آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

با گسترش تجارت و افزایش روابط خارجی به لحاظ سطح و عمق، نقش جهت گیریها و خط مشی های دولتمردان و واحدهای سیاسی در تعیین موقعیت هر کشور در گستره روابطش با سایر کشورها، بیش ازپیش عیان گردید. در مقاله پیش رو به منظور تبیین این واقعیت، روابط ایران و عثمانی در عصر قاجاریه بررسی شده است.

متن

 

روابط ایران و عثمانی در اوایل سدة نوزدهم، پس از نیم قرن آرامش نسبی با آغاز منازعاتی میان دو کشور رو به تیرگی نهاد. حملات ایران به قلمرو عثمانی در این زمان همچون دوران نادرشاه ناشی از اقتدار ایران نبود، بلکه به دلیل ضعف ایران در رویارویی با یورشهای روسیه بود. درواقع فرمانروایان ایران در نظر داشتند با کسب متصرفاتی از همسایه غربی که در این زمان رو به ضعف می‌رفت، خسارت روسها را جبران کنند.

البته در این میان نمی‌توان تحریکات روسها را در تشویق فتحعلی‌شاه به جنگ با دولت عثمانی نادیده گرفت. حملة ایران به نواحی بغداد و شهر زور در اوایل 1812.م، با بهره‏گیری از منازعات محمود دوم در اروپا و در داخل کشورش، و همچنین با استفاده از مقاومت سرکردگان حوالی سرحدات ایران و عثمانی در برابر تلاشهای سلطان مبنی بر ختم استقلال آنها، شروع شد. به خاطر درگیری‌های دولت عثمانی در نقاط دیگر، ایرانیان موفقیتهایی به‌دست آوردند، اما شیوع وبا، فرارسیدن زمستان و مشکلاتی دیگر، باعث عقب‌نشینی نیروهای ایرانی و زمینه‌ساز انعقاد قرارداد ارزروم شد.[i][1] عهدنامه‌ی ارزروم (1239.ق) به‌دلیل‌آنکه خطوط مرزی و نقاط سرحدی را به‌طور قطعی و واضح تعیین نکرده بود، نتوانست اختلافات دو دولت را به‌طور قطع از میان ببرد[ii][2] و حمله پاشای بغداد (1254.ق) به محمره سبب تیرگی مجدد روابط دو کشور شد. برای حل این اختلافات کمیسیونی با حضور نمایندگان ایران، عثمانی، روس و انگلیس در شهر ارزروم تشکیل شد که به انعقاد معاهده دوم ارزروم (1263.ق) منجر گشت. این پیمان نماینده آخرین دوره تحول تاریخی روابط ایران و عثمانی به شمار می‌آید، زیرا ازیک‌سو کلیه اختلافات قرون گذشته دو کشور در آن نمایان است و ازسوی‌دیگر اساس روابط جدید دو کشور را حتی تا زمان به‌وجودآمدن دولت عراق پس از جنگ جهانی اول همین پیمان بنا نهاده است.[iii][3]

