کارگران ضد شوروی
آرشیو
چکیده
یکی از مهمترین کانونهای قدرت و نفوذ حزب توده در ایران، ناحیه آذربایجان بود و برهمین اساس اتحادیه های کارگری متعددی در تبریز و سایر مناطق تحت نفوذ شوروی پدیدار شدند. جالب آنکه تشکیل اتحادیه های کارگری در آن شرایط خاص برای کمونیستها و توده ای ها تناقض بار شده بود؛ چراکه از طرفی انقلاب کمونیستی و مرام حزب توده بر انقلابهای توده ای و کارگری استوار بود و اساس ایدئولوژیکی آن بر مبنای مقابله با رابطه ظالمانه کارفرما و کارگر قرار داشت اما ازطرف دیگر رفتارهای اعتراض گونه و اعتصابات کارگری می توانست کمک رسانی کارخانه های صنعتی تبریز و سایر مناطق به شورویهای درحال جنگ با متحدین را دچار وقفه کند. براساس همین تناقض بود که نخستین اتحادیه کارگری در آذربایجان، توسط کسانی مانند یوسف افتخاری بنیانگذاری شد که علیرغم اهداف و گرایشات مارکسیستی، با حزب توده و سیاستهای حزب کمونیسم مخالف بودند. مخالفتهای حزب توده علیه رهبران و کارگران این اتحادیه، خود ماجرای عجیب و جالب توجهی است که در این مقاله آن را مرور خواهید نمود.متن
ساعت چهار بامداد سوم شهریور 1320، سفیر اتحاد جماهیر شوروی و وزیرمختار انگلیس در تهران به دیدار علی منصور، نخستوزیر دولت ایران، رفتند و طی یادداشتهای مشابه، به آگاهی وی رساندند که نیروهای نظامی دو دولت از مرزهای ایران گذشته و وارد خاک کشور شدهاند. ارتش سرخ از سه طرف و در سه ستون، وارد خاک ایران شد: ستون اول از محور جلفا به سوی تبریز حرکت کرد، ستون دوم از راه آستارا به سوی انزلی و رشت به پیشروی پرداخت و ستون سوم به ناحیه مرزی شمالشرقی خراسان هجوم برد. بهاینترتیب، سراسر خطه شمال به اشغال ارتش شوروی درآمد و آنان سپس با پیشروی به سوی جنوب، در نهم شهریور به نیروهای ارتش انگلیس در قزوین ملحق شدند.[i][i]
اندکی پس از ورود متفقین به ایران و فروپاشی حکومت خودکامه رضاشاه، گونهای از کثرتگرایی سیاسی نمایان شد که نخستین نشانه آن تاسیس احزاب سیاسی و سازمانها و جمعیتهای صنفی و سیاسی بود. دراینمیان پس از تاسیس حزب توده ایران در هفتم مهر 1320، چندتن از سردمداران جنبش کارگری ایران مانند آرداشس (اردشیر) آوانسیان و رضا روستا ــ که در روزگار رضاشاه بهخاطر فعالیتهایی از این دست، دستگیر و زندانی شده بودند ــ تصمیم گرفتند با سازماندهی کارگران و احیای جنبش کارگری، نهضت کمونیستی ایران را تقویت کنند و بر کانونهای صنعتی کشور چیره شوند.[ii][ii] حاصل تلاش این دو کمونیست کهنهکار، در بدو امر، تشکیل شورای مرکزی اتحادیههای کارگران ایران در اسفند 1320 بود.
