آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

بندر بوشهر، یکی از مهمترین و استراتژیک ترین نقاط اقتصادی ایران در سده های اخیر، با ظهور جنبشها و شخصیتهای مهم سیاسی و به ویژه قیام دشتستان و چاه کوتاهیها در مقابل استعمارگران و استبدادگران، اهمیت چشمگیری در تاریخ معاصر ایران یافت و بخش مهمی از تاریخ مبارزات ضداستبداد و استعمار را به خود اختصاص داد. مرحوم سیدمرتضی اهرمی که خود به توصیه علمای نجف به حمایت از مشروطه خواهی جنوب برخاسته بود، پس از استقرار مجدد مشروطه، در درگیری با حاکم محلی دولت مشروطه، به یکی از مظلومان واقعی عصر مشروطه تبدیل شد. قیام او در دفاع از مشروطه، نتیجه معکوس داد و سرانجامی جز رنج و تبعید برای وی به همراه نیاورد. در این مقاله برخی نکته های تاریخ پرفرازونشیب مشروطیت بوشهر عرضه می گردد.

متن

  بندر بوشهر در کنار خلیج‌فارس از شرایط ویژه و ارزشمندی برخوردار است. موقعیت جغرافیایی و اهمیت استراتژیک آن در کنار مزایای اقتصادی و خصوصیات اقلیمی سبب گردیده از زمان زمامداری نادرشاه افشار که بوشهر جدید تاسیس گردید، مورد توجه دول قدرتمند اروپایی و غیر اروپایی قرار گیرد. کمپانیها و بنگاههای تجاری و مؤسسات و نمایندگی‌های سیاسی و اقتصادی یکی بعد از دیگری به این بندر روی آوردند و در نتیجه امور بازرگانی و کارهای اقتصادی این بندر رونقی بسزا یافت، آنگونه‌که طبق اسناد موجود، به‌ویژه در دوره قاجار عایدات گمرک بوشهر چند برابر بیش از عایدات دیگر بنادر ایران بود.

کشورهای سوداگر غربی و شرقی، با درک موقعیت استراتژیک خلیج‌فارس و با توجه به حساسیت بوشهر از نظرگاه اقتصادی ــ نظامی، در استقرار نمایندگی و تاسیس کنسولگری در این بندر با هم به رقابت و چالش پرداختند و در راستای تامین منافع سیاسی ــ اقتصادی خود، در این بندر نمایندگی‌های سیاسی ایجاد نمودند.

روابط اقتصادی ــ سیاسی و حضور دیپلماتیک سوداگران خارجی و ارتباط تجاری بوشهر با کشورهای خارجی در امر صادرات و واردات مستلزم مهاجرت و مسافرت مردم این سامان به خارج از کشور و آشنایی با مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی اقتصادی جهان و آگاه‌شدن از تحولات فکری و علمی دنیای غرب بود.

آگاهی سیاسی مردم بوشهر با عوامل فرهنگی دیگر مانند انتشار نشریاتی چون مظفری، اصلاح و طلوع در دوره قاجار، سبب گردید در بحبوحه انقلاب مشروطیت مردم این منطقه نیز در این رستاخیز بزرگ نقشی بالنده ایفا نمایند.

آغازگر قیام مشروطیت در بوشهر، روحانی برجسته‌ای به نام سیدمرتضی اهرمی[i][i] معروف به علم‌الهدی است که با همیاری شهید رئیسعلی دلواری علیه محمدعلی‌شاه قاجار قیام کرد و مجاهدتهای این دو بزرگوار و نیروهای مترقی ساکن بوشهر گوشه دیگری از مبارزات خونبار مردم ایران به‌شمار می‌رود.

در این مقاله تلاش گردیده است با تکیه بر اسناد و مدارک تاریخی، کتب، مقالات، روزنامه‌ها و نشریات آن روزگار، نقش مردم بوشهر در جنبش مشروطیت ایران و علل و عوامل شکست آن قیام در خطّه جنوب مورد بحث و بررسی قرار گیرد.

 

سیدمرتضی اهرمی، آغازگر جنبش مشروطیت در بوشهر

 محمدعلی‌شاه‌ قاجار بعد از به‌توپ‌بستن‌ مجلس‌ در جمادی‌الاولی‌ 1326.ق‌ و سرکوب و اعدام آزادیخواهان در باغشاه تهران، بااین‌عنوان‌که درصدد است مبانی نظم، امنیت و معدلت و موجبات سلامت و سعادت مملکت را فراهم سازد، شرایطی استبدادی را بر جامعه حاکم کرد که با واکنش سخت‌ انقلابیون‌ ایران‌ در سراسر کشور روبرو گردید.

اخبار قیام‌ آزادیخواهان‌ تبریز، گیلان‌، اصفهان‌ و دیگر شهرهای‌ ایران‌ که‌ به‌ دنبال‌ به‌توپ‌بسته‌شدن‌ مجلس‌ و سرکوب‌ مشروطه‌خواهان‌ به‌ شهرهای‌ مختلف‌ ایران‌ رسید، روحانی‌ جلیل‌القدر سیدعبدالحسین‌ لاری‌ را ترغیب‌ نمود تا هیاتهایی‌ به‌ سه‌ ناحیه‌ داراب‌، بندرعباس‌ و بوشهر اعزام‌ نماید.

سیّد طی‌ نامه‌ای‌ به‌ روحانی‌ مبارز بوشهر، سیدمرتضی‌ مجتهداهرمی‌، پیروزیهای‌ خود بر نیروهای‌ استبداد در منطقه‌ لارستان‌ را به وی اطلاع‌ داد. ماژور کاکس، سرکنسول انگلیس، در گزارش‌ محرمانه‌ خود به‌ این‌ نامه‌ اشارت‌ دارد: «سیدعبدالحسین‌ لاری‌ شرحی‌ به‌ یکی‌ از ملّاهای‌ عمده‌ بوشهر نوشته‌، و در آن‌ اشاره‌ نموده‌ است‌ که‌ با قوام‌ جنگ‌ کرده‌، و او را به‌‌کلی‌ مغلوب‌ کرده‌، و اشعار داشته‌ است‌ که‌ از پرداخت‌ مالیات‌ در لار اکیداً قدغن‌ نموده‌ است‌.»[ii][ii]

سید مخالفت‌ علنی‌ خود را با محمد‌علی‌شاه‌ اعلام‌ کرد و همگامی‌ مبارزان‌ بوشهری‌ با انقلابیون‌ لار، بندرعباس‌ و لنگه‌ را خواستار شد.[iii][iii]

اخبار پیروزی‌ ملّیون‌ بندرعباس‌، لنگه‌ و لار باعث‌ تهییج‌ انقلابیون‌ بوشهر شد و سیدمرتضی‌ با حمایت‌ مردم‌ درصدد تدارک‌ حمله‌ گسترده‌ای‌ به‌ مقرهای‌ دولتی‌ مستقر در بوشهر برآمد.

کاپیتان‌ ترور، کفیل‌ کنسولگری‌ بوشهر که‌ در غیاب‌ ماژور کاکس‌ در بوشهر انجام‌ وظیفه‌ می‌کرد، درباره‌ چگونگی‌ آغاز قیام‌ سیدمرتضی‌ چنین‌ گزارش‌ کرده‌ است‌: «وی [سیدمرتضی‌ اهرمی] بنا به‌ دستور عبدالحسین‌ لاری‌ و هم‌ بر اساس‌ احکام‌ علمای‌ بلندمرتبه‌ شیعه‌ در نجف،‌ نهضت‌ بوشهر را رهبری‌ می‌کرد و دراین‌راستا با مشکلی‌ مواجه‌ نبود؛ زیرا حکمران‌ بنادر در محل‌ حضور نداشت‌ و پادگان‌ بوشهر هم‌ که‌ از تعداد سیصدنفر سرباز اصفهانی‌ تشکیل‌ شده‌ بود، ایستادگی‌ نمی‌کرد. سیدمرتضی‌ تعدادی‌ از روستائیان‌ مسلح‌ از روستای‌ خود اهرم‌ و سایر روستاها واقع‌ در پس‌‌کرانه‌ها در بوشهر مستقر ساخت‌ و با کمک‌ آنها و ظاهرا به‌ نام‌ آرمان‌ ملّیون‌ کنترل‌ بوشهر را در بیست‌ودوم مارس‌ در دست‌ گرفت‌.»[iv][iv]

علیمراد فراشبندی‌ نیز درباره‌ انگیزه‌ اصلی‌ سیدمرتضی‌ مجتهد اهرمی‌ از تصرف‌ بوشهر و اداره‌ امور این‌ شهر چنین‌ نوشته‌ است‌: «سیدمرتضی‌ علم‌الهدی‌ اهرمی‌ مردی‌ مبارز به‌ شمار می‌رفت‌ و به‌ خاطر داشتن‌ تمایلات‌ شدید آزادیخواهی‌، مورد توجه‌ ملّیون‌ واقع‌ شده‌ بود. این‌ روحانی‌ متعهد و برجسته‌، در زمان‌ استبداد صغیر پس‌ از وصول‌ فتوای‌ آخوند ملامحمدکاظم‌ خراسانی‌، بر آن‌ شد که‌ بوشهر را از تصرف‌ مستبدین‌ خارج‌ و طرفداران‌ محمد‌علی‌شاه‌ قاجار را از آن‌ بندر بیرون‌ کند. به‌‌همین‌جهت‌ ابتدا موضوع‌ را با‌ علما و تجار بوشهری‌ در میان‌ گذاشت‌ و پس‌ از موافقت‌ آنها، رئیسعلی‌ دلواری‌ و زایرخضرخان‌ و میرزاحسین‌خان‌ برازجانی‌ و خالوحسین‌ بردخونی‌ و رئیس‌‌عبدالحسن‌ دشتی‌ و احمدخان‌ انگالی‌ که‌ در حیطة‌ نفوذ او بودند، [را] برانگیخت‌ تا برای‌ تحقق‌ هدفش‌ به‌ همراهی‌ تفنگچیان‌ ابواب‌‌جمعی‌ خود در وقت‌ مقرر به‌ بوشهر عزیمت‌ نمایند. رئیسعلی‌ دلواری‌ در این‌ مبارزه‌ پیشقدم‌ شد.»[v][v]

همانگونه‌‌که‌ پیشتر آمد، سیدمرتضی‌ اهرمی‌ با هماهنگی‌ رؤسا و خوانین‌ دشتی‌، دشتستان‌ و تنگستان‌ و نیروهای‌ ملی‌ مستقر در بوشهر، در شب‌ اول‌ ربیع‌الاول‌ 1327.ق/ بیست‌وسوم آوریل‌ 1909.م‌ در یک‌ اقدام‌ سریع‌ و بدون‌ خونریزی‌ بوشهر را تصرف‌ کرد و معزالدوله‌، برادر آصف‌الدوله‌ حکمران‌ فارس‌ که‌ حکمران‌ بنادر بود، را پس‌ از چند روز به‌ شیراز فرستاد و طرفداران‌ وی‌ ادارات‌ دولتی‌ را به‌ تصرف‌ خود درآوردند.