اختلافات مرزی ایران و عثمانی در دوران قاجاریه همچنان تداوم یافت و حتی از نظام‌های استبدادی عثمانی و ایران به نظام مشروطیت آنها (که در هر دو کشور در سال 1324.ق شکل گرفت) انتقال پیدا کرد و حکومتهای جدید نیز به منظور حل اختلافات و تثبیت مقررات عهدنامه ارزروم تلاش کردند،[iv][4] اما مساله تعیین قطعی سرحدات ایران و عثمانی همچنان بلاتکلیف‌ ماند تا اینکه در نوامبر 1913.م/1331.ق به اصـرار دولت انگلستان پروتکلی دربارة تعیین حدود دو کشور در استانبول به امضا رسید و یکبار دیگر کمیسیون چهارجانبه علامتگذاری سرحدات ایران و عثمانی را شروع کرد. در نتیجه اعمال نظر دولت خارجی و ضعف ایران در آن دوران، حدود هزار کیلومتر مربع از اراضی ایران واقع در شمال و جنوب قصرشیرین به عثمانی واگذار شد. در این اراضی بعدها معادن نفت مهمی کشف گردید.[v][5] این اشارات چشم‌اندازی از روابط سیاسی دو کشور را در مقطع زمانی مورد مطالعه نشان می‌دهد، اما باید توجه کرد که بررسی دقیق روابط ایران و عثمانی مستلزم شناخت ابعاد و جنبه‏های گوناگون این روابط و عوامل تأثیرگذار در آنهاست. این جنبه‏های گوناگون شامل روابط سیاسی، ارتباطات فرهنگی، مبادلات تجاری و سایر روابط ناشی از همجواری طولانی می‏باشد. افزون بر این، وجود شباهتهایی در سیر تاریخی دو کشور، چون ورود استعمار، اخذ تمدن غربی و مشروطه‏خواهی، گونه‏ای دیگر از مناسبات و تأثیرات متقابل جریانهای فکری و جنبش‏های اجتماعی این دو سرزمین را نشان می‌دهد.

 

روابط ایران و عثمانی

الف‌ــ روابط فرهنگی: در مورد این روابط باید گفت در آن ایام که جنگهای خونین میان فرمانروایان دو کشور برقرار بود، دوستی معنوی و فرهنگی میان افراد دو ملت وجود داشت. ترکها بعد از استقرار در وطن جدید خویش، تا قرنها، عناصر فرهنگی و زبانی خویش را از ایران اخذ می‌کردند، و ایران نیز در آغاز، علم و تمدن جدید را از طریق این کشور ــ که پل ارتباطی ایران به اروپا بود ــ به‌دست آورد.[vi][6]

موارد ذیل نشان‌دهنده ارتباطات فرهنگی دو کشور است:

1ــ تحصیل‌کردگان ایران در مدارس عالی استانبول: به دلیل کمبود منابع، اطلاعات زیادی درباره فارغ‏التحصیلان مدارس عالی استانبول در دست نیست، فقط نام چندتن از آنها را در اینجا ذکر می‏کنیم: میرزاصادق‌خان مستشارالدوله و میرزا فرج‏الله‏خان (از وابستگان معین‌‌الملک، سفیر ایران در استانبول)، عبدالحمیدخان کاشی، بهاءالدین میرزا، حسین اختر، آقا میرزا علی دکتور (از پزشکان حاذق و ادیب نکته‌دان آذربایجان)، حکیم لعلی[vii][7]

2ــ انتشار روزنامه قانون و اختر در استانبول: روزنامه اختر را آغازگر مطبوعات برون‌مرزی آزاد و پدر روزنامه قانون به حساب آورده‏اند. زیرا همین روزنامه بود که نخستین‌بار از قانون و قانون‏خواهی سخن گفت و روزنامه قانون هم که حدود پانزده سال پس از انتشار اختر منتشر شد، از روزنامه اختر جانبداری کرده است. روزنامه اختر به رشد آگاهی‏های سیاسی و اجتماعی در محافل روشنفکری ایران و نشر اندیشه‏های تجددخواهانه کمک شایانی کرده است.[viii][8] اختر غیر از عثمانی و ایران در ممالک دیگر به‌ویژه هند و قفقاز نیز خوانندگان بسیاری داشت و در شهرهایی چون تبریز، مهران، رشت، تفلیس، باکو، بمبئی، مدرس حیدرآباد، لکهنو، بنکلور، لاهور، کراچی، کربلا و... دارای نمایندگی بود.[ix][9]

3ــ جایگاه خاص زبان فارسی در عثمانی: بیشتر دولتمردان و ادبای عثمانی به زبان و ادبیات فارسی آشنایی داشتند و زبان فارسی در مدارس آنجا تدریس می‏شد.[x][10]

4ــ نقش ترجمه‏ها در ارتباطات فرهنگی: ترجمه مکرر آثار ادب فارسی به ترکی سهم عمده‌ای در ارتباطات فرهنگی دو کشور داشته[xi][11] و سبب تاثیرپذیری ادبیات عثمانی از ادب فارسی شده است.[xii][12]

