى و مضاربه، همراه با گشایش اعتبار بانکى براى خریداران، به آن نتیجه رسید . براى مثال، بانک با تامین سرمایه مورد نیاز فروشگاهى از طریق عقد مضاربه یا با تامین بخشى از سرمایه مورد نیاز آن از طریق مشارکت مدنى، در فروشگاه مذکور سرمایهگذارى کرده نقدینگى مورد نیاز آن را تامین مىکند در نتیجه آن فروشگاه امکان پیدا مىکند که برخى از اجناس خود را به صورت نسیه یا نسیه اقساطى به خریداران واگذار کند . در کنار این عملیات سرمایهگذارى، بانک با گرفتن اسناد مالى، وثیقه یا ضمانت معتبر از خریداران، براى آنها تا سقف معینى گشایش اعتبار کرده و آنان را به فروشگاههاى طرف قرارداد خود معرفى مىکند تا به صورت نسیه و اقساط خرید کنند . با تحقق خرید، خریدار به مبلغ معامله به فروشگاه مذکور بدهکار مىشود، سپس بانکى که براى خریدار مذکور گشایش اعتبار کرده در سررسیدهاى معین اسناد مالى را وصول کرده به حساب فروشگاه واریز مىکند و در مقابل این کارها (تنظیم اسناد، گشایش اعتبار، وصول اسناد مالى و) . . . از فروشگاه کارمزد بانکى مىگیرد . در این روش گرچه بانک درآمدى به عنوان «نزول» ندارد ولى در عوض سهمى از سود فروش اقساطى و نسیه فروشگاه در قالب عقد مضاربه و مشارکت مدنى به بانک منتقل مىشود .
به عبارت روشنتر، در این روش بانک با فروشگاه دو رابطه حقوقى دارد: از یک سو به عنوان تامینکننده کل یا بخشى از سرمایه مورد نیاز فروشگاه، قرارداد مضاربه یا مشارکت مدنى امضا مىکند و از سوى دیگر با تنظیم اسناد مالى، گشایش اعتبار براى خریدار و وصول مطالبات فروشگاه، قرارداد جعاله منعقد کرده و بانک به عنوان عامل براى فروشگاه عمل کرده و در مقابل جعل (کارمزد) دریافت مىکند .
در مواردى که ظرفیت فروشگاه پایین است و براى بانک قرارداد مضاربه یا مشارکت مدنى مقرون به صرفه نیستیا صاحب فروشگاه حاضر به چنین قراردادى نیست، بانک تجارى مىتواند با او به منزله یک خریدار رفتار کرده با تنظیم اسناد مالى و گرفتن ضمانتیا وثیقه و گشایش اعتبار، او را به فروشگاههاى بزرگ (عمدهفروشى) یا به کارخانهها و مراکز تولید، براى خرید نسیه و اقساطى معرفى کند و از این طریق مشکل نقدینگى آنان را تامین کرده سپس با وصول اسناد مالى و واریز کردن وجوه آنها به حساب فروشگاههاى بزرگ و مراکز تولید از آنان در قالب عقد جعاله کارمزد دریافت کند . اگر خود آن مراکز تولید و فروشگاهها هم نیاز به نقدینگى داشتند، بانکهاى تجارى مىتوانند از طریق عقود مشارکتحقوقى یا مدنى بخشى از سرمایه مورد نیاز آنها را تامین کنند .
رابطه بانکهاى تجارى با بانک مرکزى
با سرمایهگذارى بانکهاى تجارى در فروشگاهها و مراکز تولید، و تجهیز آنها براى فروش نسیه و اقساطى، خود بانکها با کاهش نقدینگى روبهرو شده نیاز به تقویت منابع بانکى پیدا مىکنند . این نیاز در بانکدارى متعارف از طریق تنزیل مجدد اسناد تجارى، اعطاى وام و اعتبار از طرف بانکهاى مرکزى تامین مىشود; به این صورت که بانکهاى تجارى از یک سو طبق قانون (به جهت مصالحى) درصدى از سپردههاى بانکى را به عنوان ذخایر قانونى نزد بانک مرکزى سپردهگذارى کرده و در قبال آن بهره دریافت مىکنند (معمولا نرخ این بهره کمتر از نرخ بهره بانکهاى تجارى است) و از طرف دیگر بانکهاى مرکزى بخشى از منابع حاصل از این ذخایر را در قالب تنزیل مجدد، وام و اعتبار به بانکهاى تجارى داده و در قبال آن نزول و بهره مىگیرند . نرخ این نزول و بهره بالاتر از نرخ بهره ذخایر قانونى است و بر اساس تصمیمات شوراى پول و اعتبار و متناسب با سیاست پولى تنظیم شده و در مواقع لزوم تغییر مىیابد . بنابراین، بانکهاى مرکزى اگرچه مؤسسات انتفاعى نبوده و درصدد کسب سود نیستند لکن در عملیات جذب ذخایر قانونى و عملیات تنزیل مجدد و اعطاى وام و اعتبار به بانکهاى تجارى از یک سو متحمل هزینه (بهره ذخایر) شده و از سوى دیگر درآمد (نزول تنزیل مجدد و بهره وام و اعتبارات اعطایى) دارند و از این جهت همانند یک بنگاه اقتصادى عمل مىکنند .
در بانکدارى بدون ربا بانکهاى مرکزى قصد نگهدارى همه ذخایر قانونى و احتیاطى را ندارند، بلکه چنانکه توضیح خواهیم داد بخش مهمى از آنها را از طریق مشارکت مجدد در بانکهاى تجارى سرمایهگذارى کرده کسب درآمد مىکنند، در نتیجه بانکهاى مرکزى در این نظام نیز در عین غیرانتفاعى بودن، همانند یک بنگاه اقتصادى درآمد دارند . بنابراین بانکهاى تجارى مىتوانند ذخایر قانونى و احتیاطى خود را به عنوان سپرده در قالب عقد مشارکت مدنى در بانک مرکزى سرمایهگذارى کنند و بانک مرکزى متناسب با عملکرد اقتصادى و درآمدى که کسب مىکند به این سپردهها سود بپردازد که این سودها در حقیقت هزینه بانک مرکزى را تشکیل مىدهد . از سوى دیگر، بانک مرکزى منابع حاصل از این ذخایر را در قالب عقد مشارکت مدنى و مشارکتحقوقى (سهام) در اختیار بانکهاى تجارى (عمومى و تخصصى) قرار داده و در سود آن بانکها سهیم مىشود، که اصطلاحا به این عملیات، «مشارکت مجدد» مىگوییم .
شیوههاى کاربردى مشارکت مجدد
شیوههاى متعددى براى مشارکتبانک مرکزى در فعالیتهاى اقتصادى بانکهاى تجارى مىتوان طراحى و پیشنهاد کرد . در این قسمت از مقاله دو شیوه اجرایى یکى به عنوان آسانترین و دیگرى به عنوان کاراترین شیوه مشارکت مجدد پیشنهاد مىشود . روشن استبه خاطر نو بودن نظریه، این شیوهها خالى از اشکال نبوده و نیازمند دقت عمل و رفع نواقص از سوى اساتید فن مىباشند .
