در هاله گمنامی
آرشیو
چکیده
آثار علمی ــ سیاسی مجتهد مبارز و آزادیخواه بوشهری، مرحوم سید عبدالله بلادی(ره)، را هم میتوان از دیدگاه منابع مشروطهپژوهی بررسی کرد و هم ادبیات پایداری و جهادیهها. هرچند این آثار تمام و کمال در دسترس نیستند و فقط به صورت پراکنده از نگاشتههای او میتوان بهرهمند شد، همان گزیدهها و متون محدود موجود، نشاندهندة جدّ و جهد بلیغ وی در امور سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی است. مجتهد بوشهری، که هرگز از مبارزه علیه استبداد و استعمار دست برنمیداشت، در برهههای گوناگون تلاطم و تهاجم دست به قلم برد و لوایح و رسائلی نگاشت که در حفظ بیضة اسلام و کیان کشور مؤثر بود. جنگهای ایران و روس، انقلاب مشروطیت، و اشغال نظامی ایران در شهریور 1320، از جمله برهههایی بودند که علما را به نگارش جهادیه و اهل فضل و ادب را به تصنیف پایدارینامه واداشت و در همة این برههها مرحوم آیتالله بلادی نیز حساس و پرتلاش به کار روشنگری ادامه داد. با توجه به اینکه شماره حاضر مجله زمانه با محوریت مرجعیت و روحانیت شیعه فراهم آمده است، متن ذیل را که گزارشی از مقاله توانای این حوزه تاریخ معاصر در کنگره پنجاهمین سالگرد مجتهد بوشهری میباشد تقدیم حضور گرامیتان مینمائیم.متن
آیتالله سید عبدالله مجتهد بلادی بوشهری که از جمله روحانیان سیاسی مبارز سدة اخیر به حساب میآید در سال 1291.ق در نجف اشرف متولد شد و تحصیل مقدماتی را نزد پدرش گذراند. وی در سفر سید جمالالدین اسدآبادی به بوشهر (1303.ق) با افکار او آشنایی پیدا کرد، در کنار دروس حوزوی با علوم جدید آشنایی یافت و هندسه، پزشکی، نجوم و زبان انگلیسی نیز آموخت. برای تکمیل تحصیلات حوزوی در سال 1311.ق به نجف رفت و سه سال در آنجا ماند. در سال 1319.ق برای دومین بار به نجف رفت و دروس عالی حوزه را به مدت هفت سال نزد آخوند ملا محمدکاظم خراسانی و سید محمدکاظم طباطبایی یزدی فراگرفت. در انقلاب مشروطیت به پیروی از استادش ملا محمدکاظم خراسانی از مدافعان جدی نهضت بود؛ کتاب کشکول وی بیانگر دیدگاه او دربارة این واقعه است. در سال 1326.ق به بوشهر بازگشت و به تدریس و ارشاد و نشر احکام و تألیف کتب همت گمارد و میان مردم شهرت عام پیدا کرد و به سبب رابطة نزدیک با انجمن اتحاد اسلام و هماوایی با جنبش مشروطیت، رسالة «لایحة جهادیه» را ـــ در محکومیت فعالیتهای لیاخوف روسی و سربازان تزاری علیه مشروطهخواهان ایران ـــ نوشت. وی به دلیل همراهی با مبارزان جنوب ایران در جنگ جهانی اول و فعالیت علیه قوای انگلیس در معرض تهدید و ترور قرار داشت که ناچار شد به شیراز مهاجرت کند. در آنجا به جمع آزادیخواهان پیوست و علاوه بر صدور فتوا علیه انگلیسیها به نگارش کتابهایی چند از جمله «سوانح و لوایح» و «ایقاظ الحبیب فی مظالم الصلیب» اقدام کرد. در سال 1339.ق پس از هفت سال اقامت در شیراز به بوشهر بازگشت و تا آخر عمر به ارشاد و نگارش کتابها و مبارزههای خود ـــ از جمله مبارزه با کشف حجاب در دورة رضاخان پهلوی ـــ ادامه داد. مرحوم آیتالله بلادی در بحثهای گوناگون فقهی، کلامی، حدیثی، شرح ادعیه و زیارتنامهها، و بهویژه مسائل سیاسی اجتماعی دوران خود، صاحب آثار فراوانی است. آیتالله بلادی در 21 مهر سال 1331.ش در بوشهر درگذشت و مدتی بعد پیکر او به نجف اشرف منتقل و مدفون شد.