5ــ امپراتوری عثمانی مرکز انتقال مظاهر تمدن غرب به ایران: از سده هیجدهم گرایش به اخذ مظاهر تمدن غرب در امپراتوری عثمانی شتاب فزاینده‏ای پیدا کرد و استانبول دروازه نفوذ مظاهر این تمدن به شرق و یکی از انتقال‏دهندگان اصلی محصولات مصرفی مادی و معنوی غرب به کشور ما شد. البته اقامت گروهی از ایرانیان در شهرهای عثمانی و نیز تردد بسیاری از ایرانیان به آن دیار، سبب تسهیل این انتقال شـد.[xiii][13] بحث در مورد روابط فرهنگی به دلیل گستردگی، یک مقاله مستقل را می‏طلبد و ازآنجاکه محور بحث این مقاله، مناسبات فرهنگی نیست، به همین مختصر بسنده می‏شود.

ب‌ــ روابط تجاری: مهم‌ترین دلایل برقراری روابط تجاری ایران با عثمانی، همجواری، اقامت بازرگانان ایران در استانبول و معبر بودن عثمانی برای رسیدن به اروپا بود.[xiv][14] عثمانی پس از روسیه و انگلستان مقام سوم را در تجارت ایران داشت. با توجه به گسترد‏گی روابط تجاری میان دو کشور، بعید نیست که مشکلاتی در این زمینه ایجاد شده باشد، چنان‌که برخی از مواد عهدنامه‏های منعقده میان ایران و عثمانی به دعاوی تجاری طرفین و حقوق گمرکی اختصاص دارد.[xv][15] نکته شایان توجه دیگر در روابط تجاری این است که علاوه بر طبقه تجار، سایر طبقات نیز برای کسب و کار به استانبول می‏رفتند. اصناف ایرانی مقیم استانبول برای ایجاد نظم و حل و فصل اختلافات احتمالی، برای هر صنف رئیس انتخاب می‌کردند. تجار نیز جهت رتـق و فتق امورشان مجمعی داشتند. همین مجمع در دوره‏ی استبداد صغیر و قیام آذربایجان به انجمن سعادت ایرانیان تبدیل شد.[xvi][16] ایرانیان مقیم استانبول در امور مختلف بازرگانی فعالیت می‌کردند. بعد از قالی‏فروشان، تعداد کتاب‌فروشان و کاغذفروشان نیز بسیار بود و آنها ثروت و اعتبار بسیاری داشتند. البته برخی ایرانیان چون حاج میرزافتحعلی اصفهانی، کارخانه‏دار معروف، را نیز نباید از قلم انداخت. وی دارای کارخانجات دباغی، صابون‏پزی، قلمکارسازی، رنگ‏رزی، قالی‏شویی و حلواپزی و... بود و سالها چند صد نفر کارگر ایرانی در دستگاه او کار می‌کردند.[xvii][17] چنین به نظر می‏رسد که ضعف روزافزون، تشدید وابستگی سیاسی و اقتصادی عثمانی و ایران به غرب و رکود بیش از پیش اقتصاد ملی آنها، باعث شد تجارت ایران و عثمانی رونق خود را از دست بدهد و دچار رکود شود.[xviii][18] علاوه بر این عوامل، درگیری‏ها و اختلافات مرزی ایران و عثمانی نیز برای منافع اقتصادی مشترک دو طرف زیان‏آور بود، زیرا مقادیری از ابریشم و سایر کالاهای صادراتی ایران از طریق قلمرو عثمانی و از راه طرابوزان به غرب فرستاده می‌شد (این امر به دولت عثمانی در مقابل همسایگان شرقی‌اش قدرت می‌بخشید.)[xix][19]

ج‌ــ روابط سیاسی: کارنامه روابط سیاسی این دو کشور، یادآور اختلافات، جنگها، انعقاد قرارداد، مبادله سفرا و سایر اقدامات دیپلماتیک و از همه مهم‌تر مداخلات استعمارگران است. به منظور درک بهتر روابط سیاسی این دو کشور، آگاهی از دلایل اختلاف میان آنها ضرورت دارد. موارد زیر از موضوعات اختلاف‌برانگیز میان این دو کشور بود:

