گواهى مشارکت و مبادله
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه
منظور از پروژههاى زیربنایى و زیرساختها، جادهها، پلها، راهآهن، خطوط دریایى و هوایى و شیوههاى دیگر ترابرى و ارتباطات، به علاوه تامین آب و برق و تلفن است . همچنین مؤسسات مالى و خدمات عمومى نظیر بهداشت و آموزشوپرورش را نیز در بر مىگیرد . به طور کلى زیرساختها تمام پیشنیازهاى اساسى براى عملکرد مؤثر بازار رقابتى (1) و توسعه در تولید را شامل مىشود .
برپایى زیرساختها نیاز به سرمایه بسیار عظیمى دارد . سود این سرمایهگذارىهاى کلان، زیاد است . بسیارى از آنها غیر مستقیم مىباشند و تمام آنها در دوره بلند مدت به دست مىآیند . در کشورهاى در حال توسعه، بخش خصوصى یا سود حاصل در بلند مدت را مناسب تشخیص نمىدهد و یا فاقد ابزارهاى مالى است که بتواند این پروژهها را به عهده بگیرد . بنابراین، از دولت انتظار مىرود که تعهدات اجراى این پروژهها را قبول کند تا شرایط مناسبى براى رشد و توسعه ایجاد شود . این در حالى است که درآمد دولت از تمام منابع، از جمله سطحى از مالیاتها که به لحاظ سیاسى قابل تحمل باشد، کمتر از آن است که بتواند بودجه احداث زیرساختها را تامین کند . در نتیجه مسئلهاى که در پیش رو داریم این است که چگونه پساندازهاى مردم را براى این منظور تجهیز کنیم . سؤال این است که در نظام اقتصاد اسلامى، مؤسسات مالى چگونه مىتوانند در این رابطه کمک کنند؟
نقش مؤسسات مالى اسلامى
ویژگى مؤسسات مالى اسلامى، اجتناب آنها از دادن و گرفتن قرض بر اساس نرخ بهره است; چنان که بانک اسلامى، سرمایهگذارى ذخایر را بر مبناى شرکت در سود قبول مىکند، سپس بخشى از این ذخایر را بر مبناى مشارکت در سود، به تجار عرضه مىکند . طریق دیگرى از تامین مالى که به وسیله شریعت اجازه داده شده و کاربرد وسیعترى دارد، مؤسسات مالى اسلامى است .
آنها پول سپردهگذاران را در سهام عادى سرمایهگذارى مىکنند و یا آنها را براى کسب سود از طریق روشهاى اسلامى تامین مالى، به کار مىگیرند; همان کارى که بانکهاى اسلامى انجام مىدهند . از جهتشیوه کار، دو راه کلى وجود دارد که از طریق آن بانکها و مؤسسات مالى اسلامى مىتوانند پساندازهاى بخش خصوصى را براى پروژههاى بخش عمومى که در ارتباط با زیرساختها هستند، تجهیز کنند .
اولین راه بر مبناى مشارکت در سود است و مىتوانند در پروژههایى که قابل سود دهى باشند و سود پولى آنها قابل اندازهگیرى باشد، سرمایهگذارى کنند; براى مثال، سود به شکل عوارض تردد براى استفاده از آزاد راهها و پلها، یا پولهایى که به عنوان مجوز استفاده از جادهها به طور عمومى و خصوصى از وسایل نقلیه دریافت مىشود، قابل محاسبه است . سرمایههایى که براى این نوع پروژهها تجهیز مىشوند، مىتوانند بر مبناى درصد شراکت، از این درآمد واقعى پاداش داده شوند .
دومین راه بر مبناى فروش با قیمتى بالاتر از آنچه که هزینه شده است، مىباشد . مىتوان پساندازهاى بخش خصوصى را تجهیز کرده، در احداث یکى از پروژههاى زیربنایى سرمایهگذارى کرد و بعد از تکمیل پروژه، آن را به قیمتى بالاتر از هزینه احداث، به دولت فروختیا اجاره داد; براى مثال، یک کمپانى خصوصى مىتواند یک فرودگاه (داخل یا خارجى) را احداث کند سپس آن را به دولت فروخته یا اجاره دهد و دولت قیمتیا اجاره آن را طى اقساط بپردازد . روشن است این وجوه عمدتا از پولى که به عنوان مالیات فرودگاه و حق فرود جمعآورى مىشود، تامین خواهد شد; و همینطور بقیه مثالها . تفاوت اصلى این دو روش در این است که سودى که از راه اول به سرمایهگذاران مىرسد متغیر است، به خلاف سود راه دوم که از پیش، معین مىباشد . اقتصاددانان اسلامى ابزارهاى مالى را براى هر دو روش طراحى کردهاند که ما به توضیح آنها مىپردازیم .