با استناد به‌ گزارش‌ کفیل‌ کنسولگری‌ مقیم‌ بوشهر، سیدمرتضی‌ و ملّیون‌ در آغاز قیام‌ خود درصدد تصرف‌ گمرک‌ بوشهر نبودند و به‌ نظر می‌رسد‌ انقلابیون‌ بوشهری‌ اطلاع‌ داشتند که‌ بر اساس‌ وثیقه‌ای‌، در دوران‌ حکومت‌ مظفرالدین‌شاه‌ قاجار، گمرکات‌ جنوب‌ ایران‌ در اختیار انگلیسیها قرار دارند‌، اما دگرگونی‌ سریع‌ تحولات‌ بوشهر به‌ نفع‌ سید و هوادارانش،‌ سبب‌ گردید برخلاف‌ انتظار انگلیسیها، گمرک‌ بوشهر نیز توسط‌ ملّیون‌ تصرف‌ شود.

 

تصرف‌ گمرک‌ بوشهر توسط‌ ملّیون‌ و عکس‌العمل‌انگلیسیها

 گمرکات‌ جنوب‌ ایران‌ که‌ سالیانه‌ هزاران‌ تومان‌ از بابت‌ تعرفه‌های‌ گمرکی‌ آن‌ به‌ خزانه‌ شاهی‌ سرازیر می‌شد، بر اساس‌ توافقنامه‌ای‌ در قبال‌ پرداخت‌ وام‌ به‌ مظفرالدین‌شاه‌ قاجار چندین‌ سال‌ بود که‌ در رهن‌ انگلیسیها قرار داشتند و قسمت‌ مهمی‌ از درآمد آنها‌ به‌ عنوان‌ اقساط‌ وام‌ به‌ حساب‌ انگلیسیها پرداخت‌ می‌شد.[vi][vi]

هنگامی‌که‌ نیروهای‌ ملی‌ طرفدار سیدمرتضی‌ گمرک‌ را به‌ اشغال‌ در آوردند، کارکنان‌ بلژیکی‌ آن‌ را برکنار کردند و موسس‌خان‌ ارمنی‌ را به‌ عنوان‌ مدیرکل‌ گمرکات‌ منصوب‌ نمودند. مقامات‌ انگلیسی‌ برای‌اینکه‌ سیدمرتضی‌ و اتباعش‌ در امور گمرک‌ مداخله‌ ننمایند، پرداخت‌ مقرری‌ تفنگچیان‌ حاضر در بوشهر را متعهد شدند و علاوه‌براین‌، ماهی‌ پنج‌هزار روپیه‌ هم‌ برای‌ سیدمرتضی‌ تعیین‌ کردند، اما سیدمرتضی‌ پیشنهاد مقامات‌ مزبور را که‌ جنبه‌ سیاسی‌ و دیپلماتیک‌ داشت‌، رد کرد و صریحا اظهار داشت‌‌ انجام‌ نظر آنها بدون‌ کسب‌ اجازه‌ آخوند خراسانی‌ به‌هیچ‌وجه‌ امکان‌پذیر نیست‌.[vii][vii] دولت‌ بریتانیا بلافاصله‌ عکس‌العمل‌ نشان‌ داده‌، طی‌ نامه‌ای‌ توجه‌ ملّیون‌ بوشهری‌ را به‌ نکات‌ ذیل‌ معطوف‌ داشت‌: 1ــ عموما گمرکات‌ بنادر وثیقه‌ وام‌ سیصدهزار پوندی‌ است‌ که‌ چند سال‌ پیش‌ شاه‌‌‌ [مظفرالدین‌‌شاه] دریافت‌ کرده‌ است 2ــ وصولهای‌ فعلی‌ گمرک‌ بوشهر که‌ ماهانه‌ بالغ‌ بر سی‌هزار تومان‌ است‌، بابت‌ پرداخت‌ سود پیش‌‌پرداختها و حواله‌های‌ پیش‌ از اعتباری‌ که‌ شاه‌ و وزرا دریافت‌ کرده‌اند، به‌گونه‌ای‌ویژه‌ درحال‌حاضر نزد بانک‌ شاهی‌ در گرو می‌باشد![viii][viii]

انگلیسیها خواستار آن‌ شدند که‌ رهبران‌ ملّیون‌ بوشهر و به‌‌ویژه‌ سیدمرتضی به‌ درخواستهای‌ دولت‌ انگلیس‌ به‌ نظر احترام‌ بنگرد، اما سید برای‌ ضربه‌زدن‌ به‌ منافع‌ آنان درصدد قطع‌ این‌ شریان‌ مهم‌ اقتصادی‌ برآمد.

در اول‌ ماه‌ ربیع‌الاول‌ 1327.ق‌ سیدمرتضی‌ اهرمی‌ رسما به‌ کنسول‌خانه‌ انگلیس‌ نوشت‌ که‌ مهام‌ حکومت‌ را از جانب‌ ملّیون‌ در دست‌ دارد و وظایف‌ مامورین‌ محل‌ را موقتاً عهده‌دار است‌ و ترتیب‌ حفظ‌ جان‌ و مال‌ اتباع‌ خارجه‌ را خواهد کرد.[ix][ix]

جنرال‌قنسول‌ انگلیس‌ مقیم‌ بوشهر، در گزارشی‌ برای‌ جرج‌ بارکلی‌ در تهران‌ چنین‌ نوشت‌: «اولین‌ جواب‌ مقطوع‌ از سیدمرتضی‌ دیشب‌ آخر شب‌ به‌ من‌ رسیده‌، که‌ به‌ طریق‌ مراسلة‌ رسمی‌ نزد یک‌ نفری‌ که‌ واسطه‌ است‌، فرستاده‌ شده‌ و او برای‌ من‌ ارسال‌ داشته‌ بود. سید ابتدا بیان‌ نموده که‌ حفظ‌ منافع‌ مسلمه‌ دولت‌ و ملت‌ انگلیس‌ یکی‌ از فرایض‌ اولیه‌ ملّیون‌ است‌. پس‌ از آن‌ اشعار می‌دارد که‌ برای‌ اطمینان‌ و استرضای‌ قنسولگری‌ در مساله‌ عایدات‌ گمرکی‌، من‌ پیشنهاد می‌نمایم‌ که‌ قرارداد صحیحی‌ در بین‌ باشد و آن‌، این‌ است‌ که‌ دسته‌ ملّیون‌ برای‌ مخارج‌ یومیه‌ نگهداری‌ تفنگچیان‌ روزی‌ پانصد تومان‌ مأخوذ بدارند و بقیه‌ نزد یک‌ نفر تاجر ایرانی‌ معتبری‌ که‌ طرفین‌ انتخاب‌ نمایند، سپرده‌ شود، و تا سه‌ ماه‌ نزد او به‌ امانت‌ بماند. در عرض‌ آن‌ مدت‌ دسته‌ ملّیون‌ جواب‌ اخیر را تعویق‌ انداخته‌ و ضمناً از مراکز هیجان‌ ملّیون‌ دیگر کسب‌ تکلیف‌ خواهند نمود، یا دولت‌ انگلیس‌ برای‌ اثبات‌ دعوی‌ خود اسناد ارائه‌ خواهند داشت‌.»[x][x]

سیدمرتضی‌ علیرغم‌ وعده‌ مساعدی‌ که‌ به‌ جنرال‌قنسول‌ انگلیس‌ مقیم‌ بوشهر مبنی‌ بر کنترل‌ ملّیون‌ داده‌ بود، چند روز بعد به‌ اتفاق‌ تعدادی‌ از تفنگچیان‌ به‌ دارالحکومه‌ رفته‌، پرچم‌ سلطنتی‌ را پایین‌ کشید‌ و پرچم‌ ملّیون‌ را به‌ جای‌ آن‌ نصب‌ نمود. به‌ دنبال‌ خارج‌شدن‌ کارگزار دولتی‌ از شهر، اکثر طبقات‌ مختلف‌ بوشهر به‌ هواداران‌ سید‌مرتضی‌ و ملّیون‌ پیوستند.[xi][xi]

علیمراد فراشبندی‌ می‌نویسد: «محمدعلی‌شاه‌ به‌ منظور جلب‌ توجه‌ سیدمرتضی‌، او را به‌ لقب‌ نظام‌العلما ملقب‌ و ماهی‌ پانصد تومان‌ مقرری‌ برای‌ وی‌ منظور داشت‌. مراتب‌ توسط‌ معین‌التجار به‌ سیدمرتضی‌ ابلاغ‌ ولی‌ سید که‌ طبعی‌ منیع‌ داشت‌ و مردی‌ وارسته‌ و آزاده‌ بود، از قبول‌ آن‌ قویا امتناع‌ ورزید.»[xii][xii]

بوشهر قریب‌ دو ماه‌ در تصرف‌ طرفداران‌ مشروطه‌ بود. در طول‌ این‌ مدت‌، سیدمرتضی‌ به‌ رتق‌وفتق‌ امور مردم‌ می‌پرداخت‌ و مشکلات‌ و معضلات‌ را از طریق‌ موازین‌ شرعی‌ حل‌ می‌کرد.

سر جرج‌ بارکلی‌ در گزارشی‌ که‌ به‌ تاریخ‌ بیست‌وششم آوریل‌ 1909.م‌/ ربیع‌الاول‌ 1327.ق‌ برای‌ ادوارد گری‌، وزیر امورخارجه‌ انگلستان،‌ ارسال‌ داشت‌، درباره‌ نقش‌ سیدمرتضی‌ اهرمی‌ و سلطه‌ وی‌ بر مقدرات‌ مردم‌ چنین‌ نوشته‌ است‌: «در حقیقت‌ وضعیت‌ و رفتار سیدمرتضی‌ مؤسس‌ این‌ جنبش‌ بوده‌، واضح‌ است‌ بدون‌ پیش‌‌قدمی‌ و استعداد معتنابه‌ تفنگچی‌ که‌ او توانسته‌ تهیه‌ نماید، برای‌ دسته‌ ملّیون‌ امکان‌ نداشت‌ که‌ بتوانند به‌ این‌ سهولت‌ بر قوای‌ شاه‌ فایق‌ آیند و با تهور بسیار اتحاد خود را با مقصود ملّیون‌ مشهود داشت‌.»[xiii][xiii]

دو ماه‌ بعد از تصرف‌ بوشهر، دولت‌ وقت‌ طی‌ حکمی‌ با موافقت‌ انگلیسیها، احمدخان‌ دریابیگی[xiv][xiv]‌ را به‌ سمت‌ حکمرانی‌ کل‌ بنادر جنوب‌ ایران‌ منصوب‌ نمود. احمدخان‌ برای‌ موفقیت‌ در قلع‌‌وقمع‌ سیدمرتضی‌ و نیروهای‌ ملی‌ طرفدار وی‌، ابتدا‌ به‌ عراق‌ عرب‌ رفت‌ و پس از جلب‌ نظر برخی‌ علمای‌ نجف‌، از راه‌ عراق‌ به‌ بوشهر آمد تا در فرصت‌ مناسب‌ نقشه‌های‌ خود را به‌ اجرا گذارد.

