آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

استادی دانشگاه، با غارت و فروش میراث فرهنگی یک ملت به دانشگاهها و موسسات، چندان تناسب ندارد، اما اگر رشته مطالعاتی و تخصص دانشگاهی فرد اساسا با رویکردی استعماری و چپاولگرانه سربرآورده باشد، موزه داری و باستان شناسی پیوند و نزدیکی بیشتری با هم پیدا می کنند و آنگاه «چو دزدی با چراغ آید، گزیده تر برد کالا». حکایت آرتور اپهام پوپ، ایران شناس امریکایی که مورد تفقد زایدالوصف حکومت پهلوی هم قرار گرفت، از همین نوع است. اگرچه بعضی تحقیقات و گردآوریهای او در داخل ایران محفوظ ماند و در ارتقای فرهنگی و هنری کشور سهیم شد اما با یک پژوهش مفصل و دقیق است که می توان میزان خدمت و خیانت او را توزین کرد.

متن

 

شرق‌شناسی

موضوع شرق‌شناسی، شرق است و شرق، مفهوم مقابل خود، یعنی غرب را به‌خاطر می‌آورد. اروپاییان از لحاظ جغرافیایی به مناطق و کشورهایی که در طرف شرقی آنان قرار گرفته بود، عنوان شرق اطلاق کردند و ازاین‌رو شرق‌شناسی به مطالعه شرق توسط غربیان اطلاق گردید. شرق‌شناسی از ابتدا مدعی بود که قصد دارد با روش عینیت علمی، موضوع خود (شرق) را مورد مطالعه قرار دهد و تنها غرب است که می‌تواند شرق را به‌عنوان موضوع مطالعه برگزیند، زیرا غرب است که سلاح علم را در اختیار دارد و شرق از چنین امکانی بی‌بهره است. درواقع از این‌رو است که در نقطه مقابل شرق‌شناسی، غرب‌شناسی بروز نکرد.[i][i]

شرق‌شناسی یک دانش اروپایی و از لحاظ روش، ادامه کار باستان‌شناسی است. همان‌گونه‌که باستان‌شناسی با حفاری، بازمانده تمدنهای ازمیان‌رفته بشری را از زیر خاک بیرون می‌کشد و به موزه‌ها می‌سپرد، شرق‌شناسی نیز به‌نحوی‌دیگر با میراثهای برجای‌مانده از فرهنگهای نیمه‌جان همین کار را کرده‌است. شرق‌شناسان هرچه را از هر جا جمع کردند، به موزه‌ها و کتابخانه‌های خود در اروپا بردند و به تعمیر آنها پرداختند.

زمانی‌که بزرگان و علمای غرب با دنیای شرق و مسائل مذهبی و فرهنگی آن مواجه شدند، جهت شناخت و شناسایی بهتر و بیشتر شرق، رشته‌ای را تحت ‌عنوان شرق‌شناسی ایجاد کردند و در مورد هرآنچه در دنیای شرق برای آنان جالب و مهم به‌نظر می‌رسید، به تحقیق پرداختند. دامنه این تحقیقات، مواردی چون نژاد، زبان (عبری، پهلوی، آشوری، بابلی، مغولی، چینی، برمه‌ای، بین‌النهرینی، جاوه‌ای و...) ادبیات، فرهنگ، تاریخ، آثار باستانی، اشیای عتیقه و... را شامل می‌شد.

در سرعت‌گرفتن رشته شرق‌شناسی توسط غربیان، جنگهای صلیبی و ایجاد ارتباط نزدیک مردم اروپا با مسلمین و نتایج و پیامدهای این جنگها، از عوامل اصلی شمرده می‌شود. عده‌ای عقیده دارند که شرق‌شناسی در غرب مسیحی، از زمان تصمیم شورای کلیسای وین در سال1312.م مبنی بر ایجاد یک رشته کرسیهای زبانهای عربی، یونانی، عبرانی و سریانی در دانشکده‌های پاریس، آکسفورد، بلونیا، آوینیون و سالامانکا شروع شده است.[ii][ii]

در دوران استعمار، غرب برای شناخت و استثمار هرچه‌بیشتر کشورهای شرقی، شرق‌شناسی و شرق‌شناسان را به خدمت گرفت و به این رشته و «حاملان» آن، بال و پر بیشتری داد. ازاین‌لحاظ، شرق‌شناسان خواه‌ناخواه به جاده‌صاف‌کن استعمار تبدیل گردیدند. خاطرات مستر همفری، جاسوس چیره‌دست انگلیسی، در این زمینه قابل توجه است. او که در سال1710.م به همراه ده نفر دیگر، از طرف وزارت مستعمرات بریتانیا جهت بررسی و پژوهش درخصوص شئونات مختلف زندگی مسلمانان به کشورهای اسلامی اعزام شده بود، در بازگشت از دور اول شرق‌شناسی خود، می‌نویسد: «به دستور وزیر مستعمرات، مرا به اتاقی بردند که در آن ده نفر نشسته بودند. یکی در لباس سلطان عثمانی بود و به ترکی و انگلیسی صحبت می‌کرد. شخص دوم، به قیافه شیخ‌الاسلام سنّی‌ها، سومی در چهره پادشاه ایران و چهارمی در لباس عالم شیعی بود. این چهارنفر با این قیافه‌ها، کسانی بودند که کارمندان و جاسوسان وزارتخانه، گزارشاتی در مورد زندگی و طرز تفکر آنان تهیه و به لندن ارسال می‌داشتند. متخصص بخش توضیح‌ داد که ما اینها را عین اشخاص حقیقی ساخته‌ایم تا بدانیم آنان (اشخاص حقیقی) چگونه فکر کرده و سطح اندیشه و سیاستشان درچه حد است تا بتوانیم در برابر نقشه‌های آنها، نقشه طرح کنیم و فعالیتهایشان (علیه بریتانیا) را خنثی و در امور و اداره مملکتشان رخنه نماییم. حتی باید سطح فکر و طرز استدلال شخصیتهای مذهبی مسلمین را بدانیم تا برای رد استدلال آنها، جوابهایی مذهبی ارائه کنیم. غیر از این اتاق، در کاخ وزارت، اتاقهای دیگری است که در آنها، تمثیلها و بدلهایی مربوط به سران سایر کشورها نیز وجود دارد. کارمندان ما در تمام ممالک، گزارشهایی در شئون مختلف زندگی این افراد تهیه کرده برای ما می‌فرستند و این گزارشها به بدل و مثال شخصی که گزارش درباره او است تقدیم می‌گردد و این بدل و مَثَلها، متخصص شناخت شئون فکری و سیاسی آن مقام اصلی‌اند.»[iii][iii]

 

ایران‌شناسی

وقتی‌که رشته شرق‌شناسی مشخصا به شناخت ایران و ایرانی می‌پردازد، از آن با ‌عنوان ایران‌شناسی یاد می‌شود و محققان مربوط به آن را ایران‌شناس می‌نامند. این علمای ایران‌شناس، در مقاطع مختلف تاریخ از کشورهای غربی به ایران می‌آمدند و در مورد ادبیات، نژاد، فرهنگ و به‌ویژه در مورد تاریخ و آثار تاریخی ایران به بررسی و تحقیق می‌پرداختند. آنها عموما با تحمل زحمات و خطرات، به رموز زندگی ایرانیان واقف می‌شدند و دستاوردهای خود را منتشر می‌کردند و از این لحاظ باید گفت کار آنان در خور اهمیت و قابل احترام است. به‌جرات می‌توان گفت اگر تلاش جمعی از این ایران‌شناسان خارجی نبود، آثار زیادی از زمره ادبیات، تاریخ و میراث فرهنگی ایران نابود می‌شدند. مرحوم ابوالقاسم سحاب در این ‌مورد می‌نویسد: «علمای ایران‌شناس در اثر تحقیقات و کنجکاویها و نشر کتب شرق و ترجمه و تدریس آثار و نگارش دانشوران اسلامی، کاوش و جستجو و حفاری در خرابه‌ها، نسبت به رسوم و آثار قدیمی این سرزمین و معارف و ادبیات آن آگاهی یافته و در موارد لازم، خدماتی انجام داده‌اند... دانش شرق‌شناسی، دانشمندانی را استخدام نمود و به کار واداشت که سرمایه زندگانی خود را تماما در راه اکتشاف و کشف نقاب از رموز و اسرار شرق و آگاهی از یادگار ملل قدیمه مصروف داشته، جهت انجام این خدمات، جانفشانی کردند.»[iv][iv]

اما این خدمات و جانفشانی‌ها، یک روی سکه بود؛ روی دیگر آن ــ همان‌طورکه گفته شد ــ تبدیل شرق‌شناسان و ــ در مورد وطن ما ــ تبدیل ایران‌شناسان به جاده‌صاف‌کن استعمار بود. سحاب در این مورد می‌نویسد: «تدریجا شرق‌شناسی سیاسی در اروپا بروز نمود و اهمیتی زیاد پیدا کرد، به‌ویژه موقعی‌که اندیشه استعمار‌طلبی در دماغ طالبین آن جا گرفت و این فکر بین سیاسیون اروپا پدیدار گردید. سیاسیون غرب، اصل سیاسی دانش شرق‌شناسی را وسیله پیشرفت مقصود خود قرار داده، انجمنهایی برای اجرای این منظور تشکیل دادند. سپس جستجو و تحقیق، بحث و تدریس احوال و اوضاع شرق، به‌صورت دقیقی جلوه‌گر شد تا اروپاییان بتوانند غرض سیاسی خود را انجام دهند... امریکاییان که عقب‌تر از دیگران در دانش شرق‌شناسی بودند، وقتی متوجه محسنات این علم شدند، در طلب آن جنبشی شگفت نموده و امروزه آنها در این راه کوشش زیاد و فوق‌العاده دارند، چنانکه در واشنگتن، انجمنهای عدیده‌ای برای پیشرفت این علم تشکیل گردیده و عده‌ زیادی طالب این دانش شده و با اروپا رقابت می‌نمایند.»[v][v]