1ــ وضع نامشخص مرزهای دو کشور (مرز طولانی ایران و عثمانی از قله آرارات تا مصب شط‌العرب، یعنی بیش از هفتصد میل، بود.)؛ 2ــ برخوردهای میان عشایر مرزنشین (از سرحد آذربایجان تا خوزستان) و حمایت شاهزادگان ایرانی از برخی رؤسای آنان؛ 3ــ مساله تابعیت برخی از ایلهای سرحدی و مشکلات ناشی از ییلاق و قشلاق آنها؛ 4ــ مساله پناهندگان ایران و عثمانی؛ 5ــ رفتار خشن و توهین‌آمیز عثمانی‌ها با حجاج و زوار ایرانی؛[xx][20] 6ــ مسائل تجاری ایران و عثمانی؛ 7ــ حالت مبهم سیاسی سرزمین کردستان و مسائل مربوط به کردها. بدون تردید مساله کردها را می‌توان از مسائل عمده منطقه قلمداد نمود.

طوایف کرد گاه سبب هرج و مرج و اغتشاش در نواحی سرحدی می‌شدند. اکـراد ایرانی با اکراد عثمانی همه در جنگ بودند و مسافرانی را که از سرزمین‌شان عبور می‌کردند، به قتل می‌رساندند و اموال‌شان را غارت می‌کردند.[xxi][21] دولت عثمانی نیز همواره با کردهای کشورش مشکلات اساسی داشـت. در سده نوزدهم، با آغاز دوران ضعف عثمانی‌ها، شورشهای متعدد کردها را برضد دولت عثمانی شاهد هستیم. مهم‌ترین این شورشها عبارت بود از: قیام عبدالرحمان پاشا (1806ــ1890.م)، قیام میرمحمود (1833ــ1836)، قیام بـدیرخان (1839ــ1847.م)، قیام یزدان شر (1850ــ1877.م)، قیام شیخ‌عبدالله (1877ــ1882.م).[xxii][22] به دلیل مشکلاتی که دو دولت در مورد کردها داشتند، ماده هشتم قرارداد ارزروم به حل مساله کردها اختصاص یافت. در این ماده به عشایر کردی که تابعیت آنها مشخص نبود، پیشنهاد شد که فقط یکبار خود محل سکونتشان را تعیین کنند تا آنگاه به اعتبار محل سکونت، تابعیت‌شان معین شود.[xxiii][23] برای آگاهی بیشتر از موضوعات مورد اختلاف دو کشور و بررسی در این زمینه، اسناد موجود در آرشیوهای عثمانی ارزش و اهمیت فراوانی دارند.[xxiv][24]

 

نقش روسیه و انگلستان در روابط ایران و عثمانی

علاوه بر مواردی که به آنها اشاره شد، مداخلات دولتهای روس و انگلیس نیز در روابط ایران و عثمانی تاثیرگذار بود. نمونه‌ای از این مداخلات را می‌توان در انعقاد قرارداد ارزروم، پروتکل تهران (دسامبر1911.م)، پروتکل استانبول (1913.م) و تشکیل کمیسیون‌های مرزی مشاهده کرد. این دخالتها به شکل اتحاد با یکی از دولتها بر ضد دیگری صورت می‏گرفت. در این زمینه می‏توان به تصمیم روسها برای اتحاد با ایران بر ضد عثمانی اشاره کرد. روسها برای رسیدن به این هدف و جلب نظر دولت ایران، وعده‌هایی، چون معافیت از پرداخت غرامات جنگی معاهده ترکمانچای، بازگرداندن شهر قطور (که دارای موقعیت استراتـژیکی مهم بود) و اشغال بغداد، به ایران داده بودند.[xxv][25] این دخالتها از عوامل متعددی نشات می‌گرفت که مهم‌ترین آنها منافع اعظم روس و انگلیس در شرق و ضعف دولتهای ایران و عثمانی بود. ایران از چند سده پیش از آغاز فشار مستقیم سرمایه‏داری غرب به سرزمین‌های اسلامی، با بسیاری از کشورهای اروپایی پیوندی دوستانه داشت و این دوستی ازیک‌سو از ناسازگاریها و رقابتهای سیاسی و اقتصادی دولتهای اروپایی با امپراتوری عثمانی و ازسوی‌دیگر از دشمنی و اختلافات سیاسی، اقتصادی و مذهبی عثمانی‌ها با فرمانروایان ایران سرچشمه می‌گرفت.[xxvi][26]