دراین‌زمان‌ تعدادی‌ از نیروهای‌ به‌ظاهر طرفدار سیدمرتضی‌ که‌ غالبا صحرانشین‌ بودند، به‌ بازار بوشهر دستبرد زدند‌ و اموال‌ برخی‌ از مردم‌ را غارت‌ کردند.[xv][xv]

جنرال‌قنسول‌ انگلیس‌ مقیم‌ بوشهر که‌ از مخالفان‌ جدی‌ سیدمرتضی‌ و ملّیون‌ بود و قصد مشوب‌‌کردن‌ اذهان‌ دولتمردان‌ انگلیسی‌ در تهران‌، انگلیس‌ و هند علیه‌ سیدمرتضی‌ و هواداران‌ او را داشت‌، در گزارشی‌ به‌ سر جرج‌ بارکلی‌ اوضاع‌ را چنین‌ ترسیم‌ نمود: «سیدمرتضی‌ هنوز در نگه‌داشتن‌ دویست‌ الی‌ سیصد نفر تفنگچی‌ اصرار دارد. شهر به‌ حالت‌ وحشت‌زدگی‌ است و امور به‌عمده‌ تعطیل‌ است‌. تهاجمی‌ از طرف‌ این‌ تفنگچیان‌ پیش‌بینی‌ می‌شود و به‌‌این‌جهت‌ بازارها و حتی‌ دکانها هنوز بسته‌اند. اگر یک‌ راه‌ نجاتی‌ حاصل‌ نشود، بیم‌ آن‌ است‌ که‌ اهالی‌ بالتمام‌ در جنرال‌قنسولگری‌ انگلیس‌ پناهنده‌ شوند.»[xvi][xvi]

سر ادوارد گری،‌ وزیر امورخارجه‌ وقت‌ انگلیس‌، در پاسخ‌ به‌ گزارش‌ جنرال‌‌قنسول‌ انگلیس‌ مقیم‌ بوشهر و گزارش‌ بارکلی‌، موافقت‌ خود را با مداخله‌ نظامی‌ انگلیس‌ اعلام‌ کرد و به‌ بهانه مخاطره‌آمیزبودن‌ اوضاع‌ بوشهر و تامین ‌ امنیت‌ جانی‌ اتباع‌ انگلیس‌ و دیگر اتباع‌ بیگانه‌، به‌ ناو سلطنتی‌ فاکس‌ دستور داد از بندرعباس‌ به‌ جانب‌ بوشهر رهسپار گردد.[xvii][xvii]

در روز دوم‌ آوریل‌ 1909.م‌/ 1327.ق‌ کشتی‌ فاکس‌ وارد بوشهر شد و در لنگرگاه‌ بیرونی‌ استقرار یافت‌.

سواد مراسلة‌ مورخ‌ پنجم جمادی‌الاول‌ 1327.ق‌ وزارت‌‌خارجه‌ ایران‌ به‌ سفارت‌ انگلیس‌ که‌ امضای‌ میرزاجوادخان‌ سعدالدوله‌ در پای آن است، بیانگر تایید اقدام‌ مداخله‌‌جویانه‌ انگلیس‌ در وقایع‌ بوشهر می‌باشد: «مراسله‌ آن‌ جناب‌ جلالت‌‌مآب‌ مورخ‌ بیست‌ونهم‌ ربیع‌الثانی‌ دایر بر جلب‌ استعدادی‌ که‌ آن‌ دولت‌ فخیمه‌ به‌ ملاحظه‌ حفظ‌ اتباع‌ خود و رعایای‌ خود به‌ بوشهر وارد کرده‌ بودند، شرف‌ وصول‌ بخشید، و از این‌که‌ از طرف‌ آن‌ دولت‌ به‌ رفع‌ انتظاری‌ که‌ اولیای‌ این‌ دولت‌ داشته‌، مساعدت‌ شده‌ است‌، امتثال‌ حاصل‌ گردید.»[xviii][xviii]

به‌ دنبال‌ موافقت‌ وزارت‌خارجه‌ ایران‌ با مداخلة‌ تفنگداران‌ انگلیس‌ در بوشهر و تایید ضمنی‌ نمایندگان‌ سیاسی‌ دولتهای‌ روس‌، عثمانی‌ و آلمان‌، جنرال‌قنسول‌ انگلیس‌ در تلگرافی‌ به‌ سر جرج‌ بارکلی‌، لزوم‌ مداخلة‌ فوری‌ در وقایع‌ بوشهر را یادآور شد. بر اساس‌ ادعای‌ وی‌ نگهداری‌ نظم‌ از عهده‌ سیدمرتضی‌ خارج‌ شده‌ و تفنگداران‌ طرفدار سید مقدار معتنابهی‌ مال‌التجاره‌ انگلیس‌ را غارت‌ کرده‌ بودند. سر ادوارد گری‌ در تلگراف‌ مورخ‌ آوریل‌ 1909.م‌/ ربیع‌الاول‌ 1327.ق‌ به بارکلی‌، موافقت‌ خود را با عملیات‌ نماینده‌ دولت‌ انگلیس‌ در بوشهر اعلام‌ نمود.

نماینده‌ سیاسی‌ انگلیس‌ مستقر در بوشهر با سیدمرتضی‌ تماس‌ گرفت و اتمام‌ حجت‌ نمود در اسرع‌ وقت‌ تفنگچیان تحت‌ امر وی‌ بوشهر را ترک‌ نمایند. اما به‌ دنبال‌ رد درخواست‌ او از طرف‌ سید، افراد نیروی‌ دریایی‌ انگلیس‌ در ساحل‌ پیاده‌ شدند و ساختمان‌ نمایندگی‌ انگلیس‌ واقع‌ در جنوب‌ بوشهر (سبزآباد کنونی‌) و محوطه‌ وسیع‌ گمرک‌ واقع‌ در شمال‌ شهر، همجوار بانک‌ شاهی‌ و تجارتخانه‌ وانکهوس‌ و شرکا را به‌ تصرف‌ خود درآوردند.

تلگراف‌ جنرال‌قنسول انگلیس در تاریخ یازدهم آوریل‌ 1909.م‌/ بیستم ربیع‌الاول‌ 1327.ق به‌ سر جورج‌ بارکلی‌ و سر ادوارد گری،‌ مؤید پیاده‌‌شدن‌ نیروی‌ دریایی‌ انگلیس‌ در بوشهر است‌: «چون‌ جواب‌ مهمی‌ در مقابل‌ اولتیماتومی‌ که‌ به‌ ترتیب‌ مصوبه‌ جنابعالی‌، دیروز در ساعت‌ پنج‌ بعدازظهر نمودم،‌ نرسید، من‌ بر طبق‌ تعلیمات‌ جنابعالی‌ در اعلانی‌ اشاعه‌ داده‌ و صد نفر قشون‌ از کشتی‌ پیاده‌ نمودم‌. تفنگچیان‌ هنوز در جزیره‌ [شبه‌جزیره]‌ بودند و بیشترازهروقت‌ خودسر و خارج‌ از اطاعت‌. برای‌ تمام‌ اروپاییانی‌ که‌ محتاج‌ حفاظت‌ بودند، مستحفظ‌ گماشته‌ شد. در پیاده‌شدن‌ قشون‌ هیچ‌ مخالفتی‌ ظاهر نگردید و بدون‌ هیچ‌ نوع‌ تصادفی‌ پیاده‌ شدند. پنجاه‌ نفر از آنها در گمرک‌ گماشته‌ شدند و پنجاه‌ نفر در قنسول‌‌خانه‌ انگلیس‌ در بوشهر.»[xix][xix]

اسناد تاریخی‌ بیانگر آن‌ است‌ که‌ پیاده‌نمودن‌ چهارصد نفر تفنگچی‌ دریایی‌ انگلیس‌ در بوشهر، که‌ به‌ بهانه برقراری‌ نظم‌ و حفاظت‌ از رعایای‌ انگلیس‌ و دول‌ خارجی‌ انجام‌ شد، مورد حمایت‌ نمایندگان‌ سیاسی‌ دولتهای‌ آلمان،‌ روسیه‌، فرانسه‌ و عثمانی‌ بوده است. انگلیسیها توانستند با استقرار افراد نیروی‌ دریایی‌ خود در شهر، اوضاع‌ بوشهر و شبه‌‌جزیره‌ را تحت‌ کنترل‌ خود درآورند.

 

فاتحان‌ تهران‌ و اندیشه‌ سرکوب‌ قیام‌ مشروطه‌خواهان‌ بوشهر

منافع‌ استعماری‌ دو دولت‌ روسیه‌ و انگلستان‌ در ایران‌ و رقابتهای‌ پنهانی‌ آن‌ دولتها که‌ به‌ دنبال‌ قرارداد 1907.م‌/ 1325.ق‌ به‌ مسالمت‌ گراییده‌ بود، سبب‌ گردید این‌ دو قدرت‌ تلاش‌ نمایند مهره‌های‌ وابسته‌‌به‌خود را در هیات‌ حاکمه‌، دولت‌ و مجلس‌ بر سر کار آورند و ازاین‌طریق منافع‌ سیاسی‌ ــ اقتصادی‌ خود را تامین کنند. حوادث‌ بعد از استبداد صغیر، کشاکشهای‌ داخلی‌ بر سر قدرت‌ و ماهیت‌ غیرانقلابی‌ بعضی‌ از دست‌اندرکاران‌ اداره‌ کشور، مانند سردار اسعد بختیاری‌ و محمد‌ولی‌خان‌ تنکابنی‌ (سپهدار اعظم‌) زمینه‌ مساعدی‌ را برای‌ تحقق‌ اهداف‌ آنها فراهم‌ ساخت‌.

احمدخان‌ دریابیگی‌ که‌ به‌ دنبال‌ اشغال‌ بوشهر توسط‌ نیروهای‌ مشروطه‌خواه‌، این شهر را ترک‌ گفته‌ بود، با حمایت‌ جدی‌ فاتحان‌ تهران‌ که‌ میراث‌‌خواران‌ انقلاب‌ مشروطیت‌ بودند، به‌ بوشهر بازگشت‌ و کنترل‌ اوضاع‌ را به‌‌دست‌ گرفت‌. مرحوم‌ آیت‌الله‌ آخوند خراسانی‌، یکی‌ از مراجع‌ طرفدار مشروطیت‌، نیز طی‌ نامه‌ای‌ به‌ سیدمرتضی‌ اهرمی خواستار همراهی‌ وی‌ با احمدخان‌ دریابیگی‌ گردید. در سواد این‌ نامه‌ که‌ در جریده‌ حبل‌المتین‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌، چنین‌ آمده‌ بود: «جناب‌ مستطاب‌ سیدالعلماء الاعلام‌ کهف‌الانام‌ ملاذالاسلام‌ آقاسیدمرتضی‌ اهرمی‌ دام‌ افضاله‌ العالی‌، جناب‌ دریابیگی‌ برای‌ همراهی‌ با ملت‌ و اعلای کلمه‌ حقه‌ مشروطیت‌ و اجرای احکام‌ صادره‌ و مساعدت‌ جنابعالی‌ و جناب‌ مستطاب‌ ملاذالانام‌ ثقهًْ‌الاسلام‌ آقای‌ حاجی‌میرزامحمد دام‌ افضاله‌ العالی‌ فرستادیم‌. مادامی‌ که‌ با شما همراهی‌ دارد، عموم‌ اهالی‌ بوشهر و مضافات‌، او را به‌ حکومت‌ بشناسند. اداره‌جات‌ باید به‌ تصرف‌ ملت‌ باشد و محصول‌ گمرکات‌ و سایر دوایر اگر از مصارف‌ آنجا تفضیلی‌ پیدا کند، صرف‌ مجاهدین‌ تبریز و سایر نقاط‌ نمایند. اگر خدای‌نخواسته‌ از این‌ جاده‌ انحراف‌ پیدا نمود، اهالی‌ ایشان‌ را به‌ حکومت‌ نشناسند و به‌ تمام‌ خوانین‌ عظام‌ و روسای‌ فخام‌ مخصوصا نوشته‌ایم‌ در همراهی‌ حکومت‌ با جنابعالی‌ به‌طوری‌که‌ مذکور شد.»[xx][xx]