1- آسانترین شیوه مشارکت مجدد
آسانترین شیوه مشارکت مجدد، افتتاح حساب سپرده سرمایهگذارى ویژه از طرف بانک مرکزى نزد بانکهاى تجارى است . این سپرده از جهت ماهیتحقوقى همانند ماهیتسپردههاى اشخاصى حقیقى نزد بانکها خواهد بود (بانک مرکزى به تناسب سپردهگذاریش در بانک تجارى نسبتبه منابع بانک شریک شده و به تبع آن در سود آن بانک سهیم مىشود) اما ویژه بودن این سپردهها به خاطر دو تفاوت اساسى است که نسبتبه سپردههاى دیگر دارند:
1- تقاضاى افتتاح حساب و افزایش یا کاهش موجودى حساب از طرف بانکهاى تجارى خواهد بود .
2- نسبت تقسیم سود بین بانک مرکزى و بانک تجارى را شوراى پول و اعتبار متناسب با شرایط اقتصادى کشور تعیین مىکند . براى مثال، در شرایط رکود که سیاستبانک مرکزى گسترش حجم پول در جامعه است، پایینآوردن نسبت تقسیم سود، استفاده از سپرده بانک مرکزى را براى بانکهاى تجارى ارزانتر مىکند در نتیجه بانکها ترجیح مىدهند در حد بالایى تقاضاى سپردهگذارى از طرف بانک مرکزى را داشته باشند و در شرایط تورمى که بانک مرکزى درصدد جمعآورى پول و کاهش سطح اعتبارات بانکهاست، شوراى پول و اعتبار نسبت تقسیم سود را به نفع بانک مرکزى افزایش مىدهد . در این حالتبانکها احساس مىکنند که استفاده از سپرده مذکور مقرون به صرفه نیست در نتیجه خواهان کاهش آن از طرف بانک مرکزى شده و ترجیح مىدهند به سپردههاى اشخاص و منابع داخلى بانک بسنده کنند .
2- کاراترین شیوه مشارکت مجدد
این شیوه مبتنى بر طراحى سپردههاى مشارکتى انتقالپذیر در بانکدارى بدون رباست . در این شیوه بانکهاى تجارى در کنار سپردههاى متعارف سپرده دیگرى را طراحى مىکنند که در آن سپردهگذاران، سرمایه نقدى خود را با عقد شرکتبه بانک داده و به جاى دفترچه، گواهى سپرده سرمایهگذارى بلندمدت دریافت مىکنند . این گواهىها در حقیقت ماهیت اوراق سهام بانک را خواهد داشت و دارنده آن به نسبتسرمایه مالک خواهد بود . این اوراق و گواهىها به دو نوع بانام و بىنام قابل انتشار مىباشند و در خارج از بانک و در بازار بورس اوراق بهادار قابلیتخرید و فروش خواهند داشت . روش کار به این صورت است که بانک براى مدت زمان مشخصى گواهىهاى مذکور را بر اساس قیمت اسمى به فروش مىرساند و متعهد مىشود پایان هر سال مالى و در سررسید گواهىها، دارنده اوراق را مالک و شریک بانک شناخته و سود سالانه را به وى پرداخت کند و در پایان دوره، اصل سرمایه را به وى برمىگرداند . بعد از پایان زمان مذکور، ارواق، خارج از بانک به قیمتبازار خرید و فروش مىشوند و صاحبان اوراق هر وقتبه پول نقد نیاز پیدا کنند مىتوانند در بازار بورس اوراق بهادار یا هر جاى دیگر (در خصوص اوراق بىنام) آنها را فروخته به پول نقد تبدیل کنند . روشن استبا گذشت زمان، متناسب با عملکرد بانک، قیمت اوراق از قیمت اسمى بیشتر مىشود .
مزایاى متعددى براى این نوع سپردهها مطرح است که از مهمترین آنها قابلیت آنها براى سیاست پولى است . بانک مرکزى مىتواند با استفاده از منابع حاصل از ذخایر قانونى، یکى از متقاضیان عمده سپردههاى انتقالپذیر باشد و با ورود به بازار ثانوى آنها، به سیاست پولى اقدام کند . به این صورت که هر وقت تصمیم به سیاست انبساطى و گسترش حجم پول داشته باشد با پیشنهاد قیمتبالاتر به خرید سپردههاى انتقالپذیر از مردم اقدام کرده و پول به اقتصاد تزریق مىکند و هر وقت تصمیم به سیاست انقباضى داشته باشد قیمتسپردههاى انتقالپذیر خود را کاهش داده و در بازار بورس به فروش مىرساند، در نتیجه نقدینگى را جمع مىکند . از آنجا که در این شیوه نیز بانک مرکزى با خرید سپردههاى انتقالپذیر در منابع بانکهاى تجارى مشارکت مىکند، مشارکت مجدد به حساب مىآید; وگرنه این شیوه به عملیات خرید و فروش اوراق قرضه شبیهتر است .
در این شیوه بانک مرکزى مىتواند به سرعت و به تنهایى تصمیم گرفته بر حجم پول، قیمتسپردهها و دیگر متغیرهاى وابسته تاثیر گذارد در نتیجه نسبتبه شیوه قبلى کاراتر است، ولى از آن جهت که نیازمند شکلگیرى این سپردهها و بازار ثانوى آنهاست، زمانبر و پیچیده است .
البته این دو شیوه هیچ منافاتى با هم ندارند و هر دو همزمان قابل اجرا مىباشند و چه بسا براى کشورهایى نظیر ایران این دو مکمل هم باشند .
تحلیل نتایج مشارکت مجدد
1- به جریان افتادن منابع بانک مرکزى
با عملیات مشارکت مجدد، چه به شیوه نخست و چه به شیوه دوم و چه بهصورت ترکیبى از هر دو شیوه، منابع حاصل از ذخایر قانونى بانکهاى تجارى نزد بانک مرکزى به جریان افتاده و از طریق بانکهاى تجارى به صورت تسهیلات اعطایى در اختیار فعالان اقتصادى قرار مىگیرد; چنانکه بانک مرکزى مىتواند از طریق مشارکت مجدد و سهیم شدن در سود بانکها کسب درآمد کرده و به ذخایر قانونى، سود بپردازد .
2- کنترل کمى حجم پول
چنانکه گذشتبانک مرکزى با مشارکت مجدد، به شیوههایى که بیان شد، مىتواند متناسب با شرایط اقتصادى جامعه به سیاست پولى انبساطى یا انقباظى اقدام کند . مسئولان بانک مرکزى در شرایط تورم مىتوانند با افزایش نسبتسود در شیوه نخست و با کاهش قیمتسپردههاى انتقالپذیر در شیوه دوم، از یک سو مبلغ سپرده سرمایهگذارى بانک مرکزى نزد بانکهاى تجارى را کاهش داده و از سوى دیگر با فروش سپردههاى انتقالپذیر بانکها به مردم، نقدینگى در دست مردم را جذب کنند و هر دوى اینها به کاهش حجم پول و کاهش قدرت بانکهاى تجارى در اعطاى تسهیلات مىانجامد و در شرایط رکود عکس آن عمل مىکنند; از یک سو با کاهش نسبتسود در شیوه نخست، بانکهاى تجارى را تشویق به تقاضاى سپردهگذارى بانک مرکزى مىکنند، در نتیجه سپرده بانک مرکزى نزد آنها بالا رفته قدرت اعطاى تسهیلات آنها بالا مىرود و از سوى دیگر بانک مرکزى با پیشنهاد قیمتبالاترى براى سپردههاى انتقالپذیر، آنها را از مردم خریدارى کرده، پول به جامعه تزریق مىکند .