اندیشههای سیاسی ــ جهادی سید عبدالله بوشهری
پدیدارهای اندیشه و عملِ سیاسی اجتماعیِ عالمانِ دینی در سدههای اخیر، در گسترة فرهنگ ایران و اسلام و تکاپوهای شیعی، سابقة تاریخی و خاستگاه فلسفی، کلامی و خصوصاً فقهی دارد. این موضوع از نظرِ فقهی با عنوان «شناخت سیر تفکر سیاسی و ادوار فقه» بررسی میشود. از مقایسة نخستین کوششهای اندیشهگران فقه شیعی (شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی) با پیگیری و تلاش اندیشمندان دورانهای بعد (از جمله محقق کَرَکی در عصر صفویه و میرزای قمی و کاشفالغطاء) میتوان نتیجه گرفت حضور عالمانِ دینی در صحنة فعالیتهای اجتماعی و سیاسی پیوسته افزایش یافته است؛ ازاینرو، شناخت تلاشهای اهل فتوا و محراب در سه واقعة مهم تاریخی اخیر، یعنی جنگهای ایران و روس، خیزش مشروطیت و تعرض روس و انگلیس به شمال و جنوب ایران در جنگ جهانی اول شایان توجه است. اندیشه و عمل علمای شیعه در جنگهای ایران و روس، در نگارش رسالههای جهادیه و صدور فتوا دربارة وجوب یا لزوم جنگ و جهاد با «روس منحوس» برای «حفظ بیضة اسلام» نمود یافت و به دنبال آن «ادب جهادی» به وجود آمد. در این واقعه، شاه، نایبالسلطنه (ولیعهد) و صدراعظم به سمت علما گرایش پیدا کردند تا با استفاده از نیرو و نفوذ معنوی آنان بر مردم، سرنوشت جنگ ـــ پس از شکستهای اولیه ـــ به سود قوای ایران تغییر یابد. هرچند در ماجرای نهضت مشروطیت، مراجع، آرا و عملکرد همسان و همسویی از خود بروز ندادند ـــ و عاقبت کار با تلخکامیها قرین گشت ـــ حضور روحانیت (اعم از موافق و مخالف) در نوشتن رسالهها، صدور فتوا و حُکم، ارسال نامه و تلگراف و نشر اعلامیه، بست و تحصن و مهاجرت، وعظ و خطابه در اجتماعات، جلوهگر شد.
در فاصلة زمانی شکست استبداد صغیر محمدعلیشاهی تا روی کار آمدن رضاخان پهلوی، همزمان با وقوع جنگ جهانی اول، مداخلههای روزافزون روسها در شمال و انگلیسیها در جنوب ایران، روحانیان را به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی برانگیخت. در این هنگام، عالمان به سبب آگاهی بیشتر از ابعاد سیاست جهانی و تجربهاندوزی از وقایع پیشین، علاوهبر صدور فتوا و اعلان جهاد، با طرح و ارائة دستورالعمل (شیوهنامه)، مبارزان را یاری کردند و شماری از ایشان به میدان ستیز با قدرتمندان محلی و حاکمان وابسته و متجاوزان وارد شدند. در همة این کشاکشها و تلاشها که به طور عمده با همراهی و شور طبقات تنگدست اجتماع شکل میگرفت، اعتقادات دینی، روح و محرک مبارزه و پایداری بود.