همانگونه‌که‌ مرحوم‌ آخوند خراسانی‌ احتمال‌ داده‌ بود، دریابیگی‌ به‌ دلیل‌ وابستگی‌ به‌ انگلیسیها از جادة‌ مشروطیت‌ انحراف‌ پیدا کرد و سیدمرتضی‌ اهرمی‌ که‌ با خلوص‌ نیت‌ و دیدگاهی کاملا مذهبی‌ و دین‌گرایانه‌ به‌ انقلاب‌ مشروطیت‌، علیه‌ مستبدین‌ قیام‌ کرده‌ بود ــ چنانکه‌ روزنامه‌ حبل‌المتین‌ می‌نویسد ــ به‌ دلیل‌ پلتیک‌‌ناشناسی‌[xxi][xxi] و پاره‌ای علل‌ و عوامل‌ دیگر، کنترل‌ اوضاع‌ را از دست‌ داد و سرانجام‌ تسلیم‌ نیروهای‌ به‌ظاهر مشروطه‌‌خواه‌ گردید. احمدخان‌ دریابیگی‌ که‌ همراه‌ سیداسدالله‌ خارقانی‌، یکی‌ از شاگردان‌ مرحوم‌ آخوند خراسانی‌، در ربیع‌الثانی‌ 1327.ق‌ وارد بندر بوشهر شده‌ بود، زعامت‌ انجمن‌ شهر را به‌ عهده‌ گرفت‌ و مرحوم‌ میرزاعلی‌ کازرونی[xxii][xxii] که‌ از مشروطه‌خواهان‌ صدیق‌ به‌ شمار می‌رفت‌ و در جنبش‌ مشروطه‌‌خواهی‌ بوشهر نقشی‌ بالنده‌ ایفا نموده‌ بود، به‌ سمت‌ نیابت‌ ریاست‌ انجمن‌ ولایتی‌ منصوب‌ گشت‌.

احمدخان‌ که‌ به‌ علمای‌ بلندمرتبه‌ نجف‌ قول‌ مساعد داده‌ بود‌ از حکومت‌ مشروطه‌ پشتیبانی‌ نماید و از حمایت‌ فاتحان‌ تهران‌ نیز برخوردار بود، از جانب‌ نمایندگان‌ سیاسی‌ دولتهای‌ خارجی‌ مستقر در بوشهر به‌‌ویژه‌ نمایندگی‌ کنسول‌ انگلیس‌ در این‌ شهر نیز تایید گردید. وی‌ به‌ کنسولگری‌ انگلیس‌ اطمینان‌ خاطر داد که‌ در اسرع‌ وقت‌ امنیت‌ و آرامش‌ را در بوشهر برقرار خواهد ساخت‌.

 

علل‌ شکست‌ مشروطه‌‌خواهان‌ بوشهر

در بررسی‌ علل‌ و عوامل‌ شکست‌ قیام‌ سیدمرتضی‌ اهرمی‌ و نیروهای‌ مشروطه‌خواه‌، چند عامل‌ را باید مدنظر قرار داد که‌ مهمترین‌ آنها سرخوردگی‌ تجار بوشهری‌ از نیروهای‌ مشروطه‌‌خواه‌ بود. آنان‌ که‌ به‌ دلیل‌ قیام‌ چندماهه‌ مشروطه‌‌خواهان‌ و ناامنی‌ راه‌ تجاری‌ بوشهر ــ شیراز متضرر شده‌ بودند، بر بازگرداندن آرامش‌ تاکید داشتند.

با استناد به‌ گزارش مندرج‌ در شماره‌ نهم حبل‌المتین به‌ مورخ‌ بیستم شعبان‌ سال‌ 1327.ق‌/‌ دسامبر 1909.م‌‌، منشا اصلی‌ اختلاف‌ بین‌ تجار بوشهری‌ و سیدمرتضی‌، ابهام‌ موجود در قبال‌ چگونگی‌ هزینه‌ هفتصدتومان‌ پولی‌ دانسته‌ شده‌ که‌ به‌ دنبال‌ اشغال‌ گمرک‌ بوشهر به‌ دست‌ سیدمرتضی‌ افتاده‌ بود. نگارنده‌ آن‌ مقاله‌ در نوشتار خود بسیاری‌ از حقایق‌ تاریخی‌ را بیان‌ کرده است؛ بنابراین، به‌ منظور کسب‌ آگاهی‌ بیشتر خوانندگان‌ از کم‌وکیف‌ قضایا و حصول‌ اطلاعات‌ مستند، آن‌ مقاله‌ در این‌ بخش‌ آورده‌ می‌شود:

«در شماره‌ پنجم مورخ‌ پانزدهم رجب‌ سال‌ 1327 مطابق‌ هفدهم آگست‌ 1909م‌، ذکر شده‌ بود که‌ هرکس‌ اطلاعی در مساله‌ هفتصد تومان‌ و کمتری‌ که‌ از گمرک‌ برای‌ به‌هم‌زدن‌ بین‌ تجّار و آقا سیدمرتضی‌ اهرمی‌ دارد، بنویسد، اگر نخواهد اسم‌ او را هم‌ ذکر نخواهیم‌ کرد. این‌ بنده‌ اطلاع‌ کامل‌ دارم و از هیچ‌کس‌ هم‌ ترسی‌ ندارم‌، اگرچه‌ به‌ واسطه‌ رک‌گویی‌ صدمات‌ زیادی‌ هم‌ خورده‌ام‌، ولی‌ باز هم‌ می‌گویم‌، و اسم‌ مرا هم‌ ذکر نمایید.

وقتی‌ که‌ سیدمرتضی‌ دوایر دولتی‌ و گمرکی‌ را تصرف‌ کرد، خود بنده‌ بر حسب‌ احضار با اجزای گمرک‌ حضور داشتم‌. اول‌ حرفی‌ که‌ شده،‌ این‌ بود که‌ رئیس‌ بلژیکی‌ را باید تغییر داد، ازاین‌[رو]‌ که‌ در معاملات‌ چک‌ و غیره‌ با بانک‌ اشکالات‌ خواهند داشت‌. چون‌ بانک‌ و سایر دوایر قانونی‌، کسی‌ را به‌ ریاست‌ نمی‌شناسند که‌ رئیس‌ قبل‌ او را معرفی‌ نکرده‌ باشد که‌ فلان‌ جای‌ من‌ رئیس‌ است‌ و کتبا نوشته‌ باشد.

باری‌ بعد از چند روز، به‌ واسطه‌ همین‌ اشکالات‌ مجبور شدند که‌ رئیس‌ بلژیکی‌ موسوم‌ به‌ مسیو وزین را با بعضی‌ شرایط‌ که‌ صلاح‌ بود، قبول‌ کنند. یکی‌ از شرایط‌ عمده‌ این‌ بود که‌ پول‌ به‌ تهران‌ نرود که‌ تمامش‌ گلوله‌ و باروت‌ شده‌، به‌ جان‌ برادران‌ ما بخورد. باری‌ چند مرتبه‌ سید اظهار داشت‌ که‌ یکی‌ از تجار باید پول‌ گمرک‌ را ضبط‌ نماید تا تکلیف‌ همه‌ بلاد معین‌ شود. تمام‌ تجار معتبر حاضر بودند، [اما] ‌از هیچ‌‌کس‌ صدا بیرون‌ نیامد. بعد از اصرار زیاد، یکی‌ از معتبرین‌ فرمود که‌ (سینه‌درد دارم‌) و ممکن‌ ندارم‌ عمل‌ پول‌ گمرک‌ را به‌ عهده‌ بگیرم‌. هرکس‌ به‌ یک‌ عذری‌ قبول‌ نکرد. مگر جناب ‌‌میرزاغلامحسین‌ تاجر کازرونی‌ وکیل‌ جمشیدیان‌ قبول‌ کرد، آن‌ هم‌ انجام‌ نیافت‌. روز بعد تحویلدار گمرک‌ را دیدم‌ که‌ پول‌ در دست‌ داشت‌ و می‌گفت نمی‌دانم‌ واردات‌ گمرکی‌ امروز را به‌ که‌ بدهم‌ و به‌ واسطة‌ اغتشاش‌ شهر هم‌ جرات‌ نمی‌کنم‌ در منزل‌ نگاه‌ دارم‌. و همان‌ قسم‌ روز دیگر هم‌ باز تحویلدار را نزدیک‌ غروب‌ دیدم‌ و گفت‌ نمی‌دانم‌ تکلیفم‌ چیست‌، هیچ‌ یک‌ از تجار پول‌ را قبول‌ نمی‌کنند. عاقبت‌ پولِ بی‌‌پیر [بی‌‌پدر] را بردند نزد سید [سیدمرتضی‌ اهرمی‌]. ایشان‌ هم‌ خرج‌ داشتند و عده‌ کثیری‌ تنگستانی‌ را باید نگهداری‌ کنند. درصورتی‌که‌ هیچ‌کس‌ هم‌ قبول‌ نکرده‌ بود. نظر به‌ اوضاع‌ و احوال‌، عددِ تنگستانی‌ زیاد شد و رفته‌رفته‌ اقتدار سید زیاد گردید. بعضی‌ خیال‌ افتادند که‌ مبادا خطری‌ برای‌ آنها روی‌ دهد، یا خیال‌ دیگری‌ کردند، نمی‌دانم‌. محرمانه‌ مجلس‌ شد و از آن‌ قسم‌هایی‌ که‌ جمعی‌ در تهران‌ یاد کردند و توپ‌ کشیدند بر روی‌ مجلس‌ و مجلسیان،‌ در میان‌ آمد. پنج‌ شش‌ نفر از رؤسای‌ تنگستانی‌ با خود هم‌قسم‌ کردند، بالاخره‌ بیرق‌ نفاق‌ افراشته‌ شد. این‌ بنده‌ با مشهدی‌ علی‌ نام‌ اهرمی‌ که‌ یکی‌ از دوستان‌ حقیقی‌ سیدمرتضی‌ بود، به‌ دیدن‌ سید رفتم‌. خیرخواهانه‌ صحبتی‌ که‌ شد، این‌ بود که‌ آقاجان‌ بنده‌ در تهران‌ بودم‌، خودم‌ دیدم‌ که‌ شب‌ جشن‌ سال‌ دوم‌ مشروطیت‌ درشکه‌ آقا سیدعبدالله‌ [سیدعبدالله‌ بهبهانی]‌ و آقا سیدمحمد [سیدمحمد طباطبایی] را روی‌ دست‌ با صلوات‌ آوردند، بعد همان‌ اشخاص‌ با آن‌‌همه‌ خدمات‌ به‌ سر بیچارگان‌ آوردند، آنچه‌ آوردند. شما هم‌ عاقبت‌ خود را دیده‌، حرکت‌ نمایید؛ و ظاهرا سید مات‌ و متحیر بود چه‌ بکند. می‌گفت‌ مرا واداشتند به‌ این‌ کار، و الحال‌ خودشان‌ مخالفت‌ می‌کنند و جمعیتی‌ ناجور هم‌ دور سید بودند. حرفشان‌ این‌ بود که‌ آقا پول‌ را از دست‌ مده‌ که‌ به‌ تمام‌ با شما دشمن‌ هستند و دنیا هزار رو دارد [به‌ زر می‌توان‌ لشکر آراستن].