ابزارهاى مبتنى بر مشارکت
این ابزارها معمولا سودهاى متغیرى را موجب مىشوند و از آن جا که بر مبناى مضاربه یا شرکت هستند، پول سرمایهگذارى شده را ضمانت نمىکنند . اینها اولین طرحهایى بودند که در فرهنگ بانکدارى اسلامى پیشنهاد شدند (2) و در عمل مورد موافقت قرار گرفتند; مثل مضاربهها و گواهىهاى (3) PTC در پاکستان که بانکها و مؤسسات مالى این کشور اوراق اعتبارى جدیدى را منتشر کردند تا جاى اوراق قرضه بر پایه نرخ بهره را بگیرد و PTC یا اوراق مشارکت مدتدار نام گرفتند . اوراق مشارکت مدتدار، ابزارهاى حقوقى قابل انتقال بر مبناى اصول مشارکت در سود و زیان هستند و براى جایگزینى اوراق قرضه بلند مدت و میان مدت براى صنعتیا تامین اعتبارهاى دیگر، معرفى شدهاند . به جاى دریافتبهره بر مبناى آن چه در اوراق قرضه نوشته شده است، سهامداران PTC در سود و زیان کمپانىهاى مورد بحثشریک مىشوند . جان هارینگتون (John Harringtun) از دانشگاه SETON - HALL نیوجرسى امریکا عقیده دارد که PTC مىتواند به عنوان وسیلهاى براى تامین مالى احداث ساختمانهاى ملى جهت اجاره دادن به دولت مورد استفاده قرار گیرد . صاحبان PTC از اجارههایى که به وسیله دولت پرداخت مىشود و همچنین از منافعى که از فروش دارایى به قیمتبالاتر بهدست مىآید، سود خواهند برد . این نوع PTC ها بدهى دولت را کاهش مىدهند; دارایىهایى با درآمد جالب براى سرمایهگذاران تامین مىکنند و در بازار سرمایه خرید و فروش مىشوند . آنها سرمایهگذارىهاى مناسبى براى بانکها هستند . (4)
اوراق مشارکت در ایران
در ایران نیز اوراق مشارکتبه همین منظور به جریان افتاده است; براى نمونه، شهردارى تهران در سپتامبر 1994 اوراقى را که اوراق مشارکت نامیده مىشد، طبق اصول اسلامى براى تامین مالى پروژه تجدید بناى بزرگراه نواب منتشر کرد .
خصوصیات اصلى اوراق مشارکتى که در ایران منتشر مىشود به شرح زیر است:
الف) اوراق مشارکت طبق اصول اسلامى منتشر مىگردند; بر مبناى سرمایهگذارى در پروژههاى اقتصادى با نرخ بازدهى مثبت مىباشند و سود آنها بین سرمایهگذاران و منتشر کننده اوراق (کسى که مسئول تکمیل پروژه است) تقسیم مىشود .
ب) اوراق مشارکت مىتوانند توسط بخش عمومى و بخش خصوصى منتشر شوند .
ج) در هر مورد باید متعهدى شناورى اوراق را بپذیرد و اوراقى را که به وسیله عموم مردم خریدارى نمىنشود، بخرد .
د) براى هر مورد، منتشر کننده باید حداقلى از سود قابل حصول از پروژه مورد نظر را ضمانت کند . سودهاى بیشتر از میزان ضمانتشده، باید بعد از تکمیل پروژه تقسیم شوند . اگر حداقل سود برنامهریزى شده تحقق نیابد، تمام مسئولیت تهیه سرمایه براى پرداختسود ضمانتشده، به عهده منتشر کننده اوراق مىباشد .
ه) اوراق باید به منظور تامین مالى پروژه خاص باشند و در جاى دیگر نمىتوانند استفاده شوند .
و) اوراق با هم منتشر شده و کوپنهاى مخصوصى براى دریافتسود به همراه دارند . زمان پرداخت این کوپنها، هنگام انتشار اوراق، معین مىشود .
ز) این اوراق بدون نام و در وجه حامل منتشر مىشوند .
ح) اوراق قابل خرید و فروش هستند و مىتوانند از طریق بازار مبادله سهام تهران مبادله شوند . بانک مرکزى جمهورى اسلامى ایران متعهد است و از این رو مسئول جریان این اوراق شناخته مىشود . (5)
(6) NPP با سودى که هماهنگ با سود بازار سهام و به اندازه سایر سودهاى بخش خصوصى باشد، بررسى مىکند; (7) وجوه جمعآورى شده از طریق آن صرف اداره دولت مخصوصا پروژههاى زیربنایى خواهد شد .
اوراق مشارکت در سودان
سودان اوراق مشارکتبانک مرکزى (8) CMC را معرفى کرده است که به ابزارى بر مبناى عدالت اشاره دارد و برعهده دولت (بانک مرکزى) در بانکهاى تجارى انتشار یافته است . (9) این اوراق به کارگرفته شدهاند تا بانک مرکزى را قادر سازند نقدینگى داخلى را از طریق عملکرد بازار آزاد تنظیم کند و بدین وسیله به اتخاذ بازار مبادلات کمک کنند . (10)
سودان همچنین در فکر است که اوراق مضاربه دولتى (11) GMC یعنى ابزارى را بهکار گیرد که دولت را قادر به افزایش و توانایى خود سازد . این کار از طریق انتشار اوراق اعتبارى دولتى که به سپردهگذاران وعده درآمد قابل انتقالى را مىدهد، انجام مىشود و با توسعهاى که در درآمد دولتحاصل مىشود، مرتبط است (مثلا سهمى از درآمد دولت .) این سود در مقابل سرمایهگذارى آنان در تهیه خدمات عمومى دولت مىباشد . (12)
گرچه این ابزارها با مدلهاى سادهاى که به صورت نظرى در بالا ارائه شد تفاوتهایى دارند، اما ماهیت آنها یکسان است و از ویژگىهاى زیر برخوردارند:
1 . بدهىهاى دولتى ناشى از فروش اوراقى که صاحبان آن یک درآمد سالیانهاى را انتظار دارند، سیال است .
2 . بعضى از این اوراق قابل داد و ستد هستند، چون از جهت تئوریک به نوعى امکان سوددهى سرمایه در آنها وجود دارد .
3 . سود اوراق یا مرتبط به یک پروژه مخصوص بوده و یا مرتبط به رشد در بخشى از اقتصاد مىباشد .