پس از نقض اعلان بیطرفی دولت ایران در جنگ جهانی اول و تعرض آشکار قوای نظامی روس و انگلیس به سرحدات شمالی و جنوبی ایران، عالمان دینی در این نواحی، به اقدامات گستردهای دست زدند. در وقایع جنوب ایران، علاوهبر علمای عتبات که مردم را به مقابله با قوای مهاجم فراخواندند، شماری از اهل علم این خطّه لباس جهاد به تن کردند و در حمایت و هدایت مبارزان، خصوصاً رئیسعلی دلواری سهم بسزایی داشتند. از جملة این علما میتوان به آیتالله سید عبدالحسین لاری، سید عبدالحسین بلادی، سید مرتضی علمالهدی اهرمی، شیخ حسن آلعصفور بوشهری، سید علینقی دشتی، شیخ محمدحسین برازجانی، سید اسماعیل مهدوی و میرزاباقر گزدرازی اشاره کرد؛ البته شهرت و شناختگی این عده و حدود و گسترة تأثیر فعالیتهای آنان به یک اندازه نیست و در این میان ظاهراً نام و آوازة مرحوم سید عبدالحسین لاری به سبب ستیزهگریهای سخت و تلاشهای حاد سیاسیاش، از جمله صدور اعلامیة معروف جهادیه علیه انگلیس نامبردارتر است. اما کردوکار دیگر هماندیشان و همپویان او به دلایلی چند، منتشرنشدن آثار و اسناد خطی آنان و همچنین خلأ تحقیقات در این باب چندان شناخته شده نیست؛ ازاینرو، دربارة فعالیتهای علمی، سیاسی و اجتماعی مرحوم آیتالله سید عبدالله بلادی بوشهری، در کتابها و منابع تاریخی اولیه جز به اشارتی مختصر و نارسا نمیتوان دست یافت. با وجود این، به مدد اطلاعات مبتنی بر کتابهای انتشاریافته دو دهة اخیر و پیگیری علاقهمندان به بازیابی نوشتههای بر جای مانده آن دوران، تا حدود قابل توجهی مواضع نظری و عملی وی در برابر پدیدة استعمار و اشغال انگلیسیها در جنوب ایران آشکار میشود.
بر حسب قرائن موجود، مرحوم بلادی گرچه دست به سلاح نبرده و ستیزندگی مرحوم لاری را نداشته، اما در تفکر سیاسی و نظریهپردازی مبارزه و ارائة برنامههای عملی براساس آموزههای دینی ـــ البته با محاسبه و ملاحظة امکانات و اقتضائات پیرامون خود ـــ سهمی بسزا داشته است. از این جهت میتوان مرحوم بلادی را به سبب سابقه و سیرة سیاسی او (دیدار با سید جمالالدین اسدآبادیهمدانی در دوران نوجوانی به سال 1303.ش در 12 سالگی و مطالعه و تأثیرپذیری از آثار او، همچنین درسآموزی نزد مرحوم ملا محمدکاظم خراسانی ـــ از سال 1319 تا 1326.ش ـــ در حوزة نجف، دفاع از نهضت مشروطیت، رابطة نزدیک با انجمن اتحاد اسلامی و نگارش رسالههای متنوع اجتماعی و سیاسی) از معتقدان جدّی پیوند دین و سیاست و از پیشروان جنبش دینی و بیداری اسلامی به شمار آورد. وی تا پایان عمر، در مقام امتحان و عمل دچار یأس و بریدگی نشد و از مبارزات قلمی خود دست نکشید حتی در اعتراض به مسئلة کشف حجاب بهرغم شدت بگیر و ببند دورة رضاخانی، رسالهها نوشت و در برابر تعرض و جسارت وهابیان عربستان نسبت به قبور ائمة بقیع و حجاج ایرانی، حساسیت خود را نشان داد.