نگاهی گذرا به تعداد و شرح کارهای ایران‌شناسان، نشان می‌دهد که این رشته، برای اروپاییان و امریکاییان، جهت پیشبرد اهدافشان بسیار حائز اهمیت بوده است. مرحوم سحاب در کتاب خود، اسامی بیش از ششصد نفر از ایران‌شناسان (گیدی، بروکلمان، براون، گلدزیهر، نیکلسن، هالیفی، ولدنبرگ و...) را توام با معرفی کوتاهی از آنان ارائه داده است. مسلما با پیشرفتهای صنعتی و تکنولوژیک دنیای غرب، شرق‌شناسی و ایران‌شناسی ابعاد گسترده و تخصصی‌تری به خود گرفت و یقینا سفارتخانه‌ها و مراکز فرهنگی و بازرگانی غرب در کشورهای شرقی، اکنون بخش بزرگی از اهداف شرق‌شناسی را پی می‌گیرند. گواه روشن این ادعا، مجموعه «اسناد لانه جاسوسی امریکا» است. در جلدهای 1 تا 6 این مجموعه، به اسنادی برمی‌خوریم که برنامه CIA جهت فرستادن عده‌ای دانشجوی امریکایی به حوزه علمیه قم را عیان می‌سازد. امریکاییها از این اقدام خود، دو هدف را تعقیب می‌نمودند: 1ــ ایجاد زمینه مستقیم برای متخصصان امریکایی جهت مطالعه درباره مذهب اسلام[vi][vi] 2ــ شناخت درون‌سازمانی از حوزه علمیه.[vii][vii]

 

زندگینامه پروفسور آرتور اپهام پوپ

آرتور اپهام پوپ به سال1881.م در شهر فوئینکس ایالت روآیلند امریکا به دنیا آمد. وی تحصیلاتش را در دانشگاه «براون» به سال1906 با گواهینامه B.A (مخفف Bachelor of Arts: کارشناسی علوم انسانی) و M.A (مخفف Master of Arts: کارشناسی ارشد علوم انسانی) به پایان رسانید. وی از سال1907 تا 1908 در دانشگاه کوزل به مطالعه پرداخت و از 1909 تا 1911 در دانشگاه هاروارد به تکمیل مطالعات خود در رشته باستان‌شناسی و معماری مبادرت نمود. از سال 1911 تا 1917 با سمت دانشیار در دانشگاه کالیفرنیا به تدریس پرداخت و از آن زمان، به مطالعه و نشر مقالات علمی خود درباره هنر و باستان‌شناسی ایران همت گماشت. پوپ در سال1923 به مدیریت موزه لژیون دونور سانفرانسیسکو انتخاب گشت و از 1924 تا 1932 مشاور و موزه‌دار هنری موسسه شیکاگو بود.

پوپ از 1925 به بعد، به‌عنوان مشاور افتخاری هنرهای ایرانی در خدمت دولت ایران فعالیت می‌کرد. وی همچنین به‌عنوان مشاور هنر ایرانی موزه پنسیلوانیا انتخاب شد. او از سال 1925 سرپرستی بیست هیات اعزامی علمی در ایران را به‌عهده داشت و به همراه همسرش دکتر فیلیس آکرمن (پژوهشگر در حوزه هنر، به‌ویژه در زمینه  شمایل‌نگاری و منسوجات ایران و صاحب‌ تالیفاتی درخصوص تاریخ ایران) با مسافرتهای متعدد به شهرهای ایران، درباره هنر ایرانی تحقیقات فراوانی انجام داد. پروفسور پوپ از سال 1925 تا 1935، مشاور هنر اسلامی در شیکاگو بود و در سال 1926 از سوی دولت ایران، برای طراحی و ایجاد غرفه ایران در نمایشگاه هنر ایرانی در فیلادلفیا انتخاب شد. او در سال 1931، نمایشگاه صنایع ایران را در لندن و سپس در لنینگراد و مسکو برگزار کرد. اندکی بعد، وی با تاسیس موسسه امریکایی هنر و باستان‌شناسی ایران در شهر نیویورک، پروژه عکسبرداری از اشیا و اماکن هنری ایران را آغاز نمود.

در دهه1930.م به‌دنبال برکناری عده‌ای از خبرگان بنام تاریخ تمدن آسیا از دانشگاههای اروپا توسط نازیها، پوپ مدرسه مطالعات آسیایی را تاسیس کرد و با جذب این متخصصان و براساس نگرش خویش از یکپارچگی آسیا، این مدرسه را وسعت بخشید. در نظر او این یکپارچگی به معنای ارتباط فرهنگهای گوناگون آسیا از نظر مفاهیم هنری و مذهبی بود. این موسسه با برخورداری از متخصصانی در زمینه آشورشناسی، اسلام‌شناسی، ایران‌شناسی، نژادشناسی، فلسفه، زبان‌شناسی،‌ اقتصاد، جامعه‌شناسی (به‌ویژه در حوزه خاورمیانه و آسیا) و آموزش زبان سانسکریت، عربی، عبری، فارسی (باستان و جدید)، حبشی، چینی، تبتی و ویتنامی، توانست به موسسه‌ای با مجوز صدور مدارج بالای علمی تبدیل شود. کثرت مطالعات آسیایی دهه 1960.م در امریکا، درواقع مدیون انگیزه‌ای بود که پوپ آن را ایجاد کرد.

مدرسه و موسسه امریکایی هنر و باستان‌شناسی ایران، به‌تدریج توسعه یافت و از سال 1947.م به «موسسه آسیایی» تبدیل شد. این موسسه در سال 1345.ش به دعوت دولت ایران، از امریکا به ایران (شیراز) منتقل شد و زیرمجموعه دانشگاه پهلوی قرار گرفت. پس از آن بود که پوپ و آکرمن به‌طورکامل در ایران استقرار یافتند. این موسسه در نارنجستان، از موروثات قوام‌الملک شیرازی، مستقر شد. بخشی از فعالیت این موسسه، در ایران، حمایت از باستان‌شناسانی بود که برای کاوش به ایران می‌آمدند. پوپ مجله «پژوهشنامه موسسه آسیایی» را نیز در این مدت تاسیس کرد.

محمدرضا پهلوی به پاس خدمات پروفسور پوپ به وی نشان «تاج» و سپس نشان «همایون» و جایزه مخصوص داد.[viii][viii] همچنین وزارت فرهنگ نشان علمی درجه اول را به او اعطا کرد و انجمن آثار ملی، پوپ را به عضویت وابسته خود برگزید. دانشگاه تهران نیز ــ که پوپ در آنجا استاد افتخاری هنر ایرانیان بود ــ به وی دکترای افتخاری اعطا کرد.

«موسسه آسیایی» پس از انقلاب اسلامی ایران منحل شد. آرشیو بزرگ عکسهایی که پوپ طی سالها فراهم آورده بود، اکنون در موزه نارنجستان (شیراز) نگهداری می‌شوند. شماری از این عکسها نیز در کتابخانه ملی ایران قرار دارند. مجموعه‌ای از پارچه‌ها، فرشهای کهن و آثار عتیقه ایران و جهان که او گردآورده بود، اکنون در موزه نارنجستان هستند. کتابخانه پوپ شامل کتابهای بسیاری درباره تاریخ، باستان‌شناسی، هنر و زبانهای ایرانی، هم‌اکنون در کتابخانه میرزای شیرازی دانشگاه شیراز، به شکل مجموعه‌ای مستقل تحت‌عنوان «مجموعه ایران‌شناسی پروفسور پوپ» نگهداری می‌شود.[ix][ix]