شیوه کار در اوراق مشارکتى
در این روش، به کار گیرنده سرمایه، دولت مىباشد که زیرساختها را احداث مىکند و عرضه کننده سرمایه مردمى هستند که براى سرمایهگذارى پسانداز مىکنند و بانکهاى اسلامى و مؤسسات مالى واسطه هستند; به این صورت که وقتى دولت اوراق مشارکتى را انتشار داد، بانک یا مؤسسات مالى اسلامى آن را از طریق سرمایههایى که در حسابهاى سرمایهگذارى آنها جمع شده استبر حسب مورد خریدارى مىکنند و دولت متهد مىشود سود سالیانه صاحبان حسابهاى مذکور را بپردازد . تعهد ولتبر پرداختسود از طریق بانک مىباشد و به کسانى پرداخت مىشود که حامل ورقهاى هستند که سهم آنها را از سود نشان مىدهد . اگر اوراق داراى سررسیدى باشند که دولتبراى بازپرداخت اصل سرمایه ارائه داده است، این تعهد هم از طریق بانک (بعد از لحاظ سود یا ضرر نهایى) اعمال مىشود . در مجموع، دولت و مردم هر یک فقط با بانک اسلامى و مؤسسات مالى معامله مىکنند و با هم ارتباط مستقیم ندارند .
بعد از مدتى بازار ثانوى این اوراق بهادار توسعه پیدا خواهد کرد و کسانى که نمىخواهند اوراق بهادار را تا سررسید نگهدارى کنند مىتوانند بفروشند و کسانى که زمان انتشار اوراق را از دست دادهاند مىتوانند اکنون خریدارى کنند . این بازار هم مثل هر بازار دیگرى عمل مىکند و قیمت اوراق بهادار به وسیله عرضه و تقاضا تعیین مىشود .
ممکن است اوراق مشارکت در سودى در جریان باشند که هیچ تاریخى را در بر ندارند و همیشگى هستند . (13) دولت، مضارب یا عامل دائمى است و صاحبان اوراق بهادار تامین کننده مالى (ربالمال) هستند و مالکیت آنها براى مدتى است که بخواهند برگهها را نگهدارى کنند . صاحبان اوراق بهادار مىتوانند در بازار خرید و فروش کرده، افزایش یا کاهش ارزش سرمایه داشته باشند . سود سالیانه باید به کسى پرداختشود که اوراق را در تاریخ سررسید سود سهام در دست دارد . براى آسودگى، دولت ممکن است فقط با مؤسسات، بانکها، شرکتهاى سرمایهگذارى و بنگاههاى واسطه و امثال آن سروکار داشته باشد و مردم هم توسط این مؤسسات خواستههاى خود را تحقق بخشند . وجوه حاصل از فروش اوراق بهادار دائمى باید به گونهاى سرمایهگذارى شوند که درآمدى را براى فعالیتهاى دولت که همیشگى هستند، حاصل کنند .
ابزارهاى مبتنى بر مبادله
(پیشفروش محصولات کشاورزى) یا مرابحه (17) (فروش نسیه) تدبیر شدهاند . مؤسسه مالى اسلامى که این ابزار را مىفروشد، به عنوان واسطه ارتباطى مصرف کننده نهایى (خریدار ابزار مالى) و تولید کننده (فروشنده) ظاهر مىشود . ورقه مالى که توسط مؤسسه اسلامى به مردم فروخته مىشود، سود از پیش تعیین شدهاى را به عنوان اجاره یا بخشى از قیمت، در بر دارد و به طور کلى چون بیشتر این اوراق قابل تبدیل به پول نقد نیستند، بازار ثانوى ندارند; هر چند محققان راههایى را پیشنهاد مىکنند که آنها را قابل تبدیل به پول کند .
همچنین ممکن است این ابزارهاى مالى مثل اوراقى کار کنند که بر مبناى استصناع هستند . بر مبناى فقه، صلاحیت استصناع براى واسطهگرى مالى پذیرفته شده است و پیمانکار مىتواند قرارداد فرعى ببندد . به این ترتیب که ابتدا شرکت دولتى، مشخصات پروژه معین را که مىخواهد تاسیس کند تعریف مىکند و همچنین تعداد سالهایى را که براى بازپرداخت قیمت آن در نظر گرفته است، روشن مىسازد، سپس پیشنهادات مناقصه از طرف پیمانکاران دریافت مىشود و با کسانى که به قیمت پایینترى حاضر به ساخت پروژه هستند، قرارداد استصناع منعقد مىگردد . وقتى امکانات تبدیل به ساختمان شد و قرارداد استصناع تکمیل گردید، مالکیت کامل امکانات در اختیار دولت قرار مىگیرد; در مقابل فروش معوقى که به طور طبیعى این قیمت نه تنها هزینه ساختمان را مىپوشاند بلکه سودى را هم که به پیمانکار پرداخت مىشود، خواهد پوشاند . قیمت معوقى را که مؤسسه دولتى پرداختخواهد کرد ممکن استبه شکل گواهىهاى دیون (18) DPC) هاى) بدون بهره باشد که ارزش اسمى آنها برابر استبا کل قیمت معوق، و در واقع ارزش DPC ها بیانگر بدهى مؤسسات دولتى هستند .