نکتة اساسی در شگرد اندیشه و نگارش آثار سیاسی مرحوم بلادی طرح و ارائة دستورالعمل (شیوهنامه)، فراتر از توصیهنوشتههای اخلاقی (از قبیل آنچه در سیاستنامهها و آدابنامهها میتوان دید) و بیان احکام شرعی و احساسی حماسی (جهادیه) است. به نظر میرسد مرحوم بلادی از این طریق قصد ارائة راهکارهای اجرایی مدوّن (دستورالعمل/ بایستنامه) برای آگاهی و پایداری همة مسلمانان و نیز مبارزان جنوب ایران داشته است. این شیوه در نوع نامگذاری و روش کتابت بخشی از آثار سیاسی او بهنام «لایحه» و «نظامنامه» بارزتر است. در این لوایح، بهویژه «نظامنامة حرب» وضع مواد قانونی ـــ با توجه به ارتباط لایحه و قانون ـــ مشهود است. درنگ در این نکته، کم و بیش این احتمال را به ذهن متبادر میسازد که بلادی، به موضوع حکومت بهویژه حکومت دینی، بسیار توجه کرده است.
شایان توجه است که مرحوم بلادی به سبب آگاهی از رخدادهای جهانی (از طریق بررسی نشریههای خارج از کشور، از جمله لوموند و مطالعات پیگیر و اطلاعات گستردة سیاسی، به مدد فراگیری دانشهای گوناگون و توانایی تحلیل وقایع)، اندیشهای فراتر از درک و دریافت متعارفِ فقهی حوزوی داشته است؛ کما اینکه انگیزة سرشار و ذهن وقاد، موجب پیوستهنویسی و کثرت تألیفات او شده است؛ همانطوریکه در سه سال نخست اقامتش در شیراز، پس از مهاجرت از بوشهر، بهرغم گرفتاریهای فراوان، هشت کتاب، از جمله دو کتاب ایقاظ و سوانح را نوشت.
ایقاظ الحبیب فی مظالم الصلیب: این کتاب در هفتم صفر سال 1336.ق نوشته شده و شامل دو موضوع پیاپی و پیوسته است. نویسنده در آغاز پس از سپاس خداوند آفرینندة جهان، آگاهی از تاریخ و حوادث گذشته را برای بیداری مسلمانان ضروری دانسته است؛ بنابراین، ضمن بیان رویدادهای تاریخی از شبه جزیرة عربستان و دوران بدویت عرب و ظهور اسلام تا عصر اوج و شکوه تمدن اسلامی و فتوحات مسلمین در شرق و غرب عالم، به اجمال، سیر و سرگذشت سلسلهها، خاندانها و حکومتها در سرزمینهای اسلامی را به شیوة نقل و تحلیل بازگو کرده است. سپس به چگونگی وقوع و پیامدهای جنگهای صلیبی و مقدماتِ آگاهی غربیان ــ اهل صلیب، نصارا ــ، از فرهنگ و دانش مسلمانان اشاره کرده و سرانجام چگونگی ورود انگلیسیها به شرق ــ مشخصاً هند ــ و آغاز جایگیری و نفوذ و چیرگی آنان را بیان کرده است. به نظر بلادی، استعمار غرب (نیروهای صلیبی در شرق، بهویژه کشورهای اسلامی، صبغة دینی دارد. که حضور اهل تبشیر و موسیونرهای مذهبی تا حدودی این امر را تایید کرده است. از نظر بلادی، آگاهی از سیر و سابقة تاریخ اسلام و ایران، مقدمة ضروری اطلاع از شرح تعدیات روس و انگلیس در کشورهای اسلامی است. بخش تاریخی این کتاب سرانجام با این عبارت پایان یافته است: «خوب است مسلمانان دنیا برای تأمین آتیة خود قدری تدارک کنند و نگذارند نصارا آنها را به چشم حقارت و اسارت ببینند و طمع در استملاکِ ممالک آنها و توقع استرقاق آنها نمایند. مسلمانان دنیا