چارلز موریتز، نویسنده امریکایی، در کتاب بیست جلدی‌اش تحت عنوان Current Biography (بیوگرافی جاری) که به شرح زندگی و فعالیت چهره‌های علمی، سیاسی، ورزشی و... ایالات‌متحده امریکا می‌پردازد، اطلاعات دیگری از زندگی دکتر پوپ به‌دست می‌دهد. وی در مورد پوپ می‌نویسد: «... پوپ در سال1918 به همکاری با عضو مهم غیرنظامی ستاد دفاع عمومی جنگ پرداخت و در طرحی راجع‌به بررسی نحوه تشویق برای بالابردن کیفیت فعالیتهای افسران، مشارکت نمود... وی در 1919 به‌عنوان مشاور هنر ایرانی در موزه‌ها و مجموعه‌های شخصی برگزیده شد. او به‌زودی دریافت که فعالیتش به‌عنوان مبلّغ فرشهای ایرانی، درآمدش را پنج‌برابر حقوق پروفسوری‌اش افزایش می‌دهد. پوپ بعد از ازدواج با فیلیس آکرمن در ژوئن1920 به فعالیت در زمینه خدمات مشاوره‌ای شخصی پرداخت. همسر او دکتر آکرمن نیز در زمینه ایران‌شناسی و شناخت هنر نساجی و فرشِ دیگر کشورها، استاد بود. آکرمن نیز مانند شوهرش از 1923 تا 1924 به‌عنوان راهنمای موزه هنر شیکاگو، فعالیت می‌نمود. پوپ برای مدت ده‌سال تا سال1934 راهنمای انستیتوی هنر شیکاگو در زمینه هنرهای دوره اسلامی بوده است. وی در 1925 به همراه همسرش، سفری طولانی را جهت بررسی هنر و آثار باستانی روسیه (قفقاز) و ایران، به این دو کشور آغاز نمود. او اولین کتابش موسوم به هنر ایرانی را در سالی‌که رضاخان پهلوی به پادشاهی رسید، چاپ نمود... درآمد پوپ از راه مشاوره در زمینه فروش اشیای تاریخی ایرانی به‌دست می‌آمد. او حدود ده‌هزار عکس از معماری ایران گرفت و این عکسها را در پایتخت کشورهای اروپایی، موزه‌های امریکایی و مجموعه‌های هنری به نمایش گذاشت. او نمایشگاه هنر ایرانی را در کاخ برلینگتن لندن، تحت نظارت اسمی شاه ایران و پادشاه بریتانیا، در سال1931 برگزار نمود. در سال1940 در نمایشگاه ایران که در شهر نیویورک تشکیل داد، دوهزاروهشتصد اثر فرهنگی و باستانی ایران را که میلیونها دلار ارزش داشتند، به معرض تماشا گذاشت. هزینه چاپ کتاب او راجع‌به تاریخ معماری ایران که شامل پنج‌هزار تصویر است، بالغ بر سی‌وچهارهزار دلار بود... بعد از سقوط فرانسه به دست آلمان در جنگ‌جهانی‌ دوم، پوپ از طرف دولت امریکا در راس کمیته‌ای قرار گرفت که وظیفه‌ آن تهیه برنامه‌ها و راهکارهایی جهت بالابردن روحیه عمومی مردم و ارائه آن به هیات دولت امریکا بود. ضمنا در همان زمان جنگ جهانی‌ دوم، پوپ برنامه‌هایی به چند زبان در رادیو امریکا اجرا می‌کرد و چند ماموریت محرمانه برای نهادهای نظامی امریکا انجام داد... پروفسور پوپ معاون رئیس شورای ملی دوستی امریکا و شوروی (پیشین) و عضو هیات امنای انستیتوی امریکایی روسی بود. در1947 داراییهای انستیتوی پوپ، بیست‌وپنج برابر شده بود [دقت کنید، بخش اعظم این ثروت را از راه غارت و فروش آثار باستانی ایران به‌دست آورد]. هیات امنای این موسسه، پنج سفیر سابق امریکا، یک سناتور و دو ژنرال بودند. این موسسه با بیست معلم تمام‌وقت و بیست معلم پاره‌وقت، به تربیت دانش‌آموز می‌پرداخت. عالی‌ترین نشان ایرانی (تاج) توسط محمدرضا پهلوی به پوپ و نیز نشان علمی به او و همسرش داده شد. پوپ فردی است فعال [این مطالب در زمان حیات پوپ نوشته شده‌اند]، با موهای خاکستری و خوش‌صحبت. پنج‌ گربه ایرانی دارد و خانه‌اش پر از اشیای هنری ایرانی است. پیانو می‌نوازد و سرگرمی‌اش عکاسی از معماری قرن هیجدهم و اوایل قرن نوزدهم است. وی به هیچ حزب و کلیسای ‌خاصی وابسته نیست.»[x][x]

 

اولین مسافرت پوپ به ایران و تاسیس انجمن فرهنگی ایران و امریکا

اولین مسافرت پوپ به ایران در فروردین1304 انجام گرفت. وی دراین‌زمان به‌عنوان کارشناس و رایزن موسسه هنری شیکاگو فعالیت می‌نمود. هدف پوپ از این مسافرت، دیدار و آشنایی با آثار باستانی ایران و ترغیب بزرگان دولت جهت اقدام به بررسی و کشف آثار تاریخی و هنری ایران بود. وی در این سفر، مورد استقبال صمیمانه حسین علا، نماینده مجلس شورای ملی وقت که قبلا وزیرمختار ایران در امریکا بود و با پوپ سابقه دوستی داشت، قرار گرفت و به درخواست علا در جمع بزرگان کشور راجع‌به هنر ایرانی سخنرانی نمود. در این جلسه سخنرانی که در دوم اردیبهشت 1304.ش در تالار باشکوه خانه جعفرقلی بختیاری (سردار اسعد)، وزیر پست و تلگراف، انجام گردید، اشخاصی چون سردارسپه، رئیس دولت؛ محمدعلی فروغی، (ذکاءالملک) وزیر دارایی و رئیس انجمن آثار ملی؛ عبدالحسین تیمورتاش، وزیر فواید عامه؛ حسین پیرنیا، (مؤتمن‌الملک) رئیس مجلس؛ حسن مستوفی (مستوفی‌الممالک)؛ حسن پیرنیا (مشیرالدوله)؛ حسن اسفندیاری (محتشم‌السلطنه)؛ سیدحسن تقی‌زاده؛ علی‌اکبر داور؛ مرتضی قلی‌بیات و از امریکاییان مقیم ایران والس مری (کاردار سفارت امریکا که بعدا سفیر امریکا در ایران شد)، دکتر میلسپو، مدیرکل دارایی ایران، دکتر جردن و دکتر بویس (رئیس و معاون کالج امریکایی تهران) حضور داشتند. پوپ در این جلسه سخنرانی مبسوطی ایراد نمود که بخشی از سخنانش چنین است: «هنر ایرانی، بزرگترین سرمایه این کشور است؛ زیرا نه‌فقط ثروت و حیثیت برای آن به‌وجود آورده، بلکه در هر دوره و هرجا برای ایران دوستان زیادی ایجاد کرده است و امروز هیچ مملکت متمدنی نیست که مجموعه‌هایی از آثار هنری ایران را نداشته باشد... تنها ایران که در ایجاد هنرهای اسلامی، مادر و نیروی الهام‌بخش بوده، هنوز بدون مجموعه مهمی از بهترین کارهای بزرگ خود می‌باشد. با وجود صدور بی‌اندازه زیاد کارهای هنری بزرگ از ایران به تمام جهان، باز هم کارهای بزرگ عالی در ایران در دل خاک وجود دارند که هنوز به‌دست نیامده‌اند.»[xi][xi]

پوپ در زمان اولین سفرش به ایران، رئیس بخش صنایع (هنرهای) خاور نزدیک در موسسه صنایع ظریفه شیکاگو بود. پس از این سخنرانی، «انجمن فرهنگی ایران و امریکا» تاسیس شد. پوپ در این سفر کوشید تا گزارش مصوری از معماری ایران تهیه کند. به توصیه علا، رضاخان در برابر منع مذهبی و بدگمانی عمومی ایستاد و اجازه داد پوپ و همراهانش به مساجد و بناهای مذهبی وارد شوند و پژوهش و عکسبرداریهای لازم را انجام دهند. در تهیه عکسهای پوپ، آنتوان سوریوگین، مرتضی رستمی و اسد بهروزان همکاری داشتند. از پوپ به‌عنوان یکی از پیشگامان تاریخ عکاسی ایران نیز یاد می‌شود.[xii][xii]

تحت تاثیر سخنرانی مبسوط پوپ درخصوص ضرورت یافت اشیای تاریخی و ارزش مالی آنها، بزرگان حاضر در جلسه جهت کشف و فروش آثار باستانی وسوسه شدند. دکتر صدیق در خاطراتش می‌گوید: «این سخنرانی پوپ، طوری در سردارسپه اثر نمود که دستور داد کلیه بناهای عظیمِ در دست ساخت مانند ساختمان شهربانی، پست‌خانه و بانک ملی را به سبک معماری هخامنشی درست کنند!»[xiii][xiii]

همان‌گونه‌که ذکر شد، از جمله نتایج مسافرت دکتر پوپ به ایران و سخنرانی او در سال1304، تاسیس «انجمن فرهنگی ایران و امریکا» بود. با پیشنهاد محمدعلی فروغی، کمیسیونی مرکب از حسن اسفندیاری، حسین علا، محمدعلی فرزین و ارباب کیخسرو شاهرخ برای تهیه زمین و مطالعه درخصوص طرح تاسیس چنین انجمنی، تشکیل شد. آنها پس از تهیه شناسنامه موسسه، تعدادی از دوستان خود و از جمله چهارنفر امریکایی را برای انجام این کار دعوت کردند. افراد زیر اعضای ایرانی هیات موسسین انجمن بودند: حسن مستوفی، حسن پیرنیا، رضاخان پهلوی، حسین پیرنیا، محمدعلی فروغی، حسن اسفندیاری، جعفرقلی اسعد، محمدعلی فرزین، ارباب کیخسرو شاهرخ، مهدی‌قلی هدایت، حسین سمیعی و حسنقلی فرمند. انجمن، جلسات خود را طبق یک زمانبندی مشخص در خانه سردار اسعد، اسفندیاری و فروغی تا چهارم تیر1306 تشکیل می‌داد. ازآن‌زمان، تا بهمن سال1321، انجمن تعطیل شد. در این تاریخ، بار دیگر انجمن فعالیت خود را از سر گرفت و سیزده عضو موسس جدید از جمله بیات، دکتر صدیق، دکتر سیاسی، ابوالقاسم نجم و ابوالحسن ابتهاج به این مجموعه افزوده شدند. انجمن ایران و امریکا به‌طور رسمی با پیام محمدرضا پهلوی و جانسون ــ رئیس‌جمهور وقت امریکا ــ در واشنگتن گشایش یافت. علی‌الظاهر انجمن دارای دو رئیس بود: یکی ایرانی و دیگری امریکایی؛ اما در عمل این انجمن صرفا و به‌طوریک‌طرفه ناقل فرهنگ غرب به ایران بود. از جمله فعالیتهای این انجمن، می‌توان آموزش زبان انگلیسی و نیز آموزش فرهنگ، تاریخ و تحولات اجتماعی جامعه معاصر امریکا را برشمرد که توسط استادان زن به ایرانیان آموزش داده می‌شدند. در کلاسهای انجمن، باب گفت‌وگو میان استاد و دانشجو باز بود و از مسائل خانوادگی گرفته تا رویدادهای جامعه و چگونگی روابط انسانی در جامعه نوین امریکا بحث می‌شد. تبادل دانشجو میان ایران و امریکا، توسط انجمن صورت می‌گرفت و دانشجویان امریکایی، تعطیلات تابستانی خود را با خانواده‌های ایرانی سپری می‌نمودند.