3- کنترل کیفى تسهیلات و بخشهاى اقتصادى
گاهى هدف سیاستگزاران پولى افزایش یا کاهش حجم پول نیستبلکه هدف تقویتیک بخش خاص از اقتصاد مىباشد و مشارکت مجدد مىتواند این هدف را برآورده سازد . براى مثال، اگر بانک تجارى «الف» در بخش کشاورزى و بانک تجارى «ب» در بخش خدمات و بازرگانى فعالیت مىکنند و هدف سیاستگذاران بانک مرکزى این است که تسهیلات اعطایى به بخش کشاورزى افزایش یابد تا رشد لازم در آن بخش حاصل شود، بانک مرکزى مىتواند با کاهش سود نسبتبه بانک «الف» و افزایش آن نسبتبه بانک «ب» ، مانده سپرده بانک مرکزى را در بانک «الف» افزایش و در بانک «ب» کاهش دهد، هم چنانکه مطابق شیوه دوم از مشارکت مجدد، بانک مرکزى مىتواند مبلغ بیشترى براى خرید سپردههاى انتقالپذیر بانک «الف» اختصاص داده، در نتیجه زمینه جذب نقدینگى بیشترى براى آن بانک فراهم سازد .
4- برترى مشارکت مجدد بر تنزیل مجدد
از آنجا که تنزیل اولیه و تنزیل مجدد هر دو مبتنى بر سیستم بهره است که به صورت متغیرى برونزا تعیین شده و عمل مىکند، قابل انطباق با واقعیات اقتصادى نبوده و در مواردى موجب بحران مىشود، به خلاف نظریه مشارکت اولیه و مجدد که هر دو بر اساس متغیر درونزا بوده و همیشه منطبق با واقعیات اقتصادى است و به همین جهت معتقدیم مشارکت مجدد بهتر از تنزیل مجدد مىتواند اهداف مورد نظر را تحقق بخشد .
پىنوشتها:
1) اکبر کمیجانى، سیاستهاى پولى مناسب (معاونت اقتصادى وزارت امور اقتصادى و دارایى، 1373) ص 3 .
2) براى مطالعه بیشتر ر . ک: ایرج توتونچیان، اقتصاد پول و بانکدارى (مؤسسه تحقیقات پولى و بانکى، 1375) ص 342 به بعد .
3) امام خمینى، استفتائات جدید، ج 2، ص 175 و 176 .
4) سیدعلى خامنهاى، دررالفوائد فى اجوبةالقائد، ص 85 .
5) محمدرضا گلپایگانى، مجمعالمسائل، ج 2، ص 29 .
6) محمدعلى اراکى، توضیحالمسائل، ص 522 .
7) توضیحالمسائل مراجع تقلید، ج 2، ص 699 .
8) همان، ص 784 .
9) میلر - پلسانیلى، پول و بانکدارى نوین، ترجمه احمد ناهیدى (تهران، دانش امروز، 1374) ص 129 .
10) سیدعباس موسویان، بانکدارى اسلامى (موسسه تحقیقات پولى و بانکى، 1378) ص 151 .
در آغاز بانکهاى مرکزى همانند بانکهاى تجارى دنبال سود و منفعتبودند، لکن با گذشت زمان خصوصا بعد از کنفرانس بروکسل ماهیت متفاوتى پیدا کردند . امروزه هدف اصلى بانکهاى مرکزى حفظ منافع عمومى است و غیرانتفاعى عمل مىکنند و در صورتى که درآمدى از عملیات بانک عایدشان شود به موجب قانون، پس از کسر هزینههاى جارى و استهلاکى و تامین هزینه اندوختههاى قانونى و احتیاطى و پرداخت مالیات بر درآمد، باقیمانده را به حساب دولت منظور مىدارند .
امروزه مهمترین مسئولیتبانکهاى مرکزى براى تحقق منافع ملى، کنترل حجم پول و نقدینگى از طریق سیاست پولى است .
تعریف سیاست پولى
سیاست پولى را مىتوان تلاشى در کنترل حجم پول یا هزینه استفاده از پول در راستاى تحقق هدفهاى اقتصادى و یا به حداقل رساندن خسارتهاى ناشى از عملکرد نظام پولى، تعریف کرد . به بیان دیگر، سیاست پولى استفاده از ابزارهاى پولى جهت نیل به اهداف اقتصادى است که مقامات پولى از طریق تغییر عرضه پول و تغییر در انتظارات مردم نرخ هزینه پول (بهره، سود) را تغییر داده، سطح کلیه فعالیتهاى اقتصادى را تحت تاثیر قرار مىدهند . اعمال چنین تغییراتى را سیاست پولى مىنامند . (1)
اهمیتسیاست پولى
از نظر تاریخى ضرورت سیاستگذارى پولى با رواج پول در مبادلات اقتصادى پیدا شد لکن مادامى که پول رایج فلزهاى گرانبهایى چون طلا و نقره بود سیاستگذارى پولى در کنترل و برنامهریزى استخراج یا واردات این فلزات خلاصه مىشد . بعد از ظهور صنعتبانکدارى جدید و قدرت عظیمى که بانکها در ایجاد پول اعتبارى و بانکى از خود نشان دادند لزوم برنامهریزى پولى یا سیاستگذارى در زمینه پول به طور روز افزون احساس گردید; زیرا استخراج چند تن طلا براى افزایش حجم نقدینگى جامعه مستلزم رنج و زحمت فراوان و مدت زمان طولانى است در حالى که چاپ اسکناس و اعطاى اعتبارات بانکى خیلى آسان و سریع صورت مىپذیرد . بنابراین لازم است از یک سو عرضه پول و از سوى دیگر با تغییرات نرخ هزینه استفاده از پول، تقاضاى پول تحت ضابطه و کنترل درآید تا از آثار تخریبى افزایش بىرویه نقدینگى در امان باشیم، در عین حال جامعه نیز دچار رکود ناشى از کمبود نقدینگى نگردد .
اهداف سیاست پولى
اقتصاددانان براى سیاست پولى دو گونه اهداف در نظر مىگیرند: نخست اهداف میانى یا واسطهاى که عبارت است از تغییرات حجم پول و تغییرات نرخ بهره (هزینه استفاده از پول)، به این معنا که مقامات پولى با استفاده از ابزارهاى خاص سیاست پولى، گاهى با تثبیتحجم پول در صدد تغییر نرخ بهره برمىآیند و گاهى با تثبیت نرخ بهره درصدد تغییر حجم پول هستند و در بعضى مواقع تغییرات هر دو را هدف مىگیرند لکن مقصود اصلى از همه اینها رسیدن به اهداف اصلى است که عبارتاند از: رشد مستمر و با ثبات اقتصادى، حرکتبه سمت اشتغال کامل، تثبیتسطح معقولى از سطح عمومى قیمتها، و تعادل موازنه پرداختهاى خارجى . (2)
ابزارهاى سیاست پولى
مقامات اقتصادى براى دستیابى به اهداف فوق از طریق سیاستهاى پولى، ابزارهاى مختلفى در اختیار دارند . این ابزارها متناسب با شرایط اقتصادى و سیاسى جامعه به کار گرفته مىشوند و از جهت مدت و میزان تاثیرگذارى تا حدودى با همدیگر فرق دارند; برخى به سرعت، برخى به تدریج، برخى به میزان کم و برخى به مقدار قابل توجه روى متغیرهاى اساسى تاثیر مىگذارند . مهمترین ابزارهایى که در سالهاى اخیر در بانکدارى متعارف (ربوى) مورد استفاده قرار مىگیرند عبارتاند از: تغییر نرخ ذخیره قانونى، تغییر نرخ تنزیل مجدد، عملیات بازار باز (خرید و فروش اوراق قرضه) و کنترل مستقیم و کیفى اعتبارات .
