آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۴

چکیده

در این مقاله نشان میدهیم که چگونه هستیشناسی صوری هوسرل میتواند به تحلیل نسبت کیفی میان اجزاء و کل بپردازد. این تحلیل، مبتنی بر تمایز بنیادینی است که هوسرل میان قطعه (piece) و لحظه (moment) در نظر میگیرد. هستیشناسی صوری هوسرل با پذیرش لحظه همچون جزیی منفرد، انضمامی و نامستقل که با اجزاء دیگر و کل خود نسبت کیفی برقرار میسازد، از سنت فلسفه تحلیلی جدا میشود. از آنجا که فلسفه تحلیلی، کنشهای ذهنی معطوف به ابژهها را به کنشهایی بازمیگرداند که معطوف به وضعیت امور هستند، در چارچوب ساختار صوری معنا و حقایق باقی میماند و کیفیت لحظهها را به خصوصیتهایی فرومیکاهد که در نظریه مجموعهها قابل بررسی است. در مقابل، هستیشناسی صوری هوسرل به بررسی ساختارهای صوری میان اشیاء میپردازد و کیفیت اشیاء را به وضعیت امور بازنمیگرداند. از این نظر، هستیشناسی صوری با مرئولوژی لزنیوسکی شباهت دارد که میتواند نسبت هستیشناسانه اجزاء و کل را بررسی کند. نتیجه این بحث آن است که هستیشناسی صوری در چارچوب نظریه منیفلدها و مرئولوژی، بنیاد هرگونه پژوهشکیفی است که میتواند علوم انسانی و علوم تجربی را دربرگیرد، و از اینرو، از روش کیفی پدیدارشناختی که با توجه به «زیستجهان» تنها علوم انسانی را شامل میشود، بسی فراتر رود.

تبلیغات