از دیگر فعالیتهای هدفدار انجمن فرهنگی ایران و امریکا در جامعه ایران، می‌توان موارد زیر را برشمرد: نمایش فیلمهایی که فرهنگ و تمدن امریکا، رشد و رونق هنر، صنعت، تکنیک، دانش، آزادیهای اجتماعی، معرفی دانشگاهها، رشد سیاسی، جامعه مدنی، زنان، کودکان، منابع طبیعی و زیباییهای محیط زیست امریکا در آنها ارائه می‌شد؛ نمایشگاههای مختلف درباره هنر، ادبیات، موسیقی، سنن امریکایی، کنسرت پیانیستهای معروف، برگزاری جشن روز پیدایش و روزهای مقدس در آیین مسیحیت، سخنرانی در مورد شعر، ادب، روزنامه‌نگاری؛ و نیز سخنرانیهای متعدد با حضور اساتید دانشگاههای امریکا در مواردی چون انسان‌شناسی، فلسفه و فرهنگ امریکایی، شعر، تاریخ و جغرافیا و امور آموزشی و فرهنگی.[xiv][xiv]

امریکاییان از طریق ارتباط با توده‌های شهری و روستایی ایران، از حرکتهای سیاسی مذهبی مردم مسلمان اطلاع حاصل می‌کردند و به‌تدریج به اعمال نفوذ و تاثیر در فرهنگ ایران می‌پرداختند. درواقع انجمن فرهنگی ایران و امریکا یکی از بازوهای قوی جاسوسی امریکا در ایران محسوب می‌شد و مطمئنا بسیاری از اعضا و اداره‌کنندگان آن، ماموران کارآزموده سیا بودند. به‌عنوان‌نمونه، در مراسم گشایش ساختمان جدید مرکز تهران، در هفتم مهر1341، ادوارد مارو، رئیس اطلاعات امریکا در واشنگتن، به ایران آمد و در این مراسم شرکت کرد.[xv][xv]

 

مرگ و دفن دکتر پوپ

پروفسور پوپ طی چهارمین «کنگره جهانی هنر و باستان‌شناسی» از محمدرضا پهلوی اجازه گرفت تا پس از مرگش، جنازه او (پوپ) را به ایران حمل نموده و در اصفهان به خاک سپارند و شاه ایران نیز این اجازه را صادر نمود. باغ شهرداری اصفهان در کنار زاینده‌رود در مشرق پل‌خواجو با موافقت پروفسور پوپ تعیین شد و نقشه آرامگاه را طبق تمایل او، سناتور مهندس فروغی (فرزند ذکاءالملک) در خرداد 1348 تهیه کرد و آرامگاه، توسط انجمن آثار ملی در ایران به سال1349 ساخته شد. پوپ در مورد علت انتخاب اصفهان جهت بنای آرامگاهش می‌نویسد: «اصفهان مورد عشق من است. در آنجا مهمترین کارهای خود را انجام داده‌ام. منظور عمده من از انتخاب آخرین منزل در اصفهان، این است که به مردم ایران نشان داده شود اندیشمندان بزرگ و هنرمندان و سخنوران و رهبران خلاق و دانشمندان آنها، چنان اوصاف و خصائلی دارند که باعث ژرف‌ترین ستایش متفکرین مشابه سایر کشورها است تا که ابراز حقگذاری و اخلاص آنها تنها زبانی نباشد و به زائرانی که بدانجا می‌آیند، ثابت کنند اگر کسی در ایران به خاک سپرده شده، به این علت نیست که تصادفا در آنجا جهان را به‌درود گفته بلکه در اثر اعتقاد راسخ به مقدس‌بودن آن سرزمین است و برای کسانی که به مقام معنوی ایران پی‌برده‌اند، مزیت و افتخاری است که ایران را آخرین منزل خود قرار داده‌اند تا بدین‌وسیله، ایمان خود را به سرزمین و مردان بزرگ آن و آینده باافتخاری که برای آن پیشگویی می‌کنند، ابراز دارند.»[xvi][xvi]

دکتر عیسی صدیق (وزیر فرهنگ و سناتور وقت) در خاطراتش می‌گوید: «پوپ برای متن سنگ قبرش اشعار و نوشته‌هایی به لاتین می‌فرستاد و من مخالفت می‌نمودم که مردم ایران معنای چنین نوشته‌ها و اشعاری را نمی‌فهمند. عاقبت چون متن مذکور را نوشت و برای من فرستاد، همین متن را مناسب برای حک‌شدن بر روی سنگ قبر یافتم و از آقای جلال‌الدین همایی استاد دانشگاه تقاضا کردم متن مذکور را به زبان نظم درآورد. ایشان قبول نموده و قطعه‌ای عالی سرودند که بر روی سنگ قبر نوشته شد.»[xvii][xvii]

عاقبت پروفسور پوپ در سال1969.م (هشتم شهریور1348) به سن هشتادوهشت‌سالگی درحالی‌که ریاست افتخاری «موسسه آسیا» در شیراز را به‌عهده داشت، درگذشت. جنازه‌ وی با احترامات خاص به اصفهان منتقل گردید و در آرامگاه ازپیش‌ساخته‌شده‌اش به خاک سپرده شد. در سال1355 دکتر آکرمن همسر پوپ نیز درگذشت و جنازه او هم در کنار شوهرش دفن گردید.

 

آشنایی با کتابهای پوپ

دکتر آرتور پوپ درباره هنر و معماری ایران کتبی چند تالیف نموده که به‌طور خلاصه معرفی می‌شوند:

1ــ «معماری ایران».[xviii][xviii] در این کتاب، تصاویری از هنر ایران مربوط به نخستین تمدنها تا دوره صفویان دیده می‌شود.

2ــ «شاهکارهای هنر ایران».[xix][xix] در این کتاب، هنر ایران پیش از تاریخ در زمینه صنایعی چون: ساخت اشیای سفالی، مفرغی، نقره‌ای و فلزی، گچ‌بری، نقاشی، سنگ‌تراشی، منبت‌کاری، کتاب‌سازی، جلد‌سازی، تذهیب و قالی‌بافی همراه با ارائه تصاویر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

3ــ «سفالگری ابتدایی ایران».[xx][xx] در این کتاب، تصاویری از هنر سفالگری دیده می‌شود.

4ــ «آشنایی با مینیاتورهای ایران».[xxi][xxi] این کتاب، حاوی تصاویر جالب و جذابی از سبکها و دوره‌های مختلف مینیاتوری در ایران است.

5ــ «سیر و صور نقاشی ایران».[xxii][xxii] کتاب، مصور به نقاشیهای ایرانی است.

6ــ «معماری ایران، پیروزی شکل و رنگ».[xxiii][xxiii] این کتاب، حاوی تصاویر و توضیحاتی در مورد معماری ایران از تخت‌جمشید تا اواخر دوره صفویه می‌باشد.

7ــ «هنر ایران در گذشته و آینده».[xxiv][xxiv] در این کتاب، متن سخنرانی مبسوط دکتر پوپ، همراه با توضیحات کوتاهی از زندگی و مرگ وی، به چاپ رسیده است.

8ــ A Survey of Persian Art (بررسی هنر ایران):[xxv][xxv] بزرگترین کتاب دکتر پوپ در شانزده جلد و از قرار معلوم جامع‌ترین مرجع و ماخذ درباره هنر ایرانی است. پوپ این کتاب را که دارای دویست کلیشه بزرگ و هزاروپانصد عکس سیاه و سفید و سیصدوپنجاه نقشه و هشتاد فصل می‌باشد به کمک شصت‌وپنج نفر از اشخاص زبردست و متخصص در مدت هشت‌سال فراهم آورده و در سال1317 به چاپ رسانیده است. در زمان محمدرضا پهلوی، این کتاب به دستور او به چاپ رسید.

 

پوپ و غارت آثار باستانی ایران

دکتر محمدقلی مجد با اشاره به اسناد وزارت امورخارجه امریکا و سفارت کشور مذکور در ایران، راجع‌به دزدیهای پوپ و دوستان ایرانی‌اش از میراث فرهنگی ایران، می‌گوید: «دو سال پیش کتابی درباره غارت آثار باستانی و میراث فرهنگی ایران تالیف نمودم و برای تدوینش از اسناد وزارت‌خارجه امریکا استفاده کردم. در آن کتاب نشان داده‌ام که مقادیر عظیمی از عتیقه‌جات و ذخایر باستانی ایران در طی سالهای1925ــ1941 از کشور خارج شد. بخش مهمی از آثار باستانی و عتیقه‌جات ارزشمند تخت جمشید و دامغان و ری به دانشگاههای شیکاگو و پنسیلوانیا انتقال یافت. طبق اسناد دولتی امریکا، افرادی مانند پروفسور پوپ در کار سرقت عتیقه‌جات از امامزاده‌ها و مساجد ایران و فروش آنها به موزه‌های امریکایی بودند. (اکنون در گالری ایران موزه شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو، هزار قطعه از آثار باستانی ایران وجود دارد که از تخت‌جمشید و سایر نقاط ایران سرقت شده‌اند.) طبق این اسناد، اشیایی که برای نمایش در نمایشگاههای هنر ایران ــ که در سال1931 در لندن برگزار شد ــ به خارج انتقال یافت، هیچگاه به ایران بازگردانیده نشدند. اسناد امریکایی نشان می‌دهند که محمدعلی فروغی[xxvi][xxvi] (ذکاءالملک) و پسرش محسن فروغی، نماینده و کارگزار پروفسور پوپ در ایران بودند و به کار سرقت و قاچاق آثار باستانی اشتغال داشتند. براساس اسنادی که در کتاب فوق منتشر کرده‌ام، دولت ایران می‌تواند در دادگاه‌های ایالات‌متحده امریکا اقامه دعوی کند و خواستار استرداد اشیاء و عتیقه‌جاتی شود که به سرقت رفته و به‌طور غیرقانونی از ایران خارج شده است.»[xxvii][xxvii]

در زمینه شروع غارتهای دکتر پوپ از سال1304، یعنی از اولین مسافرت وی به ایران، دو سند بسیار مهم در دست است که نشان می‌دهند وی علاوه بر بردن میراث فرهنگی ایران، تلاش نموده حتی حقوق گمرکی نیز نپردازد و متاسفانه هیات دولت وقت ــ لابد حتما به فرمان همایونی ــ دستور می‌دهد از اشیاء و عتیقه‌جاتی که توسط پوپ از ایران خارج می‌شوند، حقوق گمرکی دریافت نشود!