گرچه در شریعت اسلامى جایز نیست قرض و بدهى به قیمتى کمتر از ارزش اسمى مبادله شود، اما مىتواند بر مبناى قیمت اسمى (ارزشى که روى ورقه نوشته شد) به شخص ثالثى منتقل گردد . موجودى بانک اسلامى چنین اوراقى است که ممکن است در مقابل آنها دارایى یا کالایى را با قیمت معوق خریدارى کند . وقتى چنین دارایى حقیقى یا کالا به دست آمد ممکن استبه هر روشى مصرف شود . (19)
برخى از کمپانىهاى خصوصى اسلامى چنین ابزارى را ارائه مىکنند اما طبق آخرین اطلاعات من، به جز مالزى، هیچ کشورى که ادعاى بانکدارى اسلامى مىکند، در سطح ملى چنین راههایى را نپذیرفته است . هنوز ادبیات تئوریک که این ابزار را به عنوان راه ممکن براى تجهیز پساندازها براى تامین مالى پروژههاى زیربنایى ارائه مىدهد، نیاز به توجه جدى دارد . علت اصلى این که چرا این ابزار احتیاج به بررسى دقیق دارند و در عمل آیا امکان تطبیق دارند یا خیر، این است که ابزارهاى مشارکتى، در تجهیز پساندازهاى بخش خصوصى براى پروژههایى که درآمد پولى مستقیم و قابل اندازهگیرى ندارند، مثل تحصیلات و بهداشت، مناسب نمىباشند .
اجرا
براى به فعلیت رساندن پتانسیل ابزارهاى مالى اسلامى براى احداث پروژههاى زیربنایى، لازم است مراحل زیر طى شود:
1 . تعریف پروژه با تعیین ویژگىهاى مورد نیاز براى انعقاد قرارداد، و درخواست از مؤسسات مالى اسلامى که منابع مورد نیاز را تجهیز کنند .
2 . تعیین ابزار یا ابزارهاى مناسبى که بتواند در ارتباط با پروژهاى مخصوص یا پروژههایى معین تجهیز مالى کنند . در این وظیفه خطیر هم دولت و هم مؤسسات مالى به همکارى با هم نیاز دارند .
3 . با همکارى مؤسسات مالى ابزارهاى مالى (اوراق) منتشر شده و به جریان مىافتد و از مردم جهتخرید آنها دعوت به عمل مىآید .
4 . لازم است مؤسسات مالى - خصوصا در قدمهاى اولیه - تلاش زیادى جهت توسعه بازار ثانوى اوراق منتشره، از خود نشان دهند . ممکن است این نقش به وسیله یک تشکیلات اقتصادى (یک شرکتیا یک شرکتسهامى) اجرا شود یا حتى در صورتى که موقعیت اقتضا کند یک بانک دولتى این کار را انجام دهد . تا کنون در تجربه بانکدراى اسلامى، کمپانىهاى گروه دله، البرکة، التوفیق و الامین، مرکزیت چنین نقشى را پیدا کردهاند .
شایان ذکر است در مرحله اول که در بالا اشاره شد، گاهى فکر تجهیز منابع قابل سرمایهگذارى وسیع که بتواند چند پروژه را تامین کند، مورد توجه قرار گرفته است (پروژههایى که توجیهپذیرند .) این کار براى کشورهایى مناسب است که به طور همزمان با ضرورت احداث چندین طرح مختلف زیربنایى، مثل مخابرات، بزرگراهها و کانالهاى آبرسانى مواجه مىباشند . حرکتهاى اخیر در سودان و ایران که اشاره شد، از این نوع مىباشند .
مراحل چهارگانه: توصیف پروژه، طراحى ابزار، به جریان انداختن اوراق و کمک به توسعه بازار کاراى ثانوى، هر کدام در جایگاه خود براى تجهیز پساندازهاى بخش خصوصى براى احداث طرحهاى زیربنایى از طریق مؤسسات مالى اسلامى مهماند . اینها وظایف روشنى هستند . انجام آنها در چهارچوب اسلامى شروع شده است و این مقاله، ممکن است این کوششها را بیشتر پیش ببرد .
پىنوشتها:
1. Joseph E. Stiglitz "The Role of Government in Economic Development", in Annual World bank Conference on Development Economics, 1996, edited by Michael Burno and Boris pleskovik, Washington, D.C., The World Bank, P. 14.
2. M.N. Siddiqi, Banding Without Interest, Leicester, The Islamic Foundation, 1983,
1997, P.133 - 141.
3. Participatim Term Certiticates.
4. Ausaf Ahmed andTariqullah Khan (eds) , Islamic Financial Instrumen
Sector Resource Mobilisation, Islamic Research andTraining Institute, IDB, Jeddah,
1997, P. 100. For other relevant details see P. 101 - 102 on Mudarabas see: P. 97 - 99.
5. Ausaf Ahmed andTariqullah Khan (eds)., Islamic Financial Instrumen
Sector Resource Mobilisation, Islamic Research andTraining Institute, IDB, Jeddah,
1997, P. 107 - 108.
6. National Pavticipatiun Paper.
7. V. Sundrarajan, David Marston and Ghiath Shabshigh,` Monetary Oper
Government Debt Management Under Islamic Banking|, Washington D.C., IMF Working
Paper, 1998 (WP/98/144),P.10.
8. Central Band Musharaka Cartiticate.
9. Ibid, P.11.
10. Ibid.
11. Government Mudaraha Certiticate.
12. V. Sundrarajan, David Marston and Ghiath Shabshigh,` Monetary Ope
Government Debt Management Under Islamic Banking|, Washington D.C., IMF Working
Paper 1998 (WP/98/144), P.13.
13. See for example: Sami Ibrahim al Suwailim| scoments in Ausaf Ahme
ndTariqullah Khan, op . cit, especially, P.247.