دانایان‌ رموز پلتیک‌ می‌دانند که‌ خطای‌ عظیم‌ سید این‌ بود که‌ می‌گفت‌ من‌ حاضرم‌ پول‌ را نزد قنسول‌ آلمان‌ بگذارم و حساب‌ بدهم‌، ولی‌ جمعی‌ از اقتدار سید دلتنگ‌ بودند و می‌خواستند سید را خراب‌ کنند. سید هم‌ زیر بار نرفت‌.

بیاییم‌ به‌ مطلب‌ اصلی‌. به‌ واسطه‌ اغتشاش‌ بلد، اهالی،‌ ورود جناب‌ دریابیگی‌ را فوز عظیم‌ دانستند و بدون‌ استثنا همه‌ مایل‌ بودند. کربلایی‌ محمود، ملقب‌ به‌ منصور دیوان،‌ خیلی‌ خوشوقت‌ و متّصل‌ در تک‌ و دو بود. روزی‌ به‌ دیدن‌ رئیس‌ گمرک‌ رفته‌ و اظهار داشت‌ که‌ پول‌ ندارم‌ به‌ جناب‌ دریابیگی‌ تلگراف‌ کنم‌ که‌ مردم‌ از ورود شما خوشوقت‌ هستند، بلکه‌ به‌‌زودی‌ خودشان‌ را برسانند.

ازطرف‌دیگر حکمران‌ در کربلا و نجف‌ ماند و راه‌ بصره‌ به‌ واسطه‌ اغتشاش‌ اعراب‌ مسدود بود. کربلایی‌‌محمود گفت‌ حتی‌ می‌خواستم‌ اسباب‌ به‌ بانک‌ شاهی‌ بگذارم‌ برای‌ پول‌، قبول‌ نکرد. رئیس‌ گمرک‌ این‌ مساله‌ را تلگراف‌ کرد. جواب‌ آمد از وزرای‌ مسئول‌ که‌ برای‌ سهولت‌ ورود دریابیگی‌ پول‌ بدهند. منصور دیوان‌ برای‌ تلگراف‌ مبلغی‌ پول‌ گرفت و تلگراف‌ اول‌ را برای‌ رئیس‌ گمرک‌، بنده‌ ترجمه‌ کردم‌ و بعد منصور دیوان‌ آمده‌ و بدین‌ اسم‌ پول‌ خواست‌ که‌ چون‌ راه‌ مسدود است‌، می‌خواهم‌ یک‌ کشتی‌ بادی‌ با آذوقه‌ جلو دریابیگی‌ از راه‌ سماوات‌ بیاید. به‌‌این‌ترتیب‌ از گمرک‌ پول‌ گرفت‌.

رئیس‌ گمرک‌ جدید، مسیو لولو، از محمره‌ [خرمشهر] وارد شد و مسیو وزین به‌ محمره‌ رفت‌. کربلایی‌‌محمود باز مبلغی‌ پول‌ خواست. رئیس‌ جدید گفت‌ شما باید صورت‌ صحیح‌ از مخارجی‌ که‌ کرده‌اید برای‌ من‌ بیاورید، تا باقی‌ حساب‌ شما را بپردازم‌. یک‌ صورت‌ مفصلی‌ نوشت و این‌ را باید دانست‌ که‌ گمان‌ نمی‌کرد مشروطه‌ قائم‌ شود. چون‌ پول‌ گرفته‌ بود، ناچار شد این‌ قسم‌ صورت‌ بنویسد و همان‌ صورت‌ را به‌ مسیو لولو، رئیس‌ جدید گمرک‌، داد و او به‌ بنده‌ داده،‌ ترجمه‌ کردم‌. مختصرا از مفصل‌ این‌که‌، هر اتفاقی‌ که‌ در بوشهر افتاده‌ بود، ایشان‌ نوشته‌ بودند. فلان‌ مبلغ‌ دادم‌ برای‌اینکه‌ این‌ کار بشود؛ مبلغ‌ هم‌ هفتصد تومان‌ نبود، کلا پانصدوهفتاد الی‌ هشتاد تومان‌ بود. این‌ اطلاع‌ بنده‌ بود. کربلایی‌‌محمود با این‌ تدبیر این‌ مبلغ‌ را از گمرک‌ گرفت. حالا اگر رفیق‌ دیگری‌ هم‌ داشتند، خدا عالم‌ است‌. روزی‌ رئیس‌ گمرک‌ این‌ صورت‌ را به‌ جمعی‌ از بوشهریها ارائه‌ نمود و آنها چند سواد از آن‌ برداشتند، زیاده‌ جسارت‌ است‌.[xxiii][xxiii] مترجم‌السلطنه‌»

همانگونه‌ که‌ از نوشتار مترجم‌السلطنه‌ برمی‌آید، یکی‌ از محرکان‌ اصلی‌ اغتشاشات‌ بوشهر، کربلایی‌محمود، مشهور به‌ منصور دیوان‌، بوده ‌است‌. وی‌ از طرفداران‌ جدی‌ احمدخان‌ دریابیگی‌ به‌ شمار می‌رفت. سیدمرتضی‌ اهرمی‌ در آن‌ ماجرا با خلوص‌ نیت‌ عمل‌ کرد، اما افرادی‌ که‌ از پیروزی‌ سید و طرفدارانش‌ نگران‌ بودند و منافع‌ خود را در خطر می‌دیدند، به‌ سعایت‌ و توطئه‌چینی‌ پرداخته‌، موجبات‌ جدایی‌ و تفرقه‌ بین‌ حامیان‌ جدی‌ سید را فراهم‌ آوردند.

 

سیدمرتضی‌ اهرمی‌ و مساله آلمانها

با تکیه‌ بر اسناد موجود در کتاب‌ آبی‌ و گزارشهای‌ روزنامه حبل‌المتین‌، یکی‌ دیگر از دلائل‌ توطئه‌ و اقدام‌ انگلیسیها علیه‌ سیدمرتضی‌ و مشروطه‌‌خواهان‌ بوشهری‌، نزدیکی‌ سید با آلمانها بود‌ که‌ ازمدتهاقبل‌ تلاش‌ می‌کردند نفوذ خود را در کرانه‌های‌ شمالی‌ خلیج‌فارس‌ و به‌ویژه‌ بوشهر گسترش‌ دهند.

در اینجا ضروری‌ به‌ نظر می‌رسد نگاهی‌ مختصر به‌ فعالیتهای‌ سیاسی‌ ــ اقتصادی‌ دولت‌ آلمان‌ در بوشهر داشته‌ باشیم‌.

در سال‌ 1871.م‌/1250.ش‌ بیسمارک، صدراعظم‌ آلمان،‌ پس‌ از درهم‌شکستن‌ چند قدرت‌ اروپایی،‌ تاسیس‌ امپراتوری‌ آلمان‌ (رایش‌ دوم‌) را اعلام‌ کرد. آلمانها بعد از سالها تفرقه‌، در اواخر قرن‌ نوزدهم‌ سیاست‌ توسعه‌طلبی‌ خود را در اروپا شروع‌ کردند و این‌ سیاست‌ در زمانی‌ آغاز شده‌ بود که‌ به‌ نوشته‌ پل‌ کندی، آنها هم‌ قدرت‌ و توانایی‌ و تجهیزات‌ لازم‌ برای‌ تغییر وضع‌ موجود در اروپا را در اختیار‌ داشتند و هم‌ افراد و مواد اولیه‌ را؛ و‌ دو عامل‌ می‌توانستند‌ وسایل‌ قدرت‌ لازم‌ را برای‌ ایجاد تغییرات‌ مورد نظر فراهم‌ نماید.

بیسمارک، صدراعظم‌ آهنین‌ آلمان،‌ اعلام‌ کرده بود مهمترین‌ خواسته‌ آنها پس‌ از تشکیل‌ رایش‌ دوم، داشتن‌ مستعمرات‌ در جهان‌ است‌. این‌ خواسته‌ با کینه‌ و نفرت‌ رقیب‌ دیرینه‌ آلمان،‌ یعنی‌ فرانسه‌ (به‌ دلیل‌ شکست‌ از آن‌ کشور) و نیز با ترس‌ روسیه‌ و مخالفت‌ انگلیس‌ روبرو گردید. همانگونه‌‌که‌ از نتایج‌ کنگره‌ برلین‌ در سال‌ 1884.م‌/ 1263.ش‌ برمی‌آید، پس‌ از کشمکشهای‌ فراوان،‌ آلمان‌ توانست‌ در آفریقا، چین‌ و اقیانوس‌ آرام‌ مستعمراتی‌ به‌‌دست‌ آورد، اما این‌ سهمیه‌ ناچیز هرگز اشتهای‌ سیری‌‌ناپذیر آلمانها را اشباع‌ نکرد.

آلمانها اگرچه‌ هدف‌ اصلی‌ خود را در ایران‌ حفظ‌ اهداف‌ تجاری‌ ذکر می‌کردند، اما‌ رقابتهای‌ بین‌المللی‌ و تقویت‌ توان‌ نظامی‌ و ضربه‌‌زدن‌ به‌ منافع‌ رقبا در هر گوشه‌ دنیا، بخش‌ دیگری‌ از برنامه‌های‌ زمامداران‌ آن‌ کشور بود.

حضور آلمانها در منطقه‌ خلیج‌‌فارس‌ بخشی‌ از این‌ سیاست‌ بود که‌ ازمدتهاپیش‌ اسباب‌ دلهره‌ و نگرانی‌ انگلستان‌ را موجب‌ شده‌ بود؛ زیرا موفقیتهای‌ سیاسی‌ ــ اقتصادی‌ آلمان‌ حتی سالها پیش‌ از جنگ‌ جهانی‌ اول‌ (1914ــ1918.م‌) عرصه‌ را بر انگلیسیها در آن‌ منطقه‌ تنگ‌ کرده‌ بود.

بنا به موقعیت‌ خاص‌ استراتژیک‌ بندر بوشهر، در نیمه‌ دوم‌ قرن‌ نوزدهم‌ و آغاز قرن‌ بیستم اکثر قدرتهای‌ بزرگ‌ دنیا در این‌ شهر نمایندگی‌‌های سیاسی‌ و تجاری‌ دایر نموده بودند. دولت‌ آلمان‌ نیز یکی‌ از قدرتهای‌ بزرگ‌ آن‌ روزگار بود که‌ در بوشهر کنسولگری‌ تاسیس‌ کرد. شرکت‌ تجاری‌ وانکهوس‌ که‌ یکی‌ از شرکتهای‌ تجاری‌ آلمان‌ در منطقه خاورمیانه‌ به‌ شمار می‌رفت‌، در بندر بوشهر رسما از سال‌ 1906.م‌/ 1324.ق‌ فعالیت‌ خود را شروع‌ کرد.