به دو سند مذکور توجه فرمایید:

«وزارت مالیه

سواد: مرقومه وزارت‌خارجه ــ نمره 21151 مورخه 17 دی‌ماه 1304 وزارت/ اداره که اصل آن به نمره... ثبت شده، فوری است.

وزارت جلیلة مالیه

دکتر پپ[پوپ] امریکایی، مشاور موزه صنعتی شیکاگو، موقعی‌که در طهران توقف داشت، مقداری اشیای عتیقه خریده و به کرمانشاهان فرستاد که از آنجا به امریکا حمل شود و از وزارت امورخارجه توقع نمود که چون اشیای مزبوره برای موزه صنعتی شیکاگو ابتیاع شده و مصرف صنایع قدیمه ایران و مورد استفاده‌های تاریخی خواهد بود به این جهت از طرف دولت امر به معافیت اشیای مزبوره از حقوق گمرکی صادر شود. وزارت امورخارجه نیز مراتب را به وزارت جلیله معارف اشعار و از وزارتخانه مشارالیه جواب رسید که بدوا باید میزان حقوق دولتی که به اشیای مزبوره تعلق می‌گیرد، تحقیقا معین و بعد اقدامی که متعرض است، به عمل آید. برای تعیین این موضوع، دکتر جردن (رئیس کالج امریکایی تهران) نماینده دکتر پپ[پوپ] مخارج ایاب و ذهاب مقوم رسمی وزارت معارف را به کرمانشاهان تادیه و مقوم مزبور صورتی از اشیای مزبور تهیه و حقوق دولتی آن را به مبلغ یک‌هزاروسیصدوسی‌وهفت‌تومان و چهار قران تعیین نموده است. چون اشیای مزبوره برای موزه خریداری شده و در آنجا هم مورد استفاده علمی و تاریخی و نافع برای شناسایی صنایع ایران است، به‌این‌جهت مراتب را زحمت‌افزا می‌شود تا درصورتی‌که میسر باشد، توجه مخصوصی در مساعدت با مشارالیه مبذول فرمایند. نظربه‌اینکه اشیای مزبوره در کرمانشاهان بلاتکلیف مانده است، متمنی است هر تصمیمی در این مورد اتخاذ فرمایند فورا اطلاع بدهند که در جواب سفارت امریکا اشعار گردد. (مفتاح) محل مهر وزارت‌خارجه»

همان‌گونه‌که ملاحظه می‌شود، سفارت امریکا از سال1304 به دفاع و حمایت از دکتر پوپ برخاسته و این حمایت و دفاع تا آخرین لحظه زندگی پوپ ادامه داشت و پوپ با تکیه بر این حمایت سیاسی بود که با رضاخان و محمدرضاشاه در کشف و غارت میراث فرهنگی ایران به اشتراک مساعی و منافع! رسید.

اما هیات وزرای وقت، این‌گونه به خواسته پوپ و سفارت امریکا عمل نمودند:

«ریاست وزرا. نمره 12357. به تاریخ 3 برج بهمن 1304

هیات وزرا در جلسه بیست‌وششم دی‌ماه 1304 بر طبق پیشنهاد وزارت مالیه نمره (42691) تصویب نمودند که مقداری اشیای عتیقه که دکتر پپ[پوپ] مباشر موزه صنعتی شیکاگو در ایران خریداری نموده و از طریق کرمانشاه به امریکا حمل خواهد شد، از تأدیه حقوق دولتی و گمرکی معاف باشد. دادگر، فاطمی، فروغی.»[xxviii][xxviii]

با توجه به این حقایق، بی‌دلیل نیست که نویسنده امریکایی، چارلز موریتز، می‌نویسد: «داراییهای موسسه پوپ در سال1947 (1317ــ1316) بیست‌وپنج برابر شد!»

ازسوی‌دیگر همان‌گونه که ذکر شد چنین غارت بزرگی توسط پوپ بدون رضایت، همراهی و به‌تعبیردقیق‌تر بدون «شراکت» دانه‌درشتهای حکومت پهلوی و مهمترازهمه «دو پادشاه تریاکی!»[xxix][xxix] امکان وقوع نداشت. آیا حجمی از ثروت نقد رضاخان و محمدرضاشاه در خارج از کشور مربوط به سهم آنها در چنین غارتهایی نبوده است؟! پوپ و همکارانش با امکانات دولت پهلوی در چهارگوشه ایران می‌گشتند، می‌خوردند و می‌بردند! اموال و آثار فرهنگی در نظر محمدرضا پهلوی فاقد ارزش بودند. او همه ایران را متعلق به خود می‌دانست و با قاطعیت اعلام می‌داشت: «تمام ایران به من تعلق دارد و همه‌چیز مملکت در اختیار یک رهبر قدرتمند (شاه=خودش) است.»[xxx][xxx] پس آنچه اشخاصی مانند پوپ از میراث فرهنگی کشور در توبره کرده بودند، نه مال مردم و مملکت(؟!) بلکه مال شاه بوده و البته اجازه این غارت را نیز همچون پدرش عطا فرموده بود چون خود نیز همانند پدرش سهم قابلی از فروش آنها دریافت می‌کرد!

میزان ارزشی که محمدرضاشاه برای میراث فرهنگی کشور قائل بود، از این حقیقت تاریخی هویدا است: اشرف (خواهر شاه) و فرزندش شهرام، شمس (خواهر شاه)، احمدرضا و محمودرضا (دو برادر شاه) به جان تپه‌ها و مناطق تاریخی ایران افتادند و حتی شهر سوخته سیستان را با انواع ماشینهای حفاری از هم دریدند تا به طلا و نقره دست‌یابند. پرواضح است که بر سر این مناطق تاریخی و میراث فرهنگی چه آمد! محمدرضا به جای اعتراض به این اقدامات نزدیکانش، وقیحانه چنین گفت: «این مملکت بسیار وسیع است و از این‌گونه اشیای کهنه و بی‌ارزش در دل خاک آن فراوان است! و موزه ایران باستان، آن‌قدر از این خرت‌و پرت‌ها پر شده که دیگر جا برای اشیای جدید ندارد.»[xxxi][xxxi]

محمدرضا پهلوی علاوه بر بازگذاشتن دست دزدانی چون دکتر پوپ در غارت میراث فرهنگی ایران، خود نیز آثار باستانی ایران را چپاول و به خارج از کشور منتقل می‌نمود. به‌عنوان‌نمونه، اندکی قبل از فرار از ایران در سال1357، دستور داد دویست چمدان بسیار بزرگ ــ که دو مرد در هر کدام جا می‌گرفتند ــ تهیه کنند و تحت نظارت او و فرح، آثار قدیمی و عتیقه‌های بسیار قیمتی را که از چهار گوشه ایران جمع‌آوری شده بودند، لابه‌لای پوشالهای مخصوصی در داخل این چمدانها جا دهند و سپس این چمدانها را همراه خود با هواپیما به مصر بردند. آثار گران‌قیمت ایران در مصر به دستور انورسادات و سپس در مراکش به دستور شاه‌حسن مورد دستبرد قرار گرفتند و از دویست چمدان، فقط پنجاه چمدان برای زوج «تاج‌باخته» باقی ماند.[xxxii][xxxii]

 

دکتر غنی و پروفسور پوپ

دزدیهای پروفسور پوپ چیزی نبود که سالها بعد با اسناد امریکاییها عیان گردد. تعدادی از بزرگان حکومت پهلوی که چشم و گوششان خوب کار می‌کرد، در همان زمانی‌که پوپ با همدستی اشخاصی چون محمدعلی فروغی و محسن فروغی به چپاول‌ میراث باستانی ایران و فروش آنها به موزه‌های امریکایی می‌پرداخت، متوجه مرام و هدف او بودند. یکی از این اشخاص، مرحوم دکتر قاسم غنی[xxxiii][xxxiii] است. او زمانی که سفیر ایران در مصر بود، در یادداشتهای خود به تاریخ سیزدهم اسفند 1326 می‌نویسد: «پروفسور پوپ از هندوستان آمده تلفن کرد. خواهش کردم ناهار بیاید اینجا. می‌خواهد گوشی از اعلیحضرت بِبُرد که قول گرفته کمک فرمایند به موسسة او. این مرد جز پول هیچ‌چیز سرش نمی‌شود و حقیقتا برای به‌دست‌آوردن آن از هیچ‌چیز فروگذار نمی‌کند. این مرد تقریبا هفده سال پیش به مشهد آمد و مهمان آقای محمود جم بود و عکس از مناظر تاریخی ایران برمی‌داشت. به شیراز، اصفهان و سایر نقاط رفته و یکسری عکسها تهیه کرد. بعد در اکسپوزیسیون لندن، که در سال1938 بود، کار کرد و شهرتی یافت و شش مجلد کتاب مرکب از شرح ابنیة تاریخی تحت عنوان Survey of Persian Art  نگاشت. بعد هم در نیویورک محلی به‌نام Iranian Institute دایر کرد و متخصص صنایع ایرانی به‌شمار می‌رفت. مقداری کتب، کاسه، کوزه، قالی، منسوج و نقاشی ایرانی جمع داشت. می‌خرید و می‌فروخت. درس ایرانی و عربی دایر کرد و به ثمن بخس بعضی ایرانیان و یا یهودیهای مستشرق رانده‌شده از اروپا را جمع‌وجور کرد. بعد اسم موسسه خود را ”موسسه آسیا“ گذاشت. با هند و ممالک عرب هم سروکار یافت. در جامعه متخصصین امریکایی، یک‌نوع شارلاتان و متظاهر و پیرو دنیا و اهل تجارت معرفی شد. مردی فعال و نطاقی فصیح است. خوب هم چیز می‌نویسد. زنی به نام دکتر اکرمان دارد که معروف است. آن‌هم پیرزن شیادی است. در این بین که با روسها روی هم ریخت، عامل آنها شد. مقالاتی برله آنها نوشت. احتلال [اشتغال] ایران [در جنگ جهانی دوم] را به نفع روسها تعلیل (علت‌یابی) کرد. درعین‌حال با ایرانیان هم محشور بود. وقتی مقالات خود را به‌عنوان تکذیب تعلیلات جدید کرد. در امریکا هرچندروز یک‌دفعه به واشنگتن می‌آمد، در سفارت روس منزل می‌کرد. مرد مرموزی شده بود. آقای حسین علا که وارد شد، از او استقبال کرد، پذیرایی کرد. هرسال جشن می‌گیرد و بلیط آن را بر ایرانیان تحمیل می‌کند. جماعتی موافق و مخالف پیدا کرد. لوی هندرسون، رئیس شعبه شرق وسطی، جدا به تکذیب او پرداخت و از او بدگویی می‌کرد. اللهیار صالح[xxxiv][xxxiv] از رفقای او شده بود و ماهی سیصددلار قرار داد دولت ایران به او بدهد. به‌هرحال برای آکادمی روسیه به مسکو چندبار رفت. اخیرا به هند رفته و با نهرو و سران هند ملاقات کرده. در تهران اعلیحضرت را زیارت کرده، در نیویورک در اطراف والاحضرت شهدخت اشرف بوده. در خیال است پولی از شاه بگیرد. دیروز می‌گفت به آقای جم خواهد نوشت. (در صحبت با من) پرت و پلاهایی گفت و ناهاری خورد و رفت.»[xxxv][xxxv]

