تبیین حقیقت علم و چگونگی دسترسی به واقع از جمله مباحث عمیق و پر ماجرائی است که فیلسوفان از آغاز پیدایش فلسفه تاکنون به آن توجه داشته اند و سنگینی آن را بر دوش خود احساس نموده اند و هنوز نیز از معماهای ناگشوده فلسفی به شمار می آید. در فلسفه اسلامی این موضوع از جهت رابطه ادراک با شیء ادراک شده و رابطه ادراک با شخص ادراک کننده مورد توجه قرار گرفته است .این بحث با توجه به تعریف علم به تمثّل حقیقت شیء یاحضور ماهیت شیء در نزد مدرک همواره با اشکال معروف اجتماع جوهر و عرض مواجه بوده است و به آراء گوناگونی انجامیده است :1)نظریه کیفیت ذات اضافه 2)نظریه شبح 3)نظریه ماهوی در تبیین های مختلف. در این مقاله پس از بیان چگونگی تحول آراء فیلسوفان مسلمان در این موضوع به بررسی ‘ تحلیل و ارزیابی هر یک از این نظریات پرداخته ‘ پیش فرض ها ‘ عوامل مؤثر بر شکل گیری آنها ‘ همچنین اشکالات وارد بر آنها را بر اساس ملاک های سازگاری (consistency)‘استقلال(independence)‘تمامیت(completeness)ومیزان مقاومت آنها در برابر حملات شکاکانه بیان می نمائیم.