منظور از پروژههاى زیربنایى و زیرساختها، جادهها، پلها، راهآهن، خطوط دریایى و هوایى و شیوههاى دیگر ترابرى و ارتباطات، به علاوه تامین آب و برق و تلفن است . همچنین مؤسسات مالى و خدمات عمومى نظیر بهداشت و آموزشوپرورش را نیز در بر مىگیرد . به طور کلى زیرساختها تمام پیشنیازهاى اساسى براى عملکرد مؤثر بازار رقابتى (1) و توسعه در تولید را شامل مىشود .
برپایى زیرساختها نیاز به سرمایه بسیار عظیمى دارد . سود این سرمایهگذارىهاى کلان، زیاد است . بسیارى از آنها غیر مستقیم مىباشند و تمام آنها در دوره بلند مدت به دست مىآیند . در کشورهاى در حال توسعه، بخش خصوصى یا سود حاصل در بلند مدت را مناسب تشخیص نمىدهد و یا فاقد ابزارهاى مالى است که بتواند این پروژهها را به عهده بگیرد . بنابراین، از دولت انتظار مىرود که تعهدات اجراى این پروژهها را قبول کند تا شرایط مناسبى براى رشد و توسعه ایجاد شود . این در حالى است که درآمد دولت از تمام منابع، از جمله سطحى از مالیاتها که به لحاظ سیاسى قابل تحمل باشد، کمتر از آن است که بتواند بودجه احداث زیرساختها را تامین کند . در نتیجه مسئلهاى که در پیش رو داریم این است که چگونه پساندازهاى مردم را براى این منظور تجهیز کنیم . سؤال این است که در نظام اقتصاد اسلامى، مؤسسات مالى چگونه مىتوانند در این رابطه کمک کنند؟
نقش مؤسسات مالى اسلامى
ویژگى مؤسسات مالى اسلامى، اجتناب آنها از دادن و گرفتن قرض بر اساس نرخ بهره است; چنان که بانک اسلامى، سرمایهگذارى ذخایر را بر مبناى شرکت در سود قبول مىکند، سپس بخشى از این ذخایر را بر مبناى مشارکت در سود، به تجار عرضه مىکند . طریق دیگرى از تامین مالى که به وسیله شریعت اجازه داده شده و کاربرد وسیعترى دارد، مؤسسات مالى اسلامى است .
آنها پول سپردهگذاران را در سهام عادى سرمایهگذارى مىکنند و یا آنها را براى کسب سود از طریق روشهاى اسلامى تامین مالى، به کار مىگیرند; همان کارى که بانکهاى اسلامى انجام مىدهند . از جهتشیوه کار، دو راه کلى وجود دارد که از طریق آن بانکها و مؤسسات مالى اسلامى مىتوانند پساندازهاى بخش خصوصى را براى پروژههاى بخش عمومى که در ارتباط با زیرساختها هستند، تجهیز کنند .
اولین راه بر مبناى مشارکت در سود است و مىتوانند در پروژههایى که قابل سود دهى باشند و سود پولى آنها قابل اندازهگیرى باشد، سرمایهگذارى کنند; براى مثال، سود به شکل عوارض تردد براى استفاده از آزاد راهها و پلها، یا پولهایى که به عنوان مجوز استفاده از جادهها به طور عمومى و خصوصى از وسایل نقلیه دریافت مىشود، قابل محاسبه است . سرمایههایى که براى این نوع پروژهها تجهیز مىشوند، مىتوانند بر مبناى درصد شراکت، از این درآمد واقعى پاداش داده شوند .
دومین راه بر مبناى فروش با قیمتى بالاتر از آنچه که هزینه شده است، مىباشد . مىتوان پساندازهاى بخش خصوصى را تجهیز کرده، در احداث یکى از پروژههاى زیربنایى سرمایهگذارى کرد و بعد از تکمیل پروژه، آن را به قیمتى بالاتر از هزینه احداث، به دولت فروختیا اجاره داد; براى مثال، یک کمپانى خصوصى مىتواند یک فرودگاه (داخل یا خارجى) را احداث کند سپس آن را به دولت فروخته یا اجاره دهد و دولت قیمتیا اجاره آن را طى اقساط بپردازد . روشن است این وجوه عمدتا از پولى که به عنوان مالیات فرودگاه و حق فرود جمعآورى مىشود، تامین خواهد شد; و همینطور بقیه مثالها . تفاوت اصلى این دو روش در این است که سودى که از راه اول به سرمایهگذاران مىرسد متغیر است، به خلاف سود راه دوم که از پیش، معین مىباشد . اقتصاددانان اسلامى ابزارهاى مالى را براى هر دو روش طراحى کردهاند که ما به توضیح آنها مىپردازیم .