علاوه بر این، نیاز ایرانیان به جنگ‏افزار و دانش جنگی غـرب برای رویارویی با عثمانی، عامل دیگری برای نزدیکی و در نتیجه وابستگی آنان به غرب بود.[xxvii][27] دولت عثمانی نیز همانند ایران به دلیل همین ضعف‏ها، زمینة مداخله بیگانگان و جلب پشتیبانی آنان را به شیوه‏های گوناگون فراهم می‏ساخت. تلاشهای عثمانی و تبانی آنها با دولتهای روس و انگلیس در تحمیل یادداشت توضیحی به قرارداد ارزروم که کاملا به زیان ایران بود، شاهد این مدعاست. دول استعمارگر به اقتضای منافع خویش در هر زمان سیاستی خاص در روابط ایران و عثمانی در پیش می‏گرفتند. این سیاستها از تحریک و جنگ‏افروزی تا اصرار و پافشاری در رفع اختلافات در نوسان بود. برای نمونه بعد از انعقاد قرارداد 1907، همچنین پس از کشف نفت در ایران، ضرورت برقراری آرامش در مرزهای ایران و عثمانی به منظور بهره‏برداری‏های منظم روس و انگلیس بیش از پیش احساس شد، از این‏رو دولتهای مذکور بر رفع اختلافات ایران و عثمانی به‌شدت پافشاری کردند.[xxviii][28] با این توضیحات می‏توان دریافت که دخالتهای خارجیان تا حد زیادی بر روابط ایران با عثمانی تاثیرگذار بوده است.

 