در آن روزها، افزون بر شورای مرکزی اتحادیههای کارگران ایران، اتحادیههای دیگری مانند اتحادیه کارگران و برزگران ایران، کانون کارگران راهآهن و اتحادیه زحمتکشان ایران نیز به فعالیت سندیکایی اشتغال داشتند. اتحادیه کارگران و برزگران ایران را یوسف افتخاری، یکی از رهبران جنبش کارگری خوزستان، تاسیس کرد. وی کسی بود که پیش از آن نیز یکبار به جرم فعالیت در سازماندهی اعتصاب کارگران صنعت نفت بازداشت و روانه زندان شده بود. کانون کارگران راهآهن که در مرداد 1322، تشکیل گردید، در حقیقت بازسازیشده اتحادیه کارگران راهآهن بود که رضا ابراهیمزاده (کارگر راهآهن) سالها پیش آن را از بدو راهاندازی راهآهن در ایران، تاسیس کرده بود. ابراهیمزاده، اهل تبریز بود. وی در سال 1310، در مازندران به جرم سازماندهی نخستین اعتصاب در راهآهن، دستگیر شد و در زندان با گروه پنجاهوسهنفر آشنا گردید. با لحاظ این سابقه بود که او پس از شهریور 1320، با اتحادیه وابسته به حزب توده به همکاری پرداخت. اتحادیه زحمتکشان ایران که مشی کمونیستی داشت و چندان هم شناخته شده نبود، توسط رضا ابراهیمزاده و ابراهیم علیزاده بنیان نهاده شد.[iii][iii]
هیچکدام از این اتحادیهها مورد تایید حزب توده نبودند؛ چراکه حزب توده قصد داشت همه آنها را در یک اتحادیه وابسته به خود مستحیل کند و رهبری آنها را به دست گیرد. حزب توده صریحا «با هرگونه سکتاریسم (فرقهگرایی) از جمله سکتاریسم سندیکایی» مخالفت میکرد و تلاشهای انشعابگرانه در اتحادیههای صنفی زحمتکشان را برنمیتابید و درعینحال تاکید میکرد که قصد ندارد ایدئولوژی خاصی را بر دیگران تحمیل کند.[iv][iv] در راستای این هدف بود که شورای مرکزی اتحادیههای کارگران ایران، همه سازمانها و اتحادیههای کارگری را فراخواند تا بهاتفاق، اتحادیه نیرومندی تشکیل دهند و از طریق آن بتوانند با قدرت بیشتری از منافع طبقه کارگر ایران حمایت کنند.[v][v]
در پاسخ به دعوت شورای مرکزی در یازدهم اردیبهشت 1323.ش/ اول مه 1944.م (روز کارگر)، بیشتر اعضای اتحادیه کارگران و برزگران به شورای مرکزی پیوستند. حدود چهلوپنج روز بعد کمیته مرکزی اتحادیههای زحمتکشان ایران و کانون کارگران راهآهن نیز به ادغام با شورای مرکزی تن دادند و «شورای متحده مرکزی اتحادیههای کارگران و زحمتکشان ایران» را بنیان نهادند. رضا روستا، بهعنوان دبیر اول شورای متحده برگزیده شد و روزنامه ظفر نیز بهعنوان ارگان شورا کار خود را آغاز کرد.[vi][vi] ازآنپس شورای متحده مرکزی با نفوذ خود در میان کارگران سراسر کشور و بهویژه در استانهای شمالی که در همسایگی اتحاد شوروی قرار داشتند، به موفقیتهایی دست یافت[vii][vii] و از جمله موفق شد تا پایان سال 1324، سیصدوپنجاههزار کارگر را زیر پوشش تشکیلاتی خود قرار دهد[viii][viii] و آنان را به فعالیت در سازمانهای اجتماعی راغب سازد. ازآنسو، آذربایجان که در دوران قاجاریه از مناطق نفوذ سنتی روسیه تزاری بهشمار میرفت و در شهریور 1320، به تصرف ارتش سرخ درآمده بود، همچون دیگر استانهای شمالی از وضعیتی متفاوت با بقیه نقاط کشور برخوردار بود. درآنایام واحدهای رزمی ارتش سرخ منطقهای وسیع از رودخانه ارس تا شریفآباد قزوین را در سیطره خود گرفتند و دولت ایران تقریبا بر آن منطقه حاکمیت نداشت. دراینحال از همان زمستان 1320، تعدادی از کارگران ایرانی که قبلا