ظهور آلمان‌ در عرصه‌ مناسبات‌ دیپلماتیک‌ جهان‌ و سیاستهای‌ توسعه‌طلبانة‌ خاورمیانه‌ای‌ این‌ کشور که‌ منافع‌ روسها و انگلیسیها را به‌طوریکسان‌ در این‌ منطقه‌ به‌ مخاطره‌ می‌افکند، دولتهای‌ روس‌ و انگلیس‌ را برآن‌ داشت‌ تا به‌گونه‌ای‌ مصمّم نگذارند هیچ‌ حقی‌ از آنها در ایران‌ ضایع‌ گردد.

تکاپوهای سیدمرتضی‌ اهرمی‌ و ملّیون‌، که به‌ گزارش‌ روزنامه حبل‌المتین‌ از حمایت‌ آلمانها و به‌‌ویژه‌ واسموس، نماینده‌ سیاسی‌ جدید آلمان‌ در بوشهر که‌ به‌تازگی‌ از سفر زنگبار به‌ بوشهر مراجعت‌ کرده‌ بود و در راستای‌ تضعیف‌ منافع‌ انگلیسیها فعالیت‌ می‌کرد، برخوردار بود نمی‌توانست از دید تیزبین‌ انگلیسیها مخفی‌ بماند. نویسنده‌ حبل‌المتین‌ چندان هم بی‌جا ننوشته‌ است‌ که‌: «سید [مرتضی‌ اهرمی]،  به‌ خیال‌ خویش‌ می‌خواست‌ آلمان‌ را حامی‌ خود قرار دهد. آلمانیها هم‌ از دیرباز ساعی‌ بودند که‌ به‌ یک‌ بهانه‌ نفوذی‌ در خلیج‌فارس‌ پیدا نمایند. مسلم‌ است‌ که‌ انگلیسیها هم‌ بر این‌ امر هرگز رضا نخواهند داد. این‌ بود که‌ انگلیسیها بر قلع‌وقمع‌ سید از بوشهر و خلیج‌فارس‌ مصمم‌ شدند.»[xxiv][xxiv]

سر پرسی‌ کاکس‌، سرقنسول‌ انگلیس‌ در بوشهر، در گزارشهای‌ سالانه‌ خود به‌ سال‌ 1911.م‌/ 1329.ق‌ درهمین‌‌باره‌ می‌نویسد: «دکتر لیستمان‌ در بیستم‌ آوریل‌ عازم‌ مرخصی‌ شد و به‌ جای‌ ایشان‌ آقای‌ واسموس‌ که‌ از زنگبار آمده‌ بود، عهده‌دار امور گردید. نامبرده‌ از اوضاع‌ ایران‌ آگاهی‌ نداشت‌ و به‌ زبان‌ فارسی‌ نیز آشنا نبود. وی‌ در شرایطی‌ بسیار دشوار وارد بوشهر شد و راجع‌ به‌ اطلاعات‌ محلی‌ کاملا وابسته‌ به‌ میرزا و مترجمش‌ بود. میرزا، فردی‌ دسیسه‌گر بود که‌ می‌خواست‌ در آن‌ شرایط‌ نگران‌کننده‌ که‌ عملا منافع‌ و امنیت‌ جانی‌ تمامی‌ خارجیان‌ ساکن‌ بوشهر در گرو سیاست‌ دولت‌ انگلستان‌ و نماینده‌اش‌ بود، با رفتار حساب‌‌شده‌اش‌ مشکلاتی‌ برای‌ این‌ نمایندگی‌ به‌‌وجود آورد.»[xxv][xxv]

شایان‌ ذکر‌ است‌ که‌ نمایندگی‌ سیاسی‌ انگلیس‌ در بوشهر، از ارتباط‌ تنگاتنگ‌ سیدمرتضی‌ با آلمانها و قصد وی‌ در آن‌ شرایط‌ حساس‌ تاریخی‌ برای استفاده‌ از آنها به‌ عنوان‌ یک آلترناتیو‌ معتبر، کاملا آگاه‌ بود‌. کاکس‌ چند بار به‌‌طور غیررسمی‌ به‌ واسموس‌ درباره‌ بحرانی‌بودن‌ اوضاع‌ محل‌ تذکر داده‌بود، امّا واسموس‌ نیز ضمن‌ انکار ارتباط‌ خود با ملّیون‌ اظهار داشته‌ بود‌ او خود را به‌کلی‌ از دسیسه‌های‌ موجود در بوشهر برکنار داشته‌ است‌.[xxvi][xxvi]

البته‌ اگر سیدمرتضی‌ قصد نزدیکی‌ و سازش‌ با آلمانها را نداشت‌، انگلیسیها هرگز با وی‌ به‌ مخالفت‌ برنمی‌خاستند. این‌ سیاستی‌ بود که‌ آنها، همان‌ زمان‌ در تهران‌ نیز در پیش‌ گرفتند و به‌ حمایت‌ از رؤسای‌ مشروطه‌‌خواه‌ اقدام‌ کردند. درآن‌صورت‌ انگلیسیها نیروی‌ نظامی‌ در بندر بوشهر پیاده‌ نمی‌کردند و سید هم‌ دچار آن‌ تنگناها نمی‌شد.

 

سرانجام‌ مشروطه‌‌خواهان‌ بوشهر

روند حوادث‌ بعد از استبداد صغیر و روی‌کارآمدن‌ جناح‌ قدرتمند بختیاریها در مرکز که‌ در راستای‌ اهداف‌ میراث‌‌خواران‌ انقلاب‌ گام‌ برمی‌داشتند، از طرفی‌ نارضایتی‌ تجار بوشهر را در پی داشت که‌ ظاهرا از ناامنی‌ و آشوبهای‌ چندماهه‌ بوشهر متضرر شده‌ بودند و ازطرف‌‌دیگر همراه‌ با توطئه‌های‌ پنهان‌ و مداخله‌ مستقیم‌ تفنگداران‌ انگلیس‌ در وقایع‌ بوشهر، اوضاع‌ را به‌ گونه‌ای‌ پیش برد‌ که‌ نتیجة‌ نهایی‌ آن‌، عقب‌نشینی‌ سیدمرتضی‌ و نیروهای‌ تحت‌ امر وی‌ از مواضع‌ قبلی‌شان‌ بود.

همانگونه‌که‌ پیش‌ از این‌ آمد، مرحوم‌ آیت‌الله‌ آخوند خراسانی‌ نیز طی‌ نامه‌ای‌ برای‌ سیدمرتضی‌ خواستار همراهی‌ و همگامی‌ وی‌ با احمدخان‌ دریابیگی‌ شده‌ بود و این‌ در حالی‌ بود که‌ مرحوم‌ آخوند خراسانی‌ به‌ دلیل‌ تعدیات‌ احمدخان‌ در بندر لنگه‌ و بوشهر، در بیست‌وهشتم شوال‌ 1327.ق‌ در نامه‌ای‌ به‌ سپهدار تنکابنی‌ و سردار اسعد بختیاری‌، صدراعظم‌ و وزیر داخله‌ وقت‌، به‌شدت‌ به‌ عملکرد احمدخان‌ حمله‌ کرده‌، در بخشی‌ از نامة‌ خود چنین‌ آورده‌ بود: «جنابان‌ مستطابان‌ اجل‌ اشرف‌ رئیس‌الوزرا و وزارت‌ جلیله‌ داخله‌ دامت‌ تاییداتهما، با حالت‌ جهالت‌ اغلب‌ اهالی‌ بنادر فارس‌ که‌ شرف‌ خود را در تهیّه‌ اجرای‌ مفاسد [مقاصد] اجانب‌ پنداشته‌اند، البته‌ مکشوف‌، و جناب‌ دریابیگی‌ هم‌ جز فراهم‌نمودن‌ موجبات‌ چپاول‌ و دخل‌ خود مقصد دیگری‌ ندارد، رواج‌ مشروطیت‌ در بنادر با چنین‌ حامل‌ غیرمترقبه‌ فی‌الحقیقه‌ آن‌ نقطة‌ عظیم‌ از ایران‌ جزو جزایر انگلستان‌ محسوب‌ است‌، علاج‌ فوری‌ فرستادن‌ حاکمی‌ با علم‌ و کفایت‌، بی‌طمع‌ و وطنخواه‌ شایسته‌، تربیت‌ اهالی‌ واجب‌... .»[xxvii][xxvii]

اگرچه‌ این‌ نامه‌ بیانگر آن‌ است که‌ مرحوم‌ آخوند خراسانی‌ در کمتر از پنج‌ماه‌ بعد از قیام‌ سیدمرتضی‌ از اقدامات‌ ضدمردمی‌ احمدخان‌ دریابیگی‌ آگاهی‌ یافته‌، اما حمایت‌ اولیه‌ مرحوم‌ خراسانی‌ سبب‌ گردید احمدخان‌ هرچه‌سریعتر بر اوضاع‌ بوشهر مسلط‌ گردد.

با وجود حجم‌ گسترده‌ توطئه‌ها علیه‌ سیدمرتضی‌ و نیروهای‌ مشروطه‌‌خواه‌، در آغاز او و طرفدارانش‌ از مواضع‌ خود عدول‌ نکردند و درصدد مقابله‌ با نیروهای‌ احمدخان‌ دریابیگی‌ برآمدند. در پانزدهم‌ جمادی‌الاول‌ 1327.ق‌ تفنگچیان‌ تنگستانی‌ به‌ مقابله‌ با نیروهای‌ حکومتی‌ برخاستند. آنها در بعضی‌ خانه‌ها سنگر گرفتند و از صبح‌ تا غروب‌ به‌ پیکار پرداختند. نیروهای‌ دولتی‌ نیز با اقدام‌ به‌ بمباران‌ مواضع‌ و سنگرهای‌ احرار تنگستانی‌‌، آنچنان‌ تلفاتی‌ بر ملّیون‌ وارد ساختند که‌ قرآن‌ نزد احمدخان‌ دریابیگی‌ فرستادند و امان‌ خواستند.

در اثنای‌ درگیری‌، احمدخان‌ تلاش‌ نمود با احضار شیخ‌‌حسین‌خان‌ چاهکوتاهی‌ به‌ بوشهر و به‌ منظور اصلاح‌ بین‌ طرفین‌، او را نزد سیدمرتضی‌ فرستاده‌، سید را متقاعد سازد تا از بوشهر خارج‌ شود. اما شیخ‌حسین‌خان‌ در این‌ ماموریت‌ موفق‌ نشد. دراین‌زمان‌ سربازان‌ پادگان‌ و نیز برخی‌ اهالی‌ بوشهر که‌ احساساتشان‌ کاملا توسط‌ انگلیسیها علیه‌ سیدمرتضی‌ و طرفدارانش‌ تحریک‌ شده‌ بود، به‌ قصد تسخیر منزل‌ سیدمرتضی‌ که‌ در محلة‌ کوتی‌ جنب‌ نایب‌‌قنسولگری‌ انگلیس‌ قرار داشت‌، هجوم‌ برده‌، خانه‌ سید را به‌ توپ‌ بستند. در جریان‌ جنگ‌، بسیاری‌ از طرفداران‌ سید که‌ کار را بر خود سخت‌ می‌دیدند، بدون‌ مقاومت‌ صحنه جنگ‌ را ترک‌ گفتند و از اطراف‌ وی‌ پراکنده‌ شدند.[xxviii][xxviii]

سیدمرتضی‌ که‌ وضعیت‌ را بدین‌ گونه‌ دید، تسلیم‌ شد‌ و به‌ناچار صلح‌ را پذیرفت.