نقش دولتمردان ایرانی در روابط ایران و عثمانی

فلیپ الن رینولدز درباره عوامل اثرگذار در تصمیم‏گیری در سیاست خارجی می‏نویسد: «سیاست خارجی عبارت است از اقدام برون‌مرزی که از سوی تصمیم‏گیرندگان کشور به منظور دستیابی به هدفهای درازمدت و کوتاه‌مدت صورت می‏پذیرد. هر اقدامی بنا بر مقتضیات شناخته‌شدة کشور که تصمیم‏گیرندگان بر پایة آن عمل می‏کنند با محدودیت‏هایی روبرو می‏باشد. این محدودیت‏ها ناشی از جغرافیا، اقتصاد، جمعیت، ساختار سیاسی، فرهنگها و سنت‏ها و وضع نظامی استراتژیکی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌باشد. من این جوّ را، جوّ داخلی... می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نامم. ولی هر اقدام با توجه به اقدام‏های یگان‏های دیگر صحنه بین‌‌‌‌‌‌‌‌‌المللی که به‌نوبة‌خود دچار محدودیت‏هایی هستند، نیز صورت می‌پذیرد، این را می‏توان قلمرو بین‌المللی تصمیم‌گیرندگان خواند. عامل‏هایی درون این قلمروها به کنش و واکنش دوسویه با همدیگر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پردازند و هم‌ورزی میان دو قلمرو مزبور نیز وجود دارد.»[xxix][29] این کنش و واکنش و ارتباط متقابل عوامل داخلی و خارجی در روابط ایران و عثمانی نیز مشاهده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. در این زمینه، قرارداد ارزروم مورد مناسبی برای بررسی می‌باشد. به قول آدمیت، ارزروم میدان برخورد سیاست و دیپلماسی روس، انگلیس، ایران و عثمانی است.[xxx][30] این پیمان زمانی بسته شد که در نتیجة سیاستهای فتحعلی‌شاه و جانشینانش، قدرت ایران به‌سرعت رو به کاهش گذارد. جنگهای ایران و روس و خسارات ناشی از آن، اشغال اراضی وسیعی از ایران به دست روسها و اعطای امتیاز کاپیتولاسیون به روسها و سپس به دیگر دولتهای اروپایی، درهای کشور را به روی سلطه‏جویان خارجی باز گذارد. جنگهای متعدد حکومت قاجاریه در افغانستان برای تحکیم مواضع ایران در این منطقه نیز زیانهای مالی و جانی فراوانی به‌بارآورد. این وضعیت سبب شد ایران ضعیف گردد و زمینه‏ دخالتهای بیگانه در جریان انعقاد قرارداد و تحمیل شرایط زیانبار به ایران فراهم شود.[xxxi][31] افزون بر وضعیت نامساعد ایران در هنگام انعقاد قرارداد، نقاط ضعف دیگری نیز وجود داشت که بیشتر به دولتمردان ایران و عملکرد آنان مربوط می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شد. آن نقاط ضعف عبارت‌اند از: 1ــ تزلزل و نااستواری در خط‌مشی (مواضع سیاسی)؛ 2ــ بی‏کفایتی حاج‌میرزا آقاسی در اجرای مسئولیتهای سیاسی؛ 3ــ سهل‌انگاری در عدم افشای تصمیمات حکومت: حاج‌میرزا آقاسی تحت نفوذ روس و انگلیس دستورهای ضد و نقیض به ارزروم می‌‌‌‌‌‌فرستاد و بدتر اینکه نمایندگان بیگانه را از ماهیت دستورهای خود آگاه می‌‌کرد.

جهانگیر میرزا نیز به سهل‏انگاری‏های حاج‌میرزا آقاسی خرده می‌گیرد: «اکثر نوشتجات ایشان (وزیرنظام) را در میان نوشتجات حاج‌میرزا آقاسی بعد از وفات شاه مرحوم و رفتن حاجی به کربلای معلی همچنان سر به مهر، نگشوده یافتند. درستی این گفته‏ها به یقین بر ما روشن نگشت، اما مسلم است که کار ملک را به تباهی رسانیده بود.»[xxxii][32]

در برابر ضعف‏های حاکمیت، رفتار سنجیده و مدبرانه میرزاتقی‌خان وزیرنظام (نمایندة ایران) در مراحل مختلف کنفرانس ارزروم نقطة قوتـی برای ایران بود. صورت‌جلسه‏‏ها و گزارشهای نماینده انگلیس نشان‌دهنده سنجیده‏گویی، موقع‏شناسی، درایت و کاردانی اوست. امیرنظام در محیط کنفرانس و در خارج از آن به گونه‏ای رفتار می‌نمود که احترام دوست و دشمن را به خود جلب کرده بود.[xxxiii][33] در اینجا چند مورد از تدابیر و اقدامات دیپلماتیک وی را ذکر می‌کنیم که سبب اعتبار و موفقیت ایران در بعضی از مراحل انعقاد قرارداد شد. مورد اول مربوط به شیوة احتجاج امیرکبیر در مورد اثبات حق حاکمیت ایران بر محمره است. این عمل وزیرنظام مهم‌ترین کامیابی ایران در کنفرانس ارزروم محسوب می‏شود. در این جلسه وزیرنظام در برابر ادعای انور افندی (نمایندة عثمانی) نسبت به محمره، سند رسمی و بسیار معتبری را ارائه کرد که دولت عثمانی چند سال پیش صادر کرده بود. این سند، فرمان سلطان محمود ثانی خطاب به علیرضا پاشا، حاکم بغداد، در تاریخ محرم 1254.ق است. در این فرمان چنین آمده است: «بنابراین همین‌که فرمان مقدس ما به شما می‌رسد، لازم است در کار تحقیقات مامور ما مساعدت کنید و هر آینه تعرض به خاک ایران وجود دارد. چون رفتار ما بر خلاف عهدنامه‏ها و شرایط میان دو مملکت می‌باشد، فوراً محمره را به آن دولت بازگردانید و سند آزادی آن را خدمت وزرای ما تقدیم بدارید و از این پس دقت و مراقبت کنید که چنین اموری که مخالف عهدنامه و شرایط موجود است، اتفاق نیفتد.»[xxxiv][34] ارائه سند مذکور و استدلال قاطع امیرکبیر موجب شد نمایندگان کنفرانس، حاکمیت مستمر ایران را بر محمره تایید کنند.