برای کار به قفقاز رفته بودند، زیر نظر مقامات جمهوری آذربایجان، سازمان زحمتکشان آذربایجان را برپا کردند[ix][ix] که بر اثر آغاز فعالیت حزب توده در آذربایجان[x][x] خیلی زود از هم پاشید و فعالیت آن تعطیل شد. در هیجدهم فروردین 1321، یعنی هفتماه پس از تشکیل حزب توده ایران، شعبه محلی این حزب در آذربایجان، بهنام کمیته ایالتی آذربایجان، بهطوررسمی در تبریز گشایش یافت[xi][xi] و بهنام توده آذربایجان در تمام بخشها مشغول اقدام شد[xii][xii] و به گفته محتشمی، فرماندار تبریز، به «تحریک رعایا علیه اصل مالکیت پرداخت»[xiii][xiii] و برگزاری میتینگ در برابر تجارتخانهها و توهین و فحاشی به تجار[xiv][xiv] را پیشه خود ساخت. بااینکه تبریز شهری صنعتی بود، شورای متحده مرکزی نهتنها هیچ تلاشی برای سازماندهی سیوپنجهزار کارگر کارخانهها و کارگاههای آن انجام نداد، با هرگونه فعالیت سندیکایی و تکاپوهای کارگری در قالب اعتصاب و...، بهشدت مخالفت میکرد. حزب توده و بهتبعآن شورای متحده مرکزی، در توجیه این رفتارشان، فعالیتهای سندیکایی را سدی در راه پیروزی نبرد آزادیخواهانه متفقین بر ضد فاشیسم میدانستند. درحقیقت فرآوردههای اغلب کارخانههای تبریز صرف برآوردن نیازهای جنگی اتحاد شوروی میشد و لذا تشکیل اتحادیه کارگری، آنهم از سوی حزب توده، خلاف منافع حامیان حزب بود؛ ازاینرو اعتصاب بهمنظور افزایش دستمزد و بهبود اوضاع نابسامان کارخانهها، دشمنی با آزادی و حمایت از جبهه متحد فاشیسم تلقی میشد. بااینوجود حزب توده مدعی بود در همین اوضاع و احوال جنگی، توانسته است با بهرهگیری از شیوههای مسالمتآمیز، اختلافهای میان کارگران و کارفرمایان را حلوفصل کند. از نظر آنها، اقدام به اعتصاب فقط در کارخانههایی باید انجام میشد که تولیدات آنها نقشی در رفع نیازهای جنگی نداشته باشد.[xv][xv] اینک بهراحتی میتوان دریافت که چرا نخستین اتحادیه کارگری در آذربایجان را کسانی بنیان نهادند که گرایشهای ضدشوروی داشتند و با حزب توده علنا مخالفت میکردند. یوسف افتخاری یکی از کسانی بود که با تلاشهای او اتحادیه کارگران و برزگران ایران، در اوایل سال 1321 پاگرفت و بهسرعت، از آذربایجان تا گرگان را زیر پوشش خود قرار داد. این اتحادیه در تهران و خوزستان نیز فعالیت داشت و از پشتیبانی کارگران غیرتودهای برخوردار بود.[xvi][xvi]
یوسف افتخاری، در سال 1281 در اردبیل زاده شد. وی در پانزدهسالگی، مقارن با پیروزی انقلاب اکتبر 1917 روسیه، به قفقاز رفت و در بادکوبه (باکو) به تحصیل پرداخت. او سپس وارد دانشگاه کوتو در مسکو شد و تحصیلات خود را در همانجا به پایان رساند. افتخاری در سال 1306.ش، پس از بازگشت به ایران به خوزستان رفت و در پالایشگاه آبادان مشغول به کار شد و بر اثر فعالیتهای سندیکایی به زندان افتاد. وی، پس از شهریور 1320، به همراه دیگر زندانیان سیاسی آزاد شد و بیدرنگ از سوی حزب توده به عضویت در کمیته مرکزی فراخوانده شد، اما بهسبب آشنایی با سران حزب و آگاهی از وابستگی برخی از آنان به دولت شوروی، از عضویت در آن حزب سرباز زد و به کمک چند نفر از دوستانش (از جمله با کمک عزتالله عتیقهچی، خلیل انقلابآذر، رحیم همداد و ابراهیم علیزاده) به سازماندهی کارگران در اتحادیه همت گماشت و با تاسیس روزنامه گیتی در آغاز تابستان 1322، به نشر افکار خود در میان کارگران پرداخت.