روز شنبه‌ مورخ‌ هیجدهم جمادی‌الاول‌ 1327.ق‌، رؤسای‌ لشکری‌، همراه‌ با کسبه‌ و دکانداران‌ و جمعی‌ از تجار بوشهر که‌ تغییر موضع‌ داده‌ بودند، در دارالحکومه‌ (امیریه‌) اجتماع‌ کرده‌، استشهادی‌ نوشتند و به‌این‌بهانه‌که‌ حضور سیدمرتضی‌ در شهر مایة‌ اغتشاش‌ و اختلال‌ نظم‌ است‌، خواستار اخراج‌ و تبعید وی‌ از بوشهر شدند. هنگامی‌‌که‌ خواسته‌ و مراسله‌ مخالفین‌ و برخی علمای‌ بوشهر به‌ سیدمرتضی‌ رسید، جوابی‌ به‌ این‌ مضمون‌ به‌ آنها داد: «من‌ مدتی‌ است مظلومیت‌ اختیار کرده‌ام. در باب‌ حرکت‌ اشرار [احرار]، حضرت‌ ولی‌‌عصر(عج‌) را شاهد خود قرار می‌دهم‌ که‌ بی‌اطلاع‌ هستم‌ و اگر به‌ مسافرت‌ من‌ اصرار دارید، باید سه‌ روز مهلت‌ داشته‌ باشم و بعد از آن‌ روانه‌ شوم‌ و الاّ برای‌ دفاع‌ حاضرم‌.»[xxix][xxix]

استمهال‌ سیدمرتضی‌ در پاسخ‌ آن‌ نامه‌، مخالفان‌ را که‌ در نابودی‌ وی‌ هم‌عقیده‌ شده‌ بودند، خشنود نساخت‌. اصرار و ابرام‌ بر حرکت‌ سید از بوشهر تداوم‌ یافت و آنها برای‌ دستیابی‌ به‌ اهدافشان، سیداسدالله‌ خارقانی‌ را[xxx][xxx] که به‌ نمایندگی‌ از جانب‌ مرحوم‌ آخوند خراسانی‌ به‌ بوشهر آمده‌ بود، نزد وی‌ فرستادند.

بر اساس‌ نوشته‌های‌ حبل‌المتین‌، مذاکرات‌ سه‌ ساعت‌ به‌ طول‌ انجامید اما نتیجه‌ای‌ حاصل‌ نشد. دراین‌اثنا از طرف‌ نیروهای‌ دولتی‌ دو توپ‌ بر خانه‌ای‌ که‌ مشرف‌ بر منزل‌ سید بود، نصب‌ کردند و گلوله‌باران‌ شروع‌ شد. بیش‌ از یکصد تیر به‌ سوی‌ منزل‌ سیدمرتضی‌ شلیک‌ کردند. بعد از تخریب‌ بخشی‌ از منزل‌ سید، تفنگچیان‌ حامی‌ وی‌ که‌ در منزل‌ سنگر گرفته‌ بودند، از آنجا گریختند. به‌ دنبال‌ این‌ وقایع‌، صحنه‌ای‌ حادث‌ شد که‌ روزنامه‌ حبل‌المتین‌ به‌‌بهترین‌‌وجه‌ آن‌ را ترسیم‌ کرده‌ است‌: بعد از فرار تفنگچیان‌ سیدمرتضی،‌ «سربازها به‌مجردی‌که‌ داخل‌ منزل‌ راه‌ یافتند، به‌ غارت‌ و چپاول‌ پرداختند. هر چه‌ موجودی‌ بود، در اندک‌ مدتی‌ بردند. حتی‌ در اتاقها را هم‌ برداشته‌ و غارت‌ کردند. به‌ حیثیتی‌ که‌ حالا تمام‌ آن‌ خانه‌‌ دارای‌ یک‌ در هم‌ نیست‌.»[xxxi][xxxi]

سیدمرتضی‌ چون‌ این‌ رفتار وحشیانه‌ را مشاهده‌ کرد، ازآنجاکه‌ می‌دانست‌ همة‌ این‌ فتنه‌ها از کجا سرچشمه‌ می‌گیرد، همراه‌ دو یا سه‌ نفر از اتباع‌ خود به‌ سمت‌ قنسولگری‌ انگلیس‌ حرکت‌ کرد‌ اما در بین‌ راه‌ دستگیر شد و سربازان‌ دولتی‌ او را به‌شدت‌ مضروب‌ ساختند.

«حرکات‌ آنها با جناب‌ سیدمرتضی‌ سلمه‌الله یک‌ پرده کوچک‌ از روز بیست‌وسوم جمادی‌الاول‌ 1326.ق‌ و کردار ناهنجار سربازان‌ سیلاخوری‌ نسبت‌ به‌ سیدین‌ حجتین‌ و اسرای بهارستان‌ را مجسم‌ می‌نمود و آدمی‌ نبود که‌ تماشای‌ این‌ پرده مدهش‌ بنماید. مثلا همانگونه‌که‌ جهانگیرخان‌ بیچاره‌ را گرفته‌ و بدون‌اینکه‌ بفهمد تقصیر و گناهش‌ از چیست‌، به‌ ضرب‌ و زجرش‌ اقدام‌ کردند، اینجا هم‌ سربازان‌ دولتی‌ که‌ دیروز بود، از فرط‌ گرسنگی‌ در نزد اجانب‌ متحصن‌ شده‌ بودند، آنچه‌ از دستشان‌ برمی‌آمد، در حق‌ سید کوتاهی‌ نکردند.»

بر اساس‌ اسناد موجود سیدمرتضی‌، زایرخضرخان‌ تنگستانی‌ را که‌ از رؤسای‌ تنگستان‌ بود،‌ نزد احمدخان‌ دریابیگی‌ فرستاد و مجددا امان‌ خواست‌، اما سربازان‌ دولتی‌ به‌ این‌ درخواست‌ سید وقعی‌ ننهاده‌، به‌ شرارتهای‌ خود ادامه‌ دادند. سرانجام‌ سید تسلیم‌ شد. بعد از دستگیری‌ سید ــ که‌ مستر چیک،‌ ویس‌‌قنسول‌ انگلیس‌ در بوشهر، نیز در آن‌ صحنه‌ حضور داشت‌ ــ وی‌ را در میان‌ هلهله‌ و غریو و هیاهو به‌‌طرزموهنی‌ به‌ دارالحکومه‌ بردند و تسلیم‌ حکومت‌ کردند. فورا دستور توقیف‌ او صادر گردید و به‌موقع‌ اجرا گذاشته‌ شد.

در بحبوحه‌ درگیری‌ سیدمرتضی‌ با نیروهای‌ دولتی‌، سردار اسعد بختیاری‌ در تلگرافی‌ از تهران‌ برای‌ احمدخان‌ دریابیگی‌، پیروزی‌ احمدخان‌ بر سید را تبریک‌ گفت و رفع‌ فتنه‌ و فساد را خواستار شد‌. متن‌ تلگراف‌ سردار اسعد که‌ در جریده‌ حبل‌المتین‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌، چنین‌ است‌: «جناب‌ جلالت‌مآب‌ دریابیگی‌ حکمران‌ بنادر دام‌ اقباله‌ و اعضای انجمن‌ ولایتی‌ دامت‌ تأییداتهم‌ بحمداللّه‌ اردوی‌ ملی‌ باشکوه‌ و وقار وارد، اهالی‌ شهر با نهایت‌ نشاط‌ و مسرّت‌ پذیرایی‌ و استقبال‌ نمودند. پیش‌‌قراول‌ اردو هم‌ به‌ منظریه‌ مامور شد و انشاءالله‌تعالی با موافقت‌ و اتفاق‌ حضرت‌ سپهدار [محمدولی‌خان‌ تنکابنی]‌ عازم‌ تهران‌ خواهیم‌ شد. البته‌ جناب‌ اجل‌ عالی‌ و عموم‌ اعضای انجمن‌ ولایتی‌ در ترتیبات‌ و انتظامات‌ بوشهر و تمام‌ بنادر اهتمامات‌ وافیه‌ خواهید فرمود که‌ ذره‌‌ای اختلاف‌ و بی‌نظمی‌ واقع‌ نشود و انشاءالله‌ تاکنون‌ از شر زحمات‌ و خرابکاریهای‌ سیدمرتضی‌ آسوده‌ شده‌اید و رفع‌ فتنه‌ و فساد او را فرموده‌، منتظرم‌ اخبار ولایت‌ و انتظامات‌ آنجا خاطر این‌ خادم‌ ملت‌خواه‌ را مسبوق‌ و مسرور دارید.[xxxii][xxxii] (علی‌قلی‌ بختیاری‌)»

چند روز بعد از دستگیری‌ و توقیف‌ سیدمرتضی‌، رئیسعلی‌ دلواری‌ که‌ از تغییر اوضاع‌ بوشهر اطلاع‌ حاصل‌ کرده‌ بود، با عده‌ای‌ از رؤسای‌ دشتی‌، تصمیم‌ گرفت تجدید قوا نموده‌، به‌ بوشهر حمله‌ کند و سید را از زندان‌ عمّال‌ استبداد مستخلص‌ سازد، اما‌ احمدخان‌ دریابیگی‌ که‌ از قصد رئیسعلی‌ آگاه‌ شده‌ بود، سید را به کشتی‌ مظفری‌ که‌ در وسط‌ دریا لنگر انداخته‌ بود، منتقل‌ کرد.