مورد دیگر تدبیر و کاردانی وزیرنظام، در ماجرای حمله عده‏ای اوباش به محل استقرار هیات نمایندگی ایران در ارزروم نمودار شد. این حمله به تحریک اولیای دولت عثمانی انجام گرفت و به قتل دو نفر از همراهان امیر و مجروح شدن وی منجر شد. امیر با مشاهدة این وضع به نمایندگان روس و انگلیس اعلام کرد که قصد مراجعت به ایران را دارد. این نمایندگان هم، برای جلوگیری از به‌هم‌خوردن مذاکرات، دولت عثمانی را به عذرخواهی و جبران خسارت وادار کردند.[xxxv][35] بدین‌ترتیب متانت و سیاست امیر در برابر کارشکنی‌های متعدد دولت عثمانی موجب شد مذاکرات تداوم یابد و در نهایت قرارداد ارزروم تدوین شد.

تدبیر و دوراندیشی و ملاحظات سیاسی وزیرنظام راه را بر هرگونه سوء استفاده، تبانی و بازیهای دول استعماری می‏بست. این تدبیر در درازمدت نیز همواره کارآیی خود را در انعقاد قراردادهای بعدی نشان داد. اما عملکرد خفت‌بار و اقدام خودسرانه میرزاعلی‌خان شیرازی، نماینده ایران که مامور مبادله اسناد قرارداد ارزروم بود، زمینه را برای پذیرش یادداشت توضیحی بر قرارداد ارزروم که نتیجه تبانی عثمانی و دو دولت روس و انگلیس بود، باز گذاشت. البته دولت ایران فقط قرارداد اصلی را پذیرفت و میرزاتقی‌خان وزیرنظام که اینک با لقب امیرکبیر مقام صدارت ایران را به‌عهده گرفته بود، میرزاجعفرخان مشیرالدوله را به نمایندگی دولت ایران در کمیسیون تحدید حدود برگزید.[xxxvi][36]

در ارزیابی عملکرد وزیرنظام می‌توان دیدگاه صاحب‌نظران سیاست خارجی را ملاک قرار داد: دیپلماسی را فقط هنگامی می‏توان موفق شمرد که یک طرف بتواند به وسیلة آن طرف دیگر را متقاعد سازد یا هریک از دو طرف قسمتی از وضعیت طرف دیگر را بشناسد و بدین‌ترتیب به توافقی دست یابند که هر دو طرف را راضی می‌سازد.[xxxvii][37] با توجه به این تعریف، اقدامات دیپلماتیک وزیرنظام، قرین موفقیت بود. از این توضیحات می‌توان نتیجه گرفت که دولتمردان و نمایندگان سیاسی نیز در روابط خارجی و موفقیت دیپلماسی کشورهای متبوع خویش نقش تعیین‌کننده‌ای دارند و حتی در مواردی می‌توانند از میزان دخالتهای دول استعماری ــ که همواره یک عامل مهم و تاثیرگذار در روابط خارجی ایران با سایر کشورها بوده است ــ بکاهند و اقدامات آنها را بی‌اثر سازند.

