در این مقاله، فیلم های ابراهیم حاتمیکیا با اتخاذ رویکردی جامعه شناختی تحلیل شده اند. هدف از این تحلیل فهمیدن دو مطلب است: اول اینکه معانی تولید شده در فیلم ها چیست و دوم اینکه این معانی چگونه با جامعه معاصر فیلم ها و نیز گروهی اجتماعی که حاتمیکیا آن را نمایندگی میکند ارتباط پیدا میکنند. چارچوب نظری این مقاله متاثر از رویکرد بازتاب در جامعه شناسی سینماست که مشخصاً با استفاده از نظریه لوسین گلدمن درباره اثر هنری بزرگ و فرد استثنایی، که در حوزه ادبیات طرح شده است، و با تسری آن به حوزه سینما تدقیق شده است. روش تحلیل فیلم ها از حیث درک معانی مستتر در آنها تحلیل نشانه شناختی و از حیث امکان ارتباط دادن معانی با جامعه معاصرشان نقد برون نگر بوده است. در این مقاله فیلم های از کرخه تا راین، برج مینو، آژانس شیشه ای، روبان قرمز، موج مرده، ارتفاع پست و به نام پدر تحلیل شده اند. مسیر حرکت قهرمان فیلم های مذکور، که گویی یک نفر است که مراحل متفاوت زندگی خود و جامعه اش را طی میکند، به شکلی منطقی در لابه لای فیلم ها دنبال شده است. این تحلیل ها نشان دهنده نگرش یکی از گروه های جامعه ایران، یعنی گروه های بسیجی جبهه رفته زمان جنگ و خانواده هایشان است که در جامعه کنونی مورد فراموشی و بیمهری قرار گرفته اند. هنرمندی که خود مانند این گروه فکر میکند، این نگرش را به شکل اثر هنری درآورده است.