رئیسعلی‌ دلواری‌ و تفنگچیان‌ وی‌ قبل‌ازاینکه‌ بوشهر را مورد هجوم‌ قرار دهند، شرایط‌ و پیشنهادهایی‌ به‌ احمدخان‌ نمودند و از جمله‌ تقاضاهای‌ آنها موارد ذیل‌ بود: 1ــ سید را با احترام‌ به‌ مقام‌ خود عودت‌ دهند، تا کمافی‌السابق‌ به‌ کار خویش‌ مشغول‌ شود 2ــ خانه‌ او را خراب‌ که کرده‌اند، تعمیر و مرمت‌ کرده‌، به‌ حال‌ خود بازگردانند 3ــ اسباب‌ او را به‌ موجب‌ تفصیلی‌ که‌ خودش‌ می‌دهد، مرجوع‌ گردانند 4ــ به‌ عوض‌ آن‌ چهار نفری‌ که‌ در آن‌ معرکه‌ کشته‌ شده‌، چهار نفر به‌ ایشان‌ بسپارند تا آنها را بکشند و گرنه‌ اعتنا به‌ هیچ‌کس‌ نکرده‌، به‌ بوشهر حمله‌ور خواهند شد.[xxxiii][xxxiii]

احمدخان‌ دریابیگی‌ که‌ با تکیه‌ بر مراسلة‌ مورخ‌ بیستم ربیع‌الاول‌ 1327.ق‌ از حمایت‌ بی‌دریغ‌ دولت‌ انگلیس‌ و نیروهای‌ مستقر در بوشهر برخوردار بود، به‌ خواست‌ مجاهدان‌ تنگستانی‌ ترتیب‌ اثر نداد. در این‌ اثنا مامورین‌ حکومتی‌ که‌ در سرکوب‌ سیدمرتضی‌ و احرار تنگستانی‌ نقش‌ کارساز داشتند، خواستار تشویق‌ و جایزه‌ شدند.‌ فاتحان‌ تهران‌ که‌ در آن‌ زمان‌ در باغ‌ شاه‌ مستقر بودند، تلگرافی‌ به‌ این‌ مضمون‌ به‌ بوشهر ارسال‌ کردند‌ که‌ چون‌ مامورین‌ نظامی‌ در این‌ حرکت‌ بوشهریان‌ ممانعتی‌ نکرده‌اند و از اشرار جلوگیری‌ ننموده‌ بودند، باید تمام‌ آنها را مأخوذ و محبوس‌ نمایند.[xxxiv][xxxiv] چند روز بعد تلگراف‌ دیگری از طرف‌ حکومت‌ باغ‌ شاه‌ صادر شد که‌ از قصور و کوتاهی‌ مامورین‌ حکومتی‌ چشم‌‌پوشی‌ گردیده‌ بود.[xxxv][xxxv]

شیخ‌‌ابوالقاسم‌‌ و شیخ‌‌اسدالله‌ که‌ به‌ همکاری‌ با سیدمرتضی‌ مجتهد اهرمی‌ متهم شده‌ بودند، بعد از چند روز حبس‌ به‌ انجمن‌ شهر آورده‌ شدند و پس از سوگندخوردن به‌ قرآن‌ که درصدد ایجاد بلوا و آشوب نباشند، آزاد شدند.

جناب‌ سیدمرتضی‌ پس‌ از هیجده‌ روز توقیف‌ در کشتی‌ مظفری‌، سرانجام‌ با صوابدید نماینده‌ انگلیس‌ در تاریخ‌ هشتم رجب‌ 1327.ق‌ مطابق‌ با بیست‌وششم جولای‌ 1909.م‌ به‌ همراه‌ خانواده‌اش‌ به‌ نجف‌ اشرف‌ تبعید گردید.

 

نتیجه

قیام سیدمرتضی مجتهد اهرمی در بوشهر که به توصیه روحانی جلیل‌القدر لارستانی مرحوم سیدعبدالحسین لارستانی انجام گرفت، از معدود خیزشهای مردمی و مترقی است که علیه استبداد محمدعلی‌شاه قاجار در کرانه‌شمالی خلیج‌فارس به وقوع پیوست. قیام دو ماهه مرحوم سیدمرتضی گرچه از حمایت جدی مشروطه‌خواهان و ملیون و در آغاز از حمایت علمای بزرگ نجف برخوردار بود، اما سیر تحول وقایع و از جمله اقدامات گروه‌گرایانه سردار اسعد بختیاری در مرکز بعد از پیروزی بر محمد‌علی‌شاه قاجار، حمایت سردار اسعد از احمدخان دریابیگی و به‌خطرافتادن منافع تجاری بوشهر و به‌ویژه‌ انگلیسیها که مقر اصلی نمایندگی سیاسی آنها در این شهر بندری قرار داشت، حوادث را علیه سیدمرتضی و نیروهای طرفدار وی دگرگون ساخت.

شایان ذکر است نیروهای ناهمگونی که در آغازین روز‌های پیروزی به سید پیوسته‌ بودند، غالبا بر اساس تمایلات گروهی خود عمل می‌کردند و نارضایتی تجار بوشهر از ادامه آشوبها و ناامنی که منافع اقتصادی آنها را به خطر می‌انداخت، و لطمه‌های جبران‌ناپذیری که بر منافع این قشر وارد ساخته بود، سبب گردید سیدمرتضی در لحظات پایانی عمر سیاسی خویش، اغلب یارانش را از دست بدهد.

سید که به دلیل عدم حمایت سیاسی مرکز و سرخوردگی تجار بوشهری، آرزوهای خویش را پایمال‌شده می‌دید، علیرغم روحیه ظلم‌ستیزی همچون همرزم خویش مرحوم آیت‌الله سیدعبدالحسین لاری در یک درگیری نابرابر در مقابل تهاجم فراگیر دشمنان شکست خورد و ناگزیر به هجرت و تبعید از بوشهر به عراق گردید.

 

پی‌نوشت‌ها


 



[i][i]ــ سید مرتضی فرزند سید جعفر در اَهْرَم تنگستان متولد شد و در همان جان نشو و نما یافت. جدّ او سید باقر از سادات کاکی دشتی بوده که در آنجا درگذشت. سید جعفر پدر سید مرتضی از کاکی به اهرم مهاجرت کرده، در آنجا توطّن نمود. سید مرتضی بعد از تحصیلات اولیه در زادگاه خود به نجف مسافرت کرد و تحصیلات علوم دینی را در محضر علماء و مراجع بزرگ به مراحل عالی رسانید و از محضر استادان برجسته‌ای چون مرحوم آخوند ملا محمدکاظم خراسانی بهره برد و به درجه اجتهاد نائل گردید.

[ii][ii]ــ کتاب‌ آبی‌، به‌ کوشش‌ احمد بشیری‌، نشر نو، ج 2، 1363، ص 474

[iii][iii]ــ محمدباقر وثوقی‌، لارستان‌ در جنبش‌ مشروطیت‌، انتشارات‌ فرهنگی‌ همسایه‌ قم‌، چاپ‌ اول‌، 1357، ص 137

[iv][iv]ــ کتاب‌ آبی‌، همان، ص 476

[v][v]ــ علیمراد فراشبندی، جنوب‌ ایران‌ در مبارزات‌ ضد استعماری‌، شرکت‌ سهامی‌ انتشار، چاپ‌ اول‌، 1365، ص 41

[vi][vi]ــ  سیّدقاسم یاحسینی‌، رئیس‌ علی‌ دلواری‌، تهران، نشر شیرازه‌، 1376، ص 66

[vii][vii]ــ علیمراد فراشبندی، همان، ص 41

[viii][viii]ــ مجموعه مقالات کنگره آیت‌ا… سید عبدالحسین لاری، مقاله «سید عبدالحسین لاری و جنبش مشروطیت در بوشهر»، ترجمه: حسن زنگنه، نشر بنیاد معارف اسلامی قم، سال 1418.ق، ص 357

[ix][ix]ــ کتاب آبی، همان، ص 444

[x][x]ــ همان.

[xi][xi]ــ همان.

[xii][xii]ــ علیمراد فراشبندی، همان، ص 42

[xiii][xiii]ــ کتاب آبی، همان، ص 447

[xiv][xiv]ــ احمدخان دریابیگی از شاگردان مدرسه دارالفنون تهران بود که مدرسه سعادت مظفری را در سال 1317.ق در بوشهر تاسیس کرد. سه بار به حکمرانی بنادر و جزایر خلیج فارس منصوب شد که آخرین بار آن در زمان محمدعلی‌شاه قاجار بود.

احمدخان برای نخستین‌بار کتابهای نوئلی و دکامران را از فرانسه به فارسی ترجمه و در نشریه مظفری به چاپ رسانید. سرانجام در سال 1339.ق/ 1299.ش در خرمشهر وفات یافت.

[xv][xv]ــ  کتاب آبی، همان، ص 130

[xvi][xvi]ــ کتاب آبی، همان، ص 478

[xvii][xvii]ــ مجموعه‌ مقالات‌ کنگرة‌ آیت‌اللّه‌ سیدعبدالحسین‌ لاری‌، همان، ص 359

[xviii][xviii]ــ محمد ترکمان، اسنادی درباره هجوم انگلیس به ایران، نشر وزارت خارجه، 1372، ص 22

[xix][xix]ــ همان، ص 16

[xx][xx]ــ حبل‌المتین‌، سال‌ هفدهم‌، شمارة‌ یک‌، جمادی‌الثانی‌ 1327.ق‌، ص 11

[xxi][xxi]ــ همان‌، ص 145

[xxii][xxii]ــ میرزاعلی کازرونی مشهور به لسان‌المله فرزند مرحوم میرزاحسین کازرونی از بازرگانان بوشهر بود که به دلیل تقیدی که در دیانت داشت، بین مردم محبوبیتی به سزا داشت و در مبارزه با انگلیسیها از بازرگانان فوق‌العاده جدی و متهوّر بود. در دوره اول مجلس به سال 1324.ق به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد. وی از همرزمان مرحوم سیدمرتضی مجتهد اهرمی به شمار می‌رفت و در جنگ بین‌الملل اول در کنار شهید رئیسعلی دلواری علیه استعمار انگلیسیها به مبارزه پرداخت؛ برای آگاهی بیشتر رک به: رکن‌زاده آدمیت، فارس و جنگ بین‌الملل، نشر اقبال، چاپ پنجم، 1370، صص 14ــ11

[xxiii][xxiii]ــ حبل‌المتین، شماره 209، شعبان 1327.ق، ص 13

[xxiv][xxiv]ــ همان.

[xxv][xxv]ــ گزارشهای‌ سالانه‌ سرپرسی‌ کاکس‌ سرکنسول‌ انگلیس‌ در بوشهر، ترجمه:‌ حسن‌ زنگنه‌، به‌ کوشش‌ عبدالکریم‌ مشایخی‌، نشر مرکز مطالعات‌ بوشهرشناسی‌، با همکاری‌ نشر پروین‌، 1377، ص 65

[xxvi][xxvi]ــ همان، ص 66

[xxvii][xxvii]ــ محمد ترکمان، همان، ص 39

[xxviii][xxviii]ــ علیمراد فراشبندی، همان، ص 43

[xxix][xxix]ــ حبل‌المتین‌، سال‌ هفدهم‌، شمارة‌ یک‌، جمادی‌الثانی‌ 1327.ق‌، ص 14

[xxx][xxx]ــ سیداسدالله خارقانی، از شاگردان آیت‌الله آخوند خراسانی و از طرفداران جدی مشروطه بود. در جریان مشروطه‌خواهی در بوشهر نقش دوگانه ایفا نمود، لیکن تا زمانی‌که در بوشهر حضور یافت با استناد به گزارشهای حبل‌المتین طرف توجه مشروطه‌خواهان بوشهری بوده است.

[xxxi][xxxi]ــ حبل‌المتین، سال هفدهم، شماره 3، رجب 1327.ق، ص 20

30ــ همان، ص 16

[xxxiii][xxxiii]ــ همان، سال هفدهم، شماره 1، جمادی‌الثانی 1327.ق، ص16

[xxxiv][xxxiv]ــ همان.

[xxxv][xxxv]ــ همان.

 

تبلیغات