ابزارهاى مبتنى بر مشارکت
این ابزارها معمولا سودهاى متغیرى را موجب مىشوند و از آن جا که بر مبناى مضاربه یا شرکت هستند، پول سرمایهگذارى شده را ضمانت نمىکنند . اینها اولین طرحهایى بودند که در فرهنگ بانکدارى اسلامى پیشنهاد شدند (2) و در عمل مورد موافقت قرار گرفتند; مثل مضاربهها و گواهىهاى (3) PTC در پاکستان که بانکها و مؤسسات مالى این کشور اوراق اعتبارى جدیدى را منتشر کردند تا جاى اوراق قرضه بر پایه نرخ بهره را بگیرد و PTC یا اوراق مشارکت مدتدار نام گرفتند . اوراق مشارکت مدتدار، ابزارهاى حقوقى قابل انتقال بر مبناى اصول مشارکت در سود و زیان هستند و براى جایگزینى اوراق قرضه بلند مدت و میان مدت براى صنعتیا تامین اعتبارهاى دیگر، معرفى شدهاند . به جاى دریافتبهره بر مبناى آن چه در اوراق قرضه نوشته شده است، سهامداران PTC در سود و زیان کمپانىهاى مورد بحثشریک مىشوند . جان هارینگتون (John Harringtun) از دانشگاه SETON - HALL نیوجرسى امریکا عقیده دارد که PTC مىتواند به عنوان وسیلهاى براى تامین مالى احداث ساختمانهاى ملى جهت اجاره دادن به دولت مورد استفاده قرار گیرد . صاحبان PTC از اجارههایى که به وسیله دولت پرداخت مىشود و همچنین از منافعى که از فروش دارایى به قیمتبالاتر بهدست مىآید، سود خواهند برد . این نوع PTC ها بدهى دولت را کاهش مىدهند; دارایىهایى با درآمد جالب براى سرمایهگذاران تامین مىکنند و در بازار سرمایه خرید و فروش مىشوند . آنها سرمایهگذارىهاى مناسبى براى بانکها هستند . (4)
اوراق مشارکت در ایران
در ایران نیز اوراق مشارکتبه همین منظور به جریان افتاده است; براى نمونه، شهردارى تهران در سپتامبر 1994 اوراقى را که اوراق مشارکت نامیده مىشد، طبق اصول اسلامى براى تامین مالى پروژه تجدید بناى بزرگراه نواب منتشر کرد .
خصوصیات اصلى اوراق مشارکتى که در ایران منتشر مىشود به شرح زیر است:
الف) اوراق مشارکت طبق اصول اسلامى منتشر مىگردند; بر مبناى سرمایهگذارى در پروژههاى اقتصادى با نرخ بازدهى مثبت مىباشند و سود آنها بین سرمایهگذاران و منتشر کننده اوراق (کسى که مسئول تکمیل پروژه است) تقسیم مىشود .
ب) اوراق مشارکت مىتوانند توسط بخش عمومى و بخش خصوصى منتشر شوند .
ج) در هر مورد باید متعهدى شناورى اوراق را بپذیرد و اوراقى را که به وسیله عموم مردم خریدارى نمىنشود، بخرد .
د) براى هر مورد، منتشر کننده باید حداقلى از سود قابل حصول از پروژه مورد نظر را ضمانت کند . سودهاى بیشتر از میزان ضمانتشده، باید بعد از تکمیل پروژه تقسیم شوند . اگر حداقل سود برنامهریزى شده تحقق نیابد، تمام مسئولیت تهیه سرمایه براى پرداختسود ضمانتشده، به عهده منتشر کننده اوراق مىباشد .
ه) اوراق باید به منظور تامین مالى پروژه خاص باشند و در جاى دیگر نمىتوانند استفاده شوند .
و) اوراق با هم منتشر شده و کوپنهاى مخصوصى براى دریافتسود به همراه دارند . زمان پرداخت این کوپنها، هنگام انتشار اوراق، معین مىشود .
ز) این اوراق بدون نام و در وجه حامل منتشر مىشوند .
ح) اوراق قابل خرید و فروش هستند و مىتوانند از طریق بازار مبادله سهام تهران مبادله شوند . بانک مرکزى جمهورى اسلامى ایران متعهد است و از این رو مسئول جریان این اوراق شناخته مىشود . (5)
(6) NPP با سودى که هماهنگ با سود بازار سهام و به اندازه سایر سودهاى بخش خصوصى باشد، بررسى مىکند; (7) وجوه جمعآورى شده از طریق آن صرف اداره دولت مخصوصا پروژههاى زیربنایى خواهد شد .
اوراق مشارکت در سودان
سودان اوراق مشارکتبانک مرکزى (8) CMC را معرفى کرده است که به ابزارى بر مبناى عدالت اشاره دارد و برعهده دولت (بانک مرکزى) در بانکهاى تجارى انتشار یافته است . (9) این اوراق به کارگرفته شدهاند تا بانک مرکزى را قادر سازند نقدینگى داخلى را از طریق عملکرد بازار آزاد تنظیم کند و بدین وسیله به اتخاذ بازار مبادلات کمک کنند . (10)
سودان همچنین در فکر است که اوراق مضاربه دولتى (11) GMC یعنى ابزارى را بهکار گیرد که دولت را قادر به افزایش و توانایى خود سازد . این کار از طریق انتشار اوراق اعتبارى دولتى که به سپردهگذاران وعده درآمد قابل انتقالى را مىدهد، انجام مىشود و با توسعهاى که در درآمد دولتحاصل مىشود، مرتبط است (مثلا سهمى از درآمد دولت .) این سود در مقابل سرمایهگذارى آنان در تهیه خدمات عمومى دولت مىباشد . (12)
گرچه این ابزارها با مدلهاى سادهاى که به صورت نظرى در بالا ارائه شد تفاوتهایى دارند، اما ماهیت آنها یکسان است و از ویژگىهاى زیر برخوردارند:
1 . بدهىهاى دولتى ناشى از فروش اوراقى که صاحبان آن یک درآمد سالیانهاى را انتظار دارند، سیال است .
2 . بعضى از این اوراق قابل داد و ستد هستند، چون از جهت تئوریک به نوعى امکان سوددهى سرمایه در آنها وجود دارد .
3 . سود اوراق یا مرتبط به یک پروژه مخصوص بوده و یا مرتبط به رشد در بخشى از اقتصاد مىباشد .