از این میان، عملیات بازار باز و تغییر نرخ تنزیل مجدد از اهمیت فوقالعادهاى برخوردارند و از آنجا که هر دو مبتنى بر نظام بهره بوده و مسئله ربا را پیش مىآورند، در بانکدارى اسلامى به ویژه عملیات بانکدارى بدون رباى جمهورى اسلامى ایران از ساسیتبرخوردار بوده و نیازمند بررسى فقهى و اقتصادى هستند . در این مقاله سعى بر آن استبعد از معرفى ابزار «تنزیل مجدد» و بررسى فقهى آن، ابزار دیگرى به نام «مشارکت مجدد» ارائه شود که نه تنها جایگزین مناسبى در تحقق اهداف تنزیل مجدد به حساب مىآید بلکه مىتوان گفت در رسیدن به آن هدفها از کارآمدى بیشترى نیز برخوردار است .
تنزیل مجدد ابزارى چند منظوره
تنزیل عبارت است از نقد کردن طلب مدتدار در معاملات تجارى خصوصا در معاملات عمده فروشى . گاهى خریدار توان پرداخت نقدى قیمت کالاى خریدارى شده را ندارد، در این صورت فروشنده در مقابل فروش نسیه کالا، سفتهاى مدتدار از خریدار مىگیرد، حال اگر فروشنده بخواهد به هر دلیلى، زودتر از موعد مقرر (سررسید) به وجه نقد دستیابد مىتواند با مراجعه به بانک و کمکردن مقدارى از وجه آن، سفته مذکور را تنزیل کرده به پول نقد تبدیل کند .
مبلغ کمشده که به آن «نزول» مىگویند سود بانک از این معامله است که متناسب با نرخ بهره بازار و مدت زمان باقى مانده تا سررسید سفته مىباشد . در بانکدارى متعارف، بانکهاى تجارى نیز قبل از سررسید، اوراق تجارى مذکور را نزد بانک مرکزى تنزیل مىکنند که به این عمل تنزیل مجدد یا تنزیل اتکایى مىگویند .
بانک مرکزى با تنزیل مجدد اوراق تجارى، به میعان و نقدینگى و قدرت مالى بانکهاى تجارى مىافزاید . امروزه تنزیل مجدد اسناد و تامین اعتبارات از طریق آن، یکى از وظایف مهم بانکهاى مرکزى به شمار مىآید . این مسئولیت ابتدا جنبه موقت داشت و معمولا به ایجاد اعتبار براى بانکهاى تجارى در شرایط غیرعادى و موارد اضطرارى مربوط مىشد لکن با آشکار شدن اهمیت آن، چه از نظر بانکها و چه از نظر سیستم اعتبارى، این امر نه تنها جزء وظایف دائمى بانکهاى مرکزى گردید بلکه به یکى از ابزارهاى مهم سیاستهاى پولى در دستبانک مرکزى تبدیل شد .
بانکهاى تجارى علاوه بر تنزیل اسناد تجارى، به اشکال دیگر نیز از بانک مرکزى تسهیلات اعتبارى دریافت مىکنند . هر چه شرایط بانک مرکزى در تنزیل مجدد و اعطاى تسهیلات آسان و هزینه استفاده از آن (نرخ تنزیل مجدد و نرخ بهره تسهیلات اعطایى بانک مرکزى) کمتر باشد، بانکهاى تجارى اعتبارات بیشترى دریافت کرده، منابع مازاد خود را جهت اعطاى اعتبارات گسترش مىدهند و به عکس، با سختتر شدن شرایط و گران شدن هزینه تنزیل و تسهیلات بانک مرکزى، بانکها کمتر مىتوانند از منابع بانک مرکزى استفاده کنند .
بر این اساس، هرگاه مقامات بانک مرکزى به اجراى سیاست پولى انقباضى تصمیم بگیرند نرخ تنزیل مجدد را افزایش داده شرایط را سخت مىکنند و به این ترتیب منابع مازاد بانکهاى تجارى و به دنبال آن قدرت اعتبار دهى آنها را کاهش داده، در نتیجه در کل اقتصاد عرضه پول را کاهش مىدهند و از این طریق بر متغیرهاى اساسى اقتصاد چون سرمایهگذارى، تولید، اشتغال و سطح عمومى قیمتها تاثیر مىگذارند، و بر عکس هر وقت تصمیم به اجراى سیاست انبساطى داشته باشند، شرایط را آسان کرده نرخ تنزیل را کاهش مىدهند .
بنابراین، تنزیل مجدد یک ابزار معمولى نیستبلکه بانک مرکزى مىتواند استفادههاى مختلفى از آن داشته باشد که مهمترین آنها عبارتاند از:
1- تنزیل مجدد اسناد تجارى راهى استبراى به جریان انداختن منابع بانک مرکزى که عمدتا از طریق ذخایر قانونى و احتیاطى بانکهاى تجارى شکل مىگیرد و به جهت همین استفاده است که بانک مرکزى وام دهنده نهایى به حساب مىآید .
2- بانک مرکزى از طریق نرخ تنزیل مجدد کسب درآمد کرده و از آن محل به ذخایر قانونى بانکهاى تجارى بهره مىپردازد .
3- بانک مرکزى از طریق تغییر نرخ تنزیل مجدد و تغییر شرایط تنزیل، به سیاست پولى انقباضى و انبساطى اقدام مىکند .
4- بانک مرکزى مىتواند با اتخاذ شرایط متفاوت نسبتبه نوع اسناد مالى یا بانکهاى فعال در بخشهاى مختلف اقتصادى، از طریق تنزیل مجدد به کنترل کیفى اعتبارات اقدام کند .
ماهیت فقهى و حقوقى تنزیل
چنانکه گذشت در عملیات تنزیل، متقاضى تنزیل، سند تجارى (چک، سفته یا برات) مدتدارى را که حاکى از بدهى شخص دیگرى به اوست، قبل از فرارسیدن سررسید به بانک مىدهد و بانک با کم کردن نسبتى از مبلغ سند، آن را نقد مىکند . قبل از عملیات تنزیل، بانک و متقاضى در مورد نرخ تنزیل و مدت زمان سند و اینکه اگر وصول نشود تکلیف بانک چیست، به توافق مىرسند و این توافق مىتواند به صورت مقررات دائمى و ثابتبراى بانک تعیین شود و متقاضى پس از اطلاع امضا کند .
نکته قابل ملاحظه دیگر این است که بانکها عملیات تنزیل را فقط براى مشتریان قابل اعتماد (معمولا صاحبان حساب جارى) آن هم در حد مشخصى انجام مىدهند; به این معنا که براى هر یک از آنان حدى را در نظر مىگیرند که نباید مجموع اسناد تنزیلى از آن حد تجاوز کند .