 

چهره سیاسی دکتر پوپ

چنانکه پیشتر نیز گفته شد، دکتر پوپ از نزدیکان به راس هرم قدرت در امریکا بود و در زمینه‌های اطلاعاتی، تحقیقاتی و تبلیغاتی ــ به‌صورت محرمانه و آشکار ــ در خدمت اهداف دولت امریکا قرار داشت. وی ماموریتهای محرمانه زیادی نیز انجام داد و یکی از ماموران بلندپایه سازمان جاسوسی امریکا (سیا) به حساب می‌آمد.

ساواک ایران در ارتباط ویژه‌ای که با سازمان سیا داشت، دکتر پوپ را عامل سازمان مذکور معرفی نموده است. چنانکه پیدا است ــ و هنوز اسناد کامل آن توسط امریکا افشا نشده است ــ پوپ در دهه 1340، در جریانهای سیاسی ایران دخالت آشکار می‌نمود و در روی‌کارآمدن حسنعلی منصور و چگونگی اجرای برنامه‌های دولت وی، نقش کلیدی داشته است. منصور همان کسی است که حکم تبعید حضرت امام(ره) را در سال1343 از شاه گرفت و به مورد اجرا گذاشت و همو بود که طرح مصونیت سیاسی مستشاران امریکایی موسوم به کاپیتولاسیون را به تصویب مجلسین رسانید و عملا ایران را به‌ مستعمره امریکا تبدیل کرد. منصور سرانجام در اول اسفند1343 به دست محمد بخارایی (از اعضای هیاتهای موتلفه اسلامی) کشته شد.[xxxvi][xxxvi] آیا آرتور پوپ به‌عنوان عضو برجسته سازمان سیا در این امور ننگین به حسنعلی منصور خط نمی‌داد؟!

ساواک در سند مورخ 19/8/1344 در مورد پوپ چنین گزارش نموده است: «طبق اطلاع، به‌زودی پروفسور پوپ، استاد دانشگاه ماساچوست امریکا و عضو سازمان سیای آن کشور، که متخصص در امور اجتماعی است، به‌عنوان این‌که در اثر بازداشت اکرم معارف‌زاده کتابهایش در ایران خوب تبلیغ نشده و به فروش نرفته و در این موقع که جرج آلن هم در ایران است و روش سیاسی ایران تغییر کرده، به ایران خواهد آمد. البته این شخص چندی قبل هم به ایران آمد و رفت کرد و همان کسی است که در شش‌ماهه دوم سال 1339 به ایران آمد و قریب شش الی هشت ماه در ایران بود و ماموریت داشت در مورد پیشنهاد سفیر وقت امریکا و وزیرمختار سفارت وقت امریکا در اثر خدمتی که مرحوم منصور (حسنعلی منصور) به آنها کرده بود و آنها از وزارت‌خارجه و سیاستمداران امریکا خواسته بودند ایران با روش سیاست یک‌حزبی اداره شود و لیدر حزب نیز منصور باشد مطالعه کند. مستر پوپ در مدت اقامت خود از کارگر ساده گرفته تا با رجال مهم ایران مستقیما تماس گرفت و حتی در این مدت توقف، شش‌بار با احمد آرامش[xxxvii][xxxvii] ملاقات نمود و نظرات او را که وارد به امور سیاسی ایران بود خواست (این موضوع را خود آرامش برای منبع تعریف کرده است). خلاصه به امریکا مراجعت نمود و پس از تقدیم گزارش خود، سفیر وقت امریکا به‌عنوان مرخصی به مدت دو هفته به امریکا رفت ولی این سفر هفتاد روز طول کشید و سفیر امریکا با دستورالعمل تازه‌ای وارد شد و به حضور شاهنشاه شرفیاب گردید. بلافاصله گروه مترقی منصور تشکیل گردید که همه از جوانان و پیروان طرفدار امریکا بودند و بلافاصله این دفتر و این گروه، وابسته به دفتر اختصاصی شاهنشاه اعلام شد. خلاصه انتخاباتی صورت گرفت و حزب ایران نوین به‌وجود آمد. حال این پروفسور پوپ به‌زودی به ایران خواهد آمد و سفر آن‌را نمی‌توان بی‌اهمیت دانست.»

در سند مورخ 13/10/1344 ساواک در مورد پوپ چنین گزارش شده است: «مسافرت پروفسور پوپ به ایران. اداره کل سوم اعلام نموده پروفسور پوپ که از مستشرقین معروف امریکایی و استاد دانشگاه ماساچوست آن کشور و عضو سازمان CIA (سیا) امریکا می‌باشد، قرار است تا قبل از پایان دی‌ماه سال جاری به ایران مسافرت و احتمال دارد[حضور شاهنشاه] شرفیابی حاصل نماید...»[xxxviii][xxxviii]

 

استرداد سیصد کتیبه گلی به ایران توسط امریکاییها

در بیست‌ونهم آوریل 2004/ دهم اردیبهشت1383 خبرگزاری رویتر، سی‌ان‌ان، سی‌بی‌اس و روزنامه‌های سرشناسی چون نیویورک تایمز و گاردین از بازگردانیدن سیصد لوح دوره هخامنشی به ایران خبر دادند. این خبر براساس اطلاعیه موسسه شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو در بیست‌وهشتم آوریل مخابره شد که طی آن اعلام شده بود این دانشگاه سیصد لوح گلی باستانی فوق را که هفتاد سال پیش از دولت ایران به امانت گرفته بود، به سازمان میراث فرهنگی ایران باز پس خواهد داد. در این اطلاعیه آمده است: «این سیصد لوح، بخشی از دهها هزار لوحی است که در سال 1937 به دانشگاه شیکاگو امانت داده شده بود.»

در سال1951.م/1330.ش دانشگاه شیکاگو سی‌وهفت‌‌هزار لوح از مجموعه فوق را به ایران بازگردانید و ازآن‌پس استرداد الواح امانتی به فراموشی کامل سپرده شد. در سیزدهم اردیبهشت، خبرگزاری میراث فرهنگی گزارش داد که سیصد لوح فوق طی مراسمی به رئیس میراث فرهنگی ایران و جمعی از مدیران این سازمان تحویل شد و طرف ایرانی از «حسن نیت» طرف امریکایی قدردانی کرد. گیل استاین، مدیر موسسه شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو، در مراسم فوق درباره مابقی الواح چنین گفت: «ازآنجایی‌که بسیاری از این الواح خرد شده‌اند، تعیین تعداد دقیق آنها کار مشکلی است. اما ما تخمین می‌زنیم که حدود دوهزار لوح کامل و تعداد بسیار زیادی خرده‌های الواح در اختیار دانشگاه شیکاگو باشد.»

گزارش دیگر خبرگزاری میراث فرهنگی به نقل از روزنامه شیکاگو ساندی‌تایمز حاکی است که به دلیل وقوع انقلاب اسلامی و بسته‌شدن درهای رابطه بین دو کشور ایران و امریکا در سال1979، دانشگاه شیکاگو نتوانست این الواح را زودتر به ایران بازگرداند. اما باید پرسید: چرا دانشگاه شیکاگو طی سالهای 1333ــ1357 که روابط ایران و امریکا در عالی‌ترین سطوح بود، باقی‌مانده الواح را به ایران بازنگردانید و چرا اکنون ناگهان امانتدار شد؟ به‌هرحال چنانکه گفته شد، آخرین‌بار بخشی از الواح فوق در سال 1330 به ایران باز پس داده شدند.