اگر عزت و سیادت را در دورة زندگانی دنیا بخواهند باید امور ذیل را کما ینبغی معمول دارند. ما نظر به محبت همکیشی دریغ از نُصح به اخوان نمینماییم تا آنکه در پیشگاه خدا و رسول و وجدان مسئول نباشیم». پس از این عبارت، ضرورت همگرایی اهل سنت و شیعه را یادآور شده و راهکارهای اجرایی خود را برای همة مسلمانان در تمامی کشورهای اسلامی مطرح ساخته است. نویسنده در آغاز این عبارات، برای نشان دادن حساسیت خود و اهمیت موضوع از کلمه «باید» استفاده کرده است. به این ترتیب جنبة تأکیدی و تحکمی موارد مطرح شده در انتهای این کتاب ــ فراتر از نصیحتگویی و توصیهنویسی ــ وجه دستورالعملی و کاربردی دارد. این ویژگی بیانگر روشی بلادی بهطور مشخص در لایحهنویسی و بهویژه در نظامنامة حرب در کتاب سوانح است. این دستورالعمل (شیوهنامه) ــ و به تعبیر نویسنده «نُصح اخوان» ــ شامل تذکار، تنبیه و تأکیدات ذیل بوده و در آن به مصالح و ضرورات دینی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی مسلمانان توجه شده است.
مسائل مطرحشده در این بخش از کتاب به اختصار عبارتاند از: 1ــ مسلمانان اگر بخواهند ممالک اسلامی را نگه دارند باید اسلامیت آن را نگاه دارند؛ 2ــ مسلمانان باید متخلق به اخلاق اسلام باشند؛ 3ــ مسلمانان باید اختلافات داخلی را ترک نمایند؛ 4ــ مسلمانان در اقطار دنیا باید دارای دعاه اسلامی باشند و السنهی اجانب و احکام اسلام را خوب بدانند؛ 5ــ مسلمانان باید مرعوبیت از اجانب را از خود دور کنند و در برابر دشمن دل به زندگی نداشته باشند؛ 6ــ مسلمانان باید مدارس جدید تأسیس نمایند (حتی در ایلات و عشایر)؛ 7ــ مسلمانان باید احتیاجات خود را از اجانب کم کنند؛ 8ــ ممالک اسلامی باید همیشه در مقام ازدیاد ثروت خزانه و تکثیر مالیات و ازدیاد صادرات و تقلیل واردات باشند؛ 9ــ طرق حمل و نقل اثقال را تسهیل نمایند؛ 10ــ طرق و شوارع را تأمین کرده، تجارت را توسعه دهند و ارباب صنعت را تشویق کنند؛ 11ــ مسلمانان باید به استخراج معادن ممالک و توسعة فلاحت اقدام کنند؛ 12ــ مسلمانان باید دارای کشتی بهطرز جدید باشند و در هر عصری بهطرز همان عصر با ادوات حربیه و عسکر بحری داشته باشند؛ 13ــ لازم است حکومتهای اسلامی ــ کشورهای اسلامی ــ با هم اتحاد داشته و سرزمین آنها به هم متصل باشند؛ 14ــ لازم است حکومتهای اسلامی در مدینه کنگرهای علمی با حضور نمایندگانشان داشته باشند؛ 15ــ لازم است عساکر اسلام اقلاً سالی یک مرتبه متوجه طرفی از اطراف خارجه شود تا به واسطة ترک غزوات ــ مرعوب و تنپرور و بیهنر نشوند ــ تا اجانب دائماً در مقام استرضای خاطر آنها باشند؛ 16ــ لازم است قوانین سیاسی ممالک اسلامی با هم متفق باشند؛ 17ــ لازم است لسان رسمی و خط بین تمام مسلمانان عربی باشد و در مدارس از لسانهای مسلمانان دنیا هم تعلیم و تعلّم کنند؛ 18ــ باید حکومات اسلامیه هیچوقت هیچ اعتباری را به هیچ عنوان به اجانب ندهند.