حزب توده که با فعالیت اتحادیه کارگران و برزگران ایران مخالف بود و وجود آن را بهویژه در آذربایجان روا نمیدانست، درصدد برآمد این اتحادیه را بهنحوی از صحنه فعالیتهای سندیکایی حذف کند. اما اینکار بهسبب محبوبیت یوسف افتخاری در آذربایجان، بهویژه در شهر تبریز، و پشتیبانی دستکم هزار کارگر[xvii][xvii] از وی، چندانهم آسان نبود. بااینوجود و بهرغماینکه اتحادیه کارگران و برزگران در پی محو مالکیت نبود و نمیخواست کشاورزان و کارگران را بر ضد مالکان و کارخانهداران بشوراند و رهبران آن نیز همواره تاکید میکردند «مقصود ما رفع اختلاف بین سرمایهدار و کارگر و تولید ائتلاف مابین آنهاست» تا تولیدات کارخانهها افزایش یابد و بر اثر رونق اقتصادی مزد کارگران بیشتر شود و کار برای بیکاران ایجاد گردد،[xviii][xviii] اما ازآنجاکه اهداف این اتحادیه بر افکار مارکسیستی مبتنی بود، دولت و مقامات محلی آذربایجان نمیتوانستند در برابر تبلیغات اتحادیه بیتفاوت بمانند و در پی فرصتی بودند تا فعالیت اتحادیه را غیرقانونی اعلام کرده و ازاینطریق از شورشهای احتمالی کارگران جلوگیری نمایند. این مجال، هنگامی دست داد که به گفته فرماندار تبریز، «انتریک یوسف افتخاری باعث شد کارخانه پشمینه و کبریتسازی تعطیل شود و درگیری میان کارگران و ماموران شهربانی در خون نشیند.»[xix][xix] تعطیلی کارخانه و زدوخورد خونین پس از آن، بهترین بهانه برای طرد رهبران اتحادیه از آذربایجان بود. ازاینرو «بهدستور سرکنسولگری شوروی در تبریز»، یوسف افتخاری و خلیل انقلابآذر در سیزدهم شهریور 1322 به تهران تبعید شدند[xx][xx] و اینچنین بود که راه برای اجرای برنامههای حزب توده و شورای متحده مرکزی در آذربایجان هموار گردید. بااینوجود فعالیت حزب توده و شورای متحده مرکزی برای برهمزدن اتحادیه کارگران و برزگران ــ که هنوز در تبریز و تهران و بعضی شهرهای مازندران به کار خود ادامه میداد ــ همچنان نافرجام ماند. سرانجام بر اثر ناخرسندی روسها از فعالیت اتحادیه یوسف افتخاری، حزب توده مجبور شد برای ازمیانبرداشتن این اتحادیه، مخالفت خود را آشکارا با خشونت ملازم سازد؛ چنانکه در آغاز پاییز 1323، کارگزاران تشکیلات کارگری حزب توده در تبریز به رهبری محمد بیریا به محل اتحادیه کارگران و برزگران تاختند و وسایل آن را به تاراج بردند. دامنه این رفتار خشونتبار برای منزویکردن یوسف افتخاری، بهتدریج چنان گسترده شد که حتی عوامل شورای متحده مرکزی در بیستم اسفند 1324 یوسف افتخاری را از خیابانی در تهران ربودند و در زندان شورای متحده به بند کشیدند.[xxi][xxi] در پی این ماجرا، ابراهیم علیزاده که پیشازاین با یوسف افتخاری همکاری میکرد، به نمایندگی از سوی شورای متحده مرکزی به تبریز رفت و شورای متحده ایالتی اتحادیه کارگران و زحمتکشان آذربایجان را تاسیس کرد و ریاست آن را نیز به پیشنهاد سرکنسول شوروی به محمد بیریا سپرد.[xxii][xxii]