در تبیین ماهیت فقهى و حقوقى تنزیل دو نظر عمده وجود دارد:
1- استقراض همراه با حواله
مطابق این نظریه، تنزیلکننده سند مبلغ معینى را از بانک قرض کرده سپس بانک را براى گرفتن اصل و بهره قرض به شخص دیگرى (صاحب سند تجارى) حواله مىدهد، در ضمن متعهد مىشود که اگر وى از پرداخت آن خوددارى کرد، بانک حق داشته باشد به تنزیلکننده مراجعه کند . براى مثال، مبلغ نهصد هزار تومان از بانک گرفته و چکى به مبلغ یک میلیون تومان را از شخص دیگرى به بانک داده و بانک را در وصول اصل قرض و بهره آن به آن شخص حواله مىدهد و متعهد مىشود چنانچه آن شخص در سررسید چک، مبلغ مذکور را به بانک نپردازد، بانک اصل قرض و بهره را از تنزیلکننده دریافت کند .
2- فروش بدهى همراه با ضمانت
مطابق این نظریه، تنزیلکننده دینى را که مطابق سند تجارى از کسى طلب دارد به کمتر از مبلغ اسمى آن به بانک مىفروشد و با امضاى پشت آن متعهد مىشود که اگر وى بدهى را در سررسید مقرر نپردازد، تنزیلکننده خود خواهد پرداخت .
اگر تنزیل را قرض همراه با حواله بدانیم، ماهیت تنزیل، قرض ربوى خواهد بود که به اتفاق فقها حرام و ممنوع است، اما اگر از باب فروش دین (بدهى) بدانیم محل اختلاف است; برخى چون حضرت امامخمینى (3) و آیةالله خامنهاى (4) فروش سفته و برات را به شخص ثالثبه کمتر از مبلغ اسمى جایز ندانسته و برخى دیگر چون آیات عظام گلپایگانى (5) ، اراکى (6) ، تبریزى (7) ، و مکارم شیرازى (8) در صورتى که سفته حاکى از دین حقیقى باشد (سفته ساختگى و صورى نباشد) فروش آن به کمتر از مبلغ اسمى را جایز مىدانند .
قبل از قضاوت در ماهیت تنزیل بانکى بیان این نکته لازم است که گاه از تصویر ذهنى وگونههاى تنزیل بحث مىکنیم و گاه هدف بررسى ماهیت عملى است که روزانه بارها در جامعه رخ مىدهد . به عبارت دیگر، کسى که سفتهاى حقیقى را در دست دارد که حاکى از طلب مدتدار است، مىتواند به دو روش وارد معامله شود: از کسى قرض ربوى گرفته و قرضدهنده را به مدیون خود حواله دهد یا اینکه طلب مدتدار خود را به کمتر از قیمت، نقد بفروشد . بنابراین، از جهت امکان هر دو روش متصور است لکن بحث در ماهیت عملى است که مردم بین خود و بانک به اسم تنزیل انجام مىدهند . آیا این عمل آنان ماهیت قرض همراه با حواله را دارد یا از سنخ فروش بدهى و دین است؟ شواهدى وجود دارد که نظریه اول را تایید مىکند:
1- در عملیات تنزیل اگرچه بانک مشخصات صاحب سفته و برات را ثبت مىکند لکن اهمیتى به اعتبار او نمىدهد بلکه تمام توجه بانک به اعتبار تنزیلکننده سفته است لذا چنانکه گذشتبراى او حد اعتبار تنزیلى در نظر مىگیرد که نباید مجموع سفتههاى تنزیلى وى از آن مبلغ تجاوز کند (مانند حد اعتبار حساب جارى)، به طورى که بعد از پرشدن حد مذکور اگر سفته فرد معتبرى را هم ارائه دهد بانک اقدام به تنزیل نمىکند; چنانکه بانک کارى به حقیقى یا صورى بودن سفته ندارد . دقیقا همین روال در میان خود مردم نیز جارى است; کسانى که سفتههاى مدتدار را نقد مىکنند (نزول خواران) توجهى به این ندارند که سفته از آن کیست و حقیقى استیا صورى، آنچه براى آنان مهم است این است که سفته در سررسید تبدیل به پول شود و این بیش از همه بستگى به امضاى پشتسفته دارد; یعنى براى نزول خوار فرقى ندارد که گیرنده وجه، چک و سفته خودش را تحویل دهد یا چک و سفته دیگرى را با پشتنویسى، و دقیقا به همین جهت است که در عرف مردم بین رباخواران و نزولخواران فرقى نیست .
2- چنانکه گذشتبانکهاى تجارى معمولا سفتههاى تنزیلى را نزد بانک مرکزى تنزیل مىکنند که به آن تنزیل مجدد مىگویند . روشن است که در این عملیات واقعا بانکهاى تجارى دیون خریدارى شده خود را در معامله دومى به بانک مرکزى نمىفروشند (به طورى که بعد از آن بانک مرکزى متصدى وصول آن سفتهها گردد و اگر صاحبان سفته از پرداخت وجه خوددارى کردند بانک مرکزى به کسى که پشت آنها را امضا کرده مراجعه بکند) بلکه حقیقت امر این است که بانک مرکزى به میزان سفتههاى تنزیلى بانکهاى تجارى به آنان وام مىدهد . مشابه همین، در بانکهاى تجارى رخ مىدهد، یعنى بانک تجارى به میزان سفته مورد نظر به تنزیلکننده قرض مىدهد .
به همین جهت در بانکدارى سنتى (ربوى) هیچ فرق ماهوى بین اعتبار در حساب جارى با اعتبار تنزیلى نبوده و آن دو را دو روش محاسبه مىدانند . براى مثال، «میلر» در کتاب پول و بانکدارى نوین در تعریف تنزیل مىگوید: «تنزیل فرایند پیداکردن ارزش امروز دلار در آینده است کمااینکه نرخ بهره وسیله تبدیل ارزش قدرت خرید آینده به قدرت خرید زمان حال است .» (9) بنابراین هیچ جاى تعجب ندارد که بگوییم تنزیل کاملا به نرخ بهره بستگى دارد، با این تفاوت که در قرض با بهره، اصل و فرع قرض را در پایان مىگیرند اما در تنزیل، مقدار فرع (نزول) را از اصل کم کرده باقیمانده را به قرض گیرنده مىپردازند و معمولا این روش به ضرر قرضگیرنده و به نفع قرضدهنده است . براى مثال، اگر فردى بخواهد با نرخ بهره ده درصدى وام صد هزار تومانى بگیرد در پایان سال بایستى 110000 تومان به بانک برگرداند در حالى که اگر بخواهد با همان نرخ بهره یک سفته 110000 تومانى را تنزیل کند بانک 11000 تومان به عنوان نزول کم کرده و به او 99000 تومان مىدهد و در سر رسید با مراجعه به امضاکننده سفته (و در صورت نکول به تنزیلکننده)، مبلغ 110000 تومان را وصول مىکند .
ماهیت فقهى و حقوقى تنزیل مجدد
چنانکه گذشت در عملیات تنزیل مجدد، بانکهاى تجارى اسناد تجارى تنزیل شده را نزد بانک مرکزى تنزیل مجدد مىکنند . در تنزیل مجدد اینطور نیست که واقعا بانک تجارى اسناد را به عنوان ضمانت پشتنویسى کرده و به بانک مرکزى بفروشد، بلکه شعبه مرکزى هر بانکى با گرفتن اطلاعات اسناد تنزیلى شعبات خود، به بانک مرکزى اطلاع مىدهد که به ارزش فلان مبلغ اسناد تجارى تنزیلى در اختیار دارد و بانک مرکزى به پشتوانه و اعتماد آن اسناد به بانک مذکور اعتبارى اختصاص مىدهد که اصطلاحا به آن تنزیل مجدد مىگویند . روشن است که چنین عملیاتى ماهیت قرض دارد و اگر بانک مرکزى بخواهد در قبال این قرض زیاده بگیرد (که معمولا مىگیرد) قرض با بهره و ربا خواهد بود .