لوایح و سوانح: «لوایح و سوانح»، که از معدود آثار چاپ و منتشر شدة مرحوم بلادی است، دو سال پس از کتاب «ایقاظ الجیب» در 27 صفر 1338.ق نگارش یافته است. نویسنده در مقدمة کتاب با استناد به کلام امیرالمومنین(ع)، اهمیت جهاد و مبارزه در راه خدا را یادآور شده، سپس سوانح شخصی و وقایع رخداده ــ بعد از هجرت از بوشهر به شیراز ــ را تا زمان نگارش اثر شرح داده است. این کتاب شامل نقل گفتوگوهای او با دیگران، لوایح (بیانیهها، دستورالعملها، شایستها و بایستها) نامهها، تلگرافها، اشعار و نظامنامة حرب است که همگی براساس نقل حوادث و سوانح نوشته و تدوین شدهاند. مخاطبان اولیة این مطالب شامل همة طبقات و مقامات است؛ یعنی خوانین جنوب، اعیان درجه یک و دو، مبارزان و مجاهدان با نام و بینام، احرار شمال، احمدشاه قاجار و حتی شاعر نابینای مفتونِ انگلیس ــ شوریده ــ طرف مخاطب نویسنده بودهاند. مرحوم بلادی در میانة این مطالب گوناگون «نظامنامة حرب» را آوردهاند که از نظر محتوا بیتردید نقطة عطف این اثر است. او دربارة چگونگی و چرایی تألیف این کتابِ مجموعه مانند (جُنگ) نوشته است:
«در این هنگام [= پس از اشغال بوشهر] بود که انگلیسیها رسماً دوائر دولتی را در بوشهر قبضه کردند و بیرق و شیر و خورشید را تبدیل به صلیب کرده بودند. آتش مجاهدین شعلهور گردید، حملات خود را به بوشهر نزدیک میکردند جمعی کثیر از مجاهدین بهواسطة مهاجمة شدید از جمله مرحوم رئیسعلی دلواری و پسر جوان لایق آقا شیخ حسینخان و دیگران، شهید و جمعی اسیر شدند. مع ذالک اصلاً در اساس حملات مجاهدین تزلزلی پیش نیامد. از این طرف بهواسطة تغییر بیرق بوشهر در شیراز احزاب سیاسی مشغول به مشق نظامی ملّی بودند و ادارة نظام و رژیمان ژاندارمریها مشغول تدارکات بودند، از مرکز مجاهدین خواهش نظامنامة اساسی و اصول حربی برای عملیات ملی شد، لذا فوراً یک صد و ده ماده اصول حرب نوشتم و برای آنها فرستادم».
وی پیش از بررسی مواد نظامنامة حرب، یادآور شده که بحث از جنگ و مسائل مرتبط با آن، از چند منظر ممکن است. نخست، منظر هستیشناختی و بنیادین جنگ است که بازتاب آن در آرای متفکران و فلاسفه و حکیمان دیده میشود. نگاه دیگر تلقی دینی است که در تعالیم و آرای پیشگامان ادیان و پیروان آنان ــ براساس کتابهای آسمانی و مقدس ــ انعکاس یافته است. براساس دو منظر یاد شده، مباحث اخلاقی رزم و رزمنده و ابعاد اعتقادی جنگ، زمینة توجیه و توضیح مییابد. همچنین آداب و آیین جنگآوری و نظامیگری (اصول نبرد) و جنگافزار، اهمیت اساسی دارد. با تأکید بر وجه سوم شاید بتوان گفت «دانش جنگ و نظامیگری» در نتیجة توجه به همة این ابعاد به دست میآید.