شیوه کار در اوراق مشارکتى
در این روش، به کار گیرنده سرمایه، دولت مىباشد که زیرساختها را احداث مىکند و عرضه کننده سرمایه مردمى هستند که براى سرمایهگذارى پسانداز مىکنند و بانکهاى اسلامى و مؤسسات مالى واسطه هستند; به این صورت که وقتى دولت اوراق مشارکتى را انتشار داد، بانک یا مؤسسات مالى اسلامى آن را از طریق سرمایههایى که در حسابهاى سرمایهگذارى آنها جمع شده استبر حسب مورد خریدارى مىکنند و دولت متهد مىشود سود سالیانه صاحبان حسابهاى مذکور را بپردازد . تعهد ولتبر پرداختسود از طریق بانک مىباشد و به کسانى پرداخت مىشود که حامل ورقهاى هستند که سهم آنها را از سود نشان مىدهد . اگر اوراق داراى سررسیدى باشند که دولتبراى بازپرداخت اصل سرمایه ارائه داده است، این تعهد هم از طریق بانک (بعد از لحاظ سود یا ضرر نهایى) اعمال مىشود . در مجموع، دولت و مردم هر یک فقط با بانک اسلامى و مؤسسات مالى معامله مىکنند و با هم ارتباط مستقیم ندارند .
بعد از مدتى بازار ثانوى این اوراق بهادار توسعه پیدا خواهد کرد و کسانى که نمىخواهند اوراق بهادار را تا سررسید نگهدارى کنند مىتوانند بفروشند و کسانى که زمان انتشار اوراق را از دست دادهاند مىتوانند اکنون خریدارى کنند . این بازار هم مثل هر بازار دیگرى عمل مىکند و قیمت اوراق بهادار به وسیله عرضه و تقاضا تعیین مىشود .
ممکن است اوراق مشارکت در سودى در جریان باشند که هیچ تاریخى را در بر ندارند و همیشگى هستند . (13) دولت، مضارب یا عامل دائمى است و صاحبان اوراق بهادار تامین کننده مالى (ربالمال) هستند و مالکیت آنها براى مدتى است که بخواهند برگهها را نگهدارى کنند . صاحبان اوراق بهادار مىتوانند در بازار خرید و فروش کرده، افزایش یا کاهش ارزش سرمایه داشته باشند . سود سالیانه باید به کسى پرداختشود که اوراق را در تاریخ سررسید سود سهام در دست دارد . براى آسودگى، دولت ممکن است فقط با مؤسسات، بانکها، شرکتهاى سرمایهگذارى و بنگاههاى واسطه و امثال آن سروکار داشته باشد و مردم هم توسط این مؤسسات خواستههاى خود را تحقق بخشند . وجوه حاصل از فروش اوراق بهادار دائمى باید به گونهاى سرمایهگذارى شوند که درآمدى را براى فعالیتهاى دولت که همیشگى هستند، حاصل کنند .
ابزارهاى مبتنى بر مبادله
(پیشفروش محصولات کشاورزى) یا مرابحه (17) (فروش نسیه) تدبیر شدهاند . مؤسسه مالى اسلامى که این ابزار را مىفروشد، به عنوان واسطه ارتباطى مصرف کننده نهایى (خریدار ابزار مالى) و تولید کننده (فروشنده) ظاهر مىشود . ورقه مالى که توسط مؤسسه اسلامى به مردم فروخته مىشود، سود از پیش تعیین شدهاى را به عنوان اجاره یا بخشى از قیمت، در بر دارد و به طور کلى چون بیشتر این اوراق قابل تبدیل به پول نقد نیستند، بازار ثانوى ندارند; هر چند محققان راههایى را پیشنهاد مىکنند که آنها را قابل تبدیل به پول کند .
همچنین ممکن است این ابزارهاى مالى مثل اوراقى کار کنند که بر مبناى استصناع هستند . بر مبناى فقه، صلاحیت استصناع براى واسطهگرى مالى پذیرفته شده است و پیمانکار مىتواند قرارداد فرعى ببندد . به این ترتیب که ابتدا شرکت دولتى، مشخصات پروژه معین را که مىخواهد تاسیس کند تعریف مىکند و همچنین تعداد سالهایى را که براى بازپرداخت قیمت آن در نظر گرفته است، روشن مىسازد، سپس پیشنهادات مناقصه از طرف پیمانکاران دریافت مىشود و با کسانى که به قیمت پایینترى حاضر به ساخت پروژه هستند، قرارداد استصناع منعقد مىگردد . وقتى امکانات تبدیل به ساختمان شد و قرارداد استصناع تکمیل گردید، مالکیت کامل امکانات در اختیار دولت قرار مىگیرد; در مقابل فروش معوقى که به طور طبیعى این قیمت نه تنها هزینه ساختمان را مىپوشاند بلکه سودى را هم که به پیمانکار پرداخت مىشود، خواهد پوشاند . قیمت معوقى را که مؤسسه دولتى پرداختخواهد کرد ممکن استبه شکل گواهىهاى دیون (18) DPC) هاى) بدون بهره باشد که ارزش اسمى آنها برابر استبا کل قیمت معوق، و در واقع ارزش DPC ها بیانگر بدهى مؤسسات دولتى هستند .