بنابراین بر فرض هم عملیات تنزیل اشخاص نزد بانکهاى تجارى از باب فروش دین صحیح باشد (آن گونه که برخى از مراجع فتوا دادهاند) عملیات تنزیل مجدد بانکهاى تجارى نزد بانکهاى مرکزى، صحیح نخواهد بود; چون اصلا فروش دینى صورت نمىگیرد و ماهیت آن استقراض با بهره به پشتوانه اسناد تجارى تنزیلى است .
البته گاهى بانکهاى تجارى به اعتماد و پشتوانه اسناد تجارى تنزیلى، سند مالى (سفته یا چک) از ناحیه خودشان تنظیم کرده و در بانک مرکزى تنزیل مىکنند و از آنجا که این سند به اسم خود بانک بوده و حاکى از طلب حقیقى نیست، تنزیل آن نزد بانک مرکزى ماهیت فروش دین نداشته به ماهیت استقراض با بهره برگشت مىکند .
نتیجه
از آنجا که طرف معامله نظام بانکى، عموم مردم هستند، از جهت فقهى بایستى معاملات بانکى بهگونهاى تنظیم گردد که مورد قبول همه مراجع تقلید باشد . بنابراین عملیات تنزیل اسناد نزد بانکهاى تجارى نمىتواند مورد عمل بانکها باشد چنانکه معامله «خرید دین» با اینکه از معاملات مصوب بود (10) ، به جهت ناسازگارى با فتواى حضرت امام خمینى و برخى مراجع دیگر، عملا از سال 1367 تعطیل شد .
روشنتر از مسئله تنزیل، عملیات تنزیل مجدد اسناد نزد بانک مرکزى است . از آنجا که در حقیقت هیچگونه خرید و فروش دینى صورت نمىگیرد به اعتقاد همه مراجع جایز نیست و نمىتوان از آن در نظام بانکى استفاده کرد و اگر هم بانکهاى تجارى بخواهند خود اسناد تنزیلى را به بانک مرکزى فروخته و مالکیت آنها را منتقل سازند، به طورى که بانک مرکزى متصدى وصول آنها باشد، گرچه مشکل از جهت فقهى به اعتقاد برخى مراجع حل مىشود لکن از جهت اجرایى چنین نظریهاى قابل عمل نیست . نتیجه نهایى این که تنزیل به ویژه تنزیل مجدد در نظام بانکدارى بدون ربا جایگاهى نداشته و قابل اجرا نیست و باید سراغ راه حلهاى دیگر رفت .
مشارکت مجدد جایگزین مناسب تنزیل مجدد
چنانکه گذشت تنزیل مجدد و تغییر نرخ آن، آثار و نتایج متعددى به همراه دارد که مهمترین آنها عبارتاند از: به جریان انداختن منابع بانک مرکزى (اندوختههاى حاصل از ذخایر بانکهاى تجارى)، کسب درآمد براى تامین هزینههاى ذخایر قانونى و احتیاطى بانکها، اعمال سیاست پولى از طریق تغییر نرخ تنزیل و کنترل کیفى بانکها و بخشهاى اقتصادى از طریق اعمال نرخهاى تبعیضى . بنابراین هر نوع طرح و پیشنهادى جهت جایگزینى تنزیل مجدد بایستى توانایى داشته باشد اهداف مذکور را در حد قابل قبولى محقق سازد .
در ادامه مقاله با تبیین رابطه حقوقى بانکهاى تجارى با تجار و بازرگانان و مراکز تولید، از یک سو، و رابطه حقوقى بانک مرکزى با بانکهاى تجارى از سوى دیگر، نشان داده مىشود که نظریه مشارکت مجدد مىتواند مسئولیتهاى فوق را به عهده گیرد .
رابطه بانکهاى تجارى با تجار و بازرگانان و مراکز تولید
در روش تنزیل، تجار و بازرگانانى که اجناس خود را نسیه فروخته و اسناد مالى چون سفته و چک مدتدار گرفتهاند، گاهى براى تامین نقدینگى، آنها را قبل از سررسید به بانک برده تنزیل مىکنند و در بانکدارى بدون ربا هم مىتوان از طریق مشارکت مدنى، مشارکتحقوقى و مضاربه، همراه با گشایش اعتبار بانکى براى خریداران، به آن نتیجه رسید . براى مثال، بانک با تامین سرمایه مورد نیاز فروشگاهى از طریق عقد مضاربه یا با تامین بخشى از سرمایه مورد نیاز آن از طریق مشارکت مدنى، در فروشگاه مذکور سرمایهگذارى کرده نقدینگى مورد نیاز آن را تامین مىکند در نتیجه آن فروشگاه امکان پیدا مىکند که برخى از اجناس خود را به صورت نسیه یا نسیه اقساطى به خریداران واگذار کند . در کنار این عملیات سرمایهگذارى، بانک با گرفتن اسناد مالى، وثیقه یا ضمانت معتبر از خریداران، براى آنها تا سقف معینى گشایش اعتبار کرده و آنان را به فروشگاههاى طرف قرارداد خود معرفى مىکند تا به صورت نسیه و اقساط خرید کنند . با تحقق خرید، خریدار به مبلغ معامله به فروشگاه مذکور بدهکار مىشود، سپس بانکى که براى خریدار مذکور گشایش اعتبار کرده در سررسیدهاى معین اسناد مالى را وصول کرده به حساب فروشگاه واریز مىکند و در مقابل این کارها (تنظیم اسناد، گشایش اعتبار، وصول اسناد مالى و) . . . از فروشگاه کارمزد بانکى مىگیرد . در این روش گرچه بانک درآمدى به عنوان «نزول» ندارد ولى در عوض سهمى از سود فروش اقساطى و نسیه فروشگاه در قالب عقد مضاربه و مشارکت مدنى به بانک منتقل مىشود .
به عبارت روشنتر، در این روش بانک با فروشگاه دو رابطه حقوقى دارد: از یک سو به عنوان تامینکننده کل یا بخشى از سرمایه مورد نیاز فروشگاه، قرارداد مضاربه یا مشارکت مدنى امضا مىکند و از سوى دیگر با تنظیم اسناد مالى، گشایش اعتبار براى خریدار و وصول مطالبات فروشگاه، قرارداد جعاله منعقد کرده و بانک به عنوان عامل براى فروشگاه عمل کرده و در مقابل جعل (کارمزد) دریافت مىکند .
در مواردى که ظرفیت فروشگاه پایین است و براى بانک قرارداد مضاربه یا مشارکت مدنى مقرون به صرفه نیستیا صاحب فروشگاه حاضر به چنین قراردادى نیست، بانک تجارى مىتواند با او به منزله یک خریدار رفتار کرده با تنظیم اسناد مالى و گرفتن ضمانتیا وثیقه و گشایش اعتبار، او را به فروشگاههاى بزرگ (عمدهفروشى) یا به کارخانهها و مراکز تولید، براى خرید نسیه و اقساطى معرفى کند و از این طریق مشکل نقدینگى آنان را تامین کرده سپس با وصول اسناد مالى و واریز کردن وجوه آنها به حساب فروشگاههاى بزرگ و مراکز تولید از آنان در قالب عقد جعاله کارمزد دریافت کند . اگر خود آن مراکز تولید و فروشگاهها هم نیاز به نقدینگى داشتند، بانکهاى تجارى مىتوانند از طریق عقود مشارکتحقوقى یا مدنى بخشى از سرمایه مورد نیاز آنها را تامین کنند .