ازآنپس شورای متحده آذربایجان با برخورداری از پشتیبانی شوروی بهمنظور دستیابی به مقاصد صنفی ــ سیاسی خود، به شیوههای زورمدارانه و خشونتآمیز متوسل شد و با تهدید و ارعاب کارفرمایان، شرایط خود را به آنان تحمیل میکرد.[xxiii][xxiii] دیکتاتوری شورای متحده ایالتی درحالی اعمال میشد که با پایانیافتن جنگ دوم جهانی و کاهش چشمگیر سفارشهای ارتش شوروی به کارخانههایی که به حالت نیمهتعطیل درآمده بودند، هر روز بر خیل کارگران بیکار افزوده میشد و شورای متحده ایالتی که نمیتوانست برای جلوگیری از بیکاری گام موثری بردارد، بهجای کارآفرینی، کارگران را به شورش بر ضد دولت تحریک میکرد. در گزارش بیستونهم اردیبهشت 1324 شهربانی تبریز، آمده است: «درحدود نهصد نفر از افراد اتحادیه کارگران، در چهارراه دانشسرای نسوان اجتماع کردند و راجع به بیکاری سخنرانی و در حدود پنجهزار نفر کارگر آنجا از دولت تقاضای بهکارانداختن راهآهن میانه به تبریز را که فعلا تعطیل است، نمودند.»[xxiv][xxiv] در گزارش دیگری در چهاردهم مرداد، مامور شهربانی نوشته است: «بهمناسبت عید مشروطیت، کارگران و پیشهوران در جلوی باغ گلستان اجتماع نموده و راجع به درخواست تشکیل انجمن ایالتی و ولایتی، اعتراض و در مخالفت با کابینه فعلی [دولت صدرالاشراف]، [و در حمایت از فراهمنمودن] کار جهت بیکاران سخنرانی و تلگرافاتی نیز دراینباب تهیه و به مرکز مخابره نمودند.»[xxv][xxv] درگیری شورای متحده ایالتی با کارفرمایان و برپایی میتینگ و بلوا بر ضد دولت، همچنان ادامه داشت تااینکه با اعلان حکومت خودمختار در آذربایجان (در شهریور 1324)، شورای متحده ایالتی به حزب دموکرات آذربایجان پیوست و زیر لوای آن فرقه رفت. دراینباره علی امیرخیزی، یکی از رهبران حزب توده آذربایجان در شماره 829 روزنامه رهبر، طی یادداشتی اعلام کرد: «تشکیلات حزب توده ایران در آذربایجان، به اتفاق اتحادیههای کارگران، در دوازدهم شهریورماه 1324، مانند یک اردوی مقتدر به حزب دموکرات آذربایجان پیوست و افراد و سران حزب توده ایران در حزب دموکرات آذربایجان با تجدید قوا و با روش انقلابی به فعالیت خود ادامه دادند تا معنی قدرت تودهها را در یک گوشه ایران به نمایش بگذارند.»[xxvi][xxvi]
اینکه نقش کارگران در دولت خودمختار آذربایجان چه بود و برنامه آن دولت در بازسازی صنعت و تهیه کار برای بیکاران به کجا انجامید، در حیطه موضوع این نوشتار نمیگنجد، اما پس از سرنگونی فرقه دموکرات آذربایجان، دوران فعالیت شورای متحده ایالتی نیز به سر رسید و ازآنپس هیچ اتحادیهای اجازه نیافت در آن سامان به فعالیتهای سندیکایی اقدام کند. حتی یوسف افتخاری نیز که مخالف فرقه دموکرات بود و در دوره چیرگی آن حزب بر آذربایجان، توانسته بود تشکیلات خود را مخفیانه حفظ کند و از تعرض حکومت خودمختار مصون نگهدارد، اجازه نیافت اتحادیه کارگران و برزگران را بازسازی کند و مشغول فعالیتهای سندیکایی شود؛ زیرا پس از سقوط حکومت خودمختار در بیستوششم آذر 1325، خود دولت مرکزی اداره همه امور کارگری را مستقیما بر عهده گرفت.