گرچه در شریعت اسلامى جایز نیست قرض و بدهى به قیمتى کمتر از ارزش اسمى مبادله شود، اما مىتواند بر مبناى قیمت اسمى (ارزشى که روى ورقه نوشته شد) به شخص ثالثى منتقل گردد . موجودى بانک اسلامى چنین اوراقى است که ممکن است در مقابل آنها دارایى یا کالایى را با قیمت معوق خریدارى کند . وقتى چنین دارایى حقیقى یا کالا به دست آمد ممکن استبه هر روشى مصرف شود . (19)
برخى از کمپانىهاى خصوصى اسلامى چنین ابزارى را ارائه مىکنند اما طبق آخرین اطلاعات من، به جز مالزى، هیچ کشورى که ادعاى بانکدارى اسلامى مىکند، در سطح ملى چنین راههایى را نپذیرفته است . هنوز ادبیات تئوریک که این ابزار را به عنوان راه ممکن براى تجهیز پساندازها براى تامین مالى پروژههاى زیربنایى ارائه مىدهد، نیاز به توجه جدى دارد . علت اصلى این که چرا این ابزار احتیاج به بررسى دقیق دارند و در عمل آیا امکان تطبیق دارند یا خیر، این است که ابزارهاى مشارکتى، در تجهیز پساندازهاى بخش خصوصى براى پروژههایى که درآمد پولى مستقیم و قابل اندازهگیرى ندارند، مثل تحصیلات و بهداشت، مناسب نمىباشند .
اجرا
براى به فعلیت رساندن پتانسیل ابزارهاى مالى اسلامى براى احداث پروژههاى زیربنایى، لازم است مراحل زیر طى شود:
1 . تعریف پروژه با تعیین ویژگىهاى مورد نیاز براى انعقاد قرارداد، و درخواست از مؤسسات مالى اسلامى که منابع مورد نیاز را تجهیز کنند .
2 . تعیین ابزار یا ابزارهاى مناسبى که بتواند در ارتباط با پروژهاى مخصوص یا پروژههایى معین تجهیز مالى کنند . در این وظیفه خطیر هم دولت و هم مؤسسات مالى به همکارى با هم نیاز دارند .
3 . با همکارى مؤسسات مالى ابزارهاى مالى (اوراق) منتشر شده و به جریان مىافتد و از مردم جهتخرید آنها دعوت به عمل مىآید .
4 . لازم است مؤسسات مالى - خصوصا در قدمهاى اولیه - تلاش زیادى جهت توسعه بازار ثانوى اوراق منتشره، از خود نشان دهند . ممکن است این نقش به وسیله یک تشکیلات اقتصادى (یک شرکتیا یک شرکتسهامى) اجرا شود یا حتى در صورتى که موقعیت اقتضا کند یک بانک دولتى این کار را انجام دهد . تا کنون در تجربه بانکدراى اسلامى، کمپانىهاى گروه دله، البرکة، التوفیق و الامین، مرکزیت چنین نقشى را پیدا کردهاند .
شایان ذکر است در مرحله اول که در بالا اشاره شد، گاهى فکر تجهیز منابع قابل سرمایهگذارى وسیع که بتواند چند پروژه را تامین کند، مورد توجه قرار گرفته است (پروژههایى که توجیهپذیرند .) این کار براى کشورهایى مناسب است که به طور همزمان با ضرورت احداث چندین طرح مختلف زیربنایى، مثل مخابرات، بزرگراهها و کانالهاى آبرسانى مواجه مىباشند . حرکتهاى اخیر در سودان و ایران که اشاره شد، از این نوع مىباشند .
مراحل چهارگانه: توصیف پروژه، طراحى ابزار، به جریان انداختن اوراق و کمک به توسعه بازار کاراى ثانوى، هر کدام در جایگاه خود براى تجهیز پساندازهاى بخش خصوصى براى احداث طرحهاى زیربنایى از طریق مؤسسات مالى اسلامى مهماند . اینها وظایف روشنى هستند . انجام آنها در چهارچوب اسلامى شروع شده است و این مقاله، ممکن است این کوششها را بیشتر پیش ببرد .
پىنوشتها:
1. Joseph E. Stiglitz "The Role of Government in Economic Development", in Annual World bank Conference on Development Economics, 1996, edited by Michael Burno and Boris pleskovik, Washington, D.C., The World Bank, P. 14.
2. M.N. Siddiqi, Banding Without Interest, Leicester, The Islamic Foundation, 1983,
1997, P.133 - 141.
3. Participatim Term Certiticates.
4. Ausaf Ahmed andTariqullah Khan (eds) , Islamic Financial Instrumen
Sector Resource Mobilisation, Islamic Research andTraining Institute, IDB, Jeddah,
1997, P. 100. For other relevant details see P. 101 - 102 on Mudarabas see: P. 97 - 99.
5. Ausaf Ahmed andTariqullah Khan (eds)., Islamic Financial Instrumen
Sector Resource Mobilisation, Islamic Research andTraining Institute, IDB, Jeddah,
1997, P. 107 - 108.
6. National Pavticipatiun Paper.
7. V. Sundrarajan, David Marston and Ghiath Shabshigh,` Monetary Oper
Government Debt Management Under Islamic Banking|, Washington D.C., IMF Working
Paper, 1998 (WP/98/144),P.10.
8. Central Band Musharaka Cartiticate.
9. Ibid, P.11.
10. Ibid.
11. Government Mudaraha Certiticate.
12. V. Sundrarajan, David Marston and Ghiath Shabshigh,` Monetary Ope
Government Debt Management Under Islamic Banking|, Washington D.C., IMF Working
Paper 1998 (WP/98/144), P.13.
13. See for example: Sami Ibrahim al Suwailim| scoments in Ausaf Ahme
ndTariqullah Khan, op . cit, especially, P.247.