ماهها از انتشار کتاب دکتر مجد، پژوهشگر ایرانی مقیم ایالات‌متحده امریکا، درباره «غارت آثار باستانی ایران در دوره رضاشاه» به‌وسیله موسسه شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو می‌گذرد. تحقیق دکتر مجد که بر مبنای اسناد علنی‌شده دولت امریکا و به‌ویژه گزارشهای سفارتخانه ایالات‌متحده امریکا در تهران صورت گرفته، نشان می‌دهد که در سالهای1930 آثار باستانی و میراث فرهنگی ایران، به‌ویژه مجموعه تخت جمشید، در معرض غارتی بزرگ از سوی برخی نهادهای امریکایی و در راس آنها موسسه شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو و عمال سودجوی امریکایی و ایرانی آنان بوده است. کتاب دکتر مجد را یکی از معتبرترین ناشران دانشگاهی امریکا منتشر کرد و از طرف محافل دانشگاهی و فرهنگی آن کشور با علاقه مورد مطالعه قرار گرفت. درمقابل، افراد یا محافلی که وظیفه پنهان‌کردن این‌گونه غارتهای فرهنگی را به‌عهده دارند، انتشار این کتاب را برنتافتند. انتشار کتاب دکتر مجد، مقامات کنونی موسسه شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو را نگران کرد. آنان طبعا تصور می‌کردندکه به‌زودی با جنجال و رسوایی مواجه خواهند شد و در نتیجه به فکر افتادند که بخش بسیار ناچیزی از غارت خود را به ایران مسترد دارند و با ایجاد ارتباطات دوستانه، مانع از این رسوایی بزرگ شوند. چنین بود که موسسه شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو در کسوت امانتداری امین ظاهر شد و بذل و بخشش ناگهانی آنان، برخی ‌مقامات ایرانی را غافلگیر کرد.

در خاتمه، ملاحظاتی چند را مطرح می‌نماییم:

1ــ اسناد و شواهد نشان می‌دهد که پروفسور پوپ با دستیاری ایرانیانی چند، گنجینه‌های فرهنگی کشور را غارت نموده است.

2ــ رضاخان و محمدرضا پهلوی در این غارت، شریک بوده و سهم زیادی به جیب زده‌اند.

3ــ به اعتراف امریکاییها، آثار غارت‌شده به‌ویژه الواح هخامنشی، به‌عنوان امانت به دانشگاه شیکاگو داده شده‌اند.

4ــ این دانشگاه در طول سالیان درازــ از 1333 تا 1357 ــ بااینکه مسلما مطالعه و خواندن این الواح به اتمام رسیده بود، از بازپس‌دادن آنها به ایران خودداری می‌کرد و در حقیقت، شریک دزد شده بود.

5ــ متاسفانه در طول سلطنت سیاه پهلویها، ایرانیان و ایران‌دوستان، توانایی لازم جهت جلوگیری از چنین غارتهایی را نداشتند اما اکنون به برکت نظام جمهوری اسلامی، صاحب و حافظ میراث فرهنگی خود شده‌اند.

6ــ غارت میراث فرهنگی عراق توسط امریکاییها بعد از اشغال این کشور، نشان می‌دهد که هنوز خوی غارتگری آنان برقرار است و هرجا دستی یابند، اموال و آثار تاریخی را چپاول خواهند کرد. اکنون موزه‌های دولتی و مجموعه‌های خصوصی امریکا ــ و کشورهایی از اروپا ــ پر از میراث فرهنگی عراق و افغانستان شده است.

7ــ اگر قصد غربیها و خصوصا امریکاییها از بردن آثار و الواح تاریخی کشورهای شرقی، مطالعه و بررسی این آثار بوده، بعد از اتمام تحقیق و نیز برقراری امنیت در کشورهای مذکور، دلیلی برای نگهداری میراث فرهنگی کشورهای شرقی وجود ندارد و ادب انسانی حکم می‌کند که حق را به صاحب آن برگردانند.

8ــ مقامات رسمی کشور باید از راههای مقتضی و از جمله پیگیریهای قضایی، سعی نمایند آثار غارت‌شده ایران را به کشور بازگردانند.

 

پی‌نوشت‌ها


 



[i][i]ــ داریوش آشوری، ایران‌شناسی چیست؟، تهران، انتشارات آگاه، چاپ دوم،1351، ص9

[ii][ii]ــ برای توضیح بیشتر رک: ادوارد سعید، شرق‌شناسی، ترجمه: عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، 1382، صص180ــ95

[iii][iii]ــ مستر همفری، وهابیت ایده استعمار، یادداشتهای جاسوس انگلیسی، ترجمه: سیداحمد علم‌الهدی، تهران، انتشارات یاسر، بی‌تا.

[iv][iv]ــ موسسه جغرافیایی سحاب، فرهنگ خاورشناسان (شرح‌حال و خدمات دانشمندان ایران‌شناس و مستشرقین)، تهران، 2536 (1356)، صص6 و 16

[v][v]ــ همان، صص16 و 18

[vi][vi]ــ دانشجویان پیرو خط امام، مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، بی‌تا، ج1 تا 6، ص333

[vii][vii]ــ همان، ص259

[viii][viii]ــ برای تصاویر مربوط به مراسم اعطای نشان و جایزه به پوپ رک: آرتور پوپ، هنر ایران در گذشته و آینده، ترجمه: دکتر عیسی صدیق، تهران، انتشارات مدرسه عالی خدمات جهانگردی و اطلاعات، تیر2535 (1355)، صص83ــ77

[ix][ix]ــ زندگینامه پوپ از این کتابها نقل شده است: الف‌ــ آرتور پوپ، همان، صص70 و 71؛ ب‌‌ــ نصرالله نیک‌بین، فرهنگ جامع خاورشناسان مشهور و مسافران به مشرق زمین، ج1، تهران، انتشارات آرون، چاپ دوم، 1380، صص271ــ270؛ پ‌ــ دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حدادعادل، ج5، تهران، بنیاد دایرهًْالمعارف اسلامی، 1379، صص780ــ778

[x][x] ــ Current Biography., Charles Moritz. The H. Wilson Company, New York, 1947, Volume 8 P.522-523

[xi][xi]ــ آرتور پوپ، همان، صص14ــ13؛ جهت مطالعه متن کامل سخنرانی پوپ رک: صص63ــ11

[xii][xii]ــ دانشنامه جهان اسلام، همان، ص778

[xiii][xiii]ــ پرونده: «مصاحبه‌ها و خاطرات رجال و شخصیتها درباره رضاشاه»، خاطرات عیسی صدیق، ج1، صص41ــ39؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد1/1204 شماره بازیابی331

[xiv][xiv]ــ غلامرضا جلالی، مشهد در بامداد نهضت امام‌خمینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، صص35ــ29

[xv][xv]ــ اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، موسسه تحقیق رائین، 1378، ج3، ص476

[xvi][xvi]ــ آرتور پوپ، همان، ص72

[xvii][xvii]ــ پرونده: «مصاحبه‌ها و خاطرات رجال و شخصیتها درباره رضاشاه»، خاطرات دکتر صدیق، ج3، صص84ــ83؛ کد3/12041، ش.ب:333

[xviii][xviii]ــ آرتور پوپ، معماری ایران، ترجمه: غلامحسین صدری افشار، تهران، انتشارات فرهنگان، چاپ سوم،1373

[xix][xix]ــ آرتور پوپ، شاهکارهای هنر ایران، اقتباس و نگارش: دکتر پرویز ناتل خانلری، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم،1380

[xx][xx]ــ آرتور پوپ، سفالگری ابتدایی ایران، ترجمه: ژیلبرت صدیق‌پور، تهران، مترجم، چاپ اول،1380

[xxi][xxi]ــ آرتور پوپ، آشنایی با مینیاتورهای ایرانی، ترجمه: حسین نیّر، تهران، انتشارات بهار، بی‌‌تاریخ.

[xxii][xxii]ــ تامس آرنولد و دیگران (زیر نظر آرتور پوپ)، سیر و صور نقاشی ایران، ترجمه: دکتر یعقوب آژند، تهران، انتشارات مولی، چاپ اول، 1378

[xxiii][xxiii]ــ آرتور پوپ، معماری ایران، پیروزی شکل و رنگ، ترجمه: کرامت‌الله افسر، تهران، انتشارات یساولی، چاپ دوم، بی‌تاریخ.

[xxiv][xxiv]ــ آرتور پوپ، هنر ایران در گذشته و آینده، ترجمه: دکتر عیسی صدیق، تهران، انتشارات مدرسه عالی خدمات جهانگردی و اطلاعات، تیرماه 2535 (1355)

[xxv][xxv]ــ از این کتاب، دو چاپ در بخش مرجع کتابخانه مرکزی دانشگاه شهید بهشتی (تهران) موجود است که در زمان محمدرضا پهلوی چاپ شده‌اند. مشخصات این دو چاپ چنین است:

ــ1  A Survey of Persian Art, Soroush Press Tehran, 1977 (در 15 جلد چاپ شده)

ــ2  A Survey of Persian Art, Asia Institute of Pahlavi University, 1964 (در16 جلد چاپ شده)

[xxvi][xxvi]ــ محمدعلی فروغی، سیاستمدار ایرانی، مکرر وزیر و نخست‌وزیر شد. وی در سال1328.ق به ریاست مجلس شورای ملی رسید. وقتی‌که پس از شهریور1320 نخست‌وزیر شد، قراردادی با متفقین بست و ایران را به جرگه متفقین درآورد. وی درحالی‌که وزیردربار شاهنشاهی بود، بر اثر عارضه قلبی درگذشت. کتابهای متعددی از او به جای مانده است. (فرهنگ فارسی دکتر معین، ج6، ص4771) به نوشته تاج‌الملوک مادر محمدرضا پهلوی، «محمدعلی فروغی علاوه‌برآنکه طرف مشورت رضاخان بود، ساعتها برای رضاخان از تاریخ باستانی ایران تعریف می‌کرد و حتی به شاه، تعلیم خط و سواد می‌داد. فروغی می‌گفت چندان به اسلام اطمینان ندارد و مادر همه ادیان الهی، آیین زرتشت است و بقیه ادیان از روی آیین باستانی ایرانیان تقلید شده‌اند.» تاج‌الملوک، ملکه پهلوی (خاطرات تاج‌الملوک)، تهران، به‌آفرین، چاپ سوم، 1381، صص88ــ87

[xxvii][xxvii]ــ رک: فصلنامه تاریخ معاصر ایران، بهار1382، ص198 و نیز سایت اینترنتی عبدالله شهبازی.