پینوشتها
[i][i]ــ دراینباره از جمله رک: درباره سوم شهریور و نقش ایران در جنگ جهانی دوم، تهران، مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی، 2536، صص63ــ55
[ii][ii]ــ دراینباره رک: اردشیر آوانسیان، خاطرات اردشیر آوانسیان، تهران، نشر نگره، 1376، صص125ــ122
[iii][iii]ــ دراینباره رک: محمود طاهراحمدی، «درآمدی بر اتحادیههای کارگری خوزستان»، فصلنامه گفتگو، پاییز 1378، شماره 25، صص62ــ47
[iv][iv]ــ حسین جودت، حزب توده ایران و جنبش سندیکایی کارگران ایران در چهل سال در سنگر مبارزه، تهران، انتشارات حزب توده ایران، 1360، صص127ــ126
[v][v]ــ تاریخچه مختصر شورای متحده مرکزی اتحادیههای کارگران و زحمتکشان ایران، بیجا، بیتا، ص8
[vi][vi]ــ حسین جودت، همان، ص127
[vii][vii]ــ دراینباره رک: یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه: احمد گلمحمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1377، صص433ــ431
[viii][viii]ــ مهندس زاوش، پیدایش و تکامل سندیکاها، شورای متحده مرکزی...، تهران، 1324، دیباچه شورای متحده مرکزی.
[ix][ix]ــ اردشیر آوانسیان، همان، صص211ـ208
[x][x]ــ درباره فعالیت حزب توده در آذربایجان از جمله رک: اسناد احزاب سیاسی ایران (حزب توده ایران)، ج1، به کوشش بهروز طیرانی، سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، تهران، 1384، صص251ــ143
[xi][xi]ــ تورج اتابکی، آذربایجان در ایران معاصر، ترجمه: محمدکریم اشراق، انتشارات توس، تهران، 1376، ص102
[xii][xii]ــ اسناد احزاب سیاسی ایران، همان، ص49، سند 28
[xiii][xiii]ــ همان، ص47، سند 28
[xiv][xiv]ــ همان، ص56، سند 34
[xv][xv]ــ تاریخچه مختصر شورای متحده، همان، ص10
[xvi][xvi]ــ درباره یوسف افتخاری و اتحادیهاش رک: خاطرات دوران سپریشده، به کوشش کاوه بیات ــ مجید تفرشی، تهران، انتشارات فردوس، 1370
[xvii][xvii]ــ اسنادی از اتحادیههای کارگری، به کوشش محمود طاهراحمدی، تهران، انتشارات سازمان اسناد ملی ایران، 1379، ص18، سند شماره 7
[xviii][xviii]ــ برگرفته از متن سخنرانی خلیل انقلابآذر در تبریز. نک: همان، صص16ــ7، سند شماره 2
[xix][xix]ــ همان، ص18، سند شماره 7
[xx][xx]ــ همان، ص237، سند شماره 1 و ص 7 سند شماره 6
[xxi][xxi]ــ خاطرات دوران سپریشده، همان، ص93
[xxii][xxii]ــ حبیب لاجوردی، اتحادیههای کارگری و خودکامگی در ایران، ترجمه: ضیاء صدقی، تهران، نشر نو، 1369، صص184ــ182
[xxiii][xxiii]ــ دراینباره رک: همان، صص191ــ84
[xxiv][xxiv]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، شماره تنظیم 109003، شماره پاکت 1259
[xxv][xxv]ــ همان.