 

پی‌نوشت‌ها


 



[i][1] - Stanford Shaw, The Cambridge History of Iran, Vol 7, cambridge university press, 1991, P. 312

[ii][2]ــ علی‌اصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران، مدبر، 1378، ص120

[iii][3]ــ فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، تهران، خوارزمی، چ 7، 1362، ص62

[iv][4]ــ علی‌اصغر شمیم، همان، ص219

[v][5]ــ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، تهران، چ3، 1364، ص299

[vi][6]ــ محمدامین ریاحی، «پژوهشی در گزارش سفیران عثمانی در ایران، سفارتنامه‌ها، احوال فراموش‌شده‌ی روزگاران»، کجاوه، ش9، سال اول، گردشگری، ص39

[vii][7]ــ رحیم رئیس‌نیا، ایران و عثمانی در آستانه قرن بیستم، ج1، تبریز، ستوده، 1374، ص76

[viii][8]ــ همان، صص278ــ277

[ix][9]ــ همان، ص281

[x][10]ــ همان، ص280

[xi][11]ــ همان، ص796

[xii][12]ــ خان‌ملک ساسانی، یادبودهای سفارت استانبول، تهران، بابک، چ2، 1354، ص199

[xiii][13]ــ رحیم رئیس‌نیا، همان، ج2، ص792

[xiv][14]ــ قنبرعلی انصاری رنانی و قاسم کرمانی، تجارت در دوره قاجاریه، تهران، دانشگاه علامه طباطبایی، 1380، ص406

[xv][15]ــ غلامرضا طباطبایی مجد، معاهدات و قراردادهای تاریخی در دوره قاجاریه،‌ تهران، بنیاد موقوفات محمود افشار، 1373، ص399

[xvi][16]ــ رحیم رئیس‌نیا، همان، ج2، ص823

[xvii][17]ــ خان ملک ساسانی، همان، ص94

[xviii][18]ــ رحیم رئیس‌نیا، همان، ج2، ص824

[xix][19] - Stanford Show, Ibid, P. 313

[xx][20]ــ آذرمیدخت مشایخ فریدونی، مسائل مرزی ایران و عراق، تهران، امیرکبیر، 1369، ص33

[xxi][21]ــ کلمنت مارکام، ایران در دوره قاجاریه،‌ ترجمه: میرزا رحیم فرزانه، تهران، فرهنگ ایران، 1346، ص128

[xxii][22]ــ صابر قاسمی، ترکیه، شناخت کشورها و سازمان‌های بین‌المللی، تهران، چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، 1374، صص201ــ199

[xxiii][23]ــ منوچهر پارسادوست، ریشه‌های تاریخی اختلافات ایران و عراق، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1370، ص87

[xxiv][24]ــ صبری آتش، «اهمیت آرشیوهای عثمانی برای مطالعه در ایران عصر قاجار»، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، ش35، سال 9، پاییز 1384، ص90

[xxv][25]ــ علی‌اکبر بینا، تاریخ سیاسی و دیپلماسی ایران (از معاهده ترکمنچای تا معاهده صلح پاریس، 1273ــ1243هـ .ق)، ج2، تهران، دانشگاه تهران، 1348، ص299

[xxvi][26]ــ عبدالهادی حائری، نخستین رویارویی‌های ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب، تهران، امیرکبیر، 1367، ص140

[xxvii][27]ــ همان، ص145

[xxviii][28]ــ منوچهر پارسادوست، همان، ص157

[xxix][29]ــ فلیپ الن رینولدز، شناخت اصول روابط بین‌الملل، ترجمه: جمشید زنگنه، تهران، وزارت امورخارجه، مرکز چاپ و انتشارات، 1380، ص83

[xxx][30]ــ فریدون آدمیت، ص79

[xxxi][31]ــ آذرمیدخت مشایخ فریدونی، همان، ص63

[xxxii][32]ــ فریدون آدمیت، همان، صص79ــ78

[xxxiii][33]ــ همان، ص78

[xxxiv][34]ــ همان، ص87

[xxxv][35]ــ  عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، ص259

[xxxvi][36]ــ علی‌اصغر شمیم، همان، ص214

[xxxvii][37]ــ ای. اف. ک ارگانسکی، سیاست جهان، ترجمه: حسین فرهودی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1353، ص441

 

 

 

تبلیغات