رابطه بانکهاى تجارى با بانک مرکزى
با سرمایهگذارى بانکهاى تجارى در فروشگاهها و مراکز تولید، و تجهیز آنها براى فروش نسیه و اقساطى، خود بانکها با کاهش نقدینگى روبهرو شده نیاز به تقویت منابع بانکى پیدا مىکنند . این نیاز در بانکدارى متعارف از طریق تنزیل مجدد اسناد تجارى، اعطاى وام و اعتبار از طرف بانکهاى مرکزى تامین مىشود; به این صورت که بانکهاى تجارى از یک سو طبق قانون (به جهت مصالحى) درصدى از سپردههاى بانکى را به عنوان ذخایر قانونى نزد بانک مرکزى سپردهگذارى کرده و در قبال آن بهره دریافت مىکنند (معمولا نرخ این بهره کمتر از نرخ بهره بانکهاى تجارى است) و از طرف دیگر بانکهاى مرکزى بخشى از منابع حاصل از این ذخایر را در قالب تنزیل مجدد، وام و اعتبار به بانکهاى تجارى داده و در قبال آن نزول و بهره مىگیرند . نرخ این نزول و بهره بالاتر از نرخ بهره ذخایر قانونى است و بر اساس تصمیمات شوراى پول و اعتبار و متناسب با سیاست پولى تنظیم شده و در مواقع لزوم تغییر مىیابد . بنابراین، بانکهاى مرکزى اگرچه مؤسسات انتفاعى نبوده و درصدد کسب سود نیستند لکن در عملیات جذب ذخایر قانونى و عملیات تنزیل مجدد و اعطاى وام و اعتبار به بانکهاى تجارى از یک سو متحمل هزینه (بهره ذخایر) شده و از سوى دیگر درآمد (نزول تنزیل مجدد و بهره وام و اعتبارات اعطایى) دارند و از این جهت همانند یک بنگاه اقتصادى عمل مىکنند .
در بانکدارى بدون ربا بانکهاى مرکزى قصد نگهدارى همه ذخایر قانونى و احتیاطى را ندارند، بلکه چنانکه توضیح خواهیم داد بخش مهمى از آنها را از طریق مشارکت مجدد در بانکهاى تجارى سرمایهگذارى کرده کسب درآمد مىکنند، در نتیجه بانکهاى مرکزى در این نظام نیز در عین غیرانتفاعى بودن، همانند یک بنگاه اقتصادى درآمد دارند . بنابراین بانکهاى تجارى مىتوانند ذخایر قانونى و احتیاطى خود را به عنوان سپرده در قالب عقد مشارکت مدنى در بانک مرکزى سرمایهگذارى کنند و بانک مرکزى متناسب با عملکرد اقتصادى و درآمدى که کسب مىکند به این سپردهها سود بپردازد که این سودها در حقیقت هزینه بانک مرکزى را تشکیل مىدهد . از سوى دیگر، بانک مرکزى منابع حاصل از این ذخایر را در قالب عقد مشارکت مدنى و مشارکتحقوقى (سهام) در اختیار بانکهاى تجارى (عمومى و تخصصى) قرار داده و در سود آن بانکها سهیم مىشود، که اصطلاحا به این عملیات، «مشارکت مجدد» مىگوییم .
شیوههاى کاربردى مشارکت مجدد
شیوههاى متعددى براى مشارکتبانک مرکزى در فعالیتهاى اقتصادى بانکهاى تجارى مىتوان طراحى و پیشنهاد کرد . در این قسمت از مقاله دو شیوه اجرایى یکى به عنوان آسانترین و دیگرى به عنوان کاراترین شیوه مشارکت مجدد پیشنهاد مىشود . روشن استبه خاطر نو بودن نظریه، این شیوهها خالى از اشکال نبوده و نیازمند دقت عمل و رفع نواقص از سوى اساتید فن مىباشند .
1- آسانترین شیوه مشارکت مجدد
آسانترین شیوه مشارکت مجدد، افتتاح حساب سپرده سرمایهگذارى ویژه از طرف بانک مرکزى نزد بانکهاى تجارى است . این سپرده از جهت ماهیتحقوقى همانند ماهیتسپردههاى اشخاصى حقیقى نزد بانکها خواهد بود (بانک مرکزى به تناسب سپردهگذاریش در بانک تجارى نسبتبه منابع بانک شریک شده و به تبع آن در سود آن بانک سهیم مىشود) اما ویژه بودن این سپردهها به خاطر دو تفاوت اساسى است که نسبتبه سپردههاى دیگر دارند:
1- تقاضاى افتتاح حساب و افزایش یا کاهش موجودى حساب از طرف بانکهاى تجارى خواهد بود .
2- نسبت تقسیم سود بین بانک مرکزى و بانک تجارى را شوراى پول و اعتبار متناسب با شرایط اقتصادى کشور تعیین مىکند . براى مثال، در شرایط رکود که سیاستبانک مرکزى گسترش حجم پول در جامعه است، پایینآوردن نسبت تقسیم سود، استفاده از سپرده بانک مرکزى را براى بانکهاى تجارى ارزانتر مىکند در نتیجه بانکها ترجیح مىدهند در حد بالایى تقاضاى سپردهگذارى از طرف بانک مرکزى را داشته باشند و در شرایط تورمى که بانک مرکزى درصدد جمعآورى پول و کاهش سطح اعتبارات بانکهاست، شوراى پول و اعتبار نسبت تقسیم سود را به نفع بانک مرکزى افزایش مىدهد . در این حالتبانکها احساس مىکنند که استفاده از سپرده مذکور مقرون به صرفه نیست در نتیجه خواهان کاهش آن از طرف بانک مرکزى شده و ترجیح مىدهند به سپردههاى اشخاص و منابع داخلى بانک بسنده کنند .
2- کاراترین شیوه مشارکت مجدد
این شیوه مبتنى بر طراحى سپردههاى مشارکتى انتقالپذیر در بانکدارى بدون رباست . در این شیوه بانکهاى تجارى در کنار سپردههاى متعارف سپرده دیگرى را طراحى مىکنند که در آن سپردهگذاران، سرمایه نقدى خود را با عقد شرکتبه بانک داده و به جاى دفترچه، گواهى سپرده سرمایهگذارى بلندمدت دریافت مىکنند . این گواهىها در حقیقت ماهیت اوراق سهام بانک را خواهد داشت و دارنده آن به نسبتسرمایه مالک خواهد بود . این اوراق و گواهىها به دو نوع بانام و بىنام قابل انتشار مىباشند و در خارج از بانک و در بازار بورس اوراق بهادار قابلیتخرید و فروش خواهند داشت . روش کار به این صورت است که بانک براى مدت زمان مشخصى گواهىهاى مذکور را بر اساس قیمت اسمى به فروش مىرساند و متعهد مىشود پایان هر سال مالى و در سررسید گواهىها، دارنده اوراق را مالک و شریک بانک شناخته و سود سالانه را به وى پرداخت کند و در پایان دوره، اصل سرمایه را به وى برمىگرداند . بعد از پایان زمان مذکور، ارواق، خارج از بانک به قیمتبازار خرید و فروش مىشوند و صاحبان اوراق هر وقتبه پول نقد نیاز پیدا کنند مىتوانند در بازار بورس اوراق بهادار یا هر جاى دیگر (در خصوص اوراق بىنام) آنها را فروخته به پول نقد تبدیل کنند . روشن استبا گذشت زمان، متناسب با عملکرد بانک، قیمت اوراق از قیمت اسمى بیشتر مىشود .