چنین به نظر میرسد که در آثار مکتوب گذشته، اساساً جنبههای دینی و اخلاقی جنگ مدّنظر قرار گرفته و نظامیگری و الزامات آن (طراحی سازمان رزم و...) صرفاً به شکل تجربی و عملی در میدان جنگ آموخته میشده و به دیگران انتقال مییافته و در واقع صورت نظامیافته و مکتوب نداشته است؛ ازاینرو کتابهای زیادی در زمینة نبردشناسی و فنون جنگ نظیر «آداب الحرب و الشجاعه» (که حتی نیمی از آن به مسائل اخلاقی جنگ معطوف است) وجود نداشته است. عالمان دینی در نوشتههایشان از نوع سالبه به انتفاء موضوع، به سازماندهی و برنامهریزی جنگ توجهی نداشتند. به عبارت دیگر، بحث از جنگ و جهاد از نظر فقها تا دورة جنگهای ایران و روس بهطور عمده به صورت نظری و اجمالی بوده و برای اولینبار در این واقعه است که تفقه در این مسئله ضرورت پیدا کرد و رأی مجتهدان ــ نسبت به سیاست و حکومت ــ کاربرد عینی و عملی یافت. جهادیهها، برمبنای استفتاء دینی سیاسی فراهم آمدهاند و همین امر مرحلة نوینی در فقه سیاسی اجتماعی بهشمار میآید. میتوان گفت فاصلهای که از طرح کلیات نظری جهاد در آرا فقیهان ادوار نخست تفکر سیاسی شیعه تا جهادیهنویسی و از این مرحله تا نگارش نوع نظامنامة حرب سپری شده، با سیر تدریجی ورود عالمان دینی به صحنة سیاست و حکومت و لوازم آن مطابقت دارد.
در «نظامنامه و اصول حرب صدوده مادهای» مرحوم بلادی، دربارة وظایف، اختیارات و سهم اشخاص و گروههای ذیل اظهارنظر شده است: 1ــ فرمانفرمای کل/ فرمانفرما (46 ماده)؛ 2ــ اردوی اسلام/ اردو/ لشکر اسلام/ تابعین (21 ماده)؛ 3ــ روحانیان (11 ماده)؛ 4ــ داوطلب/ داوطلبان (11 ماده)؛ 5ــ خوانین (6 ماده)؛ 6ــ رؤسا (5 ماده)؛ 7ــ رؤسا و تابعان (3 ماده)؛ 8ــ اسیر/ اسیران دشمن (2 ماده)؛ 9ــ زن؛ 10ــ مقتولان؛ 11ــ ارباب مواجب و صندوق؛ 12ــ دفتردار کل؛ 13ــ پاسبان؛ 14ــ اردوی سواره؛ 15ــ خفیه و پلیس (هرکدام 1 ماده). در بعضی از این مواد به شرح وظیفة دو یا سه شخص مسئول یا گروه توجه شده است. ملاحظه میشود که از نظر نویسنده، سازمان رزم بر اصل فرمانده و فرماندهی، تمرکز و قوام دارد.
حالآنکه میدانیم در بعضی خیزشهای پس و پیش آن دوران، بودند کسانی که دانسته و ندانسته، خواسته و ناخواسته، عمل آنان بهنوعی گریز از مرکز و شبه استقلالخواهی تجزیهطلبانه بهنظر میآمد یا وانمود میگشت و مرحوم بلادی نهتنها از این شمار نبود، که با هوشمندی تمام، نظامنامة دفاعیه حربیّه خود را با توجه به حفظ وحدت ملی و لزوم یکپارچگی ایران به پایان بردهاند.[1]
پینوشت:
[1] ــ این مقاله را علیرضا کمری در «کنگرة پنجاهمین سالگرد ارتحال آیتالله العظمی سید عبدالله مجتهد بلادی بوشهری» به تاریخ 25 اردیبهشت 1382 ارائه کرد. از آن زمان تاکنون هنوز مجموعه مقالات این کنگره چاپ و منتشر نشده؛ بنابراین باتوجه به موضوع این شمارة ماهنامه مقالة ایشان تلخیص و ویرایش شده است که خدمت شما تقدیم گردید.