[xxviii][xxviii]ــ رک: فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 4 پاییز1383 صص326ــ323

[xxix][xxix]ــ تریاکی‌بودن رضاخان در خاطرات تاج‌الملوک، ص321 و 346 و تریاکی‌بودن محمدرضا در خاطرات فریده دیبا، ص146 قید گردیده است. همچنین در خاطرات علم (ج1، ص280) می‌خوانیم که شاه به علم می‌گوید: «پدرم هر روز کمی تریاک می‌کشید و لذا در تمام عمر دچار سرماخوردگی نشد.»

[xxx][xxx]ــ اسدالله علم، گفت‌وگوهای محرمانه من با شاه (خاطرات)، ج1، تهران، طرح نو، 1371، ص355

[xxxi][xxxi]ــ شرح جریان را در «خاطرات فریده دیبا» ص283 تا 287 مطالعه فرمایید. رک: فریده دیبا (مادر فرح دیبا)، دخترم فرح، ترجمه: دکتر الهه رئیس‌فیروز، تهران، به‌آفرین، چاپ دهم، 1382

[xxxii][xxxii]ــ آیت‌الله صادق خلخالی، خاطرات، تهران، نشر سایه، چاپ هفتم، تابستان1382، ج1، صص269 ــ 264

[xxxiii][xxxiii]ــ «دکتر قاسم غنی، پزشک، دانشمند و ادیب ایرانی. ولادت1316.ق در سبزوار. وفات کالیفرنیا1370.ق (1331.ش) در بیروت دانشکده طب را به پایان رسانید و در زبان و ادبیات عرب احاطه یافت. در دوره‌های 10، 11، 12 و 13 به نمایندگی مجلس شورای اسلامی انتخاب شد. پس از شهریور1320 در دولت سهیلی به سمت وزیر بهداری و در سال 1323 در کابینه ساعد به سمت وزیر بهداری و بعد وزیر فرهنگ منصوب شد. در 1327 به مقام سفیر کبیری ایران در ترکیه رسید. آثار متعددی تالیف نموده مانند: شرح احوال و آثار ابن‌سینا، معرفهًْ‌النفس، تصحیح رباعیات عمرخیام، تصحیح تاریخ بیهقی و... .» فرهنگ فارسی دکتر معین، ج6، ص4716

[xxxiv][xxxiv]ــ «اللهیار صالح، متولد 1315.ق در کاشان. در چهارده‌سالگی برای ادامه تحصیلات به تهران آمد و در مدرسه امریکاییها پذیرفته شد. سپس مترجم سفارت امریکا گشت. در 1306 وارد خدمت عدلیه و در 1312 وارد خدمت در وزارت مالیه شده تا مقام مدیریت کلّ وزارت دارایی ارتقاء شغل یافت. در 1315 برای انعقاد قرارداد بازرگانی همراه هیات اعزامی به روسیه رفت. سپس معاون وزارت دارایی شد. در1320 قبل از اشغال ایران، به دستور رضاشاه به امریکا رفت تا با دولت آن کشور در مورد قرارداد بازرگانی مذاکره نماید. در 1321 به ایران برگشته وزیر دارایی شد. در 1324 وارد حزب ایران و در 1328 عضو جبهه ملی گشت. در 1329 در کمیسیون مخصوص نفت، مجلس شانزدهم عضویت یافت و از اعضای خلع ید انگلیسیها از نفت ایران شد. در سال 1330 از طرف مصدق، به وزارت کشور برگزیده گشت و برای دفاع از حقوق ایران در سال 1331 به سازمان ملل متحد و دیوان لاهه رفت. در همان سال به مقام سفیرکبیری ایران در امریکا منصوب شد. متعاقب کودتای بیست‌وهشتم مرداد 1332 از مقام خود استعفا داده به کشور بازگشت و در مخالفت با حکومت به زندان افتاد. پس از آزادی از زندان، فعالیتهای سیاسی را کنار گذاشته و نهایت در 12 فروردین1360 درگذشت.» رک: خسرو سعیدی، اللهیار صالح، ج1، تهران، انتشارات طلایه، چاپ اول، زمستان 1367، صفحات متعدد.

[xxxv][xxxv]ــ یادداشتهای دکتر قاسم غنی، به کوشش سیروس غنی، ج3، تهران، انتشارات زوار، چاپ دوم، زمستان 1377، صص223ــ222

[xxxvi][xxxvi]ــ جهت مطالعه زندگی، گرایش سیاسی، ترور و اسناد حسنعلی منصور رک: منیژه صدری، حسنعلی منصور به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی (زیر چاپ).

[xxxvii][xxxvii]ــ احمد آرامش به سال1287.ش در یزد به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلات مقدماتی جهت گذرانیدن دوره دبیرستان به تهران آمد و در کالج امریکایی تحصیلات خود را به پایان برد. (احتمالا از همان‌جا با امریکاییان و سپس با پروفسور پوپ آشنا و مرتبط شده است). در1320 به وزارت‌ پیشه و هنر پیوست و اندکی بعد رئیس حسابداران آن شد. در1324 به معاونت آن وزارتخانه رسید. او در فعالیتهای سیاسی به قوام‌السلطنه پیوست و در کابینه او، وزارت کار را برعهده گرفت. پس از گرفتن امتیاز نشر روزنامه «دیپلمات» از آن به صورت ارگان «دفتر رهبر کل حزب دموکرات ایران» بهره جست و با نگارش مقالات گوناگون به توجیه مسائل سیاسی روز و دفاع از قوام پرداخت. پس از سقوط قوام، خانه‌نشین شد. در سال1339 به سفارش جعفر شریف‌امامی (برادر همسرش) و تایید شاه، به سمت وزیرمشاور و سرپرست سازمان برنامه منصوب گردید. در این دوران، مقالات بدون امضا و ضدامریکایی آرامش که در روزنامه دیپلمات به چاپ می‌رسید موجب نگرانی کارگزاران حاکم و مقامات حکومتی شد. علت مخالفت حکومتهای وقت و بازداشت و زندانی‌شدن آرامش در سالهای بعد در نگارش چنین مقالاتی نهفته بود.

یکی دیگر از اقدامات سیاسی آرامش، تاسیس گروه «ترقیخواهان ایران» در سال1334 بود. او پس از سقوط کابینه شریف‌امامی و به‌قدرت‌رسیدن علی‌ امینی، با نگارش مقالات مختلف و همکاری همفکران خویش در گروه ترقیخواهان به مخالفت با حکومت جدید برخاست، لذا در هشتم تیر1340 دستگیر و سیزده روز زندانی گردید. مخالفت آرامش و یارانش با حکومتهای وقت، علیرغم سقوط امینی و روی‌کارآمدن اسدالله علم ادامه‌ یافت تاجایی‌که با صدور اعلامیه «کمیته جمهوری‌خواهان ایران» خواستار تغییر شکل رژیم شدند. در بخشی از این اعلامیه آمده بود: «افزایش قدرت شاه با سعادت و آسایش ملت ایران تناسب معکوس دارد... گروهی وطن‌پرست و استقلال‌طلب، کمیته جمهوری‌خواهان ایران را بنیادگذارده و برای محو رژیمی که ملت و مملکت ایران را به اسارت بیگانگان درآورده است و بزرگترین پایگاه برای استثمار امریکا در ایران گردیده دامن بر کمر زده‌اند. وقتی شاه به ساحت دین اسلام تجاوز کرده و صهیونیست و بهائیت را بر پیروان قرآن مسلط می‌سازد، بدیهی است که ملت مسلمان ایران دیگر برای رعایت حقوق چنین پادشاهی تعهدی به‌عهده ندارد.»

پس از این اعلامیه، آرامش و یارانش به اتهام برهم‌زدن امنیت داخلی کشور دستگیر شدند. آرامش به ده سال حبس محکوم گردید. وی پس از گذراندن هفت‌سال به علت شدت‌یافتن بیماری کبد و کلیه از حبس آزاد شد. سرگرمی عمده وی در این دوران، پیاده‌روی و تفریح در پارک فرح بود. در تاریخ بیست‌ونهم مهر1352، ماموران ساواک با سه دستگاه لندرور، به پارک وارد و به‌سرعت آرامش را به رگبار بسته و از پارک خارج ‌شدند. آرامش هماندم کشته شد!

جهت مطالعه زندگی، افکار و خاطرات آرامش به این سه کتاب رجوع کنید: 1ــ احمد آرامش، هفت‌سال در زندان آریامهر، زندگینامه و مقدمه از اسماعیل رائین، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1358 2ــ  احمد آرامش، پیکار من با اهریمن، یادداشتهای زندان، به کوشش خسرو آرامش، تهران، انتشارات فردوسی، 1371 3ــ غلامحسین میرزاصالح خاطرات سیاسی احمد آرامش، تهران، انتشارات جی نشر، چاپ اول، 1369

آرامش در یادداشتهای خود به سال1349، چنین می‌نویسد: «می‌دانستم با اعلام رژیم جمهوریت و باقی‌ماندن در ایران، گرفتار زنجیر، زندان، شکنجه و عذاب دژخیمان آریامهر خواهم گشت... درود بر آیت‌الله خمینی که به روال جد مکرم خود عمل کرد و مردانه به پیکار با حکومت یزیدوار شاه قد برافراشت.» احمد آرامش، هفت‌سال در زندان آریامهر، همان، ص160

[xxxviii][xxxviii]ــ اسناد ساواک در «فصلنامه مطالعات تاریخی»، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سال اول، شماره سوم، تابستان 1383، صص297ــ296 به چاپ رسیده است.

 

تبلیغات