مزایاى متعددى براى این نوع سپردهها مطرح است که از مهمترین آنها قابلیت آنها براى سیاست پولى است . بانک مرکزى مىتواند با استفاده از منابع حاصل از ذخایر قانونى، یکى از متقاضیان عمده سپردههاى انتقالپذیر باشد و با ورود به بازار ثانوى آنها، به سیاست پولى اقدام کند . به این صورت که هر وقت تصمیم به سیاست انبساطى و گسترش حجم پول داشته باشد با پیشنهاد قیمتبالاتر به خرید سپردههاى انتقالپذیر از مردم اقدام کرده و پول به اقتصاد تزریق مىکند و هر وقت تصمیم به سیاست انقباضى داشته باشد قیمتسپردههاى انتقالپذیر خود را کاهش داده و در بازار بورس به فروش مىرساند، در نتیجه نقدینگى را جمع مىکند . از آنجا که در این شیوه نیز بانک مرکزى با خرید سپردههاى انتقالپذیر در منابع بانکهاى تجارى مشارکت مىکند، مشارکت مجدد به حساب مىآید; وگرنه این شیوه به عملیات خرید و فروش اوراق قرضه شبیهتر است .
در این شیوه بانک مرکزى مىتواند به سرعت و به تنهایى تصمیم گرفته بر حجم پول، قیمتسپردهها و دیگر متغیرهاى وابسته تاثیر گذارد در نتیجه نسبتبه شیوه قبلى کاراتر است، ولى از آن جهت که نیازمند شکلگیرى این سپردهها و بازار ثانوى آنهاست، زمانبر و پیچیده است .
البته این دو شیوه هیچ منافاتى با هم ندارند و هر دو همزمان قابل اجرا مىباشند و چه بسا براى کشورهایى نظیر ایران این دو مکمل هم باشند .
تحلیل نتایج مشارکت مجدد
1- به جریان افتادن منابع بانک مرکزى
با عملیات مشارکت مجدد، چه به شیوه نخست و چه به شیوه دوم و چه بهصورت ترکیبى از هر دو شیوه، منابع حاصل از ذخایر قانونى بانکهاى تجارى نزد بانک مرکزى به جریان افتاده و از طریق بانکهاى تجارى به صورت تسهیلات اعطایى در اختیار فعالان اقتصادى قرار مىگیرد; چنانکه بانک مرکزى مىتواند از طریق مشارکت مجدد و سهیم شدن در سود بانکها کسب درآمد کرده و به ذخایر قانونى، سود بپردازد .
2- کنترل کمى حجم پول
چنانکه گذشتبانک مرکزى با مشارکت مجدد، به شیوههایى که بیان شد، مىتواند متناسب با شرایط اقتصادى جامعه به سیاست پولى انبساطى یا انقباظى اقدام کند . مسئولان بانک مرکزى در شرایط تورم مىتوانند با افزایش نسبتسود در شیوه نخست و با کاهش قیمتسپردههاى انتقالپذیر در شیوه دوم، از یک سو مبلغ سپرده سرمایهگذارى بانک مرکزى نزد بانکهاى تجارى را کاهش داده و از سوى دیگر با فروش سپردههاى انتقالپذیر بانکها به مردم، نقدینگى در دست مردم را جذب کنند و هر دوى اینها به کاهش حجم پول و کاهش قدرت بانکهاى تجارى در اعطاى تسهیلات مىانجامد و در شرایط رکود عکس آن عمل مىکنند; از یک سو با کاهش نسبتسود در شیوه نخست، بانکهاى تجارى را تشویق به تقاضاى سپردهگذارى بانک مرکزى مىکنند، در نتیجه سپرده بانک مرکزى نزد آنها بالا رفته قدرت اعطاى تسهیلات آنها بالا مىرود و از سوى دیگر بانک مرکزى با پیشنهاد قیمتبالاترى براى سپردههاى انتقالپذیر، آنها را از مردم خریدارى کرده، پول به جامعه تزریق مىکند .
3- کنترل کیفى تسهیلات و بخشهاى اقتصادى
گاهى هدف سیاستگزاران پولى افزایش یا کاهش حجم پول نیستبلکه هدف تقویتیک بخش خاص از اقتصاد مىباشد و مشارکت مجدد مىتواند این هدف را برآورده سازد . براى مثال، اگر بانک تجارى «الف» در بخش کشاورزى و بانک تجارى «ب» در بخش خدمات و بازرگانى فعالیت مىکنند و هدف سیاستگذاران بانک مرکزى این است که تسهیلات اعطایى به بخش کشاورزى افزایش یابد تا رشد لازم در آن بخش حاصل شود، بانک مرکزى مىتواند با کاهش سود نسبتبه بانک «الف» و افزایش آن نسبتبه بانک «ب» ، مانده سپرده بانک مرکزى را در بانک «الف» افزایش و در بانک «ب» کاهش دهد، هم چنانکه مطابق شیوه دوم از مشارکت مجدد، بانک مرکزى مىتواند مبلغ بیشترى براى خرید سپردههاى انتقالپذیر بانک «الف» اختصاص داده، در نتیجه زمینه جذب نقدینگى بیشترى براى آن بانک فراهم سازد .
4- برترى مشارکت مجدد بر تنزیل مجدد
از آنجا که تنزیل اولیه و تنزیل مجدد هر دو مبتنى بر سیستم بهره است که به صورت متغیرى برونزا تعیین شده و عمل مىکند، قابل انطباق با واقعیات اقتصادى نبوده و در مواردى موجب بحران مىشود، به خلاف نظریه مشارکت اولیه و مجدد که هر دو بر اساس متغیر درونزا بوده و همیشه منطبق با واقعیات اقتصادى است و به همین جهت معتقدیم مشارکت مجدد بهتر از تنزیل مجدد مىتواند اهداف مورد نظر را تحقق بخشد .
پىنوشتها:
1) اکبر کمیجانى، سیاستهاى پولى مناسب (معاونت اقتصادى وزارت امور اقتصادى و دارایى، 1373) ص 3 .
2) براى مطالعه بیشتر ر . ک: ایرج توتونچیان، اقتصاد پول و بانکدارى (مؤسسه تحقیقات پولى و بانکى، 1375) ص 342 به بعد .
3) امام خمینى، استفتائات جدید، ج 2، ص 175 و 176 .
4) سیدعلى خامنهاى، دررالفوائد فى اجوبةالقائد، ص 85 .
5) محمدرضا گلپایگانى، مجمعالمسائل، ج 2، ص 29 .
6) محمدعلى اراکى، توضیحالمسائل، ص 522 .
7) توضیحالمسائل مراجع تقلید، ج 2، ص 699 .
8) همان، ص 784 .
9) میلر - پلسانیلى، پول و بانکدارى نوین، ترجمه احمد ناهیدى (تهران، دانش امروز، 1374) ص 129 .
10) سیدعباس موسویان، بانکدارى اسلامى (موسسه تحقیقات پولى و بانکى، 1378) ص 151 .